Forwarded from SarzaminJavid سرزمین جاوید
⚫️
⚫️ #توییتر؛ ولتر ایرانی و پرتاب نارنجک تجددخواهی
#️⃣ #توییت #علی_ملیحی :
⚫️ ۸ بهمن سالروز #درگذشت #حسن_تقی_زاده بود.
#علی_شریعتی در وصیتنامهاش نوشت:از دو «ت» بیزارم؛#تقی_زاده و #تاریخ.
نیم قرن از مرگ هردو گذشته و قضاوت بیرحمانه تاریخ نشان میدهد،ایران نوینی که ایدهها و کوششهای #تقیزاده در شکلگیریاش نقش داشت، با ایدههای ناکجاآبادگرایانه #شریعتی به خاک سیاه نشست .
زندگی سیاسی تقیزاده با انقلاب مشروطه و تولد پارلمان در ایران آغاز شد. در مجلس اول و در ۲۹ سالگی وکیل اصناف تبریز شد. در سخنوری یک سروگردن از سایرین بالاتر بود. مسلط به زبانهای فرانسه و انگلیسی و شیفتۀ افکار عصر روشنگری بود. در مجلس دربارۀ تفکیک قوا و محدود کردن نهاد سلطنت و آزادی مطبوعات، نطقهای آتشین میکرد. او را «یگانه فیلسوف عظیمالشأن، ولتر ایران و میرابوی زمان» توصیف میکردند.
🔶او به واسطۀ این نطقهای پرشور و نشست و برخاست قدیمی با محافل انقلابی در قفقاز، با پدران چپ ایرانی، یعنی اجتماعیون عامیون همداستان شد. به جریانی سیاسی متصل شد که مخالفان خود را تاب نیاورد و مواجهۀ سیاسی در انقلاب مشروطه را به تروریسم آغشت؛ آن زمان که اتابک را کشت، به کالسکۀ شاه بمب انداخت و یکی از رهبران انقلاب، سید عبدالله بهبهانی را به قتل رساند.
🔶اما تقیزاده خیلی زود از این جبهه خارج شد و باقی عمر طولانی سیاسیاش را به محافظهکاری گذراند. در دورهای که ایران از هرجومرج انقلاب و جنگ جهانی اول فروپاشیده بود، تقیزاده از برخی آرمانهای عصر جوانی عبور کرد. به این نتیجه رسیده بود که سخن گفتن از ارزشهای عصر روشنگری در غیاب یک کارگزار اجرایی نیرومند بیفایده است. در روزنامۀ کاوه نوشت: «کافی نیست چند نفر کسبۀ خوشنیت و بیاطلاع از بروجرد و قمشه و اردبیل و نرماشیر جمعآوری کنیم و از آنها بخواهیم کنستیتوسیون اختراعی فرانسه و انگلیس و تصورات مونتسکیو و روسو را در پیشکوه لرستان و ممسنی فارس اجرا کنند.»
🔶راه علاج پیشنهادی او تأسیس دولت مرکزی مقتدر، پایان ملوکالطوایفی و پیگیری پروژۀ ملتسازی بود و برای تحقق این آخری، تأکید بر ایران باستان و بازسازی عظمت ایران پیش از اسلام را پیشنهاد کرد. پیشنهاد دیگرش چنان بود که خود بعدها از آن با عنوان «نارنجک تجددخواهی» یاد کرد. تقیزاده پیشنهاد کرد که برای متجدد شدن، «ايراني بايد ظاهراً و باطناً و جسماً و روحاً فرنگيمآب شود و بس».
🔶خطوط اولیهای که رژیم پهلوی بر اساس آن شکل گرفت، بر پایۀ اصولی بنا شده بود که امثال تقیزاده مبلّغش بودند؛ تحقق ظاهری ایدۀ فرنگیمآب شدن؛ کت و شلوار و کلاهفرنگی، مدرسه و دانشگاه، راهآهن، ساختمانهای بلندمرتبه و... البته روح تمدن غربی و ارزشهای عصر روشنگری معطل مانده بود
🔶ایران در عصر پهلوی، نهادهای سیاسی غربی مانند مجلس و حزب و مطبوعات داشت اما تهی از معنا. استقرار دولت متمرکز، پایان ملوکالطوایفی و ریلگذاری توسعه انجام شده بود اما استبداد سرجایش بود و خبری از مشارکت ملی نبود. حالا تقیزاده این شهامت را داشت که ایدۀ فرنگیمآب شدناش را توضیح دهد و صحیح کند. گفت که باید به باطن و روح تمدن غربی نیز توجه شود. از آنچه پیاده شده بود گلایهمند و ناراضی بود. در نامهای نوشت که «بدبختانه ما نه تمدن ظاهري فرنگستان را گرفتيم نه تمدن معنوي آن را. از تمدن ظاهري جز فحشا و قمار و لباسِ ميمونصفت و خودآرايي با وسایل وارده از خارجه، و از تمدن باطني آنها نيز هيچ چيز نياموختيم جز آنکه اِنکارِ اديان را بدون ايمان به يک اصل و يک عقيدۀ معنويِ ديگر، فرنگيمآبانِ ما آموختند.»
🔶 ایران در پایان زندگی تقیزاده (۱۳۴۸) در مقایسه با ایران ابتدای زندگی او، فرق بسیار داشت. نهال تجدد به مدد افکار کسانی چون تقیزاده در ایران کاشته شده بود اما ساقه و برگهایی نوپا داشت. پروژۀ دولتسازی و اخذ تمدن غربی، ایران فرتوتِ عصر ناصری را به قدرتی منطقهای با سازوکارهای تمدن غربی بدل کرده بود اما آن ارزشها که تقیزاده در مجلس اول و دوم در تبلیغ و ترویجشان نطق میکرد، معطل مانده بود.
🔶باری، زمانی که او در سال ۱۳۴۸ درگذشت، سکه رایج روشنفکری، در مخالفت با تمدن غربی ضرب میشد. غالب روشنفکران ایرانی، دیگر نه به دنبال اخذ تمدن غربی که منتقد و متخاصم آن شده بودند و تقیزاده را به دلیل پرتاب آن نارنجک تجددخواهی ملامت میکردند.
aparat.com/sarzaminjavid.com
instagram.com/sarzaminjavidcom
به کانال #سرزمین_جاوید حامی #شعر، #ادبیات و #مشاهیر_ایران بپیوندید:
🌏 https://t.me/sarzaminjavid2 ™️
⚫️ #توییتر؛ ولتر ایرانی و پرتاب نارنجک تجددخواهی
#️⃣ #توییت #علی_ملیحی :
⚫️ ۸ بهمن سالروز #درگذشت #حسن_تقی_زاده بود.
#علی_شریعتی در وصیتنامهاش نوشت:از دو «ت» بیزارم؛#تقی_زاده و #تاریخ.
نیم قرن از مرگ هردو گذشته و قضاوت بیرحمانه تاریخ نشان میدهد،ایران نوینی که ایدهها و کوششهای #تقیزاده در شکلگیریاش نقش داشت، با ایدههای ناکجاآبادگرایانه #شریعتی به خاک سیاه نشست .
زندگی سیاسی تقیزاده با انقلاب مشروطه و تولد پارلمان در ایران آغاز شد. در مجلس اول و در ۲۹ سالگی وکیل اصناف تبریز شد. در سخنوری یک سروگردن از سایرین بالاتر بود. مسلط به زبانهای فرانسه و انگلیسی و شیفتۀ افکار عصر روشنگری بود. در مجلس دربارۀ تفکیک قوا و محدود کردن نهاد سلطنت و آزادی مطبوعات، نطقهای آتشین میکرد. او را «یگانه فیلسوف عظیمالشأن، ولتر ایران و میرابوی زمان» توصیف میکردند.
🔶او به واسطۀ این نطقهای پرشور و نشست و برخاست قدیمی با محافل انقلابی در قفقاز، با پدران چپ ایرانی، یعنی اجتماعیون عامیون همداستان شد. به جریانی سیاسی متصل شد که مخالفان خود را تاب نیاورد و مواجهۀ سیاسی در انقلاب مشروطه را به تروریسم آغشت؛ آن زمان که اتابک را کشت، به کالسکۀ شاه بمب انداخت و یکی از رهبران انقلاب، سید عبدالله بهبهانی را به قتل رساند.
🔶اما تقیزاده خیلی زود از این جبهه خارج شد و باقی عمر طولانی سیاسیاش را به محافظهکاری گذراند. در دورهای که ایران از هرجومرج انقلاب و جنگ جهانی اول فروپاشیده بود، تقیزاده از برخی آرمانهای عصر جوانی عبور کرد. به این نتیجه رسیده بود که سخن گفتن از ارزشهای عصر روشنگری در غیاب یک کارگزار اجرایی نیرومند بیفایده است. در روزنامۀ کاوه نوشت: «کافی نیست چند نفر کسبۀ خوشنیت و بیاطلاع از بروجرد و قمشه و اردبیل و نرماشیر جمعآوری کنیم و از آنها بخواهیم کنستیتوسیون اختراعی فرانسه و انگلیس و تصورات مونتسکیو و روسو را در پیشکوه لرستان و ممسنی فارس اجرا کنند.»
🔶راه علاج پیشنهادی او تأسیس دولت مرکزی مقتدر، پایان ملوکالطوایفی و پیگیری پروژۀ ملتسازی بود و برای تحقق این آخری، تأکید بر ایران باستان و بازسازی عظمت ایران پیش از اسلام را پیشنهاد کرد. پیشنهاد دیگرش چنان بود که خود بعدها از آن با عنوان «نارنجک تجددخواهی» یاد کرد. تقیزاده پیشنهاد کرد که برای متجدد شدن، «ايراني بايد ظاهراً و باطناً و جسماً و روحاً فرنگيمآب شود و بس».
🔶خطوط اولیهای که رژیم پهلوی بر اساس آن شکل گرفت، بر پایۀ اصولی بنا شده بود که امثال تقیزاده مبلّغش بودند؛ تحقق ظاهری ایدۀ فرنگیمآب شدن؛ کت و شلوار و کلاهفرنگی، مدرسه و دانشگاه، راهآهن، ساختمانهای بلندمرتبه و... البته روح تمدن غربی و ارزشهای عصر روشنگری معطل مانده بود
🔶ایران در عصر پهلوی، نهادهای سیاسی غربی مانند مجلس و حزب و مطبوعات داشت اما تهی از معنا. استقرار دولت متمرکز، پایان ملوکالطوایفی و ریلگذاری توسعه انجام شده بود اما استبداد سرجایش بود و خبری از مشارکت ملی نبود. حالا تقیزاده این شهامت را داشت که ایدۀ فرنگیمآب شدناش را توضیح دهد و صحیح کند. گفت که باید به باطن و روح تمدن غربی نیز توجه شود. از آنچه پیاده شده بود گلایهمند و ناراضی بود. در نامهای نوشت که «بدبختانه ما نه تمدن ظاهري فرنگستان را گرفتيم نه تمدن معنوي آن را. از تمدن ظاهري جز فحشا و قمار و لباسِ ميمونصفت و خودآرايي با وسایل وارده از خارجه، و از تمدن باطني آنها نيز هيچ چيز نياموختيم جز آنکه اِنکارِ اديان را بدون ايمان به يک اصل و يک عقيدۀ معنويِ ديگر، فرنگيمآبانِ ما آموختند.»
🔶 ایران در پایان زندگی تقیزاده (۱۳۴۸) در مقایسه با ایران ابتدای زندگی او، فرق بسیار داشت. نهال تجدد به مدد افکار کسانی چون تقیزاده در ایران کاشته شده بود اما ساقه و برگهایی نوپا داشت. پروژۀ دولتسازی و اخذ تمدن غربی، ایران فرتوتِ عصر ناصری را به قدرتی منطقهای با سازوکارهای تمدن غربی بدل کرده بود اما آن ارزشها که تقیزاده در مجلس اول و دوم در تبلیغ و ترویجشان نطق میکرد، معطل مانده بود.
🔶باری، زمانی که او در سال ۱۳۴۸ درگذشت، سکه رایج روشنفکری، در مخالفت با تمدن غربی ضرب میشد. غالب روشنفکران ایرانی، دیگر نه به دنبال اخذ تمدن غربی که منتقد و متخاصم آن شده بودند و تقیزاده را به دلیل پرتاب آن نارنجک تجددخواهی ملامت میکردند.
aparat.com/sarzaminjavid.com
instagram.com/sarzaminjavidcom
به کانال #سرزمین_جاوید حامی #شعر، #ادبیات و #مشاهیر_ایران بپیوندید:
🌏 https://t.me/sarzaminjavid2 ™️
Twitter
امروز سالمرگ سیدحسنتقیزاده بود.شریعتی در وصیتنامهاش نوشت:از دو «ت» بیزارم؛تقیزاده و تاریخ. نیم قرن از مرگ هردو گذشته و قضاوت بیرحمانه تاریخ نشان میدهد،ایران نوینی که ایدهها و کوششهای تقیزاده در شکلگیریاش نقش داشت، با ایدههای ناکجاآبادگرایانه شریعتی…