نیایش
- پروردگارا چه کنم، در این پیرانه سری قلمم چونان قلبم می لرزد. نه چون عین القضات، طاقت شمع آجین شدن دارم و نه نامردی دور شدن از نوشتن. پس تو خود یاریم کن؛
-کردگارا، خانواده ام، میهن و مردمم را تو خود در این روزگار پلشت نگاهبان باش. خود دانی که مرا نه زوری است و نه زری که پاسدارشان باشم؛
- آموزگارا، به فرمانروایان میهنم، ارزش های پابرجا ماندن این کهن دیار را بیاموز؛
- خدایا، مردم و میهنم را از همه درد و رنج ها دور کن؛
- دادارا، خود دانی دشمنان دیرین این مرز و بوم، شبانه روز چشم انتظار از پای فتادن این کهن دیارند، تو خود راست و استوارش نگاهدار؛
- ایزدا، دانی که هزاران سال است این کشور و فرهنگ پابرجا مانده و نیاکانمان در اندوختن خرد و حکمت آدمی کوشا بوده اند، پس تو خود نگاهبان این بوم و میراثش گرانبهایش باش؛
- جان آفرینا، خشنودی و سعادت زیستن در صلح را به ما و دشمنانمان بچشان؛
- بارالها، فرمانروایان، غالبان و زورداران را با مردمشان مهربانتر و خویشتندارتر کن؛
- توانگرا، مردم این بوم و بر را کم و بی نیاز کن و سفره هاشان را فراختر؛
- عزیزا، مردم و میهنم را از عزت نینداز و پاسبان فر و شکوهشان باش؛
- حکیما، تو خود راه و روش خرد و خرد ورزی و دوستداری خرد را به حاکمان بیشتر بیاموز؛
- روشنی بخشا، نور و لذت همدلی و همزبانی بین مردم- مردم؛ دولت- مردم و دولت- دولت را فروزانتر کن؛
- رهنمایا، باشد که مرا و فرمانروایان ملتم را به سوی داد و دادگری و خوشبختی ملت و دلسوزی بر مردم و...رهنمون شوی؟!
- حبیبا، تو را به سنگینی و بزرگی عشق و دلدادگی سوگند، عشق من، مردم و فرمانروایان را به میهن و ملتم افزون دار؛
- بخشایشگرا، دل ما و فرمانروایان را برای آزادی زندانیان و محصورین نرم تر کن؛
- شهیدا و حفیظا، تو خود نگاهبان این مرز و بوم و فرهنگ و تمدن زیبا و ممتازش باش.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
- پروردگارا چه کنم، در این پیرانه سری قلمم چونان قلبم می لرزد. نه چون عین القضات، طاقت شمع آجین شدن دارم و نه نامردی دور شدن از نوشتن. پس تو خود یاریم کن؛
-کردگارا، خانواده ام، میهن و مردمم را تو خود در این روزگار پلشت نگاهبان باش. خود دانی که مرا نه زوری است و نه زری که پاسدارشان باشم؛
- آموزگارا، به فرمانروایان میهنم، ارزش های پابرجا ماندن این کهن دیار را بیاموز؛
- خدایا، مردم و میهنم را از همه درد و رنج ها دور کن؛
- دادارا، خود دانی دشمنان دیرین این مرز و بوم، شبانه روز چشم انتظار از پای فتادن این کهن دیارند، تو خود راست و استوارش نگاهدار؛
- ایزدا، دانی که هزاران سال است این کشور و فرهنگ پابرجا مانده و نیاکانمان در اندوختن خرد و حکمت آدمی کوشا بوده اند، پس تو خود نگاهبان این بوم و میراثش گرانبهایش باش؛
- جان آفرینا، خشنودی و سعادت زیستن در صلح را به ما و دشمنانمان بچشان؛
- بارالها، فرمانروایان، غالبان و زورداران را با مردمشان مهربانتر و خویشتندارتر کن؛
- توانگرا، مردم این بوم و بر را کم و بی نیاز کن و سفره هاشان را فراختر؛
- عزیزا، مردم و میهنم را از عزت نینداز و پاسبان فر و شکوهشان باش؛
- حکیما، تو خود راه و روش خرد و خرد ورزی و دوستداری خرد را به حاکمان بیشتر بیاموز؛
- روشنی بخشا، نور و لذت همدلی و همزبانی بین مردم- مردم؛ دولت- مردم و دولت- دولت را فروزانتر کن؛
- رهنمایا، باشد که مرا و فرمانروایان ملتم را به سوی داد و دادگری و خوشبختی ملت و دلسوزی بر مردم و...رهنمون شوی؟!
- حبیبا، تو را به سنگینی و بزرگی عشق و دلدادگی سوگند، عشق من، مردم و فرمانروایان را به میهن و ملتم افزون دار؛
- بخشایشگرا، دل ما و فرمانروایان را برای آزادی زندانیان و محصورین نرم تر کن؛
- شهیدا و حفیظا، تو خود نگاهبان این مرز و بوم و فرهنگ و تمدن زیبا و ممتازش باش.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
راه شهادت بسته می شود؟!
بیشتر کارشناسان متخصص آینده بینی توانایی های هوش مصنوعی، باورمندند طی بیشینه ۸ تا ۱۲ سال آتی و یا در درازمدت ترین حالت تا ۲۰۴۰، ربات های انسانما، کم کم ولی بسیار پرشتاب، مسئولیت های بخش جنگ-دفاع را پوشش خواهند داد. به عبارت دیگر، همه وظایف انسانی جنگ، بی کم و کاست می تواند توسط هوش مصنوعی پوشش داده شود. مثلا نقش های سرباز، تفنگدار، تعاون و پشتیبانی، خلبانی جنگنده ها، حتی کنترل و فرماندهی و رهبری پیچیده ترین ابزار جنگ ساخت بشر، یعنی ناوهای هواپیمابر، به ربات های ساخته هوش مصنوعی واگذار خواهد شد. بنابراین جنگ ها در قالبی گسترده، هم توسط آنها طرح ریزی و هم به مرحله اجرا در می آید. مو بر تن آدمی سیخ می شود. با چنین چشم اندازی، می توان پرسید، آیا قرار است بدین ترتیب درهای جهاد و شهادت هم به روی مومنان و مسلمین برای همیشه هم بسته شود؟!
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
بیشتر کارشناسان متخصص آینده بینی توانایی های هوش مصنوعی، باورمندند طی بیشینه ۸ تا ۱۲ سال آتی و یا در درازمدت ترین حالت تا ۲۰۴۰، ربات های انسانما، کم کم ولی بسیار پرشتاب، مسئولیت های بخش جنگ-دفاع را پوشش خواهند داد. به عبارت دیگر، همه وظایف انسانی جنگ، بی کم و کاست می تواند توسط هوش مصنوعی پوشش داده شود. مثلا نقش های سرباز، تفنگدار، تعاون و پشتیبانی، خلبانی جنگنده ها، حتی کنترل و فرماندهی و رهبری پیچیده ترین ابزار جنگ ساخت بشر، یعنی ناوهای هواپیمابر، به ربات های ساخته هوش مصنوعی واگذار خواهد شد. بنابراین جنگ ها در قالبی گسترده، هم توسط آنها طرح ریزی و هم به مرحله اجرا در می آید. مو بر تن آدمی سیخ می شود. با چنین چشم اندازی، می توان پرسید، آیا قرار است بدین ترتیب درهای جهاد و شهادت هم به روی مومنان و مسلمین برای همیشه هم بسته شود؟!
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
ناتوی آسیایی
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا NATO، فراگیرترین نهاد نظامی تاریخ با عضویت ۳۲ ملت است که در بهار ۱۳۲۸، در واشنگتن، دی.سی، بیشتر با هدف سد نفوذ (Containment) اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تاسیس شد. تمرکز محوری و مستقیم این بزرگترین سازه نظامی تاریخ، بر ایجاد کردن و استمرار بخشیدن به امنیت دو سوی اقیانوس اطلس بوده است. ولی در پی فروپاشی اتحاد شوروی و اضمحلال کلی سوسیالیسم طراز مارکسیسم-لننیسم، علت وجودی و به ویژه علت تداوم موجودیت این سازمان پرهزینه زیر دهها پرسش اصولی قرار گرفت. کانونیترین پرسش این بوده که چرا به رغم نبود تهدیدی کلان همچون پیمان ورشو و محدودیت قدرت مانور فدراتیو روسیه ، همچنان بخش شمالی اقیانوس اطلس باید سنگین ترین سازه نظامی را در دو سویش جا دهد؟! این در حالی بود که از آغازهای دهه دوم سده ۲۱، پیش بینی ژئوپلیتیسین ها، مبنی بر خطر خیز با قدرت دهشتناک و انتشار جهانی جمهوری خلق چین، هاوس و کنگره را به لرزه انداخت. طی یک دهه پنداشته می شد که سازه NATO برای سد نفوذ چین کفایت می کند. ولی از پایان های دهه دوم سده ۲۱، روشن شد که برای کانتین منت پکن و برقراری امنیت در پاسیفیک شمالی، چاره ای جز ایجاد سازه فراگیر منطقه ای دیگری نیست. سازه ای که دربر گیرنده همه ملت های سرمایه داری-توسعه یافته این اقیانوس و نیز ملت های تحت خطر از ناحیه چین باشند. به اغلب احتمال چاره کار در تکوین North Pacific Treaty Organization با کوتهنوشت NPTO(نپتو) است.
در نخستین مرحله پیمان آنزوس(ANŹUS) که در برگیرنده اتحاد دفاعی استرالیا,نیوزلند و ایالات متحده بود(۱۹۵۱- سانفرانسیسکو) بود، با تکوین توافقنامه دفاعی آکوس(اوکوس) که در گام نخست بین آمریکا، بریتانیا و استرالیا شکل گرفت، عملا نه تنها جانشین آنزوس شد، که در برگیرنده حوزه های کلیدی مانند هوش مصنوعی، جنگ سایبری، سیستم زیر سطح(ابی) و قابلیت همکاری در حملات دور شده است. بدین ترتیب اوکوس بستر اولیه تکوین نپتو(NPTO) در منطقه پاسفیک-هند شده است. به اغلب احتمال، طی سال های بسیار نزدیک پیش رو، ژاپن، جمهوری کره، فیلیپین، هند و بیشتر اعضای آسه آن(ASEAN) به آن خواهند پیوست. از ۲۰۲۵، فراوان از اوکوس خواهیم شنید. به اغلب احتمال، جمهوریاسلامی متاثر از تصمیمات اوکوس و نیز واکنش های چین در برابر آن خواهد بود.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا NATO، فراگیرترین نهاد نظامی تاریخ با عضویت ۳۲ ملت است که در بهار ۱۳۲۸، در واشنگتن، دی.سی، بیشتر با هدف سد نفوذ (Containment) اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تاسیس شد. تمرکز محوری و مستقیم این بزرگترین سازه نظامی تاریخ، بر ایجاد کردن و استمرار بخشیدن به امنیت دو سوی اقیانوس اطلس بوده است. ولی در پی فروپاشی اتحاد شوروی و اضمحلال کلی سوسیالیسم طراز مارکسیسم-لننیسم، علت وجودی و به ویژه علت تداوم موجودیت این سازمان پرهزینه زیر دهها پرسش اصولی قرار گرفت. کانونیترین پرسش این بوده که چرا به رغم نبود تهدیدی کلان همچون پیمان ورشو و محدودیت قدرت مانور فدراتیو روسیه ، همچنان بخش شمالی اقیانوس اطلس باید سنگین ترین سازه نظامی را در دو سویش جا دهد؟! این در حالی بود که از آغازهای دهه دوم سده ۲۱، پیش بینی ژئوپلیتیسین ها، مبنی بر خطر خیز با قدرت دهشتناک و انتشار جهانی جمهوری خلق چین، هاوس و کنگره را به لرزه انداخت. طی یک دهه پنداشته می شد که سازه NATO برای سد نفوذ چین کفایت می کند. ولی از پایان های دهه دوم سده ۲۱، روشن شد که برای کانتین منت پکن و برقراری امنیت در پاسیفیک شمالی، چاره ای جز ایجاد سازه فراگیر منطقه ای دیگری نیست. سازه ای که دربر گیرنده همه ملت های سرمایه داری-توسعه یافته این اقیانوس و نیز ملت های تحت خطر از ناحیه چین باشند. به اغلب احتمال چاره کار در تکوین North Pacific Treaty Organization با کوتهنوشت NPTO(نپتو) است.
در نخستین مرحله پیمان آنزوس(ANŹUS) که در برگیرنده اتحاد دفاعی استرالیا,نیوزلند و ایالات متحده بود(۱۹۵۱- سانفرانسیسکو) بود، با تکوین توافقنامه دفاعی آکوس(اوکوس) که در گام نخست بین آمریکا، بریتانیا و استرالیا شکل گرفت، عملا نه تنها جانشین آنزوس شد، که در برگیرنده حوزه های کلیدی مانند هوش مصنوعی، جنگ سایبری، سیستم زیر سطح(ابی) و قابلیت همکاری در حملات دور شده است. بدین ترتیب اوکوس بستر اولیه تکوین نپتو(NPTO) در منطقه پاسفیک-هند شده است. به اغلب احتمال، طی سال های بسیار نزدیک پیش رو، ژاپن، جمهوری کره، فیلیپین، هند و بیشتر اعضای آسه آن(ASEAN) به آن خواهند پیوست. از ۲۰۲۵، فراوان از اوکوس خواهیم شنید. به اغلب احتمال، جمهوریاسلامی متاثر از تصمیمات اوکوس و نیز واکنش های چین در برابر آن خواهد بود.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
این هم دانشمند جمهوری اسلامی!!!
سعید لیلاز:جمهوری اسلامی یک بازیگر بزرگ فرامنطقهای است. توجه کنید، هنوز ابرقدرت نشده، بلکه فرامنطقهای است. تنها گزارهای که این روند روبه رشد را تهدید میکند، مسائل داخلی است./ روزنامه اعتماد
در کم بود، و یا ن بود و به حاشیه راندن فرهیختگان، زاغچه درنقش عقاب ظاهر می شود. ویژگی جناب لیلاز که گویا در دانشگاه مدرس تاریخ است و البته تحلیلگر اقتصاد و دارای پیشینه اجرایی و حکومتی متعددی مانند قائم مقامی ایران خودرو، مدیر عامل سبلان خودرو و مدیریت عامل شرکت خودروسازی کارمانیا است، سرک کشیدن و دخالت کردن در همه مباحث تخصصی است. نمونه اش گزاره نامبرده در بالا است که جمهوری اسلامی اسلامی را قدرت فرامنطقهای معرفی کرده است. این در حالی است که در نردبان 5 پله ای قدرت بین 193 کشور عضو ملل متحد، یعنی ابرقدرت، قدرت فرامنطقه ای، قدرت برتر منطقه ای، قدرت منطقه ای و قدرت ملی(قدرت کوچک)، که هر کدام تعریف خود را دارند، جمهوری اسلامی در رده چهارم قرار دارد. یعنی فقط و بیشینه قدرتی منطقه ای است. در واقع پس از آمریکا به عنوان ابرقدرت، چین، بریتانیا، فرانسه، روسیه، آلمان و ژاپن قدرت های فرامنطقه ای محسوب شده اند. هم چنین هند، استرالیا، جمهوری آفریقای جنوبی و... در مناطق ژئوپولیتیک خود، قدرت برتر منطقه ای هستند. در خاورمیانه و شمال افریقا قدرت برتر منطقه ای هنوز شکل نگرفته است. بنابراین ترکیه، عربستان، ایران، مصر، اسراییل(اشغالگر) هر یک قدرت منطقه ای است. جناب لیلاز به همین هم بسنده نکرده و در ادامه پس از فرامنطقه ای خواندن ایران در سلسله مراتب قدرت های جهان می گوید: پیشنهاد من این است که ایران، آزمایش هستهای خود را عمومی کند.
مقایسه و همردیف قراردادن جمهوری اسلامی با چین و بریتانیا و روسیه، تنها از مفسرین درون جمهوری اسلامی از قبیل سعید لیلاز بر می آید. هنگامی که ایران قدرتی مانند چین و بریتانیا فرض شود، چرا نتواند از عهده جنگ با قدرتی منطقه ای و پایین تر از خود برآید؟!
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
سعید لیلاز:جمهوری اسلامی یک بازیگر بزرگ فرامنطقهای است. توجه کنید، هنوز ابرقدرت نشده، بلکه فرامنطقهای است. تنها گزارهای که این روند روبه رشد را تهدید میکند، مسائل داخلی است./ روزنامه اعتماد
در کم بود، و یا ن بود و به حاشیه راندن فرهیختگان، زاغچه درنقش عقاب ظاهر می شود. ویژگی جناب لیلاز که گویا در دانشگاه مدرس تاریخ است و البته تحلیلگر اقتصاد و دارای پیشینه اجرایی و حکومتی متعددی مانند قائم مقامی ایران خودرو، مدیر عامل سبلان خودرو و مدیریت عامل شرکت خودروسازی کارمانیا است، سرک کشیدن و دخالت کردن در همه مباحث تخصصی است. نمونه اش گزاره نامبرده در بالا است که جمهوری اسلامی اسلامی را قدرت فرامنطقهای معرفی کرده است. این در حالی است که در نردبان 5 پله ای قدرت بین 193 کشور عضو ملل متحد، یعنی ابرقدرت، قدرت فرامنطقه ای، قدرت برتر منطقه ای، قدرت منطقه ای و قدرت ملی(قدرت کوچک)، که هر کدام تعریف خود را دارند، جمهوری اسلامی در رده چهارم قرار دارد. یعنی فقط و بیشینه قدرتی منطقه ای است. در واقع پس از آمریکا به عنوان ابرقدرت، چین، بریتانیا، فرانسه، روسیه، آلمان و ژاپن قدرت های فرامنطقه ای محسوب شده اند. هم چنین هند، استرالیا، جمهوری آفریقای جنوبی و... در مناطق ژئوپولیتیک خود، قدرت برتر منطقه ای هستند. در خاورمیانه و شمال افریقا قدرت برتر منطقه ای هنوز شکل نگرفته است. بنابراین ترکیه، عربستان، ایران، مصر، اسراییل(اشغالگر) هر یک قدرت منطقه ای است. جناب لیلاز به همین هم بسنده نکرده و در ادامه پس از فرامنطقه ای خواندن ایران در سلسله مراتب قدرت های جهان می گوید: پیشنهاد من این است که ایران، آزمایش هستهای خود را عمومی کند.
مقایسه و همردیف قراردادن جمهوری اسلامی با چین و بریتانیا و روسیه، تنها از مفسرین درون جمهوری اسلامی از قبیل سعید لیلاز بر می آید. هنگامی که ایران قدرتی مانند چین و بریتانیا فرض شود، چرا نتواند از عهده جنگ با قدرتی منطقه ای و پایین تر از خود برآید؟!
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
فقط سپاه می تواند
فکر می کنم این گزاره که امروزه روز، ایران و ایرانیان در شرایط عادی نبوده و اوضاع و احوال نرمالی ندارند، برای همگان، دوست و دشمن، خودی و بیگانه مبرهن است. سهل است که به پندارم مدیران درون حکومتی در همه رده ها از شکاف و بلکه چالش بین ظرفیت ها و اهداف و یا بین توانایی ها و خواسته ها، بیش از مردم و منتقدان آگاهند. ولی ساختار نظام، آرایش بازیگران درونی- برونی و در مجموع برآیند قدرت، پروسه تغییرات ضروری را مانع شده است. منظورم تغییر در سطوح کلان اهداف، استراتژی ها و بلکه مدیریت ها است؛ یا دستکم تغییر در سطح استراتژی سیاست خارجی است. نهادهای رسمی-حکومتی بر حفظ وضع موجود، به رغم آشکار بودن چالش ها پافشاری می کنند، در حالی که اکثریت مردم تشنه تغییرات در این مقیاس ها و برگرداندن حس و فضای امنیت مادی- روانی بر جامعه تبدارند. این در حالی است که در شرایط کنونی غیر از سپاه پاسداران که واجد قدرت و اشراف کامل و برتر نظامی-انتظامی، سیاسی و اقتصادی است، هیچ تشکل دیگر رسمی و یا در اپوزیسیون داخلی- خارجی وجود قابل لمسی ندارد. در این صورت، آیا سپاه بر درک جمعی خطیر بودن شرایط کلان کشور پی برده است؟! آیا سپاه بر گریزناپذیری ایجاد تغییرات، اگرچه کوچک و کم پهنا، برای بازگرداندن آرامش و امنیت به جامعه دست یافته است؟! به هر روی درست یا نادرست، خواه و ناخواه در شرایط امروز، سپاه پاسداران تنها بازیگر رسمی است که می تواند بر دگرگونی های مثبت در رویکردها اثرگذار باشد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
فکر می کنم این گزاره که امروزه روز، ایران و ایرانیان در شرایط عادی نبوده و اوضاع و احوال نرمالی ندارند، برای همگان، دوست و دشمن، خودی و بیگانه مبرهن است. سهل است که به پندارم مدیران درون حکومتی در همه رده ها از شکاف و بلکه چالش بین ظرفیت ها و اهداف و یا بین توانایی ها و خواسته ها، بیش از مردم و منتقدان آگاهند. ولی ساختار نظام، آرایش بازیگران درونی- برونی و در مجموع برآیند قدرت، پروسه تغییرات ضروری را مانع شده است. منظورم تغییر در سطوح کلان اهداف، استراتژی ها و بلکه مدیریت ها است؛ یا دستکم تغییر در سطح استراتژی سیاست خارجی است. نهادهای رسمی-حکومتی بر حفظ وضع موجود، به رغم آشکار بودن چالش ها پافشاری می کنند، در حالی که اکثریت مردم تشنه تغییرات در این مقیاس ها و برگرداندن حس و فضای امنیت مادی- روانی بر جامعه تبدارند. این در حالی است که در شرایط کنونی غیر از سپاه پاسداران که واجد قدرت و اشراف کامل و برتر نظامی-انتظامی، سیاسی و اقتصادی است، هیچ تشکل دیگر رسمی و یا در اپوزیسیون داخلی- خارجی وجود قابل لمسی ندارد. در این صورت، آیا سپاه بر درک جمعی خطیر بودن شرایط کلان کشور پی برده است؟! آیا سپاه بر گریزناپذیری ایجاد تغییرات، اگرچه کوچک و کم پهنا، برای بازگرداندن آرامش و امنیت به جامعه دست یافته است؟! به هر روی درست یا نادرست، خواه و ناخواه در شرایط امروز، سپاه پاسداران تنها بازیگر رسمی است که می تواند بر دگرگونی های مثبت در رویکردها اثرگذار باشد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
پسندد، آن چه را مسکو پسندد
اگر کارشناسان تحولات سیاسی خاورمیانه نیاز حیاتی فدراتیو روسیه به بالا رفتن منازعه در این منطقه را وجدان می کردند، آن گاه دستکم به موازات و یا در کنار مداخلات سنتی امپریالیسم آمریکا، نقش کرملین را در آتش افروزی منطقه ای می دیدند. هیچ گمانی نیست که پرزیدنت ولادیمیر پوتین با فرو افتادن در باتلاق جنگ، روسیه این کشور ۲۱ ملتی(۲۱ جمهوری درون روسیه وجود دارد) را در مسیر فروپاشی دوم قرار داده است. طی چند سال اخیر، لحظه ای تردید نکرده ام که مسکو از جمله برای دور کردن تمرکزها از اوکراین و اروپای خاوری، دولت های همراه و مطیع را رایگان و بی هر گونه تعهد سپاری و یا با وعده های دور و دراز، به هر طریق وادار به پیروی از اهداف استراتژیک خود در آتش افروزی منطقه ای می کنند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
اگر کارشناسان تحولات سیاسی خاورمیانه نیاز حیاتی فدراتیو روسیه به بالا رفتن منازعه در این منطقه را وجدان می کردند، آن گاه دستکم به موازات و یا در کنار مداخلات سنتی امپریالیسم آمریکا، نقش کرملین را در آتش افروزی منطقه ای می دیدند. هیچ گمانی نیست که پرزیدنت ولادیمیر پوتین با فرو افتادن در باتلاق جنگ، روسیه این کشور ۲۱ ملتی(۲۱ جمهوری درون روسیه وجود دارد) را در مسیر فروپاشی دوم قرار داده است. طی چند سال اخیر، لحظه ای تردید نکرده ام که مسکو از جمله برای دور کردن تمرکزها از اوکراین و اروپای خاوری، دولت های همراه و مطیع را رایگان و بی هر گونه تعهد سپاری و یا با وعده های دور و دراز، به هر طریق وادار به پیروی از اهداف استراتژیک خود در آتش افروزی منطقه ای می کنند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
موقعیت حماس و غزه
اسماعیل هنیه و خالد مشعل وارد ترکیه شده اند. سفر هنیه و هیات همراهش نه مهم که برای حماس حیاتی است. چرا؟!
۱- به اغلب احتمال حماس دیگر در قطر جایی نخواهد داشت. شکست های مکرر قطر در برقرار کردن آتش بس بین حماس-اسراییل، الدوحه را نسبت به حماس بدبین و ناامید کرده است. بس بعید است حماس دیگر فرصت ادامه ماندن در این کشور را داشته باشد؛
۲-افزون بر اسرائیل(اشغالگر)، ایالات متحده نیز آشکارا و بیشتر تلویحا الدوحه را متهم به جانبداری از حماس کرده و بیطرفی این دولت را در مذاکرات آتش بس زیر سوال برده اند. بدین ترتیب بس بعید است قطر با استمرار پشتیبانی از حماس، در ازای از دست دادن وجهه بین المللی خود پافشاری کند؛
۳- از سوی دیگر افزون بر قتل عام بیش از ۳۴ هزار غزه ای توسط اسراییل، خسارت بیش از ۲۲ میلیارد دلاری نابودی زیر ساخت ها، که در خوش بینانه ترین حالت، دستکم ۵۰ تا ۶۰ سال نیازمند بازسازی خواهد بود، در صورت اشراف ماشین جنگی اسراییل بر رفح، بعید است این سازمان دیگر جایگاه عینی و ملموسی در غزه داشته باشد. با ورود و تصرف رفح تکلیف مرده- زنده اسیران اسرائیلی حماس نیز روشن خواهد شد؛
۴-یافتن جایگزینی برای رهبری و مدیریت سیاسی حماس پس از دوحه حیاتی و سخت می نماید. پیش بینی استقرار حماس در لبنان، عمان و یا ترکیه چندان امیدوار کننده نمی نماید. لبنان به هیچ وجه جای امنی برای حماس نیست. ترور صلاح العاروی مصداق خوبی برای این گزاره است. سلطنت عمان نیز محافظهکار تر از آن است که اجازه فعالیت سیاسی به امثال حماس دهد. این چشم اندازی است که در مورد ۵ دولت دیگر حاشیه جنوبی خلیج فارس نیز صدق می کند. به اغلب احتمال اردوغان نیز واقع بین تر از آن است که با پذیرش حماس در خاکش، ترکیه را در معرض تمرکز فشارهای غرب قرار دهد. بدین ترتیب شاید حماس جایی بهتر از لیبی و الجزیره برای استقرار نیابد.
با چنین چشم اندازی، آیا ممکن است با از دست دادن رفح و غزه، حماس ناگزیر به تغییر استراتزی، طرح و برنامه های پیشین و حتی نام خود گردد؟! البته تا هنگامی که اسرائیل در شمال با حزب الله و در جنوب در رفح گرفتار است، مهر خاتم زدن بر حماس اشتباه است.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
اسماعیل هنیه و خالد مشعل وارد ترکیه شده اند. سفر هنیه و هیات همراهش نه مهم که برای حماس حیاتی است. چرا؟!
۱- به اغلب احتمال حماس دیگر در قطر جایی نخواهد داشت. شکست های مکرر قطر در برقرار کردن آتش بس بین حماس-اسراییل، الدوحه را نسبت به حماس بدبین و ناامید کرده است. بس بعید است حماس دیگر فرصت ادامه ماندن در این کشور را داشته باشد؛
۲-افزون بر اسرائیل(اشغالگر)، ایالات متحده نیز آشکارا و بیشتر تلویحا الدوحه را متهم به جانبداری از حماس کرده و بیطرفی این دولت را در مذاکرات آتش بس زیر سوال برده اند. بدین ترتیب بس بعید است قطر با استمرار پشتیبانی از حماس، در ازای از دست دادن وجهه بین المللی خود پافشاری کند؛
۳- از سوی دیگر افزون بر قتل عام بیش از ۳۴ هزار غزه ای توسط اسراییل، خسارت بیش از ۲۲ میلیارد دلاری نابودی زیر ساخت ها، که در خوش بینانه ترین حالت، دستکم ۵۰ تا ۶۰ سال نیازمند بازسازی خواهد بود، در صورت اشراف ماشین جنگی اسراییل بر رفح، بعید است این سازمان دیگر جایگاه عینی و ملموسی در غزه داشته باشد. با ورود و تصرف رفح تکلیف مرده- زنده اسیران اسرائیلی حماس نیز روشن خواهد شد؛
۴-یافتن جایگزینی برای رهبری و مدیریت سیاسی حماس پس از دوحه حیاتی و سخت می نماید. پیش بینی استقرار حماس در لبنان، عمان و یا ترکیه چندان امیدوار کننده نمی نماید. لبنان به هیچ وجه جای امنی برای حماس نیست. ترور صلاح العاروی مصداق خوبی برای این گزاره است. سلطنت عمان نیز محافظهکار تر از آن است که اجازه فعالیت سیاسی به امثال حماس دهد. این چشم اندازی است که در مورد ۵ دولت دیگر حاشیه جنوبی خلیج فارس نیز صدق می کند. به اغلب احتمال اردوغان نیز واقع بین تر از آن است که با پذیرش حماس در خاکش، ترکیه را در معرض تمرکز فشارهای غرب قرار دهد. بدین ترتیب شاید حماس جایی بهتر از لیبی و الجزیره برای استقرار نیابد.
با چنین چشم اندازی، آیا ممکن است با از دست دادن رفح و غزه، حماس ناگزیر به تغییر استراتزی، طرح و برنامه های پیشین و حتی نام خود گردد؟! البته تا هنگامی که اسرائیل در شمال با حزب الله و در جنوب در رفح گرفتار است، مهر خاتم زدن بر حماس اشتباه است.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
چرایی جدایی از خدا
طی هزاره قرون وسطی، هیچ جای جهان به اندازه اروپا اصحاب دین و مذهب نفوذ نبودند. کلیسای کاتولیک با نام عیسی مسیح و اناجیل، دستگاهی راه انداخته بود که حکومت پاپ و روحانیت کلیسایی را آسمانی، قدری، خدا بنیان و مقدس را جلوه میداد. اروپاییان نیز خواه و ناخواه، دستکم ۱۰۰۰ سال چونان بردگان مطیع و منقاد اصحاب کلیسا بودند. ولی چه شد که وضعیت دینداری به چشم انداز لاادریگری کنونی رسید؟! چه شد که بیش از ۸۰٪ مردمانی مانند ملت استونی و ... خداناباور شده و دیگر حتی خدا و کلیسا در اذهان بیشینه مردم جا نمی گیرد؟! چه شد که خدا بین مردمان این قاره مرد؛ چنان که بیش از ۱۰۰ سال پیش، نیچه مرگ خدا را اعلام کرد؟! البته که جغرافیا(رشته آموزشی من) توانایی مهیا سازی پاسخ های مناسبی برای این پرسش ها ندارد. ولی بس روشن است که پایه های دوری از روحانیت کلیسایی و دستگاه مقدس پاپی، اندک اندک با آغاز پرسش هایی از دوره رنسانس جان گرفت و در دوره روشنگری گسترده و فراگیر شد. در آغاز ملت های باختر و شمال اروپا، چونان انگلیس، شمال فرانسه، شمال آلمان و اسکاندیناوی، نخست در قالب پروتست (اعتراض) از جان و دل با کلیسای پاپ محور خداحافظی کردند و سپس به مرور چتر دنیا گرایی در سرتاسر اروپا و سپس جهان نو سایه افکند. از لابلای ادبیات ۴۵۰ ساله رنسانس تا انقلاب صنعتی(رنسانس، روشنگری، عصر انقلاب ها)، می توان برخی پرسش های بی پاسخ مانده اندیشمندان و بلکه توده مردم را از دستگاه کلیسایی، استخراج کرد:
۱-این چه خدایی است که شکنجه را در باره مخلوقش روا داشته است؟!
۲- این چه خدایی است که مخلوق خود را از همان بدو زایش و بلکه پیش از آن، به طبقات عالی و ادنی و میانه تقسیم کرده است؟!
۳- این چه خدایی است که آفریدگان خود را تنها به خاطر تفاوت باورهایشان به منازعه و بلکه جنگ و جهاد و کشتار یکدیگر فراخوانده و بلکه آن را واجب دانسته است؟!
کوتاه آن که پرسش های بی شماری از این دست، درست یا نادرست، خوب یا شوم، سبب بازنشستگی زود هنگام خدا شدند. دستگاه کلیسا نتوانست حتی به یکی از این پرسش ها، پاسخی در خور دهد. سهل است که همچنان بر خرافه های رسوب یافته پای فشرد. چنان که هنوز هم داعیان و الگوهای شکنجهگری، جنگ افروزی، قتل و کشتار مشهور تاریخش را قدیس می پندارد و کمترین توجهی به بازنگری کلان در ماهیت اصولش ندارد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
طی هزاره قرون وسطی، هیچ جای جهان به اندازه اروپا اصحاب دین و مذهب نفوذ نبودند. کلیسای کاتولیک با نام عیسی مسیح و اناجیل، دستگاهی راه انداخته بود که حکومت پاپ و روحانیت کلیسایی را آسمانی، قدری، خدا بنیان و مقدس را جلوه میداد. اروپاییان نیز خواه و ناخواه، دستکم ۱۰۰۰ سال چونان بردگان مطیع و منقاد اصحاب کلیسا بودند. ولی چه شد که وضعیت دینداری به چشم انداز لاادریگری کنونی رسید؟! چه شد که بیش از ۸۰٪ مردمانی مانند ملت استونی و ... خداناباور شده و دیگر حتی خدا و کلیسا در اذهان بیشینه مردم جا نمی گیرد؟! چه شد که خدا بین مردمان این قاره مرد؛ چنان که بیش از ۱۰۰ سال پیش، نیچه مرگ خدا را اعلام کرد؟! البته که جغرافیا(رشته آموزشی من) توانایی مهیا سازی پاسخ های مناسبی برای این پرسش ها ندارد. ولی بس روشن است که پایه های دوری از روحانیت کلیسایی و دستگاه مقدس پاپی، اندک اندک با آغاز پرسش هایی از دوره رنسانس جان گرفت و در دوره روشنگری گسترده و فراگیر شد. در آغاز ملت های باختر و شمال اروپا، چونان انگلیس، شمال فرانسه، شمال آلمان و اسکاندیناوی، نخست در قالب پروتست (اعتراض) از جان و دل با کلیسای پاپ محور خداحافظی کردند و سپس به مرور چتر دنیا گرایی در سرتاسر اروپا و سپس جهان نو سایه افکند. از لابلای ادبیات ۴۵۰ ساله رنسانس تا انقلاب صنعتی(رنسانس، روشنگری، عصر انقلاب ها)، می توان برخی پرسش های بی پاسخ مانده اندیشمندان و بلکه توده مردم را از دستگاه کلیسایی، استخراج کرد:
۱-این چه خدایی است که شکنجه را در باره مخلوقش روا داشته است؟!
۲- این چه خدایی است که مخلوق خود را از همان بدو زایش و بلکه پیش از آن، به طبقات عالی و ادنی و میانه تقسیم کرده است؟!
۳- این چه خدایی است که آفریدگان خود را تنها به خاطر تفاوت باورهایشان به منازعه و بلکه جنگ و جهاد و کشتار یکدیگر فراخوانده و بلکه آن را واجب دانسته است؟!
کوتاه آن که پرسش های بی شماری از این دست، درست یا نادرست، خوب یا شوم، سبب بازنشستگی زود هنگام خدا شدند. دستگاه کلیسا نتوانست حتی به یکی از این پرسش ها، پاسخی در خور دهد. سهل است که همچنان بر خرافه های رسوب یافته پای فشرد. چنان که هنوز هم داعیان و الگوهای شکنجهگری، جنگ افروزی، قتل و کشتار مشهور تاریخش را قدیس می پندارد و کمترین توجهی به بازنگری کلان در ماهیت اصولش ندارد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
خاورمیانه بر لبه پرتگاه
یادداشت امروز نیویورک تایمز در باره استراتژی خاورمیانه ای بایدن بخردانه به نظر می رسد. در این که استراتژی بایدن باعث شده جنگ غزه طی ۶ ماه گذشته در همان جغرافیا محدود بماند، گمانی نیست. با این همه واشنگتن در حل وفصل ریشه ای تکوین جنگ ناموفق بوده است. مثلا با این که عزم جهانی برای به رسمیت شناختن کشور فلسطینی محرز است و حتی کاخ سفید نیز بارها آن را پذیرفته، در شورای امنیت با بهره گیری از حق وتو، پاسخ مثبت ۱۲ عضو دیگر را ملغی کرد. این در حالی است که حتی بریتانیا و سوئیس حاضر به دادن رای منفی به آن نشدند. در شگفتم که چرا بایدن با استمرار سیاست یکی به نعل، یکی به میخ، می کوشد همچنان خاورمیانه را در لبه پرتگاه نگاهدارد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
یادداشت امروز نیویورک تایمز در باره استراتژی خاورمیانه ای بایدن بخردانه به نظر می رسد. در این که استراتژی بایدن باعث شده جنگ غزه طی ۶ ماه گذشته در همان جغرافیا محدود بماند، گمانی نیست. با این همه واشنگتن در حل وفصل ریشه ای تکوین جنگ ناموفق بوده است. مثلا با این که عزم جهانی برای به رسمیت شناختن کشور فلسطینی محرز است و حتی کاخ سفید نیز بارها آن را پذیرفته، در شورای امنیت با بهره گیری از حق وتو، پاسخ مثبت ۱۲ عضو دیگر را ملغی کرد. این در حالی است که حتی بریتانیا و سوئیس حاضر به دادن رای منفی به آن نشدند. در شگفتم که چرا بایدن با استمرار سیاست یکی به نعل، یکی به میخ، می کوشد همچنان خاورمیانه را در لبه پرتگاه نگاهدارد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
زمانش فرا رسیده است
امروزه روز بیشتر زمینه های ممتاز گفتگو در جهت حل وفصل جامع مسائل بین ایران-آمریکا مهیا است. نخست آن که این گفتگوها و توفیق آرام آرامش، در جریان مبارزه سخت انتخاباتی، آبی حیاتی به کشتزار دموکرات ها به رهبری بایدن در برابر ترامپ کله شق است. دوم آن که کنگره و هاوس در برابر حوثی ها کلافه شده و سر در گم هستند و سخت نیازمند دخالت جمهوری اسلامی مانده اند. سوم آن که نگرانی های غرب و منطقه در اتمی شدن جمهوری اسلامی رو به اوجگیری بوده و چنین گفتگوهایی مزید خوشبینی جهانی را فراهم خواهد آورد. چهارم آن که با تصویب کمک بیش از ۶۰ میلیارد دلاری آمریکا به کیف، تمرکزها بر اوکراین و دور سازی حامیان تصوری کرملین، به ویژه تهران از این معرکه و مهلکه سخت است. پنجم آن که عزم جهانی برای به رسمیت شناختن کشور فلسطینی برگشت ناپذیر بوده و در این مسیر همراهی جمهوری اسلامی راه را کوتاه کرده و دست نتانیاهو را در پیشگیری از این هدف، بازخواهد داشت. ششم آن که آمریکا و ایضا ناتو به هیچ روی در صدد گسترش میدان غزه و خاورمیانه ای کردن جنگ نبوده و در این جهت خواهان همیاری تهران می باشند. هفتم آن که رصد آن چه در افغانستان می گذرد، بدون ورود ایران ناممکن می نماید. هشتم آن که آرام سازی منطقه تبدار قفقاز جنوبی، بی همکاری ایران چندان میسر نخواهد بود. نهم آن که بر خلاف دیدگاه های نامعقول، حفظ ثبات ایران در دستور کار ناتو و آمریکا بوده و لیبیایی، سوری و سومالیایی شدن ایران اوراسیا را سخت تحت تاثیر قرار خواهد داد. دهم آن که بشار اسد راه مذاکره با آمریکا و سازش با واشنگتن را در پیش گرفته و به اغلب احتمال به زودی گفتگو بین دمشق-واشنگتن آغاز خواهد شد. بدین ترتیب بزرگترین همکار جمهوری اسلامی راهش را از تهران جدا می کند.
بنابراین بر واشنگتن و تهران است که بیشینه طی هفت ماه آینده گفتگوهای برونرفت از بن بست در مناسبات را با رویکرد مثبت در دستور کار قرار دهند. به گمانم شورای عالی امنیت و سپاه، توانایی جلوگیری از مداخلات ناصواب فدراتیو روسیه را دارند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
امروزه روز بیشتر زمینه های ممتاز گفتگو در جهت حل وفصل جامع مسائل بین ایران-آمریکا مهیا است. نخست آن که این گفتگوها و توفیق آرام آرامش، در جریان مبارزه سخت انتخاباتی، آبی حیاتی به کشتزار دموکرات ها به رهبری بایدن در برابر ترامپ کله شق است. دوم آن که کنگره و هاوس در برابر حوثی ها کلافه شده و سر در گم هستند و سخت نیازمند دخالت جمهوری اسلامی مانده اند. سوم آن که نگرانی های غرب و منطقه در اتمی شدن جمهوری اسلامی رو به اوجگیری بوده و چنین گفتگوهایی مزید خوشبینی جهانی را فراهم خواهد آورد. چهارم آن که با تصویب کمک بیش از ۶۰ میلیارد دلاری آمریکا به کیف، تمرکزها بر اوکراین و دور سازی حامیان تصوری کرملین، به ویژه تهران از این معرکه و مهلکه سخت است. پنجم آن که عزم جهانی برای به رسمیت شناختن کشور فلسطینی برگشت ناپذیر بوده و در این مسیر همراهی جمهوری اسلامی راه را کوتاه کرده و دست نتانیاهو را در پیشگیری از این هدف، بازخواهد داشت. ششم آن که آمریکا و ایضا ناتو به هیچ روی در صدد گسترش میدان غزه و خاورمیانه ای کردن جنگ نبوده و در این جهت خواهان همیاری تهران می باشند. هفتم آن که رصد آن چه در افغانستان می گذرد، بدون ورود ایران ناممکن می نماید. هشتم آن که آرام سازی منطقه تبدار قفقاز جنوبی، بی همکاری ایران چندان میسر نخواهد بود. نهم آن که بر خلاف دیدگاه های نامعقول، حفظ ثبات ایران در دستور کار ناتو و آمریکا بوده و لیبیایی، سوری و سومالیایی شدن ایران اوراسیا را سخت تحت تاثیر قرار خواهد داد. دهم آن که بشار اسد راه مذاکره با آمریکا و سازش با واشنگتن را در پیش گرفته و به اغلب احتمال به زودی گفتگو بین دمشق-واشنگتن آغاز خواهد شد. بدین ترتیب بزرگترین همکار جمهوری اسلامی راهش را از تهران جدا می کند.
بنابراین بر واشنگتن و تهران است که بیشینه طی هفت ماه آینده گفتگوهای برونرفت از بن بست در مناسبات را با رویکرد مثبت در دستور کار قرار دهند. به گمانم شورای عالی امنیت و سپاه، توانایی جلوگیری از مداخلات ناصواب فدراتیو روسیه را دارند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
ایران نمی تواند بی ثبات شود
امروزه روز، حتی تصور بی ثباتی ایران دهشتناک است. چنین گزاره ای بس نزدیک به معادلات اثبات شده ریاضی است. به عبارت دیگر در استراتژی ۲۷عضو اتحادیه اروپا(در وهله نخست)، سپس در استراتژی ایالات متحده و نیز ناتو و هم چنین در استراتژی چین و هند، بی ثباتی ایران نه تنها دیده نشده، بلکه تلاش بر آن است که ایران در هیچ شرایطی وارد فاز ناپایداری نشود. از دیدگاه ژئواستراتژی، ایران صفحه متحرک آسیای جنوب باختری است. هم چنین آشکار است که بی ثباتی آن دستکم اروپا را وارد فاز تنش خواهد کرد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
امروزه روز، حتی تصور بی ثباتی ایران دهشتناک است. چنین گزاره ای بس نزدیک به معادلات اثبات شده ریاضی است. به عبارت دیگر در استراتژی ۲۷عضو اتحادیه اروپا(در وهله نخست)، سپس در استراتژی ایالات متحده و نیز ناتو و هم چنین در استراتژی چین و هند، بی ثباتی ایران نه تنها دیده نشده، بلکه تلاش بر آن است که ایران در هیچ شرایطی وارد فاز ناپایداری نشود. از دیدگاه ژئواستراتژی، ایران صفحه متحرک آسیای جنوب باختری است. هم چنین آشکار است که بی ثباتی آن دستکم اروپا را وارد فاز تنش خواهد کرد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
بهترین همسایه ایران
از هر دو دیدگاه استراتژی ملی و استراتژی نظامی، پاکستان بین ۱۵ کشور همسایه، می تواند بهترین متحد درازمدت متحد ایران و ایرانیان باشد. این گزاره ای گذرا نیست، بلکه ریشه در جغرافیای استراتژیک داشته است. چرا؟!
۱- نخست آن که تمرکز کانونی پاکستان بر هند است و به همین دلیل، آرایش نظامی بنیانی خود را در جهت مرزهای خاوری خود سامان داده است؛
۲- تمرکز بعدی اسلام آباد بر افغانستان متمرکز بوده است. زیرا دولت های مستقر در کابل پس از عبدالرحمان خان، همواره مخالف خط مرزی بین دو کشور بوده اند (خط دیورند). طالب ها نیز از پذیرش این مرز امتناع ورزیده اند؛
۳- سوم آن که گرایشات استقلال خواهانه در ایالت بلوچستان پاکستان به عنوان پهناورترین ایالت این کشور(۵۶٪ سرزمین) زنده و رو به اوجگیری است. گرچه این گرایش بین بلوچ های ایران کمرنگ تر است، ولی دو کشور را در جهت کاهش تنش در این منطقه بسیار گسترده، ناگزیر به هماهنگی استراتژیک کرده است. کوتاه آن که از دیدگاه اسلام آباد، مرزهای باختری اش با ایران، حیاط خلوتی استراتژیک محسوب می شود؛
۴- چهارم این است که پاکستان بین ۹ کشور دارنده رسمی تسلیحات هسته ای، رتبه پنجم را داراست. اتحاد آرمانی تهران-اسلام آباد، چتر اتمی پاکستان را بر فراز ایران خواهد کشاند؛
۵- دو بازار کلان ایران و پاکستان، با فرض کردن جا افتادن روند توسعه یافتگی دو ملت، گیراترین وزنه از منظر توسعه یافتگی محسوب می شود؛
۶- دالان های جهانی- منطقه ای بین دو کشور، از پتانسیل پیوند جمعیت ۲/۳ میلیاردی اروپا-شبه قاره برخوردار است(کریدور خاوری- باختری)؛
۷- هفتم آن که با احتمال تکوین و فعال شدن اتحادیه کشورهای اقیانوس هند، ایران و پاکستان به دلیل همسایگی و اشراف بر شمال این اقیانوس و شاخه ها و شاخک های حیاتی بحر مکران و خلیج فارس، همچنین با فرض نوسازی سواحل و بنادر همجوار دو کشور، احتمال توسعه یافتگی کرانه های مکران بس فزونتر خواهد شد.
لازم به یادآوری است که دو کشور در یک زون فرهنگی قرار دارند(لطفا سرود رسمی پاکستان را که فارسی است گوش دهید). همین عنصر زمینه پیوستگی و همبستگی دو کشور را محقق خواهد ساخت. هم چنین ایران در درازای تاریخ خود، هرگز از ناحیه جنوب خاوری(شبه قاره) مورد حمله قرار نگرفته است. شوربختانه با وجود دهها دلیل جا افتاده و بارها منتشر و نقل شده، طی ۴۵ سال اخیر مناسبات دو ملت به نسبت توان هایشان، بس ناچیز بوده است. چرا؟!!
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
از هر دو دیدگاه استراتژی ملی و استراتژی نظامی، پاکستان بین ۱۵ کشور همسایه، می تواند بهترین متحد درازمدت متحد ایران و ایرانیان باشد. این گزاره ای گذرا نیست، بلکه ریشه در جغرافیای استراتژیک داشته است. چرا؟!
۱- نخست آن که تمرکز کانونی پاکستان بر هند است و به همین دلیل، آرایش نظامی بنیانی خود را در جهت مرزهای خاوری خود سامان داده است؛
۲- تمرکز بعدی اسلام آباد بر افغانستان متمرکز بوده است. زیرا دولت های مستقر در کابل پس از عبدالرحمان خان، همواره مخالف خط مرزی بین دو کشور بوده اند (خط دیورند). طالب ها نیز از پذیرش این مرز امتناع ورزیده اند؛
۳- سوم آن که گرایشات استقلال خواهانه در ایالت بلوچستان پاکستان به عنوان پهناورترین ایالت این کشور(۵۶٪ سرزمین) زنده و رو به اوجگیری است. گرچه این گرایش بین بلوچ های ایران کمرنگ تر است، ولی دو کشور را در جهت کاهش تنش در این منطقه بسیار گسترده، ناگزیر به هماهنگی استراتژیک کرده است. کوتاه آن که از دیدگاه اسلام آباد، مرزهای باختری اش با ایران، حیاط خلوتی استراتژیک محسوب می شود؛
۴- چهارم این است که پاکستان بین ۹ کشور دارنده رسمی تسلیحات هسته ای، رتبه پنجم را داراست. اتحاد آرمانی تهران-اسلام آباد، چتر اتمی پاکستان را بر فراز ایران خواهد کشاند؛
۵- دو بازار کلان ایران و پاکستان، با فرض کردن جا افتادن روند توسعه یافتگی دو ملت، گیراترین وزنه از منظر توسعه یافتگی محسوب می شود؛
۶- دالان های جهانی- منطقه ای بین دو کشور، از پتانسیل پیوند جمعیت ۲/۳ میلیاردی اروپا-شبه قاره برخوردار است(کریدور خاوری- باختری)؛
۷- هفتم آن که با احتمال تکوین و فعال شدن اتحادیه کشورهای اقیانوس هند، ایران و پاکستان به دلیل همسایگی و اشراف بر شمال این اقیانوس و شاخه ها و شاخک های حیاتی بحر مکران و خلیج فارس، همچنین با فرض نوسازی سواحل و بنادر همجوار دو کشور، احتمال توسعه یافتگی کرانه های مکران بس فزونتر خواهد شد.
لازم به یادآوری است که دو کشور در یک زون فرهنگی قرار دارند(لطفا سرود رسمی پاکستان را که فارسی است گوش دهید). همین عنصر زمینه پیوستگی و همبستگی دو کشور را محقق خواهد ساخت. هم چنین ایران در درازای تاریخ خود، هرگز از ناحیه جنوب خاوری(شبه قاره) مورد حمله قرار نگرفته است. شوربختانه با وجود دهها دلیل جا افتاده و بارها منتشر و نقل شده، طی ۴۵ سال اخیر مناسبات دو ملت به نسبت توان هایشان، بس ناچیز بوده است. چرا؟!!
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
واقعگرایی سیاسی
صبح امروز چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۲، برابر با ۲۴ اپریل ۲۰۲۴، رهبر انقلاب در دیدار با کارگران در ارتباط با فلسطین و مقاومت فرمودند:
"به جبههی مقاومت میگویند تروریسم. میگویند شما چرا از فلسطین حمایت میکنید؟ حالا امروز که همهی دنیا دارند از فلسطین حمایت میکنند. در خیابانهای کشورهای اروپایی، در خیابانهای واشینگتن و نیویورک مردم راه میافتند از فلسطین حمایت میکنند، شعار به نفع فلسطین میدهند. مخصوص ما که نیست حالا. میگویند از حزبالله چرا حمایت میکنید؟ یک موردی را نشان دادند که پرچم حزبالله را در یکی از خیابانهای یکی از شهرهای آمریکا بلند کردند، مردم دارند در دنیا حمایت میکنند از اینها. اینها مقاومتاند، اینها غیرتاند، اینها ضدظلماند.
فلسطینی دارد از خانهی خودش دفاع میکند، خانهای غصب شده، خانهای که به زور از او گرفته شده، شهرکنشین صهیونیست به پشتیبانی پلیس خبیث رژیم صهیونیستی میآید باغ طرف را، مزرعهی طرف را، خانهی مسکونی طرف را با بولدوزر صاف میکند برای اینکه آنجا شهرک بسازد، فلسطینی دارد از خانهی خودش دفاع میکند. او تروریست است؟ جبههی مقاومت تروریست است؟ تروریست آن کسی است که اینها را بمباران میکند. این فاجعهای که اینها آفریدند، البته به جایی هم نرسیدند و به جایی هم نخواهند رسید". به عنوان یک واقعگرا در سیاست، در باره رویکرد رهبر معظم دو اِن قُلت دارم؛ امید است که خوانده شود:
۱- فرض می گیریم این گزاره که همه دنیا دارند از فلسطین حمایت می کنند، درست باشد؛ ولی اثبات َشی نفی ما عدا نمی کند. درست است که بیشتر ملت-دولت ها و جامعه جهانی خواهان زدایش ستم از فلسطینیان هستند، ولی در همان حال، کمتر ملت-دولتی هست که خواهان محو اسرائیل(اشغالگر) باشد. آری صحیح، اسرائیل به دلیل آن که تا کنون حاضر به پذیرش قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت(مصوب ۲۲ نوامبر ۱۹۶۷) نشده و تن به تشکیل کشور فلسطینی نداده، اشغالگر است. ولی همین دولت تحت رسمیت ملل متحد بوده و دستکم ۱۶۵ کشور موجودیتش را پذیرفته اند. پس هم به عنوان دولت، تحت پذیرش رسمی جهانی است و هم اشغالگر است؛
۲- هنگامی که از همه دنیا سخن می گوییم، جدا از آرمان ها، ایده آل ها و هدف دیرباز جمهوری اسلامی در باره نابودی اسرائیل(اشغالگر)، چند ملت دیگر چنین هدفی را در دستور کار قرار دارند؟! کدام ملت ها را می شناسید که با وجود تکوین کشور فلسطینی، همزمان خواهان محو اسرائیل هم باشد؟!
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
صبح امروز چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۲، برابر با ۲۴ اپریل ۲۰۲۴، رهبر انقلاب در دیدار با کارگران در ارتباط با فلسطین و مقاومت فرمودند:
"به جبههی مقاومت میگویند تروریسم. میگویند شما چرا از فلسطین حمایت میکنید؟ حالا امروز که همهی دنیا دارند از فلسطین حمایت میکنند. در خیابانهای کشورهای اروپایی، در خیابانهای واشینگتن و نیویورک مردم راه میافتند از فلسطین حمایت میکنند، شعار به نفع فلسطین میدهند. مخصوص ما که نیست حالا. میگویند از حزبالله چرا حمایت میکنید؟ یک موردی را نشان دادند که پرچم حزبالله را در یکی از خیابانهای یکی از شهرهای آمریکا بلند کردند، مردم دارند در دنیا حمایت میکنند از اینها. اینها مقاومتاند، اینها غیرتاند، اینها ضدظلماند.
فلسطینی دارد از خانهی خودش دفاع میکند، خانهای غصب شده، خانهای که به زور از او گرفته شده، شهرکنشین صهیونیست به پشتیبانی پلیس خبیث رژیم صهیونیستی میآید باغ طرف را، مزرعهی طرف را، خانهی مسکونی طرف را با بولدوزر صاف میکند برای اینکه آنجا شهرک بسازد، فلسطینی دارد از خانهی خودش دفاع میکند. او تروریست است؟ جبههی مقاومت تروریست است؟ تروریست آن کسی است که اینها را بمباران میکند. این فاجعهای که اینها آفریدند، البته به جایی هم نرسیدند و به جایی هم نخواهند رسید". به عنوان یک واقعگرا در سیاست، در باره رویکرد رهبر معظم دو اِن قُلت دارم؛ امید است که خوانده شود:
۱- فرض می گیریم این گزاره که همه دنیا دارند از فلسطین حمایت می کنند، درست باشد؛ ولی اثبات َشی نفی ما عدا نمی کند. درست است که بیشتر ملت-دولت ها و جامعه جهانی خواهان زدایش ستم از فلسطینیان هستند، ولی در همان حال، کمتر ملت-دولتی هست که خواهان محو اسرائیل(اشغالگر) باشد. آری صحیح، اسرائیل به دلیل آن که تا کنون حاضر به پذیرش قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت(مصوب ۲۲ نوامبر ۱۹۶۷) نشده و تن به تشکیل کشور فلسطینی نداده، اشغالگر است. ولی همین دولت تحت رسمیت ملل متحد بوده و دستکم ۱۶۵ کشور موجودیتش را پذیرفته اند. پس هم به عنوان دولت، تحت پذیرش رسمی جهانی است و هم اشغالگر است؛
۲- هنگامی که از همه دنیا سخن می گوییم، جدا از آرمان ها، ایده آل ها و هدف دیرباز جمهوری اسلامی در باره نابودی اسرائیل(اشغالگر)، چند ملت دیگر چنین هدفی را در دستور کار قرار دارند؟! کدام ملت ها را می شناسید که با وجود تکوین کشور فلسطینی، همزمان خواهان محو اسرائیل هم باشد؟!
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
پیش بینی شگفت فروپاشی حکومت صفوی
متن زیر در صفحه ۴۳۰ کتاب، دیباچه ای بر نظریه انحطاط ایران، تألیف روانشاد سید جواد طباطبایی به نقل از کتاب سفرنامه احمد دری، سفارت نامه های ایران، آمده است. هنگامی که صفویان مست قدرت بودند و خود را رهبر جهان می پنداشتند، سفیران عثمانی با چشمان باز و با دقتی حیرت انگیز، تحولات ایران را به خوبی رصد می کردند؛ سهل است که به روشنی امنیت و حتی آبادی ظاهری عصر صفوی، آنان را فریب نداده و از درون و باطن، حکومت صفوی را مورد ارزیابی قرار می دادند. این یادداشت بخشی از گزارش احمد دری افندی، سفیر عثمانی پس از بازدید از ایران در پایان های حکومت صفوی است:
"همه کشور قزلباش آباد و ویرانه آن بسیار کم است، ولی عیاذ بالله چنین می نماید که انقراض دولت شان نزدیک است. چاکر، آشکارا و پنهان، وضع شان را مو به مو رسیدگی کردم. کشورشان به غایت آباد است، اما دولت شان رجالی ندارد، گویی قحط الرجال است. و از آن رو، نظام شان آشفته و پریشان و دولت شان متزلزل است. از هر سو به آنان حمله می شود و نمی توانند دفع کنند. سربازانی هم که از این طرف جمع می کنند، از آن طرف در حال گریختن اند. اگر کسانی را که در مقام رجال دولت هستند به حرف بکشیم، دست از لاف زنی بر نمی دارند و می گویند « پس میرویس از رعایای ماست. این قدر هست که با شاه ما ناز و نیازی دارد! البته به زودی می آید و در برابر شاه سر تعظیم فرو می آورد. شاه هم گناهان او را می بخشد. او هم باز رعیتی را می پذیرد و می رود سر جای خود می نشیند» اما حقیقت نه چنین است. به تحقیق، محمود افغان دشمن سرسخت آن هاست. سرداران شان هم که به جنگ می روند، نا امید و بدبین می روند. به امر خداوند نکبت و نحوستی بر رخسارشان سایه افکنده است. هرگز خنده ای بر لبان شان دیده نمی شود. و همه همداستان اند و آشکارا می گویند که « بخت شیخ زاده – یعنی شاه – به سر آمده است"
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
متن زیر در صفحه ۴۳۰ کتاب، دیباچه ای بر نظریه انحطاط ایران، تألیف روانشاد سید جواد طباطبایی به نقل از کتاب سفرنامه احمد دری، سفارت نامه های ایران، آمده است. هنگامی که صفویان مست قدرت بودند و خود را رهبر جهان می پنداشتند، سفیران عثمانی با چشمان باز و با دقتی حیرت انگیز، تحولات ایران را به خوبی رصد می کردند؛ سهل است که به روشنی امنیت و حتی آبادی ظاهری عصر صفوی، آنان را فریب نداده و از درون و باطن، حکومت صفوی را مورد ارزیابی قرار می دادند. این یادداشت بخشی از گزارش احمد دری افندی، سفیر عثمانی پس از بازدید از ایران در پایان های حکومت صفوی است:
"همه کشور قزلباش آباد و ویرانه آن بسیار کم است، ولی عیاذ بالله چنین می نماید که انقراض دولت شان نزدیک است. چاکر، آشکارا و پنهان، وضع شان را مو به مو رسیدگی کردم. کشورشان به غایت آباد است، اما دولت شان رجالی ندارد، گویی قحط الرجال است. و از آن رو، نظام شان آشفته و پریشان و دولت شان متزلزل است. از هر سو به آنان حمله می شود و نمی توانند دفع کنند. سربازانی هم که از این طرف جمع می کنند، از آن طرف در حال گریختن اند. اگر کسانی را که در مقام رجال دولت هستند به حرف بکشیم، دست از لاف زنی بر نمی دارند و می گویند « پس میرویس از رعایای ماست. این قدر هست که با شاه ما ناز و نیازی دارد! البته به زودی می آید و در برابر شاه سر تعظیم فرو می آورد. شاه هم گناهان او را می بخشد. او هم باز رعیتی را می پذیرد و می رود سر جای خود می نشیند» اما حقیقت نه چنین است. به تحقیق، محمود افغان دشمن سرسخت آن هاست. سرداران شان هم که به جنگ می روند، نا امید و بدبین می روند. به امر خداوند نکبت و نحوستی بر رخسارشان سایه افکنده است. هرگز خنده ای بر لبان شان دیده نمی شود. و همه همداستان اند و آشکارا می گویند که « بخت شیخ زاده – یعنی شاه – به سر آمده است"
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
نیروی سرکوب روسی
اقتصاد فدراتیو روسیه تکافوی رویارویی با هزینه سرسام آور یک تریلیون دلاری دفاعی آمریکا را ندارد. حتی بودجه دفاعی سالیانه مسکو به یک دهم عدد ۱۰۰۰ میلیاردی واشنگتن هم نمی رسد. در عین حال کرملین هنوز هم ناگزیر به حفظ برخی علائق سلفش اتحاد جماهیر شوروی است. بنابراین دستگاه ولادیمیر برای جبران این نابرابری دست به ابتکار عملی میانبر و کم هزینه زده است.
تشکیل شبکه جهانی سرکوب روسیه، در خدمت استراتژی روس ها جلوه گر شده است. ریشه و منشأ این شبکه از سوریه در جریان بهار عربی آغاز شد. این نیروی ویژه روسی- سوری، با آموزش های فوق العاده پیچیده و چند وجهی، همراه با نیروهای سرکوبگر اسد، بر علیه معترضان و انقلابگران وارد عمل شده و در نهایت هم موفق به مدیریت و کنترل آن شدند. گرچه به بهایی سنگین و خرد کننده برای این کشور تاریخی.
ولی تجربه روس ها در سوریه، طی ۱۴ سال گذشته دستمایه تکوین این نیرو در کشورهای دوست و نیز ارتش روسیه شد. چنان که در ونزوئلا، میانمار(به واسطه چین)، بلاروس و برخی از کشورهای ساحل و...، با بهره گیری از تجربیات روس ها تکوین یافته است. این نیروها گرچه تعدادشان معدود می باشد، ولی دارای سه ویژگی بارزند: کارایی بسیار بالا برای سرکوب اعتراضات، دسترسی ویژه به منابع مالی-پولی حکومت ها و حفظ پیوند با کرملین.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
اقتصاد فدراتیو روسیه تکافوی رویارویی با هزینه سرسام آور یک تریلیون دلاری دفاعی آمریکا را ندارد. حتی بودجه دفاعی سالیانه مسکو به یک دهم عدد ۱۰۰۰ میلیاردی واشنگتن هم نمی رسد. در عین حال کرملین هنوز هم ناگزیر به حفظ برخی علائق سلفش اتحاد جماهیر شوروی است. بنابراین دستگاه ولادیمیر برای جبران این نابرابری دست به ابتکار عملی میانبر و کم هزینه زده است.
تشکیل شبکه جهانی سرکوب روسیه، در خدمت استراتژی روس ها جلوه گر شده است. ریشه و منشأ این شبکه از سوریه در جریان بهار عربی آغاز شد. این نیروی ویژه روسی- سوری، با آموزش های فوق العاده پیچیده و چند وجهی، همراه با نیروهای سرکوبگر اسد، بر علیه معترضان و انقلابگران وارد عمل شده و در نهایت هم موفق به مدیریت و کنترل آن شدند. گرچه به بهایی سنگین و خرد کننده برای این کشور تاریخی.
ولی تجربه روس ها در سوریه، طی ۱۴ سال گذشته دستمایه تکوین این نیرو در کشورهای دوست و نیز ارتش روسیه شد. چنان که در ونزوئلا، میانمار(به واسطه چین)، بلاروس و برخی از کشورهای ساحل و...، با بهره گیری از تجربیات روس ها تکوین یافته است. این نیروها گرچه تعدادشان معدود می باشد، ولی دارای سه ویژگی بارزند: کارایی بسیار بالا برای سرکوب اعتراضات، دسترسی ویژه به منابع مالی-پولی حکومت ها و حفظ پیوند با کرملین.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
چرا در دانشگاه های ایران نه؟!!
از سه روز پیش اعتراضات و تحصن های دانشجویی در آمریکا-اروپا را سخت پیگیرم. چه شور و شوق و غوغا و بگیر و ببندی. اعتراض های دانشجویی در دانشگاه های جهانی ایندیانا، نورث ایسترن، ییل، تگزاس، هاروارد، نیویورک، جورج تاون، امرسون، کالیفرنیای جنوبی، اموری درجورجیای آتلانتا، پاریس و ...علیه اسرائیل و استمرار جنگ غزه، همچنان که از تلویزیون دارم می بینم، ادامه دارد. بی وقفه و پر شر و شور. زن و مرد، استاد و دانشجو، سیاه و سفید و اسپانیولی و آسیای شرقی و خاورمیانه ای، با مشتان گره کرده و فریاد زنان بر سر نتانیاهو وگاه حمس. ولی چرا کمترین صدایی از این گونه فریادهای خود جوش و غیر حکومتی در دانشگاه های جمهوری اسلامی نیست؟! چرا دانشگاه های جمهوری اسلامی اعم از دانشجو و استاد و ...در این معرکه جهانشمول برکنارند، لالمونی گرفته اند و حتی حوصله جدی پیگیری و تفسیر و تحلیل تحولات جنگ را هم به خود نمی دهند؟!
رهبران و مدیران جمهوری اسلامی نمی خواهند به کند و کاو در باره این خاموشی همگانی دانشگاه ها بیندیشند؟! یا پاسخ آن را وجدان کرده اند؟!تا جایی که به احساس و تلقی کنونی من بر می گردد، هیچ عاملی نخواهد توانست بدنه انسانی دانشگاه های جمهوریاسلامی را در مسیر استراتژی حکومت وتبلیغات رسانه ملی قرار دهد. قهر سیاسی دانشگاه هزاران نکته در خود نهفته دارد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
از سه روز پیش اعتراضات و تحصن های دانشجویی در آمریکا-اروپا را سخت پیگیرم. چه شور و شوق و غوغا و بگیر و ببندی. اعتراض های دانشجویی در دانشگاه های جهانی ایندیانا، نورث ایسترن، ییل، تگزاس، هاروارد، نیویورک، جورج تاون، امرسون، کالیفرنیای جنوبی، اموری درجورجیای آتلانتا، پاریس و ...علیه اسرائیل و استمرار جنگ غزه، همچنان که از تلویزیون دارم می بینم، ادامه دارد. بی وقفه و پر شر و شور. زن و مرد، استاد و دانشجو، سیاه و سفید و اسپانیولی و آسیای شرقی و خاورمیانه ای، با مشتان گره کرده و فریاد زنان بر سر نتانیاهو وگاه حمس. ولی چرا کمترین صدایی از این گونه فریادهای خود جوش و غیر حکومتی در دانشگاه های جمهوری اسلامی نیست؟! چرا دانشگاه های جمهوری اسلامی اعم از دانشجو و استاد و ...در این معرکه جهانشمول برکنارند، لالمونی گرفته اند و حتی حوصله جدی پیگیری و تفسیر و تحلیل تحولات جنگ را هم به خود نمی دهند؟!
رهبران و مدیران جمهوری اسلامی نمی خواهند به کند و کاو در باره این خاموشی همگانی دانشگاه ها بیندیشند؟! یا پاسخ آن را وجدان کرده اند؟!تا جایی که به احساس و تلقی کنونی من بر می گردد، هیچ عاملی نخواهد توانست بدنه انسانی دانشگاه های جمهوریاسلامی را در مسیر استراتژی حکومت وتبلیغات رسانه ملی قرار دهد. قهر سیاسی دانشگاه هزاران نکته در خود نهفته دارد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
جنگ غزه رو به پایان است؟!
توماس فریدمن ژئوپلیتیسین و یادداشت نویس نیویورک تایمز دیروز نوشت: اسرائیل ناگزیر است بین رفح و ریاض یکی را برگزیند. بدین معنی که یا باید به رفح حمله کند و از امتیازات صلح ابراهیم صرفنظر کند و در افکار جهانی منزوی تر شود، یا این که با خروج از غزه و سپردن آن به یک نیروی بین المللی، روند عادی سازی با ریاض و سایر ملت های عرب را در پیش گیرد.
در صورت صحت خبر امروز تلویزیون کان اسرائیل(اشغالگر)، دایر بر فرود آمدن هواپیمای حامل مقامات تل آویو در ریاض، برای گفتگو در باره عادی سازی مناسبات عربستان-اسراییل، احتمال برقراری آتش بسی چند ماهه و بلکه دائمی کم نیست.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
توماس فریدمن ژئوپلیتیسین و یادداشت نویس نیویورک تایمز دیروز نوشت: اسرائیل ناگزیر است بین رفح و ریاض یکی را برگزیند. بدین معنی که یا باید به رفح حمله کند و از امتیازات صلح ابراهیم صرفنظر کند و در افکار جهانی منزوی تر شود، یا این که با خروج از غزه و سپردن آن به یک نیروی بین المللی، روند عادی سازی با ریاض و سایر ملت های عرب را در پیش گیرد.
در صورت صحت خبر امروز تلویزیون کان اسرائیل(اشغالگر)، دایر بر فرود آمدن هواپیمای حامل مقامات تل آویو در ریاض، برای گفتگو در باره عادی سازی مناسبات عربستان-اسراییل، احتمال برقراری آتش بسی چند ماهه و بلکه دائمی کم نیست.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
اگر جنگ غزه پایان نیابد
بیشتر شرایط برای پایان یافتن جنگ اسراییل- حمس تجميع یافته اند. چنان چه به همین زودی ها آتش بس در غزه برقرار نشود، به اغلب احتمال باید در انتظار استمرار رخدادهای زیر بود:
۱- تداوم و گسترش اعتراضات در اسرائیل(اشغالگر)؛
۲- تداوم و بلکه گسترش اعتراضات در ایالات متحده و سرایتش به دیگر جاها؛
۳- عقیم ماندن صلح ابراهیم؛
۴- عقب ماندن بایدن از ترامپ در افکار عمومی ۶ ایالت کلیدی؛
۵- کاهش و بلکه قطع کمک های جنگی به اسرائیل تا ۷ هفته آینده؛
۶- آغاز تکوین روند به رسمیت شناختن کشور فلسطینی؛
۷- کاهش پشتیبانی جهانی و دولت های عرب از حمس؛
۸- استمرار نا امنی کشتی رانی در تنگه باب المندب و پیامدهای بزرگ آن؛
۹- بالا رفتن احتمال تنش و بلکه آشوب در چند کشور عرب؛
۱۰- افزایش فشارهای نهادهای حقوقی بین المللی بر اسرائیل و نتانیاهو؛
۱۱- تداوم تمرکز کمتر ناتو بر جبهه اوکراین؛
۱۲- تعمیق نفوذ چین-روسیه در کشورهای مسلمان- عرب و بین فلسطینی ها.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
بیشتر شرایط برای پایان یافتن جنگ اسراییل- حمس تجميع یافته اند. چنان چه به همین زودی ها آتش بس در غزه برقرار نشود، به اغلب احتمال باید در انتظار استمرار رخدادهای زیر بود:
۱- تداوم و گسترش اعتراضات در اسرائیل(اشغالگر)؛
۲- تداوم و بلکه گسترش اعتراضات در ایالات متحده و سرایتش به دیگر جاها؛
۳- عقیم ماندن صلح ابراهیم؛
۴- عقب ماندن بایدن از ترامپ در افکار عمومی ۶ ایالت کلیدی؛
۵- کاهش و بلکه قطع کمک های جنگی به اسرائیل تا ۷ هفته آینده؛
۶- آغاز تکوین روند به رسمیت شناختن کشور فلسطینی؛
۷- کاهش پشتیبانی جهانی و دولت های عرب از حمس؛
۸- استمرار نا امنی کشتی رانی در تنگه باب المندب و پیامدهای بزرگ آن؛
۹- بالا رفتن احتمال تنش و بلکه آشوب در چند کشور عرب؛
۱۰- افزایش فشارهای نهادهای حقوقی بین المللی بر اسرائیل و نتانیاهو؛
۱۱- تداوم تمرکز کمتر ناتو بر جبهه اوکراین؛
۱۲- تعمیق نفوذ چین-روسیه در کشورهای مسلمان- عرب و بین فلسطینی ها.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
اگر جنگ غزه پایان یابد
باورش سخت است، ولی از فردای صلح رسمی و گریزناپذیر جنگ غزه و پس از پایان یافتن دوره آتش بس، من انتظار وقوع تدریجی رخدادهای اینگونه ای دارم. البته در افق ها:
۱- تکوین کشور فلسطینی، حتی با آغازی کاریکاتوری و فانتزی؛
۲- برقراری مناسبات میان ریاض-تل آویو؛
۳- برقراری مناسبات میان دوحه-تل آویو؛
۴- خیز منطقه به سمت پیوستن به صلح ابراهیم؛
۵- تبدیل حمس به یک سازمان یا حزب سیاسی و دست کشیدن از نبرد های نظامی؛
۶- سرازیر شدن کمک ها به فلسطین(کرانه باختری و باریکه غزه)؛
۷- زوال لیکودیسم و به محاق رفتن همیشگی نتانیاهو؛
۸- نرمتر شدن تدریجی مواضع حزب الله و تمایلش به مذاکره پیرامون کفرشوبا و فلات قاره دریایی لبنان؛
۹- ملایم شدن مواضع کهن عراق در قبال فلسطین و اسرائيل(اشغالگر)؛
۱۰- سنگ اندازی متعدد فدراتیو روسیه برای ایجاد ثبات خاورمیانه و تکوین دولت فلسطینی؛
۱۱- به رسمیت شناختن اسرائیل توسط ۱۷ تا ۲۲ عضو ملل متحد؛
۱۲- پایان یافتن یا کمرنگ شدن تحرکات و تهدیدهای دریایی حوثی ها.
چه کنم با این ذهن خیال پرداز و کودک درونم.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
باورش سخت است، ولی از فردای صلح رسمی و گریزناپذیر جنگ غزه و پس از پایان یافتن دوره آتش بس، من انتظار وقوع تدریجی رخدادهای اینگونه ای دارم. البته در افق ها:
۱- تکوین کشور فلسطینی، حتی با آغازی کاریکاتوری و فانتزی؛
۲- برقراری مناسبات میان ریاض-تل آویو؛
۳- برقراری مناسبات میان دوحه-تل آویو؛
۴- خیز منطقه به سمت پیوستن به صلح ابراهیم؛
۵- تبدیل حمس به یک سازمان یا حزب سیاسی و دست کشیدن از نبرد های نظامی؛
۶- سرازیر شدن کمک ها به فلسطین(کرانه باختری و باریکه غزه)؛
۷- زوال لیکودیسم و به محاق رفتن همیشگی نتانیاهو؛
۸- نرمتر شدن تدریجی مواضع حزب الله و تمایلش به مذاکره پیرامون کفرشوبا و فلات قاره دریایی لبنان؛
۹- ملایم شدن مواضع کهن عراق در قبال فلسطین و اسرائيل(اشغالگر)؛
۱۰- سنگ اندازی متعدد فدراتیو روسیه برای ایجاد ثبات خاورمیانه و تکوین دولت فلسطینی؛
۱۱- به رسمیت شناختن اسرائیل توسط ۱۷ تا ۲۲ عضو ملل متحد؛
۱۲- پایان یافتن یا کمرنگ شدن تحرکات و تهدیدهای دریایی حوثی ها.
چه کنم با این ذهن خیال پرداز و کودک درونم.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
شکنجه صفوی
نه تنها باورم نشد که مو بر تنم سیخ گشت و شقیقه هایم داشت می ترکید. به هر روی از ته دل برای نوشتن این یادداشت نقلی از همه شما پوزش می خواهم. ولی نمیدانم چرا به رغم ناپسند بودنش ناچارم آن را نقل کنم:
به اغلب احتمال در دوره صفوی با دستکم طی حکومت چند فرمانروا، مانند شاه عباس و شاه صفی، شکنجه های عجیب و غریب رواج یافته بود. مثلا گروهی زنده خوار مامور بودند که تنها با اشاره شاه بر سر متهم یا مغضوب ریخته و زنده زنده اجزای بدنش را بخورند. گفته شده که چیگین ها حدود ۴۰ تن بودند که با اشاره شاه بر سر فرد مورد نظر ریخته و یکی گوش ها، دیگری بینی، سومی لب ها و خلاصه هر کدام یکی از اجزای بدن مخالف را کنده و آهسته آهسته می خوردند. این گروه همیشه ملازم شاه عباس و...بوده و اورا همراهی می کردند.کریم نجفی برزگر، متخصص تاریخ صفوی نوشته است، بسیاری از این اعمال، تحت عنوان گسترش شیعه و اسلام توجیه می شد. به طور کلی صفویان تمایل داشتند که مشروعیت فرمانروایی خود و جانشینانشان را با اسلام توجیه کنند(Karim Najafi Barzegar, Mughal-Iranian Relations: During Sixteenth Century, Published by Indian Bibliographies Bureau, 2000, p. 211). نصرا... فلسفی با استناد به اسناد معتبری مانند «خلاصةالتواریخ» نوشته قاضی احمد بن شرفالدین، «روضة الصفویه» و «تاریخ عباسی»، وجود گروه زنده خوار چیگین را محرز دانسته است. از جمله ژان شاردن جهانگرد فرانسوی دوره صفوی، نقل کردهاست:
«روزی، چند نفر را در نزد شاه صفی شمشیر میزدند. محمدتقی، از اهالی گناباد، که منجم دربار بود، حضور داشت و برای این که وحشیگریها را نبیند چشمانش را بسته بود. شاه صفی متوجه این موضوع شد و بلافاصله دستور داد تا چشمان محمدتقی را از حدقه درآورند.»( تاریخ و جغرافیای گناباد، سلطان حسین تابندهٔ گنابادی، چاپ اول: ۱۳۴۸ خورشیدی، چاپ دوم: ۱۳۷۹، انتشارات حقیقت، تهران. ص۲۵۴). از آن معتبرتر نقل کتاب مشهور «عالمآرای عباسی» است؛ مولف نوشته است: جارچیباشی با دست خود ریش «شمسالدینپاشا» را کَنْد و ضمن آن، با اظهار کلماتی تحریکآمیز، شاه صفوی را واداشت که به شکنجه وحشیانه او و خانوادهاش فرمان دهد و جلادان شاه، در اجرای فرمان او، چنان وحشیگری را از حد گذراندند که حتی به فرزند خردسال شمسالدین پاشا هم رحم نکردند.
از دیگر شکنجهها و مجازاتهای دوران صفوی، زندهزنده کندن پوست مجرمان و مخالفان و پُرکردن پوست آنان با کاه یا آویزان کردن مخالفان و انداختن آنان جلوی سگهای آدمخوار بود. همچنین کندن اعضای بدن مخالفان، ریختن سرب داغ در گلوی مجرمین، جوشاندن مجرمین در روغن جوشان، ریختن باروت در لباس مجرم و منفجرکردن آن از دیگر شکنجههای رایج در آن دوران بود.
البته برخی این نقل ها را مردود دانسته و یا به توجیه زمانی آن پرداخته اند. شماری نیز ضمن پذیرش واقعیت اینگونه شکنجه ها آن را میراثی مغولی پنداشته و شیعه و اسلام را مبری از آنها دانسته اند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
نه تنها باورم نشد که مو بر تنم سیخ گشت و شقیقه هایم داشت می ترکید. به هر روی از ته دل برای نوشتن این یادداشت نقلی از همه شما پوزش می خواهم. ولی نمیدانم چرا به رغم ناپسند بودنش ناچارم آن را نقل کنم:
به اغلب احتمال در دوره صفوی با دستکم طی حکومت چند فرمانروا، مانند شاه عباس و شاه صفی، شکنجه های عجیب و غریب رواج یافته بود. مثلا گروهی زنده خوار مامور بودند که تنها با اشاره شاه بر سر متهم یا مغضوب ریخته و زنده زنده اجزای بدنش را بخورند. گفته شده که چیگین ها حدود ۴۰ تن بودند که با اشاره شاه بر سر فرد مورد نظر ریخته و یکی گوش ها، دیگری بینی، سومی لب ها و خلاصه هر کدام یکی از اجزای بدن مخالف را کنده و آهسته آهسته می خوردند. این گروه همیشه ملازم شاه عباس و...بوده و اورا همراهی می کردند.کریم نجفی برزگر، متخصص تاریخ صفوی نوشته است، بسیاری از این اعمال، تحت عنوان گسترش شیعه و اسلام توجیه می شد. به طور کلی صفویان تمایل داشتند که مشروعیت فرمانروایی خود و جانشینانشان را با اسلام توجیه کنند(Karim Najafi Barzegar, Mughal-Iranian Relations: During Sixteenth Century, Published by Indian Bibliographies Bureau, 2000, p. 211). نصرا... فلسفی با استناد به اسناد معتبری مانند «خلاصةالتواریخ» نوشته قاضی احمد بن شرفالدین، «روضة الصفویه» و «تاریخ عباسی»، وجود گروه زنده خوار چیگین را محرز دانسته است. از جمله ژان شاردن جهانگرد فرانسوی دوره صفوی، نقل کردهاست:
«روزی، چند نفر را در نزد شاه صفی شمشیر میزدند. محمدتقی، از اهالی گناباد، که منجم دربار بود، حضور داشت و برای این که وحشیگریها را نبیند چشمانش را بسته بود. شاه صفی متوجه این موضوع شد و بلافاصله دستور داد تا چشمان محمدتقی را از حدقه درآورند.»( تاریخ و جغرافیای گناباد، سلطان حسین تابندهٔ گنابادی، چاپ اول: ۱۳۴۸ خورشیدی، چاپ دوم: ۱۳۷۹، انتشارات حقیقت، تهران. ص۲۵۴). از آن معتبرتر نقل کتاب مشهور «عالمآرای عباسی» است؛ مولف نوشته است: جارچیباشی با دست خود ریش «شمسالدینپاشا» را کَنْد و ضمن آن، با اظهار کلماتی تحریکآمیز، شاه صفوی را واداشت که به شکنجه وحشیانه او و خانوادهاش فرمان دهد و جلادان شاه، در اجرای فرمان او، چنان وحشیگری را از حد گذراندند که حتی به فرزند خردسال شمسالدین پاشا هم رحم نکردند.
از دیگر شکنجهها و مجازاتهای دوران صفوی، زندهزنده کندن پوست مجرمان و مخالفان و پُرکردن پوست آنان با کاه یا آویزان کردن مخالفان و انداختن آنان جلوی سگهای آدمخوار بود. همچنین کندن اعضای بدن مخالفان، ریختن سرب داغ در گلوی مجرمین، جوشاندن مجرمین در روغن جوشان، ریختن باروت در لباس مجرم و منفجرکردن آن از دیگر شکنجههای رایج در آن دوران بود.
البته برخی این نقل ها را مردود دانسته و یا به توجیه زمانی آن پرداخته اند. شماری نیز ضمن پذیرش واقعیت اینگونه شکنجه ها آن را میراثی مغولی پنداشته و شیعه و اسلام را مبری از آنها دانسته اند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k