برنامهی تماشا (بیبیسی)، دربارهی #کپی_برابر_اصل، شامل صحبتهای کیارستمی در حاشیهی کن ۲۰۱۰، پیرامون این فیلم، به علاوهی پشت صحنههای فیلم
https://telegram.me/kiarostamiabbas/79
https://telegram.me/kiarostamiabbas/79
Telegram
KiarostamiAbbas
🔹برنامهی تماشا (بیبیسی) دربارهی فیلم "کپی برابر اصل"
@kiarostamiabbas
@kiarostamiabbas
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قصهی حضور ژولیت بینوش در #کپی_برابر_اصل از زبان کیارستمی
#ژولیت_بینوش
- گفتوگوی نازی بگلری با عباس کیارستمی دربارهی فیلم «کپی برابر اصل» در حاشیهی فستیوال کن ۲۰۱۰
@KiarostamiAbbas
#ژولیت_بینوش
- گفتوگوی نازی بگلری با عباس کیارستمی دربارهی فیلم «کپی برابر اصل» در حاشیهی فستیوال کن ۲۰۱۰
@KiarostamiAbbas
نقد امیر پوریا، منتقد و مدرس سینما بر فیلم «کپی برابر اصل»
منتشرشده در ماهنامهی هنر و تجربه، خرداد ۱۳۹۴
#کپی_برابر_اصل
#نقد_فیلم
#امیر_پوریا
@amiropouria
@KiarostamiAbbas ⬇️⬇️⬇️
منتشرشده در ماهنامهی هنر و تجربه، خرداد ۱۳۹۴
#کپی_برابر_اصل
#نقد_فیلم
#امیر_پوریا
@amiropouria
@KiarostamiAbbas ⬇️⬇️⬇️
https://t.me/KiarostamiAbbas/157
تصور خام و اولیه از رویارویی با «کپی برابر اصل» میتواند این باشد که این فیلمی است جدا از مسیر آشنای سبک کیارستمی. ظاهرا به نظر میرسد که حضور بازیگری با ابعاد بینالمللی مانند ژولیت بینوش در کنار خط داستانی مشخصی که یک پیچ (twist) غافلگیرکننده در تغییر یا تلفیق هویت قبلی دو شخصیت اصلی با هویت بعدیشان به عنوان زن و شوهر دارد، از مَنش ِ «حذفی» معمول سینمای کیارستمی دور است. از روشی که هم جلوهگریهای سینمایی رایج با حضور بازیگران و هم فراز و فرودهای داستانی و دراماتیک متعارف را حذف میکرد، جداست. فیلم را به یک درام زن و شوهری با بازیهای پر از مکث و تأکید نزدیک میکند و نگرش ظاهربین منتقدانه را به صدور این حکم وامیدارد که دغدغهی ساخت محصولی چندزبانی و بینالمللی با زمینهای ملودراماتیک، فیلمساز ما را به این تغییر رویهها واداشته است.
اما منهای خود فیلم که به قدر کافی در این مورد جواب دارد و در نوشتهی مفصلی در ماهنامهی سینمایی «فیلم» به آن پرداختهام، اینجا و حالا میخواهم در آغاز از بیرون دنیای فیلم و از دل شیوهی اجرایی کارگردانی به این بحث بپردازم. تماشای دو – سه مستند مختلفی که از پشت صحنهی فیلم «کپی برابر اصل» ساخته شده، میتواند راهگشا باشد: کیارستمی بازیگرانش بینوش و ویلیام شیمل (خوانندهی اپرای اهل انگلستان که هرگز تجربهی بازی نداشته) را به این سمت سوق میدهد که خودشان از تجربهها و مشاهدات خود، نقشها و حس و حال هر کدام در موقعیت جاری داستان را بشناسند و حتی از این تجربهها برای درک درونیات دو نقش، به آنها وام بدهند. این روشی است میان مسیر مألوف هدایت بازیگر و روش انتخاب نابازیگر به عنوان نمونهی عینی آنچه در نظر کارگردان است و باید خود خودش باشد. یعنی عملا فیلم دارد از بینوش به عنوان نوعی مدل انسانی زنانه برای نمایندگی کردن آن احساسهایی که شخصیت اِله درگیرشان است، استفاده میکند. شاید به جهت همین تفاوت با معنای مرسوم بازیگری است که بینوش با قطعیت میگوید این یکی از سختترین نقشهایش در تمام طول فعالیت حرفه ایاش بوده؛ و تأکید میکند به لحاظ «شیوهی» کار، قطعا سختترین.
واقعیت این است که اگر بخواهیم معادلات دراماتیک را در نظر بگیریم، اِله چندان زن پیچیدهای نیست. ابتدا یک هوادار یک نویسنده است و بعد، زنی با گلایههای بسیار آشنا و مکرر هر زنی بعد از سالها زندگی زناشویی. در هیچکدام از دو مقطع، «فردیّت» ویژهاش شکلدهنده موقعیتهای جزئی یا حتی موقعیت کلی نیست. اما به عنوان «نقش» و در روند روایی فیلم که عمدا ابهامی در هویت شخصیتها به همراه دارد، «نقش» بس پیچیدهای است: در ابتدا برای دیدار با نویسندهای که در موردش کنجکاوی دارد، به مراسم رونمایی کتاب او در توسکانی میرود و بعد که در دگردیسی روایی تدریجی و کلیدی فیلم با دربرداشتن خود مفهوم «کپیِ بسیار نزدیک به اصل/ the original copy» تبدیل به زن و شوهر میشوند، در حالی که بیشترین ابراز شکایت را از سوی او میبینیم، از سوی دیگر پیوسته اصرار دارد نیاز خود به توجه و ابراز علاقه و حمایت همسرش را یادآوری کند. حتی در پایان میخواهد هر طور شده، حافظهی رمانتیک او را به فعالیت وادارد و در حالی که حضور کمرنگ او در زندگی درونی و عاطفی، زن را به شدت آزار داده، از او میخواهد که «بماند».
حالا دیگر میتوان نکتهی اصلی را دربارهی نقش بینوش مطرح کرد: او فقط یک زن واحد و مشخص با خصوصیات فردی تعریف شده نیست. بلکه دارد سرچشمههای ازلی – ابدی زنانگی در دل مناسبات خانوادگی و زناشویی را با تمام احساس خسران و هجرانهایش نمایندگی میکند. در نتیجه، انتخاب بازیگر در اینجا اهمیتی از همان دست مییابد که عموما در انتخاب نابازیگران سینمای کیارستمی مطرح است: باید به خود آنچه نقش میطلبد یعنی ذات زنانگی در جریان رخوتها و تکرارهای زندگی زناشویی، نزدیک باشد.
در آن سوی ماجرا، مرد هم در ابتدا جیمز میلر، نویسندهی مشخصی است که شغل و خصوصیات فردی و حرفهای کاملا روشن دارد، اما به تدریج و بعد از آن تغییر هویت ابهامآمیز و هوشمندانه، به شوهری با تمام همان توجیهها و بیحوصلگیهای متعارف از پسِ سالها رابطهی زناشویی بدل میشود. ولی نکتهی پیچیدهتر این است که همچنان همان زمینهی هویتیِ نویسندهی انگلیسی را حفظ میکند و از اشاره به این که باید با قطار سر ساعت مشخص بازگردد، تا یادآوری میزان بستگیاش به کار و کتابهایش، نشانههای بسیاری در این مورد یافت میشود. پس باید همچنان و در کنار ساختن آن کلیت نمونهای مردی که به همسرش کمتوجه شده، شخصیت معین و منفرد را هم بازی کند. شیمل از شباهت بین کارش در این نقش با شکل بهشدت کنترل شدهی کار خواندن در محیط سالن اجرای اپرا میگوید و همین نشان میدهد که بار دیگر به ودیعه گذاشتن پارههایی از خویشتنِ بازیگر
تصور خام و اولیه از رویارویی با «کپی برابر اصل» میتواند این باشد که این فیلمی است جدا از مسیر آشنای سبک کیارستمی. ظاهرا به نظر میرسد که حضور بازیگری با ابعاد بینالمللی مانند ژولیت بینوش در کنار خط داستانی مشخصی که یک پیچ (twist) غافلگیرکننده در تغییر یا تلفیق هویت قبلی دو شخصیت اصلی با هویت بعدیشان به عنوان زن و شوهر دارد، از مَنش ِ «حذفی» معمول سینمای کیارستمی دور است. از روشی که هم جلوهگریهای سینمایی رایج با حضور بازیگران و هم فراز و فرودهای داستانی و دراماتیک متعارف را حذف میکرد، جداست. فیلم را به یک درام زن و شوهری با بازیهای پر از مکث و تأکید نزدیک میکند و نگرش ظاهربین منتقدانه را به صدور این حکم وامیدارد که دغدغهی ساخت محصولی چندزبانی و بینالمللی با زمینهای ملودراماتیک، فیلمساز ما را به این تغییر رویهها واداشته است.
اما منهای خود فیلم که به قدر کافی در این مورد جواب دارد و در نوشتهی مفصلی در ماهنامهی سینمایی «فیلم» به آن پرداختهام، اینجا و حالا میخواهم در آغاز از بیرون دنیای فیلم و از دل شیوهی اجرایی کارگردانی به این بحث بپردازم. تماشای دو – سه مستند مختلفی که از پشت صحنهی فیلم «کپی برابر اصل» ساخته شده، میتواند راهگشا باشد: کیارستمی بازیگرانش بینوش و ویلیام شیمل (خوانندهی اپرای اهل انگلستان که هرگز تجربهی بازی نداشته) را به این سمت سوق میدهد که خودشان از تجربهها و مشاهدات خود، نقشها و حس و حال هر کدام در موقعیت جاری داستان را بشناسند و حتی از این تجربهها برای درک درونیات دو نقش، به آنها وام بدهند. این روشی است میان مسیر مألوف هدایت بازیگر و روش انتخاب نابازیگر به عنوان نمونهی عینی آنچه در نظر کارگردان است و باید خود خودش باشد. یعنی عملا فیلم دارد از بینوش به عنوان نوعی مدل انسانی زنانه برای نمایندگی کردن آن احساسهایی که شخصیت اِله درگیرشان است، استفاده میکند. شاید به جهت همین تفاوت با معنای مرسوم بازیگری است که بینوش با قطعیت میگوید این یکی از سختترین نقشهایش در تمام طول فعالیت حرفه ایاش بوده؛ و تأکید میکند به لحاظ «شیوهی» کار، قطعا سختترین.
واقعیت این است که اگر بخواهیم معادلات دراماتیک را در نظر بگیریم، اِله چندان زن پیچیدهای نیست. ابتدا یک هوادار یک نویسنده است و بعد، زنی با گلایههای بسیار آشنا و مکرر هر زنی بعد از سالها زندگی زناشویی. در هیچکدام از دو مقطع، «فردیّت» ویژهاش شکلدهنده موقعیتهای جزئی یا حتی موقعیت کلی نیست. اما به عنوان «نقش» و در روند روایی فیلم که عمدا ابهامی در هویت شخصیتها به همراه دارد، «نقش» بس پیچیدهای است: در ابتدا برای دیدار با نویسندهای که در موردش کنجکاوی دارد، به مراسم رونمایی کتاب او در توسکانی میرود و بعد که در دگردیسی روایی تدریجی و کلیدی فیلم با دربرداشتن خود مفهوم «کپیِ بسیار نزدیک به اصل/ the original copy» تبدیل به زن و شوهر میشوند، در حالی که بیشترین ابراز شکایت را از سوی او میبینیم، از سوی دیگر پیوسته اصرار دارد نیاز خود به توجه و ابراز علاقه و حمایت همسرش را یادآوری کند. حتی در پایان میخواهد هر طور شده، حافظهی رمانتیک او را به فعالیت وادارد و در حالی که حضور کمرنگ او در زندگی درونی و عاطفی، زن را به شدت آزار داده، از او میخواهد که «بماند».
حالا دیگر میتوان نکتهی اصلی را دربارهی نقش بینوش مطرح کرد: او فقط یک زن واحد و مشخص با خصوصیات فردی تعریف شده نیست. بلکه دارد سرچشمههای ازلی – ابدی زنانگی در دل مناسبات خانوادگی و زناشویی را با تمام احساس خسران و هجرانهایش نمایندگی میکند. در نتیجه، انتخاب بازیگر در اینجا اهمیتی از همان دست مییابد که عموما در انتخاب نابازیگران سینمای کیارستمی مطرح است: باید به خود آنچه نقش میطلبد یعنی ذات زنانگی در جریان رخوتها و تکرارهای زندگی زناشویی، نزدیک باشد.
در آن سوی ماجرا، مرد هم در ابتدا جیمز میلر، نویسندهی مشخصی است که شغل و خصوصیات فردی و حرفهای کاملا روشن دارد، اما به تدریج و بعد از آن تغییر هویت ابهامآمیز و هوشمندانه، به شوهری با تمام همان توجیهها و بیحوصلگیهای متعارف از پسِ سالها رابطهی زناشویی بدل میشود. ولی نکتهی پیچیدهتر این است که همچنان همان زمینهی هویتیِ نویسندهی انگلیسی را حفظ میکند و از اشاره به این که باید با قطار سر ساعت مشخص بازگردد، تا یادآوری میزان بستگیاش به کار و کتابهایش، نشانههای بسیاری در این مورد یافت میشود. پس باید همچنان و در کنار ساختن آن کلیت نمونهای مردی که به همسرش کمتوجه شده، شخصیت معین و منفرد را هم بازی کند. شیمل از شباهت بین کارش در این نقش با شکل بهشدت کنترل شدهی کار خواندن در محیط سالن اجرای اپرا میگوید و همین نشان میدهد که بار دیگر به ودیعه گذاشتن پارههایی از خویشتنِ بازیگر
Telegram
KiarostamiAbbas
نقد امیر پوریا، منتقد و مدرس سینما بر فیلم "کپی برابر اصل"
چاپشده در ماهنامهی "هنر و تجربه"، خرداد ۱۳۹۴
#کپی_برابر_اصل
#نقد_فیلم
#امیر_پوریا
@amiropouria
@KiarostamiAbbas ⬇️⬇️⬇️
چاپشده در ماهنامهی "هنر و تجربه"، خرداد ۱۳۹۴
#کپی_برابر_اصل
#نقد_فیلم
#امیر_پوریا
@amiropouria
@KiarostamiAbbas ⬇️⬇️⬇️
مصاحبهبا_امیدروحانی_درباره_کپی.pdf
226.9 KB
گفتوگوی امید روحانی با عباس کیارستمی دربارهی فیلم «کپی برابر اصل»
▪دوماهنامهی نافه، دورهی جدید، شمارهی ۱
#مصاحبه
#کپی_برابر_اصل
@KiarostamiAbbas
▪دوماهنامهی نافه، دورهی جدید، شمارهی ۱
#مصاحبه
#کپی_برابر_اصل
@KiarostamiAbbas
در کانال تلگرام و صفحهی اینستاگرام «کیارستمیعباس» در طول دو سه هفتهی گذشته بخشهایی از یک گفتوگو با عباس کیارستمی که در زمان فیلمبرداری #کپی_برابر_اصل (سال ۲۰۰۹) در ایتالیا انجام شده را منتشر کردیم و حالا نسخهی کامل این گفتوگو
⬇️⬇️⬇️
در کانال تلگرام و صفحهی اینستاگرام «کیارستمیعباس» در طول دو سه هفتهی گذشته بخشهایی از یک گفتوگو با عباس کیارستمی که در زمان فیلمبرداری #کپی_برابر_اصل (سال ۲۰۰۹) در ایتالیا انجام شده را منتشر کردیم و حالا نسخهی کامل این گفتوگو
⬇️⬇️⬇️
صحبتهای حمیده رضوی دربارهی پشت صحنهاش از فیلم «كپی برابر اصل»
پاسخ بسياری از سوالات دربارهی ساخت #کپی_برابر_اصل در این مستند که عنوانش «اصل کپی برابر اصل» است، وجود دارد.
پاسخ بسياری از سوالات دربارهی ساخت #کپی_برابر_اصل در این مستند که عنوانش «اصل کپی برابر اصل» است، وجود دارد.
Telegraph
صحبتهای حمیده رضوی دربارهی پشتصحنهاش از فیلم «كپی برابر اصل»
حمیده رضوی فیلمساز و یکی از دستیاران عباس کیارستمی در ۱۲ آذر سال ۹۴ در یک سانحهی رانندگی درگذشت. به بهانهی پنجمین سالگرد درگذشت وی گفتههای او را که سال ۱۳۹۰ در روزنامهی شرق چاپ شده و در آن از فیلم «كپی برابر اصل» میگوید، بازنشر میکنیم. فيلم «كپی برابر…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پشتصحنهی فیلم #کپی_برابر_اصل
مستند «اصل کپی برابر اصل»،
ساختهی #حمیده_رضوی، محصول ۲۰۱۰
@KiarostamiAbbas
مستند «اصل کپی برابر اصل»،
ساختهی #حمیده_رضوی، محصول ۲۰۱۰
@KiarostamiAbbas