#لک_کرمان #شهر_کیسکان #رضا_رجایی_نژاد_مشکنان #لک #لک_کرمان
قهرمان چند دوره کشور و منتخب تیم ملی و قهرمان چند دوره استان
#لکی_زوان_دالکیم #کرمان #لکی
join: @KhakLakestan
قهرمان چند دوره کشور و منتخب تیم ملی و قهرمان چند دوره استان
#لکی_زوان_دالکیم #کرمان #لکی
join: @KhakLakestan
چرا لکها مور میخوانند؟
👇👇👇
دیر زمانی است که غمگین و پژمردهایم. از کتاب روزگار، سیاهی نوشته را به یاد میآوریم. سینه مردمان لک، غم هزاران ساله دارد. ما فراموش کار نیستیم.
شادی و خنده و سرخوشی را بسیار دوست میداریم و میخواهیم ولی چه کنیم که شادیمان در سایهء غمهای دیرین، رنگ وقار میگیرد و سنگین میشویم. خندهمان، لبخند میشود و راه قهقهه را در گلو میبندیم و یا دست را بر لبان خندان خود میگذاریم که مبادا سبک شویم از آن همه بار گرانی که سالیان بر سینه ما نشسته است.
چگونه میشود فریادهای زنان و کودکان این سرزمین را در تنگناهای نکبت بار تاریخ فراموش کرد. مگر میشود ستم آشوری بر سرزمینت را در نوشتههای پیشینیان بخوانی و راه گلویت بند نیاید و بغض نکنی. مگر میشود هم ریشهات را خوراک مارهای رسته بر دوش ناکسان بینی و غمگین نشوی.
به راستی، اسکندر گجستک را کدامین خشم و عقدهء بر آمده از دفاع سرزمینم، وادار کرد که غضب بر #کاسیان آورد و بر پهنه نیسا و مهرگان، جنوساید وندان کند و نام ننگ کاسی کشی را بر خود به یادگار گذارد.
داغ هرمزان بر دلمان همچنان سنگین است و زخم عرب بر سرزمینم را با مهر علی(ع) و خاندانش که بر او دوست بود، تسکین میدهم.
مگر میشود دختران سرزمینت را به اسارت برند و تو همچنان «به شان» «به شان»، دو #دستماله برقصی.
تاریخ ما پر از درد است. غولان مغول، چرک به خون آغشتهء زخم وطن هستند. ما در سایه دردیم و بدینسان رنگ زردیم. سرخی بر گونه نداریم که دست، افشانیم.
ما همانیم که از آمدن نادر افشار، به وجد آمده، او را گرشاسب یل دیده و تا آنجا که خیالش بود، خون داده و جان بر کف این ملک پر از درد شدیم.
ما همانیم که چون، شاه بر این ملک شدیم، از غیرت این درد، وکیل دل پر درد شدیم. #کریمخانی، نشان نام نیک است و شاه بی نشانان، نیکنامی را نشان است.
آه از داغ جوان، ای تفو بر نام قاجار..... #لطفعلیخان، لطفعلی خان.
آه از چشم #کرمان، چشم وندان، چشم ایران..... لطفعلی خان، لطفعلی خان.
باز میگویی، بخندم یا «به شان».
تاریخ ما سراسر، بزران است. غمگین و سنگین. تاریخ این سرزمین، هزاران غم رفته بر ما را در گوشمان می زراند. کینه و ظلم قجری، کم ز اسکندر نبود. @لک، همه #ایران و او از قوم غول.
با این همه ظلم و ستم رفته بر این سرزمین، مهر یزدان همچنان پشت و پناه ما مردمان رنج دوران برده است. خداوند، کاسیان را دوست میدارد.
ما با نام #ایران به وجد میآییم و با یادش سرور میگیریم هر چند که از ایران، سهم ما تنها غم است. شادی اش از آن آنهایی که تاریخ وطن را خوش خوشان پنداشتهاند.
گوشهایتان را یکبار میزرانم بر این جمله که هرگاه یک لک زبان #وند کاسی را دیدید که #مویه میکرد و #مور میآورد، بدانید از غم است و یا «رارا» اگر میخواند، بدانید از غرور ملتی در مسیر راه پر درد است. از او انتظار «لنجه و لار» نداشته باشید. او رنج نام ایران است. او #مور میخواند، او #لک است.
مهندس: #مسعودپیری اوستا شناس
چاپ مقاله در روزنامه باختر
join➣ @KhakLakestan
👇👇👇
دیر زمانی است که غمگین و پژمردهایم. از کتاب روزگار، سیاهی نوشته را به یاد میآوریم. سینه مردمان لک، غم هزاران ساله دارد. ما فراموش کار نیستیم.
شادی و خنده و سرخوشی را بسیار دوست میداریم و میخواهیم ولی چه کنیم که شادیمان در سایهء غمهای دیرین، رنگ وقار میگیرد و سنگین میشویم. خندهمان، لبخند میشود و راه قهقهه را در گلو میبندیم و یا دست را بر لبان خندان خود میگذاریم که مبادا سبک شویم از آن همه بار گرانی که سالیان بر سینه ما نشسته است.
چگونه میشود فریادهای زنان و کودکان این سرزمین را در تنگناهای نکبت بار تاریخ فراموش کرد. مگر میشود ستم آشوری بر سرزمینت را در نوشتههای پیشینیان بخوانی و راه گلویت بند نیاید و بغض نکنی. مگر میشود هم ریشهات را خوراک مارهای رسته بر دوش ناکسان بینی و غمگین نشوی.
به راستی، اسکندر گجستک را کدامین خشم و عقدهء بر آمده از دفاع سرزمینم، وادار کرد که غضب بر #کاسیان آورد و بر پهنه نیسا و مهرگان، جنوساید وندان کند و نام ننگ کاسی کشی را بر خود به یادگار گذارد.
داغ هرمزان بر دلمان همچنان سنگین است و زخم عرب بر سرزمینم را با مهر علی(ع) و خاندانش که بر او دوست بود، تسکین میدهم.
مگر میشود دختران سرزمینت را به اسارت برند و تو همچنان «به شان» «به شان»، دو #دستماله برقصی.
تاریخ ما پر از درد است. غولان مغول، چرک به خون آغشتهء زخم وطن هستند. ما در سایه دردیم و بدینسان رنگ زردیم. سرخی بر گونه نداریم که دست، افشانیم.
ما همانیم که از آمدن نادر افشار، به وجد آمده، او را گرشاسب یل دیده و تا آنجا که خیالش بود، خون داده و جان بر کف این ملک پر از درد شدیم.
ما همانیم که چون، شاه بر این ملک شدیم، از غیرت این درد، وکیل دل پر درد شدیم. #کریمخانی، نشان نام نیک است و شاه بی نشانان، نیکنامی را نشان است.
آه از داغ جوان، ای تفو بر نام قاجار..... #لطفعلیخان، لطفعلی خان.
آه از چشم #کرمان، چشم وندان، چشم ایران..... لطفعلی خان، لطفعلی خان.
باز میگویی، بخندم یا «به شان».
تاریخ ما سراسر، بزران است. غمگین و سنگین. تاریخ این سرزمین، هزاران غم رفته بر ما را در گوشمان می زراند. کینه و ظلم قجری، کم ز اسکندر نبود. @لک، همه #ایران و او از قوم غول.
با این همه ظلم و ستم رفته بر این سرزمین، مهر یزدان همچنان پشت و پناه ما مردمان رنج دوران برده است. خداوند، کاسیان را دوست میدارد.
ما با نام #ایران به وجد میآییم و با یادش سرور میگیریم هر چند که از ایران، سهم ما تنها غم است. شادی اش از آن آنهایی که تاریخ وطن را خوش خوشان پنداشتهاند.
گوشهایتان را یکبار میزرانم بر این جمله که هرگاه یک لک زبان #وند کاسی را دیدید که #مویه میکرد و #مور میآورد، بدانید از غم است و یا «رارا» اگر میخواند، بدانید از غرور ملتی در مسیر راه پر درد است. از او انتظار «لنجه و لار» نداشته باشید. او رنج نام ایران است. او #مور میخواند، او #لک است.
مهندس: #مسعودپیری اوستا شناس
چاپ مقاله در روزنامه باختر
join➣ @KhakLakestan
Telegram
attach 📎
Forwarded from ضرب المثل.مَتَل.تیژو ترنگه. لکی.لوشان.قزوین.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ضرب المثل.مَتَل.تیژو ترنگه. لکی.لوشان.قزوین.:
#ضرب_المثل_لکی #مَتَل #تیژو_ترنگه #(تیزو تلکه) ❇️شماره: ۱۱۴
ازطرف لکهای #قزوین #لوشان #غیاثوند #لک
💐پیشکشَ آقای #شهسواری #فعال_فرهنگی_قوم_لک #کرمان #بافت #کیسکان #انجرک
لکی: دَنگت بِکه گَل کوچِک
فارسی: صدایت بیافتد وسط سنگ(یعنی سنگ قبر )(بمیری و سنگ قبر رویت بگذارن)
✅ این جمله بیشتر کاربرد برای شوخی کردن دارد.. کنایه به کسی که خیلی حرف میزند..با گفتن این جمله ازش میخواهیم که دیگه حرف نزنه .البته کمی خنده را چاشنی کنید
📲ارسالی : آقای #امیر_اله_بخشی #غیاثوند #لوشان #حوز_کاظم
🆔 @Lakikem
Join: @laklowshan
#ضرب_المثل_لکی #مَتَل #تیژو_ترنگه #(تیزو تلکه) ❇️شماره: ۱۱۴
ازطرف لکهای #قزوین #لوشان #غیاثوند #لک
💐پیشکشَ آقای #شهسواری #فعال_فرهنگی_قوم_لک #کرمان #بافت #کیسکان #انجرک
لکی: دَنگت بِکه گَل کوچِک
فارسی: صدایت بیافتد وسط سنگ(یعنی سنگ قبر )(بمیری و سنگ قبر رویت بگذارن)
✅ این جمله بیشتر کاربرد برای شوخی کردن دارد.. کنایه به کسی که خیلی حرف میزند..با گفتن این جمله ازش میخواهیم که دیگه حرف نزنه .البته کمی خنده را چاشنی کنید
📲ارسالی : آقای #امیر_اله_بخشی #غیاثوند #لوشان #حوز_کاظم
🆔 @Lakikem
Join: @laklowshan
🛑شهادت یکی از فرزندان #دلفان در استان کرمان
🌹با خبر شدیم ستوان یکم انتظامی علی حاتمی ،فرزند پیر کرم حاتمی یکی از فرزندان #دلفانی که در نیروی انتظامی خدمت میکرد در حین ماموریت در استان #کرمان به شهادت رسیده است .
وی اهل روستای سراب غضنفر است که براساس اعلام خانواده این شهید، مراسم تشیع فردا درزادگاهش برگزار میگردد
join➣ @KhakLakestan
🌹با خبر شدیم ستوان یکم انتظامی علی حاتمی ،فرزند پیر کرم حاتمی یکی از فرزندان #دلفانی که در نیروی انتظامی خدمت میکرد در حین ماموریت در استان #کرمان به شهادت رسیده است .
وی اهل روستای سراب غضنفر است که براساس اعلام خانواده این شهید، مراسم تشیع فردا درزادگاهش برگزار میگردد
join➣ @KhakLakestan
استاد غلامحسین بنان از تبار لکهای کرمان
غلامحسین بنان در خانوادهای اشرافی و اهل فرهنگ به دنیا آمد. پدرش کریمخان فرزند میرزا فضلاللهخان مستوفی، خطاط، اهل موسیقی و صاحب صدایی خوش بود. مادرش، دختر شاهزادهی قجری محمدتقی رکنالدوله پیانو مینواخت و خالهاش نوازندهی نی بود
جد دوم غلامحسین بنان یعنی کلبعلیخان لک از وابستگان دستگاه زندیه در کرمان بود که به دستور عوامل قاجار نابینا شد. تعدادی از وابستگان کلبعلیخان به نواحی دیگر تبعید شدند و تعدادی هم در کرمان به حیات خود ادامه دادند. امروزه خاندان علیاسعدی کرمانی در کرمان نیز نوادگان کلبعلیخان لک هستند. پدر کریمخان یعنی میرزا فضلاللهخان به دلیل توانمندی در خطاطی و هنر مورد توجه دستگاه قاجار بود و همین ورود به دستگاه قاجار باعث شد که کریمخان با دختری قجری وصلت کند
ابوالحسن صبا صدای غلامحسین بنان را یک باس واقعی میدانست. خالقی معتقد بود صوت بنان لطیفترین صدایی است که در عمر خود شنیده است. احسان یار شاطر عقیده داشت آواز بنان نرم، صاف، گرم و خوشطنین بود. اختیار حنجرهاش هرگز از دستش خارج نمیشد. چهچه بیجا نمیزد و در صدد نمایش و قدرتنمایی نبود. برعکس، قدرت خود را در انتقال معنی شعر و ارائه لطافتها و ظرافتهای آواز نشان میداد. تحریرهایش موجهای ریز حریری را در معرض نسیم به خاطر میآورد. تحریر و چهچه هرگز خارج از متن آواز نبود، بلکه جزء بافت آواز او به شمار میرفت. بنان آن طور که میبایست میخواند
بنان بانی نخستین انجمن موسیقی ایران و نخستین کسی بود که آواز خوانی را از چهارچوب کهنهی سنتی بیرون آورد، پیرایههای تعزیهای را از آن زدود و بدون تعصبهای رایج، در گزینش شعر و پیوند آن با موسیقی، دقت و سلیقه به خرج داد و با همخوانیهای گرم به آواز سنتی جلوهای تازه بخشید. او بهمدت پنجاه سال ستارهی درخشان آواز ایران بود
از میان آثار ارزندهی او میتوان به تصنیف الههی ناز و سرود حماسیمیهنی «ای ایران، ای مرز پر گهر» اشاره نمود
بنان که متولد سال ۱۲۹۰ خورشیدی روستای انگهرود در شمال ایران بود و بخش مهمی از زندگی کودکیش را در محلهی زرگنده(قلهک) تهران گذرانده بود اسفند ۱۳۶۴ در بیمارستان ایرانمهر قلهک دار فانی را وداع گفت و در آرامستان امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
یادش گرامی
اطلاعات بیشتر در کتاب لک و لکستان (داودی، ۱۳۹۹، ص ۴۹)
با تشکر از دکتر داود سلطانینژاد و ولیخانرجایی از معتمدان و ریشسفیدان کرمان
نویسنده: دکتر داوود داوودی
#داوود_داوودی #غلامحسین_بنان #ایران #لکستان #قوم_لک #کرمان #زند #موسیقی
join➣ @KhakLakestan
غلامحسین بنان در خانوادهای اشرافی و اهل فرهنگ به دنیا آمد. پدرش کریمخان فرزند میرزا فضلاللهخان مستوفی، خطاط، اهل موسیقی و صاحب صدایی خوش بود. مادرش، دختر شاهزادهی قجری محمدتقی رکنالدوله پیانو مینواخت و خالهاش نوازندهی نی بود
جد دوم غلامحسین بنان یعنی کلبعلیخان لک از وابستگان دستگاه زندیه در کرمان بود که به دستور عوامل قاجار نابینا شد. تعدادی از وابستگان کلبعلیخان به نواحی دیگر تبعید شدند و تعدادی هم در کرمان به حیات خود ادامه دادند. امروزه خاندان علیاسعدی کرمانی در کرمان نیز نوادگان کلبعلیخان لک هستند. پدر کریمخان یعنی میرزا فضلاللهخان به دلیل توانمندی در خطاطی و هنر مورد توجه دستگاه قاجار بود و همین ورود به دستگاه قاجار باعث شد که کریمخان با دختری قجری وصلت کند
ابوالحسن صبا صدای غلامحسین بنان را یک باس واقعی میدانست. خالقی معتقد بود صوت بنان لطیفترین صدایی است که در عمر خود شنیده است. احسان یار شاطر عقیده داشت آواز بنان نرم، صاف، گرم و خوشطنین بود. اختیار حنجرهاش هرگز از دستش خارج نمیشد. چهچه بیجا نمیزد و در صدد نمایش و قدرتنمایی نبود. برعکس، قدرت خود را در انتقال معنی شعر و ارائه لطافتها و ظرافتهای آواز نشان میداد. تحریرهایش موجهای ریز حریری را در معرض نسیم به خاطر میآورد. تحریر و چهچه هرگز خارج از متن آواز نبود، بلکه جزء بافت آواز او به شمار میرفت. بنان آن طور که میبایست میخواند
بنان بانی نخستین انجمن موسیقی ایران و نخستین کسی بود که آواز خوانی را از چهارچوب کهنهی سنتی بیرون آورد، پیرایههای تعزیهای را از آن زدود و بدون تعصبهای رایج، در گزینش شعر و پیوند آن با موسیقی، دقت و سلیقه به خرج داد و با همخوانیهای گرم به آواز سنتی جلوهای تازه بخشید. او بهمدت پنجاه سال ستارهی درخشان آواز ایران بود
از میان آثار ارزندهی او میتوان به تصنیف الههی ناز و سرود حماسیمیهنی «ای ایران، ای مرز پر گهر» اشاره نمود
بنان که متولد سال ۱۲۹۰ خورشیدی روستای انگهرود در شمال ایران بود و بخش مهمی از زندگی کودکیش را در محلهی زرگنده(قلهک) تهران گذرانده بود اسفند ۱۳۶۴ در بیمارستان ایرانمهر قلهک دار فانی را وداع گفت و در آرامستان امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
یادش گرامی
اطلاعات بیشتر در کتاب لک و لکستان (داودی، ۱۳۹۹، ص ۴۹)
با تشکر از دکتر داود سلطانینژاد و ولیخانرجایی از معتمدان و ریشسفیدان کرمان
نویسنده: دکتر داوود داوودی
#داوود_داوودی #غلامحسین_بنان #ایران #لکستان #قوم_لک #کرمان #زند #موسیقی
join➣ @KhakLakestan
Telegram
attach 📎