بررسی شخصیت آرتاس منتیل مطابق با کتاب کرونیکل - پارت اول 👇👇
#Arthas #Lichking #مقاله
@kalimdor_ir
✨💫 www.kalimdor.ir ✨💫
https://instagram.com/kalimdor_ir
#Arthas #Lichking #مقاله
@kalimdor_ir
✨💫 www.kalimdor.ir ✨💫
https://instagram.com/kalimdor_ir
Kalimdor.ir | Warcraft & Diablo
مقاله ای که چندی پیش در باب «زندگینامهی آرتاس منتیل» تقدیمتون شد همگام و مطابق با بروزرسانی ها و بازنویسی هایی بود که کتاب کرونیکل از زمان انتشار در داستان ها ایجاد کرده است؛ این کتاب علی رغم پر کردن خلاء های موجود در تاریخ وارکرفت ویژگی دیگری نیز دارد…
بررسی شخصیت آرتاس منتیل مطابق با کتاب کرونیکل - پارت دوّم 👇👇
#Arthas #Lichking #مقاله
@kalimdor_ir
✨💫 www.kalimdor.ir ✨💫
https://instagram.com/kalimdor_ir
#Arthas #Lichking #مقاله
@kalimdor_ir
✨💫 www.kalimdor.ir ✨💫
https://instagram.com/kalimdor_ir
هنگامی که از فرزندان مرگبال گفته میشود درمیان همهی اژدهایان سیاه احتمالا به یاد فرزندان ارشدش، نفارین و اونیکسیا خواهیم افتاد که دیوانگی پدرشان را به ارث برده بودند. آنها تا زمان دگرگیسی یک به یک مرگشان رسید و مرگبال تنها ماند تا اینکه در آخرین اقدامش برای جنگ با فانیان او نیز کشته شد.
گروه پرواز اژدهایان سیاه از بین رفت امّا عدهای اندک موفق شدند به حیاتشان ادامه دهند که شاید برجسته ترین آنها راثیون باشد. او که از فساد خدایان باستانی در امان مانده بود در میان فانیان ساکنشد البته در ابتدا بیاعتمادیهایی نیز به او میشد اما راثیون همچنان سعی داشت خود را مردی به دور از دیوانگی خانوادگیاش نشان دهد.
راثیون شاهد نبردهای هورد و الاینس بود که حتی تا پانداریا کشیدهشد و در همین مدت او با آندوین رین شاهزادهی استورمویند آشنا و سپس دوست شد.
هنگام برگزاری دادگاه گراش در پانداریا در کنار آندوین سوار بر کشتی به این قاره سفر کرد و در دادگاه حضور داشت. اما او فقط برای بودن در آن جلسات قدم به آنجا نگذاشته بود. افکار بلندپروازانه و جسورانهی راثیون برای محافظت از ازراث تا جایی بود که تصمیم داشت از جهانهای موازی تعداد زیادی هورد جمع آوری کند و به کمک ازراث بیاورد تا درکنار یکدیگر بتوانند در مقابل لژیون صف آرایی کنند.
و چه کسی بهتر از گراش برای اینکه به گذشته فرستاده شود و مردمش را به سمت ازراث رهبری کند؟
اما همین اشتباه راثیون بود. گراش هلاسکریم بدترین گزینه بود.
راثیون در اجرای نقشه تنها نبود. کایروزدورمو از گروه اژدهایان برنزی و نیز اورک های وفادار به گراش هم جزوی از نقشه بودند. کایروز دستگاهی که به همراه همتای خود کرومی ساخته بود تا رویاهایی از گذشته را برای دادگاه نشان دهد را دستکاری کرد و در جلسه آخر آن وسیله یعنی رویابین زمان درگاهی گردبادی به وجود آورد که اشکال منفی افراد حاضر در دادگاه را از تایم لاین های دیگر به آنجا بفرستد. همزمان با آشوب به راه افتاده در داخل دادگاه، وفاداران گراش سوار بر اژدهایان لایتناهی به آنجا حمله کردند. و گراش که قبل تر آزاد شدهبود به همراه کایروز به داخل درگاه گریختند و به درانور در تایم لاین دیگری رفتند.
او همانطور که راثیون پیشبینی کرده بود عمل نکرد. گراش پدرش را متقاعد کرد به ازراث حمله کند و آن را فتح کنند. پس آیرون هورد پدید آمد، بلایی دیگر که قرار بود بر سر ازراث بیاید. اما نهایتا این خطر برطرف شد ولی گولدان از زمان خود گریخت و به ازراث آمد و دروازهای برای ورود سوم لژیون فراهم کرد. حمله سوم نیز همچون دفعات قبل تر زخمهایی بر دنیای ازراث وارد کرد و در راس مهمترین تلفات ازراث رهبران هورد و الاینس، واریان و ولجین بودند و نیز پالادین بزرگ تیریون فوردرینگ.
نبرد با لژیون هم تمام شد اما بخاطر جنگسالاری سیلواناس ویندرانر ازراث متحمل جنگ دیگری بین دو قدرت ازراث شد. و پس از آنکه جنگ بخاطر فداکاری واروک ساورفنگ تمام شد فانیان فهمیدند نزاث خدای باستانی که سالها برای جنگ با مردم ازراث برنامهریزی کرده بود حملهاش را آغاز کرده است.
با نگاهی سریع و غیر منصفانه به گذشته مقصر تمامی این سیر اتفاقات راثیون خواهد بود. اما او که از اشتباهش مطلع بود و همیشه سعی در محافظت از ازراث داشت در تمام این مدت که گذشته بود به دنبال راههایی بود که خود را از دیوانگی که پدرش به واسطه خدایان باستان مبتلا شده بود حفظ کند و نهایتا موفق شده بود.
پس وظیفه خود دانست به کمک فانیان رفته و با دوست قدیمیاش آندوین صحبت کند و از تجربیاتش به او بگوید.
او با مگنی سخنگو به تالار استورم ویند رفته با شاه جدید انسانها ملاقات کرد.
در ابتدای ورودش او با مشتی از طرف آندوین استقبال و بخاطر مرگ پدرش سرزنش شد. اما راثیون یادآور شد که پدر او هم بخاطر خدایان باستان مرده بود.
و حالا او برای جلوگیری از مرگ های بیشتر به آنجا رفته بود.
نبرد با خدای باستانی نزاث به زودی آغاز میگشت و راثیون آمادهی انجام کاری بود که پدرش از آن باز مانده بود، محافظت از ازراث.
اما آیا او از دیوانگی پدرش در امان خواهد ماند یا اینکه در دام نجواهای دیوانه کننده نزاث خواهد افتاد؟
#مقاله #Wrathion
@kalimdor_ir
✨💫 www.kalimdor.ir ✨💫
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
مسترگیم، اولین پلتفرم کاملا مطمئن💥💥💥
تحویل تمامی محصولات بلیزارد بصورت لحظهای و آنی:
👉👉👉 mrgame.ir 👈👈👈
مورد تایید وبگاه کالیمدور🔥
گروه پرواز اژدهایان سیاه از بین رفت امّا عدهای اندک موفق شدند به حیاتشان ادامه دهند که شاید برجسته ترین آنها راثیون باشد. او که از فساد خدایان باستانی در امان مانده بود در میان فانیان ساکنشد البته در ابتدا بیاعتمادیهایی نیز به او میشد اما راثیون همچنان سعی داشت خود را مردی به دور از دیوانگی خانوادگیاش نشان دهد.
راثیون شاهد نبردهای هورد و الاینس بود که حتی تا پانداریا کشیدهشد و در همین مدت او با آندوین رین شاهزادهی استورمویند آشنا و سپس دوست شد.
هنگام برگزاری دادگاه گراش در پانداریا در کنار آندوین سوار بر کشتی به این قاره سفر کرد و در دادگاه حضور داشت. اما او فقط برای بودن در آن جلسات قدم به آنجا نگذاشته بود. افکار بلندپروازانه و جسورانهی راثیون برای محافظت از ازراث تا جایی بود که تصمیم داشت از جهانهای موازی تعداد زیادی هورد جمع آوری کند و به کمک ازراث بیاورد تا درکنار یکدیگر بتوانند در مقابل لژیون صف آرایی کنند.
و چه کسی بهتر از گراش برای اینکه به گذشته فرستاده شود و مردمش را به سمت ازراث رهبری کند؟
اما همین اشتباه راثیون بود. گراش هلاسکریم بدترین گزینه بود.
راثیون در اجرای نقشه تنها نبود. کایروزدورمو از گروه اژدهایان برنزی و نیز اورک های وفادار به گراش هم جزوی از نقشه بودند. کایروز دستگاهی که به همراه همتای خود کرومی ساخته بود تا رویاهایی از گذشته را برای دادگاه نشان دهد را دستکاری کرد و در جلسه آخر آن وسیله یعنی رویابین زمان درگاهی گردبادی به وجود آورد که اشکال منفی افراد حاضر در دادگاه را از تایم لاین های دیگر به آنجا بفرستد. همزمان با آشوب به راه افتاده در داخل دادگاه، وفاداران گراش سوار بر اژدهایان لایتناهی به آنجا حمله کردند. و گراش که قبل تر آزاد شدهبود به همراه کایروز به داخل درگاه گریختند و به درانور در تایم لاین دیگری رفتند.
او همانطور که راثیون پیشبینی کرده بود عمل نکرد. گراش پدرش را متقاعد کرد به ازراث حمله کند و آن را فتح کنند. پس آیرون هورد پدید آمد، بلایی دیگر که قرار بود بر سر ازراث بیاید. اما نهایتا این خطر برطرف شد ولی گولدان از زمان خود گریخت و به ازراث آمد و دروازهای برای ورود سوم لژیون فراهم کرد. حمله سوم نیز همچون دفعات قبل تر زخمهایی بر دنیای ازراث وارد کرد و در راس مهمترین تلفات ازراث رهبران هورد و الاینس، واریان و ولجین بودند و نیز پالادین بزرگ تیریون فوردرینگ.
نبرد با لژیون هم تمام شد اما بخاطر جنگسالاری سیلواناس ویندرانر ازراث متحمل جنگ دیگری بین دو قدرت ازراث شد. و پس از آنکه جنگ بخاطر فداکاری واروک ساورفنگ تمام شد فانیان فهمیدند نزاث خدای باستانی که سالها برای جنگ با مردم ازراث برنامهریزی کرده بود حملهاش را آغاز کرده است.
با نگاهی سریع و غیر منصفانه به گذشته مقصر تمامی این سیر اتفاقات راثیون خواهد بود. اما او که از اشتباهش مطلع بود و همیشه سعی در محافظت از ازراث داشت در تمام این مدت که گذشته بود به دنبال راههایی بود که خود را از دیوانگی که پدرش به واسطه خدایان باستان مبتلا شده بود حفظ کند و نهایتا موفق شده بود.
پس وظیفه خود دانست به کمک فانیان رفته و با دوست قدیمیاش آندوین صحبت کند و از تجربیاتش به او بگوید.
او با مگنی سخنگو به تالار استورم ویند رفته با شاه جدید انسانها ملاقات کرد.
در ابتدای ورودش او با مشتی از طرف آندوین استقبال و بخاطر مرگ پدرش سرزنش شد. اما راثیون یادآور شد که پدر او هم بخاطر خدایان باستان مرده بود.
و حالا او برای جلوگیری از مرگ های بیشتر به آنجا رفته بود.
نبرد با خدای باستانی نزاث به زودی آغاز میگشت و راثیون آمادهی انجام کاری بود که پدرش از آن باز مانده بود، محافظت از ازراث.
اما آیا او از دیوانگی پدرش در امان خواهد ماند یا اینکه در دام نجواهای دیوانه کننده نزاث خواهد افتاد؟
#مقاله #Wrathion
@kalimdor_ir
✨💫 www.kalimdor.ir ✨💫
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
مسترگیم، اولین پلتفرم کاملا مطمئن💥💥💥
تحویل تمامی محصولات بلیزارد بصورت لحظهای و آنی:
👉👉👉 mrgame.ir 👈👈👈
مورد تایید وبگاه کالیمدور🔥
Telegram
attach 📎
#Akama
@kalimdor_ir
✨💫 www.kalimdor.ir ✨💫
https://instagram.com/kalimdor_ir
#مقاله سرگذشت آکاما
بخش اول👇👇👇👇👇
@kalimdor_ir
✨💫 www.kalimdor.ir ✨💫
https://instagram.com/kalimdor_ir
#مقاله سرگذشت آکاما
بخش اول👇👇👇👇👇
#مقاله
سرگذشت خانوادهی #موگرین:
بخش اول ، بخش دوم
بخش سوم ، بخش چهارم
بخش پنجم ، بخش ششم
⚡️ @Kalimdor_ir ⚡️
💫 www.Kalimdor.ir 💫
🎗 https://instagram.com/Kalimdor_ir 🎗
سرگذشت خانوادهی #موگرین:
بخش اول ، بخش دوم
بخش سوم ، بخش چهارم
بخش پنجم ، بخش ششم
⚡️ @Kalimdor_ir ⚡️
💫 www.Kalimdor.ir 💫
🎗 https://instagram.com/Kalimdor_ir 🎗
#Sylvanas Windrunner
Ranger-General of Silvermoon, Dark Lady, Banshee Queen, Queen of the Forsaken, Warchief of the Horde and...
⚡️ @Kalimdor_ir ⚡️
#مقاله :
مروری کوتاه بر گذشته و سیلواناس ویندرانر:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Ranger-General of Silvermoon, Dark Lady, Banshee Queen, Queen of the Forsaken, Warchief of the Horde and...
⚡️ @Kalimdor_ir ⚡️
#مقاله :
مروری کوتاه بر گذشته و سیلواناس ویندرانر:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
سنلینها گروهی از بزرگترین پیروان شاهزاده کیلتاس بودند که توسط لیچ کینگ به شکل نامردههایی خون آشام از مرگ برخواستند.
و ملکهی خون لاناثِل ، رهبر آنها بود.
بیشتر زندگی لاناثل نامعلوم است اما آنچه شناخته شده است این است که او با تالوراین داونسیکر دوست بوده است و تا قبل از حمله اسکورج به کوئلتالاس در آرامشی نسبی زندگی میکرد.
به دنبال نابودی موطن الفهای برین، شاهزاده کیلتاس ساناسترایدر از دالاران بازگشت و به احترام همنوعان کشته شدهی خود ، مردمش را الفهای خون نامید.
هنگامی که الفها شروع به تجدید قوا و بازسازی میکردند ، لاناثل به کوئلدِلار برخورد کرد ، شمشیری زمانی توسط دوستش تالوراین استفاده میشد.
پس از آنکه کیلتاس لورتمار ترون را به عنوان فرمانده کوئلتالاس منصوب کرد و به او دستور حفاظت از مردمشان را داد، به همراه گروهی از افرادش به کمک الاینس شتافت تا در جنگ با اسکورج آنان را یاری دهد.
لاناثل یکی از بیشمار الفهای خونی بود که تحت فرماندهی کیلتاس به اوتلند گریختند. همچنین او در حمله به آیسکراون نیز حضور داشت و در تمام ماجراهای خطرناکشان همراه کیلتاس بود تا در انتقام از اسکورج او را یاری دهد.
با این حال اما آرتاس از پس ایلیدن و کیل تاس و افرادشان بر آمد و آنان را شکست داد. بازماندگان که لاناثل هم یکی از آنها بود فرار کردند و در سراسر تپههای یخی شمال پراکنده شدند.
اما لیچ کینگ پس از برخواستن به دنبال تمام کسانی که او را به چالش کشیدند رفت و آنها را تبدیل به خادمان نامردهی خود کرد.
لاناثل هنگام روبهرو شدن با آرتاس با تمام وجودش با کوئلدِلار به او ضربه زد اما آرتاس او را شکست داد و با فراستمورن او را به فساد کشاند. او حالا رهبر سنلینهای خون آشام بود. گروهی که برای نظارت بر چگونگی حملات به سرتاسر ازراث به کار گماشته شدند.
ملکهی خون لاناثل با اشتیاق وظایف جدیدش را انجام میداد اما هر بار که به شمشیرش مینگریست و به یاد زندگی پیشیناش میافتاد درونش سرشار از خشمی دیوانهوار میشد.
او که این ویرانی را تاب نمیآورد با فریادی بلند که در کل آیسکرون پیچید کوئل دِلار را خرد کرد و تکه هایش را تا جایی که میتوانست پرت کرد.
لاناثل سپس خانه خود را در تالار خونین قعلهی آیس کرون بنا کرد.
محافظانش كلسِث ، تالدرم و والنار بودند ، كه به ترتیب پس از شکست در قلعه آتگارد ، آنکث و ناكسْسنر توسط لیچكینگ به زندگی بازگردانده شدند.
و در آخر او در همین تالار با مرگ نهایی خود روبهرو شد.
البته در اکسپنشن سرزمینهای سایه او مجدداً احیا میشود.
Blood-Queen Lana'thel
Queen of The San'layn or #Darkfallen
#مقاله
⚡️ @Kalimdor_ir ⚡️
💫 www.Kalimdor.ir 💫
🎗 https://instagram.com/Kalimdor_ir 🎗
و ملکهی خون لاناثِل ، رهبر آنها بود.
بیشتر زندگی لاناثل نامعلوم است اما آنچه شناخته شده است این است که او با تالوراین داونسیکر دوست بوده است و تا قبل از حمله اسکورج به کوئلتالاس در آرامشی نسبی زندگی میکرد.
به دنبال نابودی موطن الفهای برین، شاهزاده کیلتاس ساناسترایدر از دالاران بازگشت و به احترام همنوعان کشته شدهی خود ، مردمش را الفهای خون نامید.
هنگامی که الفها شروع به تجدید قوا و بازسازی میکردند ، لاناثل به کوئلدِلار برخورد کرد ، شمشیری زمانی توسط دوستش تالوراین استفاده میشد.
پس از آنکه کیلتاس لورتمار ترون را به عنوان فرمانده کوئلتالاس منصوب کرد و به او دستور حفاظت از مردمشان را داد، به همراه گروهی از افرادش به کمک الاینس شتافت تا در جنگ با اسکورج آنان را یاری دهد.
لاناثل یکی از بیشمار الفهای خونی بود که تحت فرماندهی کیلتاس به اوتلند گریختند. همچنین او در حمله به آیسکراون نیز حضور داشت و در تمام ماجراهای خطرناکشان همراه کیلتاس بود تا در انتقام از اسکورج او را یاری دهد.
با این حال اما آرتاس از پس ایلیدن و کیل تاس و افرادشان بر آمد و آنان را شکست داد. بازماندگان که لاناثل هم یکی از آنها بود فرار کردند و در سراسر تپههای یخی شمال پراکنده شدند.
اما لیچ کینگ پس از برخواستن به دنبال تمام کسانی که او را به چالش کشیدند رفت و آنها را تبدیل به خادمان نامردهی خود کرد.
لاناثل هنگام روبهرو شدن با آرتاس با تمام وجودش با کوئلدِلار به او ضربه زد اما آرتاس او را شکست داد و با فراستمورن او را به فساد کشاند. او حالا رهبر سنلینهای خون آشام بود. گروهی که برای نظارت بر چگونگی حملات به سرتاسر ازراث به کار گماشته شدند.
ملکهی خون لاناثل با اشتیاق وظایف جدیدش را انجام میداد اما هر بار که به شمشیرش مینگریست و به یاد زندگی پیشیناش میافتاد درونش سرشار از خشمی دیوانهوار میشد.
او که این ویرانی را تاب نمیآورد با فریادی بلند که در کل آیسکرون پیچید کوئل دِلار را خرد کرد و تکه هایش را تا جایی که میتوانست پرت کرد.
لاناثل سپس خانه خود را در تالار خونین قعلهی آیس کرون بنا کرد.
محافظانش كلسِث ، تالدرم و والنار بودند ، كه به ترتیب پس از شکست در قلعه آتگارد ، آنکث و ناكسْسنر توسط لیچكینگ به زندگی بازگردانده شدند.
و در آخر او در همین تالار با مرگ نهایی خود روبهرو شد.
البته در اکسپنشن سرزمینهای سایه او مجدداً احیا میشود.
Blood-Queen Lana'thel
Queen of The San'layn or #Darkfallen
#مقاله
⚡️ @Kalimdor_ir ⚡️
💫 www.Kalimdor.ir 💫
🎗 https://instagram.com/Kalimdor_ir 🎗
Telegram
attach 📎
#sylvanas Windrunner in #Shadowlands
Ranger-General of Silvermoon, Dark Lady, Banshee Queen, Queen of the Forsaken, Warchief of the Horde and...
⚡️ @Kalimdor_ir ⚡️
#مقاله :
مروری کوتاه بر گذشته و سیلواناس ویندرانر:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
t.me/Kalimdor_IR/11478
Ranger-General of Silvermoon, Dark Lady, Banshee Queen, Queen of the Forsaken, Warchief of the Horde and...
⚡️ @Kalimdor_ir ⚡️
#مقاله :
مروری کوتاه بر گذشته و سیلواناس ویندرانر:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
t.me/Kalimdor_IR/11478
zzeraku in #Hearthstone
زیراکو اژدهای دوزخی داخل کتاب شب اژدها.
توضیحات تکمیلی درمورد این نژاد فرعی از اژدهایان :
پس از جنگ دوم ، و هنگامی که نرزول بیشمار درگاه به سوی دنیاهای دیگر را در درانور باز کرد سیاره متلاشی و انرژیهای مارپیچ زیرین به باقی ماندهی این دنیای در هم شکسته روانه شد.
تخم های گروه پروازی اژدهایان سیاه که توسط مرگبال در سیاره رها شده بودند ، در معرض انرژیهای مارپیچ زیرین قرار گرفتند. در نهایت اژدهایانی که از آن تخمها بیرون آمدند اژدهایان دوزخی بودند. این اژدهایان قادر بودند تا جسم خود را مادی یا غیر مادی کنند.
این گروه پروازی به دستههای مختلفی تقسیم شدند. عدهای به اسارت قبیلهی شکم اژدها در آمدند. گروهی دیگر توسط یک اژدهای دوزخی دیوانه به اسم وراکو رهبری میشدند. تایریگوسا وراکو را شکست داد و هدایت گروه را برای بررسی فیزیولوژیک این اژدهایان به عهده گرفت.
در طی حمله به اوتلند، راگناک بلادریور یکی از شوالیههای مرگ گولدان، قصد داشت تا ایلیدن را شکست دهد و فرمانروای اوتلند و در نهایت ازراث شود. او برای رسیدن به این اهداف گروههای فل اورک را متحد و معاملهای با کاداوان یک مزدور اثیریل، برای به بردگی در آوردن اژدهایان دوزخی کرد. کاداوان دستگاهی اختراع کرد که با آن توانستند اژدهایان دوزخی را به بردگی بگیرند. در نهایت راگناک موفق شد رقبای خود از جمله قبیلهی شکم اژدها را شکست دهد و سربازان و اژدهایان باقی ماندهی آنان را به ارتش خود ملحق کرد. راگناک به درگاه سیاه حمله کرد و با نیروهای متحد ازراث روبهرو شد. در طی نبرد کاداوان به اسارت تایریگوسا درآمد. کاداوان در ازای جانش حاضر شد تا اطلاعات لازم برای غیرفعال کردن دستگاه را بدهد اما قبل از آن دستگاه توسط نیروهای ازراث نابود شد. کادوان ادامه داد با اینکه اژدهایان دوزخی آزاد شدند، با نابودی دستگاه قلادههای آنها تمام انرژی آنان را جذب میکند و میکشد. تنها راه نجات آنها پیدا کردن یک منبع انرژی پایدار است تا قلادهها توان جذب انرژی بیشتر نداشته باشند.
تایریگوسا با این باور که تنها راه نجات انها جادوی آرکین است آنها را با بازکردن درگاهی از اوتلند به نکسوس در ازراث آورد تا نجاتشان دهد. اما زیراکو و دیگر اژدهاییان دوزخی با جذب قدرت نکسوس دیوانه شدند و تصمیم گرفتند تا ارباب خودشان باشند. اژدهاییان دوزخی به اژدهایان آبی حمله کردند و تلاش کردن تا نکسوس را برای خود تصرف و قدرت این مکان باستانی را جذب کنند. در حین نبرد مالیگوس از خواب بیدار شد و تمام اژدهاییان دوزخی -به غیر از زیراکو- را جذب کرد. این عمل منجر شد که مالیگوس بعد از ده هزار سال عقلانیت خود را بدست بیاورد و به وظیفه باستانی خود بازگردد.
زیراکو اما اسیر زندارین ویندرانر شد و به سینسترا همسر مرگبال تحویل داده شد تا برای خلق اژدهاییان گرگ و میش مورد آزمایش قرار بگیرد و در نهایت توسط دراگوناکس که حاصل آزمایشات موفق سینسترا بود، کشته شد.
بعد ها تایریگوسا به اوتلند بازگشت تا نسل جدیدی از اژدهایان دوزخی را مورد مراقبت قرار دهد.
#مقاله
⚡️ @Kalimdor_ir ⚡️
💫 www.Kalimdor.ir 💫
🎗 https://instagram.com/Kalimdor_ir 🎗
زیراکو اژدهای دوزخی داخل کتاب شب اژدها.
توضیحات تکمیلی درمورد این نژاد فرعی از اژدهایان :
پس از جنگ دوم ، و هنگامی که نرزول بیشمار درگاه به سوی دنیاهای دیگر را در درانور باز کرد سیاره متلاشی و انرژیهای مارپیچ زیرین به باقی ماندهی این دنیای در هم شکسته روانه شد.
تخم های گروه پروازی اژدهایان سیاه که توسط مرگبال در سیاره رها شده بودند ، در معرض انرژیهای مارپیچ زیرین قرار گرفتند. در نهایت اژدهایانی که از آن تخمها بیرون آمدند اژدهایان دوزخی بودند. این اژدهایان قادر بودند تا جسم خود را مادی یا غیر مادی کنند.
این گروه پروازی به دستههای مختلفی تقسیم شدند. عدهای به اسارت قبیلهی شکم اژدها در آمدند. گروهی دیگر توسط یک اژدهای دوزخی دیوانه به اسم وراکو رهبری میشدند. تایریگوسا وراکو را شکست داد و هدایت گروه را برای بررسی فیزیولوژیک این اژدهایان به عهده گرفت.
در طی حمله به اوتلند، راگناک بلادریور یکی از شوالیههای مرگ گولدان، قصد داشت تا ایلیدن را شکست دهد و فرمانروای اوتلند و در نهایت ازراث شود. او برای رسیدن به این اهداف گروههای فل اورک را متحد و معاملهای با کاداوان یک مزدور اثیریل، برای به بردگی در آوردن اژدهایان دوزخی کرد. کاداوان دستگاهی اختراع کرد که با آن توانستند اژدهایان دوزخی را به بردگی بگیرند. در نهایت راگناک موفق شد رقبای خود از جمله قبیلهی شکم اژدها را شکست دهد و سربازان و اژدهایان باقی ماندهی آنان را به ارتش خود ملحق کرد. راگناک به درگاه سیاه حمله کرد و با نیروهای متحد ازراث روبهرو شد. در طی نبرد کاداوان به اسارت تایریگوسا درآمد. کاداوان در ازای جانش حاضر شد تا اطلاعات لازم برای غیرفعال کردن دستگاه را بدهد اما قبل از آن دستگاه توسط نیروهای ازراث نابود شد. کادوان ادامه داد با اینکه اژدهایان دوزخی آزاد شدند، با نابودی دستگاه قلادههای آنها تمام انرژی آنان را جذب میکند و میکشد. تنها راه نجات آنها پیدا کردن یک منبع انرژی پایدار است تا قلادهها توان جذب انرژی بیشتر نداشته باشند.
تایریگوسا با این باور که تنها راه نجات انها جادوی آرکین است آنها را با بازکردن درگاهی از اوتلند به نکسوس در ازراث آورد تا نجاتشان دهد. اما زیراکو و دیگر اژدهاییان دوزخی با جذب قدرت نکسوس دیوانه شدند و تصمیم گرفتند تا ارباب خودشان باشند. اژدهاییان دوزخی به اژدهایان آبی حمله کردند و تلاش کردن تا نکسوس را برای خود تصرف و قدرت این مکان باستانی را جذب کنند. در حین نبرد مالیگوس از خواب بیدار شد و تمام اژدهاییان دوزخی -به غیر از زیراکو- را جذب کرد. این عمل منجر شد که مالیگوس بعد از ده هزار سال عقلانیت خود را بدست بیاورد و به وظیفه باستانی خود بازگردد.
زیراکو اما اسیر زندارین ویندرانر شد و به سینسترا همسر مرگبال تحویل داده شد تا برای خلق اژدهاییان گرگ و میش مورد آزمایش قرار بگیرد و در نهایت توسط دراگوناکس که حاصل آزمایشات موفق سینسترا بود، کشته شد.
بعد ها تایریگوسا به اوتلند بازگشت تا نسل جدیدی از اژدهایان دوزخی را مورد مراقبت قرار دهد.
#مقاله
⚡️ @Kalimdor_ir ⚡️
💫 www.Kalimdor.ir 💫
🎗 https://instagram.com/Kalimdor_ir 🎗
Telegram
attach 📎
Tidestone of #Golganneth
سنگ جزرومدی گلگانث یکی از ارکان آفرینش تایتانهاست. در زمان نظمدهی به ازراث تایتانها به نگهبانان ارکان آفرینش را اعطا کردند تا از آن برای خلق رودها و دریاها استفاده کنند. پس از پایان کار این اشیاء گم و در جاهای متفاوتی پراکنده شدند.
الفهای اشرافی باستان پس از جستجوی فراوان در سرتاسر کالیمدور، آنها را پیدا کردند و به غزانه اشیاء قدیمی سورامار منتقل کردند. طی نبرد باستانیان ساحرهی اعظم الیسانده و متحدانش در سورامار، در مخالفت با ملکه آشارا از ارکان آفرینش استفاده کردند تا مانع ایجاد درگاه دیگری در معبد الون توسط لژیون سوزان شوند. پس از موفقیتشان به دلیلی نامعلوم گلگانث به دانشسرای نارثالاس برده شد.
هنگامی که شاهزاده فاروندیس به مقابله با ملکه آشارا روی آورد، تلاش کرد با استفاده از سنگ جزرومد، چشمه جاودانگی در زینآشاری را نابود کند تا دروازه را ببندد و مانع پیشروی بیشتر لژیون شود. اما یک اشرافی وفادار به آشارا، ملکه را باخبر کرد.
آشارا با نمایشی ترسناک از قدرت آرکین، به سنگ اندکی لطمه زد و موجی از انرژی تاریک را بر سرتاسر آسونا رها کرد. در نتیجه کل منطقه کاملاً نابود شد و شهروندانش در نفرینی گرفتار شدند تا از آن پس به شکل ارواح زندگی کنند.
این شی باستانی گلگانث ده هزار سال بعد در جریان سومین حمله لژیون سوزان و در آسونا پیدا شد. درواقع سنگ گلگانث توسط بانوی امواج آثیسا و جنگسالار پارش دزدیده شد تا ملکه آشارا بتواند آن را برای اهداف خود بازسازی کند.
پارش درحالی که توسط آثیسا پشتیبانی میشد آن را به مکانی به اسم «چشم آشارا» که توسط آثیسا بازسازی شده بود برد تا خشم آشارا (موجودی عنصری از آرکین) را احظار کند. شی در بالای مخلوق عنصری معلق شد و زمانی که خشم شکست خورد سنگ نیز بر زمین افتاد. پس از آن سنگ در اتاق پورتره حجره نگهبانان دالاران بازسازی و تعمیر شد.
⚡️ @Kalimdor_ir ⚡️
آشارا بعداً بانو ساسزین و هارجَتان را برای بازپسگیری گلگانث به مقبرهی سارگراس فرستاد چرا که آنها سنگ را برای بستن درگاه لژیون به مقبره منتقل کرده بودند. هنگامی که آنها کشته شدند، سنگ در سریر آبیسال در زیر مقبره فعال شد تا درگاه و مقبره را مهر و موم کند.
پس از سقوط لژیون، سنگ با حفظ مهر و موم در مقبره سارگراس نگهداری شد. نیروهای آشارا اما سنگ را زمانی که بی محافظ شده بود دزدیدند.
در جنگ چهارم به وسیلهی آن شکاف و گرداب عظیمی در اقیانوس و در اطراف ناژاتار ایجاد شد و نیروهای الاینس و هورد را در قلمرو ملکه به دام افتادند. قدرت سنگ همچنین نیروی انتقامجوی نپتولون را نیز همانند دریا دور نگه داشت. سنگ حالا در تلاقی جزرومدی در حاشیه دروازه ملکه نگهداری میشد. هورد و الاینس از نیزههای سورمار برای نابود کردن طلسم سنگ استفاده کردند. پس از آن جینا پرادمور و ساحره اعظم تالیسرا از قدرت سنگ برای بازکردن مسیری به سوی «قصر ابدی» بهرهبردند.
#مقاله
⚡️ @Kalimdor_ir ⚡️
🌟 Site: Kalimdor.ir 🌟
🔥Gp: @Kalimdor_cm 🔥
سنگ جزرومدی گلگانث یکی از ارکان آفرینش تایتانهاست. در زمان نظمدهی به ازراث تایتانها به نگهبانان ارکان آفرینش را اعطا کردند تا از آن برای خلق رودها و دریاها استفاده کنند. پس از پایان کار این اشیاء گم و در جاهای متفاوتی پراکنده شدند.
الفهای اشرافی باستان پس از جستجوی فراوان در سرتاسر کالیمدور، آنها را پیدا کردند و به غزانه اشیاء قدیمی سورامار منتقل کردند. طی نبرد باستانیان ساحرهی اعظم الیسانده و متحدانش در سورامار، در مخالفت با ملکه آشارا از ارکان آفرینش استفاده کردند تا مانع ایجاد درگاه دیگری در معبد الون توسط لژیون سوزان شوند. پس از موفقیتشان به دلیلی نامعلوم گلگانث به دانشسرای نارثالاس برده شد.
هنگامی که شاهزاده فاروندیس به مقابله با ملکه آشارا روی آورد، تلاش کرد با استفاده از سنگ جزرومد، چشمه جاودانگی در زینآشاری را نابود کند تا دروازه را ببندد و مانع پیشروی بیشتر لژیون شود. اما یک اشرافی وفادار به آشارا، ملکه را باخبر کرد.
آشارا با نمایشی ترسناک از قدرت آرکین، به سنگ اندکی لطمه زد و موجی از انرژی تاریک را بر سرتاسر آسونا رها کرد. در نتیجه کل منطقه کاملاً نابود شد و شهروندانش در نفرینی گرفتار شدند تا از آن پس به شکل ارواح زندگی کنند.
این شی باستانی گلگانث ده هزار سال بعد در جریان سومین حمله لژیون سوزان و در آسونا پیدا شد. درواقع سنگ گلگانث توسط بانوی امواج آثیسا و جنگسالار پارش دزدیده شد تا ملکه آشارا بتواند آن را برای اهداف خود بازسازی کند.
پارش درحالی که توسط آثیسا پشتیبانی میشد آن را به مکانی به اسم «چشم آشارا» که توسط آثیسا بازسازی شده بود برد تا خشم آشارا (موجودی عنصری از آرکین) را احظار کند. شی در بالای مخلوق عنصری معلق شد و زمانی که خشم شکست خورد سنگ نیز بر زمین افتاد. پس از آن سنگ در اتاق پورتره حجره نگهبانان دالاران بازسازی و تعمیر شد.
⚡️ @Kalimdor_ir ⚡️
آشارا بعداً بانو ساسزین و هارجَتان را برای بازپسگیری گلگانث به مقبرهی سارگراس فرستاد چرا که آنها سنگ را برای بستن درگاه لژیون به مقبره منتقل کرده بودند. هنگامی که آنها کشته شدند، سنگ در سریر آبیسال در زیر مقبره فعال شد تا درگاه و مقبره را مهر و موم کند.
پس از سقوط لژیون، سنگ با حفظ مهر و موم در مقبره سارگراس نگهداری شد. نیروهای آشارا اما سنگ را زمانی که بی محافظ شده بود دزدیدند.
در جنگ چهارم به وسیلهی آن شکاف و گرداب عظیمی در اقیانوس و در اطراف ناژاتار ایجاد شد و نیروهای الاینس و هورد را در قلمرو ملکه به دام افتادند. قدرت سنگ همچنین نیروی انتقامجوی نپتولون را نیز همانند دریا دور نگه داشت. سنگ حالا در تلاقی جزرومدی در حاشیه دروازه ملکه نگهداری میشد. هورد و الاینس از نیزههای سورمار برای نابود کردن طلسم سنگ استفاده کردند. پس از آن جینا پرادمور و ساحره اعظم تالیسرا از قدرت سنگ برای بازکردن مسیری به سوی «قصر ابدی» بهرهبردند.
#مقاله
⚡️ @Kalimdor_ir ⚡️
🌟 Site: Kalimdor.ir 🌟
🔥Gp: @Kalimdor_cm 🔥
Telegram
attach 📎