Forwarded from اتچ بات
کدام یک از ما است که در خواب احساس پرت شدن از بلندی نکرده باشد؟ یا تجربه پرواز در رویا را نداشته باشد؟ و یا در برخوردش با مار یا هر حیوانی که بر زمین میخزد ، احساس خوش آیندی کند؟ در مسیر پیاده روی خویش آنگاه که به علف های انبوه و بلند میرسد حس گنگی از خطر هشدارش ندهد؟ یا از رسیدن به قله یک کوه بلند و باز شدن چشم اندازش احساس فرح بخشی نکند؟
آیا این اشتراک ها در بین همه افراد گونه ما تصادفی است ؟ یا حکایت از طرح مشترکی در شکل گیری امیال و بیزاری های ما در ارتباط با جنبه های مختلف زندگی دارد : چیزهایی که به کار ما می آمده اند؟
.
امروز میدانیم که تجربیات دوران کودکی از تماس با طبیعت علایق و ترجیح های مارا شکل میدهد . ما ، در دوران حساس و سرنوشت ساز کودکی ، به لحاظ ذاتی نسبت به عوامل طبیعی ، اعم از زنده و بی جان ، بی تفاوت نیستیم. گیاه و حشره ، درخت و آبشار و تندر و باران برای ما با ساخته های دست بشر یکسان نیستند. ما نسبت به اینها واکنش داریم و چگونگی تماس ما با انها در دوران کودکی گرایش ما به طبیعت در بزرگسالی را شکل میدهد. پیامد های این تجربه میتواند از جذبه و عشق سیری نا پذیر تا ترس و نفرت متغیر باشد.
با توجه به اهمیت فوق العاده تجربه طبیعت در کودکی باید گفت که ما در شرایط امروزی زندگی شهری در تامین این تجربه برای کودکان خویش غفلت کرده ایم و این غفلت برای آینده کودکان ما و محیط زیست ما میتواند بس گران تمام شود.
امیدوارم این کتاب به عنوان یک گام نخستین در شناساندن اهمیت این تجربه به مربیان و والدین ما مفید افتد و شاهد انتشار مطالب هرچه بیشتری از این دست باشیم ...
🖋 بریده ای کوتاه از پیشگفتار " دکتر عبدالحسین وهاب زاده " بر کتاب " کودک و طبیعت "
📖 کتاب کودک و طبیعت (درسنامه مدرسه طبیعت) مجموعه مقاله ها و پژوهش های روانی ، اجتماعی ، فرهنگی و تکاملی است که به کوشش پیتر کان و استفن کلرت جمع آوری و ویراست شده است.
این کتاب توسط انتشارات جهاد دانشگاهی چاپ و منتشر شده است.
مقدمه این کتاب جهت مطالعه و آشنایی بیشتر در پیوست منتشر میشود.
📚 #کتاب #عبدالحسین_وهابزاده #کودک_و_طبیعت
لینک عضویت در کانال دانشنامه کودک و طبیعت :
https://t.me/nslibarary
.
آیا این اشتراک ها در بین همه افراد گونه ما تصادفی است ؟ یا حکایت از طرح مشترکی در شکل گیری امیال و بیزاری های ما در ارتباط با جنبه های مختلف زندگی دارد : چیزهایی که به کار ما می آمده اند؟
.
امروز میدانیم که تجربیات دوران کودکی از تماس با طبیعت علایق و ترجیح های مارا شکل میدهد . ما ، در دوران حساس و سرنوشت ساز کودکی ، به لحاظ ذاتی نسبت به عوامل طبیعی ، اعم از زنده و بی جان ، بی تفاوت نیستیم. گیاه و حشره ، درخت و آبشار و تندر و باران برای ما با ساخته های دست بشر یکسان نیستند. ما نسبت به اینها واکنش داریم و چگونگی تماس ما با انها در دوران کودکی گرایش ما به طبیعت در بزرگسالی را شکل میدهد. پیامد های این تجربه میتواند از جذبه و عشق سیری نا پذیر تا ترس و نفرت متغیر باشد.
با توجه به اهمیت فوق العاده تجربه طبیعت در کودکی باید گفت که ما در شرایط امروزی زندگی شهری در تامین این تجربه برای کودکان خویش غفلت کرده ایم و این غفلت برای آینده کودکان ما و محیط زیست ما میتواند بس گران تمام شود.
امیدوارم این کتاب به عنوان یک گام نخستین در شناساندن اهمیت این تجربه به مربیان و والدین ما مفید افتد و شاهد انتشار مطالب هرچه بیشتری از این دست باشیم ...
🖋 بریده ای کوتاه از پیشگفتار " دکتر عبدالحسین وهاب زاده " بر کتاب " کودک و طبیعت "
📖 کتاب کودک و طبیعت (درسنامه مدرسه طبیعت) مجموعه مقاله ها و پژوهش های روانی ، اجتماعی ، فرهنگی و تکاملی است که به کوشش پیتر کان و استفن کلرت جمع آوری و ویراست شده است.
این کتاب توسط انتشارات جهاد دانشگاهی چاپ و منتشر شده است.
مقدمه این کتاب جهت مطالعه و آشنایی بیشتر در پیوست منتشر میشود.
📚 #کتاب #عبدالحسین_وهابزاده #کودک_و_طبیعت
لینک عضویت در کانال دانشنامه کودک و طبیعت :
https://t.me/nslibarary
.
Telegram
attach 📎
Forwarded from Kavikonj; NatureSchool
از غرفه" مدرسه طبیعت "در هجدهمین نمایشگاه بینالمللی محیط زیست بازدید بفرمایید.
محل دائمی نمایشگاههای تهران غرفه ۴۰ از ۲۴ تا ۲۷ فروردین ماه.
محل دائمی نمایشگاههای تهران غرفه ۴۰ از ۲۴ تا ۲۷ فروردین ماه.
Forwarded from Abdol-Hossein Vahabzadeh
درسهایی از مدرسه طبیعت
در سالروز پرکشیدن سهراب ،این شاعر- نقاش نازک خیال،بخوانیم خاطرات او را از مدرسه . تا معلوممان شود که در آموزش کودکان کجای راه را به خطا رفته ایم که اینک نابسامانی های فرهنگی ،تربیتی، کاهش عمومی سواد ،بیزاری از کتاب و کتابخوانی،افزایش اختلال های روحی و روانی کودکان و نوجوانان و بی اعتنایی به طبیعت و محیط زیست بر ما چنین سنگینی می کند.اگر مسئولین آموزش و پرورش ،بهزیستی ،بهداشت و درمان ، محیط زیست و منابع طبیعی و ارشاد ما نامه ی او را به دقت می خواندند هرکدام برای مشکلات بزرگ حوزه مسئولیت خود در آن قطعا رهنمودهایی یافته بودند .
🎈خاطرات مدرسه 🎈
سال اول دبستان بود. کلاس بزرگ بود. یک اطاق پنجدری. آفتاب آمده بود تو. بیرون پاییز بود. دست ما به پاییز نمی رسید.
شکوه بیرون کلاس بر ما حرام بود. سرهای ما تو کتاب بود. معلم درس پرسیده بود و گفته بود دوره کنید. نمی شد سربلند کرد. تماشای آفتاب تخلف بود. دیدن کاج حیاط جریمه داشت. از نمره گرفته دو نمره کم می شد.
چقدر از شنبه ها بیزار بودم. خوشبختی من از صبح پنج شنبه آغاز می شد. عصر پنج شنبه تکه ای از بهشت بود.
شب که می شد در دورترین خواب هایم طعم صبح جمعه را می چشیدم.
من شاگرد خوبی بودم اما از مدرسه بیزار، مدرسه خراشی بود به رخسار خیالات رنگی خردسالی من. مدرسه خواب های من را قیچی کرده بود. نماز مرا شکسته بود. مدرسه عروسک مرا رنجانده بود. روز ورود یادم نخواهد رفت.
مرا از میان بازی "گرگم به هوا" ربودند، و به کابوس مدرسه سپردند. خودم را تنها دیدم. و غریب. غم دور ماندگی از اصل با من بود. آدم پس از هبوط بودم. از آن پس و هر بار، دلهره بود که جای من راهی مدرسه می شد.
مدرسه را دوست نداشتم. خودم را به دل درد می زدم تا به مدرسه نروم. بادبادک را بیش از کتاب مدرسه دوست داشتم. صدای زنجره را به اندرز آقای معلم ترجیح میدادم.
جای من نزدیک معلم بود. پشت میزش نشسته بود و ذکر می کرد. وجودش بطلان ذکر بود. آدمی بی رویا بود. پیدا بود زنجره را نمی فهمد. می شد گفت هیچوقت پرپرچه نداشته است. در حضور او خیالات من چروک می خورد.
وقتی وارد کلاس می شد ما از اوج خیال می افتادیم. ترکه روی میز ادامه اخلاق او بود. بی ترکه شمایل او ناتمام می نمود.
داشتم یک تکه ابر می کشیدم. رسیده بودم به کوه که باران ضربه بر سرم فرود آمد. فریاد معلم بلند بود: "کودن، همه درسهایت خوب است. عیب تو این است که نقاشی می کنی". این نخستین پاداشی بود که برای نقاشی گرفتم. با این همه دیوارهای گچی و کاهگلی خانه را سیاه کرده بودم. کاش زنده بود و می دید هنوز این عیب را دارم. تازه، نقاشی هنر است. هنر نفی عیب است. و نمی توان به کسی گفت:"عیب تو این است که هنر داری".
... مدیر آمد کنار حوض (مدرسه) ایستاد، نفس ها بند آمد. وقتی می آمد صدا می مرد. مظهر علم و سواد می انگاشتیمش.
و از آدم با سواد ما را ترسانده بودند...
سرمشق "ادب" و "راستی" در محیط مدرسه نبود، در رسم الخط مدرسه بود. معلم در سخنرانی مدیر، "پدر
دلسوز" بود. در کلاس نه پدر بود نه دلسوز. هر چه بود از بر می کردیم. شاگرد، کیسه زباله بود. درس در او خالی
می شد. "منابع طبیعی ایران" در کتاب جغرافی بود، نه در خاک ایران. مولوی در کتاب سوم ابتدایی بود. مهم نبود که مولوی دور از فهم ما بود (دور از فهم دانشجوی ادبیات هم هست)، شعرش از رو هم درست خوانده نمی شد.
آموزش جدا بود از زندگی. کتاب تفاله واقعیت بود. و کتاب مخاطب نداشت. خود مخاطب خود بود.
#درسهايي_از_مدرسه_طبيعت
@madresehtabiat
@natureschool
در سالروز پرکشیدن سهراب ،این شاعر- نقاش نازک خیال،بخوانیم خاطرات او را از مدرسه . تا معلوممان شود که در آموزش کودکان کجای راه را به خطا رفته ایم که اینک نابسامانی های فرهنگی ،تربیتی، کاهش عمومی سواد ،بیزاری از کتاب و کتابخوانی،افزایش اختلال های روحی و روانی کودکان و نوجوانان و بی اعتنایی به طبیعت و محیط زیست بر ما چنین سنگینی می کند.اگر مسئولین آموزش و پرورش ،بهزیستی ،بهداشت و درمان ، محیط زیست و منابع طبیعی و ارشاد ما نامه ی او را به دقت می خواندند هرکدام برای مشکلات بزرگ حوزه مسئولیت خود در آن قطعا رهنمودهایی یافته بودند .
🎈خاطرات مدرسه 🎈
سال اول دبستان بود. کلاس بزرگ بود. یک اطاق پنجدری. آفتاب آمده بود تو. بیرون پاییز بود. دست ما به پاییز نمی رسید.
شکوه بیرون کلاس بر ما حرام بود. سرهای ما تو کتاب بود. معلم درس پرسیده بود و گفته بود دوره کنید. نمی شد سربلند کرد. تماشای آفتاب تخلف بود. دیدن کاج حیاط جریمه داشت. از نمره گرفته دو نمره کم می شد.
چقدر از شنبه ها بیزار بودم. خوشبختی من از صبح پنج شنبه آغاز می شد. عصر پنج شنبه تکه ای از بهشت بود.
شب که می شد در دورترین خواب هایم طعم صبح جمعه را می چشیدم.
من شاگرد خوبی بودم اما از مدرسه بیزار، مدرسه خراشی بود به رخسار خیالات رنگی خردسالی من. مدرسه خواب های من را قیچی کرده بود. نماز مرا شکسته بود. مدرسه عروسک مرا رنجانده بود. روز ورود یادم نخواهد رفت.
مرا از میان بازی "گرگم به هوا" ربودند، و به کابوس مدرسه سپردند. خودم را تنها دیدم. و غریب. غم دور ماندگی از اصل با من بود. آدم پس از هبوط بودم. از آن پس و هر بار، دلهره بود که جای من راهی مدرسه می شد.
مدرسه را دوست نداشتم. خودم را به دل درد می زدم تا به مدرسه نروم. بادبادک را بیش از کتاب مدرسه دوست داشتم. صدای زنجره را به اندرز آقای معلم ترجیح میدادم.
جای من نزدیک معلم بود. پشت میزش نشسته بود و ذکر می کرد. وجودش بطلان ذکر بود. آدمی بی رویا بود. پیدا بود زنجره را نمی فهمد. می شد گفت هیچوقت پرپرچه نداشته است. در حضور او خیالات من چروک می خورد.
وقتی وارد کلاس می شد ما از اوج خیال می افتادیم. ترکه روی میز ادامه اخلاق او بود. بی ترکه شمایل او ناتمام می نمود.
داشتم یک تکه ابر می کشیدم. رسیده بودم به کوه که باران ضربه بر سرم فرود آمد. فریاد معلم بلند بود: "کودن، همه درسهایت خوب است. عیب تو این است که نقاشی می کنی". این نخستین پاداشی بود که برای نقاشی گرفتم. با این همه دیوارهای گچی و کاهگلی خانه را سیاه کرده بودم. کاش زنده بود و می دید هنوز این عیب را دارم. تازه، نقاشی هنر است. هنر نفی عیب است. و نمی توان به کسی گفت:"عیب تو این است که هنر داری".
... مدیر آمد کنار حوض (مدرسه) ایستاد، نفس ها بند آمد. وقتی می آمد صدا می مرد. مظهر علم و سواد می انگاشتیمش.
و از آدم با سواد ما را ترسانده بودند...
سرمشق "ادب" و "راستی" در محیط مدرسه نبود، در رسم الخط مدرسه بود. معلم در سخنرانی مدیر، "پدر
دلسوز" بود. در کلاس نه پدر بود نه دلسوز. هر چه بود از بر می کردیم. شاگرد، کیسه زباله بود. درس در او خالی
می شد. "منابع طبیعی ایران" در کتاب جغرافی بود، نه در خاک ایران. مولوی در کتاب سوم ابتدایی بود. مهم نبود که مولوی دور از فهم ما بود (دور از فهم دانشجوی ادبیات هم هست)، شعرش از رو هم درست خوانده نمی شد.
آموزش جدا بود از زندگی. کتاب تفاله واقعیت بود. و کتاب مخاطب نداشت. خود مخاطب خود بود.
#درسهايي_از_مدرسه_طبيعت
@madresehtabiat
@natureschool
کودکان در مدرسۀ طبیعت نزدیکترین فاصله را با زمین، سیارۀ آبی کوچک در کهکشان بیکران دارند. ارتباطی چنان نزدیک، به فاصلۀ لمس خاک با دستهای کوچکشان و چنان ژرف به اندازۀ بیکرانگی جهان و چنان متنوع به گوناگونی همۀ گونههایی که بر زمین زیست میکنند.
پیوندهای این رابطه که فقط در کودکی چنین کیفیت بیبدیلی مییابد، ارتباطی بنیادین میان انسان و زمین است و ثمرۀ آن ضامن بقای زیستمندان سیارۀ زمین و همۀ ما خواهد بود.
@Kand_O_Kav
پیوندهای این رابطه که فقط در کودکی چنین کیفیت بیبدیلی مییابد، ارتباطی بنیادین میان انسان و زمین است و ثمرۀ آن ضامن بقای زیستمندان سیارۀ زمین و همۀ ما خواهد بود.
@Kand_O_Kav
بازی، تفریحی برای فراغت از یادگیری نیست؛ فرایندی بیپایان، لذتبخش، عمیق و جذاب از یادگیری عملی است. بازی دروازهای به دنیای درون کودک است. (Vince Gowmon)
@Kand_O_Kav
@Kand_O_Kav
Forwarded from دانشنامه کودک و طبیعت
⚠️ ما قابلیت سازگاری کودکان را محدود کرده ایم. کودکان را در یک محیط غیر طبیعی قرار داده ایم که از انها انتظار میرود زمانهای بیشتر و بیشتری از روز را تحت امر بزرگسالان ، پشت میزها ، در حال گوش دادن و خواندن مطالبی که هیچ جذابیتی برای آنها ندارند ، و پرسش و پاسخ به سوالاتی که مربوط به آنها نیستند سپری کنند ، برای آنها زمان و آزادی کمتر و کمتری برای بازی کردن ، جست و جو کردن ، و دنبال کردن علایقشان باقی میگذاریم.
❇️ وقتی برای کودکان فضاهایی توام با آزادی و امنیت و وسایلی که بتوانند خودشان را تعقیب کنند مهیا شود ، آنها در طول مسیرهای متفاوت و غیر قابل پیشبینی شکوفا میشوند و رشد میکنند و مهارت ها و اعتماد به نفس لازم برای روبرو شدن با چالش های زندگی را کسب میکنند. در چنین محیطهایی ، کودکان اگر نیاز داشته باشند از افراد بالغ تقاضای کمک میکنند . در این فضا ها همچنین ، به درس های اجباری ، سخنرانی ، تکلیف ، آزمون ، نمره ، تفکیک سنی کودکان در کلاسهای مختلف و هر چیز مشابه با نظام های آموزشی نیازی نیست. همه اینها در حقیقت ، در روش های طبیعی یادگیری کودکان مداخله میکنند.
📖 بخشی از کتاب "یادگیری آزاد "
#کتاب #پیترگری
❇️ وقتی برای کودکان فضاهایی توام با آزادی و امنیت و وسایلی که بتوانند خودشان را تعقیب کنند مهیا شود ، آنها در طول مسیرهای متفاوت و غیر قابل پیشبینی شکوفا میشوند و رشد میکنند و مهارت ها و اعتماد به نفس لازم برای روبرو شدن با چالش های زندگی را کسب میکنند. در چنین محیطهایی ، کودکان اگر نیاز داشته باشند از افراد بالغ تقاضای کمک میکنند . در این فضا ها همچنین ، به درس های اجباری ، سخنرانی ، تکلیف ، آزمون ، نمره ، تفکیک سنی کودکان در کلاسهای مختلف و هر چیز مشابه با نظام های آموزشی نیازی نیست. همه اینها در حقیقت ، در روش های طبیعی یادگیری کودکان مداخله میکنند.
📖 بخشی از کتاب "یادگیری آزاد "
#کتاب #پیترگری
Forwarded from Abdol-Hossein Vahabzadeh
درسهایی از مدرسه طبیعت
وقتی طبیعت آموزگار تو باشد هر روز را میتوان روز معلم دانست؛ وچه آموزگاری صادق تر ، خردمندتر و با تجربه تر از طبیعت برای کودکی که تشنه ی یادگیری از هر لحظه ی بودِ آزاد در طبیعت است.
@madresehtabiat
@natureschool
وقتی طبیعت آموزگار تو باشد هر روز را میتوان روز معلم دانست؛ وچه آموزگاری صادق تر ، خردمندتر و با تجربه تر از طبیعت برای کودکی که تشنه ی یادگیری از هر لحظه ی بودِ آزاد در طبیعت است.
@madresehtabiat
@natureschool
کودکان را آزاد بگذارید تا زیر باران بدوند. کفشهایشان را درآورند، وقتی گودال آبی یافتند. هنگامی که علفزار از شبنم نمناک است، بگذارید تا روی آن قدم بگذارند و با پای برهنه چمنها را زیر پا احساس کنند. بگذارید زیر سایۀ درخت قدری آسوده بخوابند.
بگذاریدشان فریاد بزنند و بخندند، وقتی که خورشید هنگام صبح آنها را از خواب بیدار میکند. (ماریا مونتسوری)
@Kand_O_Kav
بگذاریدشان فریاد بزنند و بخندند، وقتی که خورشید هنگام صبح آنها را از خواب بیدار میکند. (ماریا مونتسوری)
@Kand_O_Kav
در مقالهای که اخیراً روزنامۀ واشنگتنپست با نام «کاهش میزان بازی در کودکان پیشدبستانی و افزایش مشکلات حسی» به قلم آنجلا هنسکام به چاپ رسانده است، میخوانیم که یادگیری کودکان خردسال از طریق انجام بازیهای معنادار به مراتب بهتر صورت میگیرد و داشتن مهارتهایی چون مهارت حل مسئله و مهارتهای زبانی در مقایسه با مطالعۀ صرفاً مباحث درسی طبقهبندیشدۀ رسمی، احتمال موفقیت تحصیلی کودکان را در درازمدت بالا میبرد.
حدس میزنید کودکان این مهارتها را چگونه کسب میکنند؟ از طریق بازیهای آزادانه در بیرون از خانه با دیگر بچهها؛ مثلاً بازی کردن در حوضچۀ شن.
کودکان خردسال و پیشدبستانی خیلی خوب از عهدۀ بازیهای سنتی بر میآیند.
بر اساس بررسیهایی که گالن گودوین جامعهشناس انجام داده است، آمادگی برای مدرسه به معنای توانایی خواندن و نوشتن و صحبت کردن به پنج زبان قبل از رفتن به مدرسه نیست.
مطالعات نشان میدهند کودکانی که در برنامههای مبتنی بر بازیهای سازماننیافته شرکت کردهاند، از کلاس چهارم به بعد در درسها از همکلاسهای خود پیشی میگیرند، زیرا تمام تجربیات زبانی لازم برای خواندن و نوشتن را از طریق بازی با همسالان خود فرا گرفتهاند. در حالی که موفقیت دیگر کودکان که فقط در برنامههای درسی کاملاً سازمانیافته تمرکز کردهاند، در درازمدت به آن حد نیست.
(برگردان: آرزو شاکری)
@Kand_O_Kav
حدس میزنید کودکان این مهارتها را چگونه کسب میکنند؟ از طریق بازیهای آزادانه در بیرون از خانه با دیگر بچهها؛ مثلاً بازی کردن در حوضچۀ شن.
کودکان خردسال و پیشدبستانی خیلی خوب از عهدۀ بازیهای سنتی بر میآیند.
بر اساس بررسیهایی که گالن گودوین جامعهشناس انجام داده است، آمادگی برای مدرسه به معنای توانایی خواندن و نوشتن و صحبت کردن به پنج زبان قبل از رفتن به مدرسه نیست.
مطالعات نشان میدهند کودکانی که در برنامههای مبتنی بر بازیهای سازماننیافته شرکت کردهاند، از کلاس چهارم به بعد در درسها از همکلاسهای خود پیشی میگیرند، زیرا تمام تجربیات زبانی لازم برای خواندن و نوشتن را از طریق بازی با همسالان خود فرا گرفتهاند. در حالی که موفقیت دیگر کودکان که فقط در برنامههای درسی کاملاً سازمانیافته تمرکز کردهاند، در درازمدت به آن حد نیست.
(برگردان: آرزو شاکری)
@Kand_O_Kav
اگر به بازی اعتماد کنید، ناچار نخواهید بود تا این اندازه نگران رشد و بالندگی کودکتان باشید. بازی، کودک را از راههایی پرورش میدهد که تصورش را
هم نمیتوانید بکنید. (Vince Gowmon)
@Kand_O_Kav
هم نمیتوانید بکنید. (Vince Gowmon)
@Kand_O_Kav
به گمان من بهترین کاری که میتوانیم برای فرزندانمان انجام دهیم، آن است که اجازه دهیم خودشان کارهایشان را انجام دهند، بگذاریم قوی و نیرومند باشند و زندگی را به روش خود تجربه کنند. بگذاریم انسانهای بهتری باشند و بگذاریم خود را بیشتر باور کنند. (سی جوی بلسی)
@Kand_O_Kav
@Kand_O_Kav
باید دامنۀ مهربانیمان را فراخ کنیم تا آنجا که همۀ موجودات زنده و همۀ طبیعت را در برگیرد و این عین زیبایی است. (آلبرت انیشتین)
@Kand_O_Kav
@Kand_O_Kav
Forwarded from موسسه پژوهشی کودکان دنیا
هوای آزاد
این روزها که مدرسه ها تعطیل شده است، بهتر است کودکان را در خانه و فضاهای بسته محدود نکنیم.
لازم نیست کودکان خود را دوباره از این که کلاس و به آن کلاس راهی کنید.
پارک ها ،فضاهای سبز ، زمین های بازی ، قدم زدن در کوچه ها و پیاده روها را جدی بگیرید.
بگذارید کودکان در هوای آزاد راه بروند و نفس بکشند.
جای خوشحالی است که این روزها در خیلی از شهرها مدارس طبیعت فعالند. به سراغ این مراکز بروید.
در غیر این صورت خودتان با کودکان پیرامون خود از فضاهای باز بهره ببرید و حسابی کیف کنید.
@koodakandonya
این روزها که مدرسه ها تعطیل شده است، بهتر است کودکان را در خانه و فضاهای بسته محدود نکنیم.
لازم نیست کودکان خود را دوباره از این که کلاس و به آن کلاس راهی کنید.
پارک ها ،فضاهای سبز ، زمین های بازی ، قدم زدن در کوچه ها و پیاده روها را جدی بگیرید.
بگذارید کودکان در هوای آزاد راه بروند و نفس بکشند.
جای خوشحالی است که این روزها در خیلی از شهرها مدارس طبیعت فعالند. به سراغ این مراکز بروید.
در غیر این صورت خودتان با کودکان پیرامون خود از فضاهای باز بهره ببرید و حسابی کیف کنید.
@koodakandonya
به یاد میآورم نامهایی را که در کودکی بر علفها و غنچهها مینهادم.
به یاد میآورم خانۀ وزغ کجا بود و پرندگان بامدادان چه زمان از خواب بر میخاستند.
عطر هر درخت و هر فصل سال را به یاد میآورم. به یاد دارم رخسارۀ مردمان دوران کودکیم را، اینکه چهسان راه میرفتند و حتی عطر تنهایشان را.
آری بوها خاطراتی ماندگار میآفرینند. (جان اشتاین بک)
@Kand_O_Kav
به یاد میآورم خانۀ وزغ کجا بود و پرندگان بامدادان چه زمان از خواب بر میخاستند.
عطر هر درخت و هر فصل سال را به یاد میآورم. به یاد دارم رخسارۀ مردمان دوران کودکیم را، اینکه چهسان راه میرفتند و حتی عطر تنهایشان را.
آری بوها خاطراتی ماندگار میآفرینند. (جان اشتاین بک)
@Kand_O_Kav
بیا تا پا به پا قدم برداریم در میان سبزهها. دستانمان کوچک است ولی با همیم، با همیم در آغوش باز و گرم طبیعت...
@Kand_O_Kav
@Kand_O_Kav
Forwarded from نوج🌱
به نظر میرسد وقت آن رسیده است که جامعه توجهش را به جای "کودک" به "کودکی" معطوف نماید.
وقتی از کودکی حرف میزنیم، میخواهیم از یکجور "کیفیت زیست" حرف بزنیم. وقت آن رسیده به کیفیت زیست کودکانمان بیشتر از خودشان توجه نماییم.
توجه بیش از حد به کودک و غفلت از کیفیت زندگی او جامعهی ما را دچار over parenting یا تربیتزدگی کرده است. کمتر جایی و کمتر زمانی است که کودکان را بدون حضور یک یا چند بزرگسال در حال مداخله و کنترل مشاهده کنیم. این مسئله یک جور مسمومیت عاطفی به وجود آورده و حاصلی جز وابستگی و عدم استقلال برای کودکان ندارد.
توجه به کودکی ما را به درنگ و تاملی دوباره بر روی مفاهیمی مانند رشد، یادگیری، آموزش، سلامت و توسعه وادار و به بازتعریف این مفاهیم و واژگان ترغیب مینماید. این امر به ما کمک میکند در آشفته بازاری که پیرامون موضوع کودکی در کمتر از یک دههی اخیر در جامعه ما شکل گرفته است فریب پیمانکاران سعادت را نخوریم و نگذاریم ارزشهای بدلی، بُنجل و سودآوری را که حول و حوش ترکیب نامبارک "کودک دانشمند" میتراشند، به ما قالب کنند.
✍عارف آهنگر، تسهیلگر ارتباط با طبیعت
وقتی از کودکی حرف میزنیم، میخواهیم از یکجور "کیفیت زیست" حرف بزنیم. وقت آن رسیده به کیفیت زیست کودکانمان بیشتر از خودشان توجه نماییم.
توجه بیش از حد به کودک و غفلت از کیفیت زندگی او جامعهی ما را دچار over parenting یا تربیتزدگی کرده است. کمتر جایی و کمتر زمانی است که کودکان را بدون حضور یک یا چند بزرگسال در حال مداخله و کنترل مشاهده کنیم. این مسئله یک جور مسمومیت عاطفی به وجود آورده و حاصلی جز وابستگی و عدم استقلال برای کودکان ندارد.
توجه به کودکی ما را به درنگ و تاملی دوباره بر روی مفاهیمی مانند رشد، یادگیری، آموزش، سلامت و توسعه وادار و به بازتعریف این مفاهیم و واژگان ترغیب مینماید. این امر به ما کمک میکند در آشفته بازاری که پیرامون موضوع کودکی در کمتر از یک دههی اخیر در جامعه ما شکل گرفته است فریب پیمانکاران سعادت را نخوریم و نگذاریم ارزشهای بدلی، بُنجل و سودآوری را که حول و حوش ترکیب نامبارک "کودک دانشمند" میتراشند، به ما قالب کنند.
✍عارف آهنگر، تسهیلگر ارتباط با طبیعت