نذر چشمان تو باشد بیتبیت شعرهایم
من تمام شعرهایم را به نامت میسرایم
تو تمام زندگی هستی و من در جستجویت
مانده بر بهت زمین، هر جا پیتو ردّ پایم
ریشهکرده در گلویم بغض سرگردانی من
با نگاهت میشود آیا کنی یک شب صدایم؟
تا که امشب قصهی دوری تو پایان بگیرد
دستهایم را به سمت آسمانها میگشایم
ای پر از عطر حضورت باغ یاد خستهی من
من به نقش چشمهای ساکت تو آشنایم
واژهواژه گفتههایم رنگ و بوی عشق دارد
نذر چشمان تو باشد بیتبیت شعرهایم
#شیوا_فرازمند
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من تمام شعرهایم را به نامت میسرایم
تو تمام زندگی هستی و من در جستجویت
مانده بر بهت زمین، هر جا پیتو ردّ پایم
ریشهکرده در گلویم بغض سرگردانی من
با نگاهت میشود آیا کنی یک شب صدایم؟
تا که امشب قصهی دوری تو پایان بگیرد
دستهایم را به سمت آسمانها میگشایم
ای پر از عطر حضورت باغ یاد خستهی من
من به نقش چشمهای ساکت تو آشنایم
واژهواژه گفتههایم رنگ و بوی عشق دارد
نذر چشمان تو باشد بیتبیت شعرهایم
#شیوا_فرازمند
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آشنایت بوده ام بیگانه تعبیرم نکن
با نگاه سرد خود اینگونه تحقیرم نکن
نه نمیخواهم بمانی از سر دلسوزی ات
زار و بیمارم تو اما بیش از این پیرم نکن
خسته ام از گریه های گاه و بیگاه خودم
شانه ات را هم نمیخواهم نمک گیرم نکن
یا بکش من را دگر با خنجر بی مهری ات
یا به نیش طعنه ات از زندگی سیرم نکن
ازچه من را کرده ای بازیچه ی دستان خود؟
بی وفا با خفت و خاری زمین گیرم نکن
می روی اما... دلم را قبل رفتن پس بده
این چنین ناعادلانه بند و زنجیرم نکن
عاقلی فـرزانه بودم در نگاهت یک زمان
بعد از این هم لااقل دیوانه تفسیرم نکن
#شیوا_صالحی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
با نگاه سرد خود اینگونه تحقیرم نکن
نه نمیخواهم بمانی از سر دلسوزی ات
زار و بیمارم تو اما بیش از این پیرم نکن
خسته ام از گریه های گاه و بیگاه خودم
شانه ات را هم نمیخواهم نمک گیرم نکن
یا بکش من را دگر با خنجر بی مهری ات
یا به نیش طعنه ات از زندگی سیرم نکن
ازچه من را کرده ای بازیچه ی دستان خود؟
بی وفا با خفت و خاری زمین گیرم نکن
می روی اما... دلم را قبل رفتن پس بده
این چنین ناعادلانه بند و زنجیرم نکن
عاقلی فـرزانه بودم در نگاهت یک زمان
بعد از این هم لااقل دیوانه تفسیرم نکن
#شیوا_صالحی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شبهایم را خسته میکنی ...!
و
در بن بست ترین
کوچه ی خیالم قدم میزنی
درست زمانی که
نفـس،
نفـس ,
میـانِ دلواپسـۍ هایـم ،
دنبـالت میـگردم...
#شیوا_میثاقی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
و
در بن بست ترین
کوچه ی خیالم قدم میزنی
درست زمانی که
نفـس،
نفـس ,
میـانِ دلواپسـۍ هایـم ،
دنبـالت میـگردم...
#شیوا_میثاقی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شبهایم را خسته میکنی ...!
و
در بن بست ترین
کوچه ی خیالم قدم میزنی
درست زمانی که
نفـس،
نفـس ,
میـانِ دلواپسـۍ هایـم ،
دنبـالت میـگردم...
#شیوا_میثاقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
و
در بن بست ترین
کوچه ی خیالم قدم میزنی
درست زمانی که
نفـس،
نفـس ,
میـانِ دلواپسـۍ هایـم ،
دنبـالت میـگردم...
#شیوا_میثاقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نذر چشمان تو باشد بیتبیت شعرهایم
من تمام شعرهایم را به نامت میسرایم
تو تمام زندگی هستی و من در جستجویت
مانده بر بهت زمین، هر جا پیتو ردّ پایم
ریشهکرده در گلویم بغض سرگردانی من
با نگاهت میشود آیا کنی یک شب صدایم؟
تا که امشب قصهی دوری تو پایان بگیرد
دستهایم را به سمت آسمانها میگشایم
ای پر از عطر حضورت باغ یاد خستهی من
من به نقش چشمهای ساکت تو آشنایم
واژهواژه گفتههایم رنگ و بوی عشق دارد
نذر چشمان تو باشد بیتبیت شعرهایم
#شیوا_فرازمند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من تمام شعرهایم را به نامت میسرایم
تو تمام زندگی هستی و من در جستجویت
مانده بر بهت زمین، هر جا پیتو ردّ پایم
ریشهکرده در گلویم بغض سرگردانی من
با نگاهت میشود آیا کنی یک شب صدایم؟
تا که امشب قصهی دوری تو پایان بگیرد
دستهایم را به سمت آسمانها میگشایم
ای پر از عطر حضورت باغ یاد خستهی من
من به نقش چشمهای ساکت تو آشنایم
واژهواژه گفتههایم رنگ و بوی عشق دارد
نذر چشمان تو باشد بیتبیت شعرهایم
#شیوا_فرازمند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
آنـقدر با ماه و شـب تبانی میکنی
که عاشق خود را روانی میکنی ...
با باد می رقصی ...به مـه می خندی
و چشم در چشم من ...
بـا رقیـبان چشمک پرانی میکنی..
خنــجر میزنی و به آتش میکشی ...
و بی اعتــنا..
دیـدارمان را به فـردا حواله میکنی...
دوستت دارم و اصرار دارم به بودنت
هرچند در فعل ماندنت کمی کوتاهی میکنی....
#شیوا_میثاقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آنـقدر با ماه و شـب تبانی میکنی
که عاشق خود را روانی میکنی ...
با باد می رقصی ...به مـه می خندی
و چشم در چشم من ...
بـا رقیـبان چشمک پرانی میکنی..
خنــجر میزنی و به آتش میکشی ...
و بی اعتــنا..
دیـدارمان را به فـردا حواله میکنی...
دوستت دارم و اصرار دارم به بودنت
هرچند در فعل ماندنت کمی کوتاهی میکنی....
#شیوا_میثاقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سازِ خود را کردهبودم کوک با سازِ دلت
تا برقصانم تو را با ساز ناکوک دلم
بذرِ عشقت لابلای سینهام رویید و زد؛
آفتِ غم ، بی هوا بر باغ مفلوک دلم
بارها مُردم برایت تب نکردی لااقل؛
در غـمِ ویرانـیِ دنیای مـتروک دلم
رفتنی بودی وحتی سالها پیش ازخودت
ردِ پایت رفته بود از فال مشکوک دلم
عاقبتهم پنبه شد در دستِ بیرحمِ زمان
روزوشب ریسیدهبودم هرچه با دوکِدلم
پینه دیگر بر نمی دارد دل صدپاره ام
پاره شد با سیلیِ غم آخرین کوک دلم
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا برقصانم تو را با ساز ناکوک دلم
بذرِ عشقت لابلای سینهام رویید و زد؛
آفتِ غم ، بی هوا بر باغ مفلوک دلم
بارها مُردم برایت تب نکردی لااقل؛
در غـمِ ویرانـیِ دنیای مـتروک دلم
رفتنی بودی وحتی سالها پیش ازخودت
ردِ پایت رفته بود از فال مشکوک دلم
عاقبتهم پنبه شد در دستِ بیرحمِ زمان
روزوشب ریسیدهبودم هرچه با دوکِدلم
پینه دیگر بر نمی دارد دل صدپاره ام
پاره شد با سیلیِ غم آخرین کوک دلم
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چندیست به احساسم، خورشید، نمیباری
سردست هوای من، ای لحظهٔ بیداری
پائیز شدم بیتو، من منتظرم ای عشق
یکمعجزه با من باش، تا فصل سبکباری
#شیوا_فرازمند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سردست هوای من، ای لحظهٔ بیداری
پائیز شدم بیتو، من منتظرم ای عشق
یکمعجزه با من باش، تا فصل سبکباری
#شیوا_فرازمند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روشن از نورِ تو سرچشمه ی خورشید سلام
ماه در برکه ی چشــمانِ تــو خوابید ســـلام
تا ســحر مستِ هوای تـــو و عطرِ نفست...
صبحدم چشم دلم روی تو خندید سلام
غـــم به من سر نزند تا که تو در جانِ منی
رودی از معرفت و زورقِ امیـــد سلام
منِ خسته به نفسهای تو دل بستم و بس
به لبِ تشنه ی من ابرِ تو بارید ســلام
آمدی تا به تنِ مُرده ی مـــن جان بدهی
عشق رازیست که دل باتو پسندید سلام
همه گر تَرک منِ واله و حیـــران بکنند...
تو بمان تا به اَبَد محکم و جاوید سلام!
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ماه در برکه ی چشــمانِ تــو خوابید ســـلام
تا ســحر مستِ هوای تـــو و عطرِ نفست...
صبحدم چشم دلم روی تو خندید سلام
غـــم به من سر نزند تا که تو در جانِ منی
رودی از معرفت و زورقِ امیـــد سلام
منِ خسته به نفسهای تو دل بستم و بس
به لبِ تشنه ی من ابرِ تو بارید ســلام
آمدی تا به تنِ مُرده ی مـــن جان بدهی
عشق رازیست که دل باتو پسندید سلام
همه گر تَرک منِ واله و حیـــران بکنند...
تو بمان تا به اَبَد محکم و جاوید سلام!
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#مهر کم کم می رود با کوله بارِخستگی
با تمـامِ خاطرات و آن همه دلبستگی
می رسد تاجِ سرِ پاییز؛ #آبان قشنگ
لعبتِ دُردانه و عاشق کُشِ هفتادرنگ
#شیوا_صالحی
#شب_خوش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با تمـامِ خاطرات و آن همه دلبستگی
می رسد تاجِ سرِ پاییز؛ #آبان قشنگ
لعبتِ دُردانه و عاشق کُشِ هفتادرنگ
#شیوا_صالحی
#شب_خوش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبح یعنی آغاز
یک سبد شعر...ترانه...آواز
صبح یعنی که بخندی با ناز
مثل خورشید؛
در این پهنه ی آبیِ بلند
بدرخشی با عشق
بشَوی مظهرِ دلدادگی و راز و نیاز
صبح یعنی...
نفَسِ ساده ی پروانه شدن...
در تکاپوی قشنگِ پرواز...!
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک سبد شعر...ترانه...آواز
صبح یعنی که بخندی با ناز
مثل خورشید؛
در این پهنه ی آبیِ بلند
بدرخشی با عشق
بشَوی مظهرِ دلدادگی و راز و نیاز
صبح یعنی...
نفَسِ ساده ی پروانه شدن...
در تکاپوی قشنگِ پرواز...!
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
غیــر ازمـن
چه ڪسی میـتواند
با دلـت عاشـقی ڪند؟!...
چه کسی میتواند...
پای عهدش وفـادارۍ ڪند ،،،
در آغـوشت دلـربـایۍ ڪند ...
تو بگو ...
غیـر از من چہ ڪسی میتواند
با #شبـهایت دیوانگـۍ ڪند
در بی خوابۍ هایت میـزبانۍ ڪند
تو بگـو چہ ڪسی ....
#شیوا_میثاقی
#شبتان_بخیروعاشقانه ❤
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه ڪسی میـتواند
با دلـت عاشـقی ڪند؟!...
چه کسی میتواند...
پای عهدش وفـادارۍ ڪند ،،،
در آغـوشت دلـربـایۍ ڪند ...
تو بگو ...
غیـر از من چہ ڪسی میتواند
با #شبـهایت دیوانگـۍ ڪند
در بی خوابۍ هایت میـزبانۍ ڪند
تو بگـو چہ ڪسی ....
#شیوا_میثاقی
#شبتان_بخیروعاشقانه ❤
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گفته بودم ڪه من عاقل تر از آنم
به ڪسے دل بدهم
تو ولی...
آمدے و رفتے و
دیوانه شدم!
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به ڪسے دل بدهم
تو ولی...
آمدے و رفتے و
دیوانه شدم!
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میخواهم
با دکلمهی آفتاب و دشت
شب شعری بشوم پر از واژهی تو...
تا صد دیوان شعر
از چشمها و دلتنگیهایت
منتشر کنم.
عزیز راه دور،
دلتنگی
پنجرهی کوچکیست
سمت آبادی تو...
#شیوا_فرازمند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با دکلمهی آفتاب و دشت
شب شعری بشوم پر از واژهی تو...
تا صد دیوان شعر
از چشمها و دلتنگیهایت
منتشر کنم.
عزیز راه دور،
دلتنگی
پنجرهی کوچکیست
سمت آبادی تو...
#شیوا_فرازمند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
🤍🤍
زنـان زیادی در من زندگی میڪنند ..ڪه
گاهی شڪننده و گاهی جنگنده میشوند..
زن جنگنده ای که
برای استحڪام
چهاردیواری خانه اش
با لباسی از مهر و وفا
زره پوش میشود
و گـاهی ...
وقتی نگاهت را از او می گـیری ..
حس ششم زنانگـیش میشڪند....
اما تڪه های آنـرا جمع میڪند ...
و پشت سنگـر غـرورش می ایستد ...
تا ڪسی خم شدن زانوهایش را نبـیند...
زنـان زیادی در من زندگـۍ میڪنند ...
ڪه در عاشقانـه دوسـت داشتن تو
وجہ اشتـراڪ دارند ...
❤️
#شیوا_میثاقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زنـان زیادی در من زندگی میڪنند ..ڪه
گاهی شڪننده و گاهی جنگنده میشوند..
زن جنگنده ای که
برای استحڪام
چهاردیواری خانه اش
با لباسی از مهر و وفا
زره پوش میشود
و گـاهی ...
وقتی نگاهت را از او می گـیری ..
حس ششم زنانگـیش میشڪند....
اما تڪه های آنـرا جمع میڪند ...
و پشت سنگـر غـرورش می ایستد ...
تا ڪسی خم شدن زانوهایش را نبـیند...
زنـان زیادی در من زندگـۍ میڪنند ...
ڪه در عاشقانـه دوسـت داشتن تو
وجہ اشتـراڪ دارند ...
❤️
#شیوا_میثاقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبح یعنی آغاز
یک سبد شعر...ترانه...آواز
صبح یعنی که بخندی با ناز
مثل خورشید؛
در این پهنه ی آبیِ بلند
بدرخشی با عشق
بشَوی مظهرِ دلدادگی و راز و نیاز
صبح یعنی...
نفَسِ ساده ی پروانه شدن...
در تکاپوی قشنگِ پرواز!
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک سبد شعر...ترانه...آواز
صبح یعنی که بخندی با ناز
مثل خورشید؛
در این پهنه ی آبیِ بلند
بدرخشی با عشق
بشَوی مظهرِ دلدادگی و راز و نیاز
صبح یعنی...
نفَسِ ساده ی پروانه شدن...
در تکاپوی قشنگِ پرواز!
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبح یعنی آغاز
یک سبد شعر...
ترانه...
آواز
صبح یعنی که بخندی با ناز
مثل خورشید؛
در این پهنه ی آبیِ بلند
بدرخشی با عشق
بشَوی مظهرِ دلدادگی و راز و نیاز
صبح یعنی...
نفَسِ ساده ی پروانه شدن...
در تکاپوی قشنگِ پرواز!
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک سبد شعر...
ترانه...
آواز
صبح یعنی که بخندی با ناز
مثل خورشید؛
در این پهنه ی آبیِ بلند
بدرخشی با عشق
بشَوی مظهرِ دلدادگی و راز و نیاز
صبح یعنی...
نفَسِ ساده ی پروانه شدن...
در تکاپوی قشنگِ پرواز!
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا سحر ،منتظرت خیره به در میمیرم
برسد ،یا نرسد از تو خبر ، می میرم
زده غم، صاعقه بر خرمن جانم چه کنم؟
تو به دادم نرسی ،وقت خطر می میرم
ترسم اینست ،به این فاصله عادت بکنی
دیگر از من، نکنی یادی اگر می میرم
زیر این، سقف ترک خورده ی دنیای دلم
شود احساسم اگر، بی تو هدر می میرم
اگر اشکم نشود ،جاری و از برکهی چشم
به سرش هم نزند فکر سفر، می ميرم
نپرد مرغ دلم هر شب اگر از قفسش...
نزند تا لب ایوان تو پر ،می میرم
سر راهم نکند ،حادثه ای سد بشود؟
نزنم سرزده دیگر به تو سر ، می میرم
تازه وقتی برسم پیش تو از، شدت شوق
چه بیایی چه نیایی، دمِ در می میرم !
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برسد ،یا نرسد از تو خبر ، می میرم
زده غم، صاعقه بر خرمن جانم چه کنم؟
تو به دادم نرسی ،وقت خطر می میرم
ترسم اینست ،به این فاصله عادت بکنی
دیگر از من، نکنی یادی اگر می میرم
زیر این، سقف ترک خورده ی دنیای دلم
شود احساسم اگر، بی تو هدر می میرم
اگر اشکم نشود ،جاری و از برکهی چشم
به سرش هم نزند فکر سفر، می ميرم
نپرد مرغ دلم هر شب اگر از قفسش...
نزند تا لب ایوان تو پر ،می میرم
سر راهم نکند ،حادثه ای سد بشود؟
نزنم سرزده دیگر به تو سر ، می میرم
تازه وقتی برسم پیش تو از، شدت شوق
چه بیایی چه نیایی، دمِ در می میرم !
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نذر چشمان تو باشد بیتبیت شعرهایم
من تمام شعرهایم را به نامت میسرایم
تو تمام زندگی هستی و من در جستجویت
مانده بر بهت زمین، هر جا پیتو ردّ پایم
ریشهکرده در گلویم بغض سرگردانی من
با نگاهت میشود آیا کنی یک شب صدایم؟
تا که امشب قصهی دوری تو پایان بگیرد
دستهایم را به سمت آسمانها میگشایم
ای پر از عطر حضورت باغ یاد خستهی من
من به نقش چشمهای ساکت تو آشنایم
واژهواژه گفتههایم رنگ و بوی عشق دارد
نذر چشمان تو باشد بیتبیت شعرهایم
#شیوا_فرازمند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من تمام شعرهایم را به نامت میسرایم
تو تمام زندگی هستی و من در جستجویت
مانده بر بهت زمین، هر جا پیتو ردّ پایم
ریشهکرده در گلویم بغض سرگردانی من
با نگاهت میشود آیا کنی یک شب صدایم؟
تا که امشب قصهی دوری تو پایان بگیرد
دستهایم را به سمت آسمانها میگشایم
ای پر از عطر حضورت باغ یاد خستهی من
من به نقش چشمهای ساکت تو آشنایم
واژهواژه گفتههایم رنگ و بوی عشق دارد
نذر چشمان تو باشد بیتبیت شعرهایم
#شیوا_فرازمند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به نام عشق
نگاه روشن خورشید در چشم تو معنا شد
به لبخندی که مبنای طلوع صبح دنیا شد
تو آن احساس شیرینی که در خوابم نمیگنجد
شب از کابوس سر میرفت که رویای تو پیدا شد
همان تصویر کمیابی که توصیفش میسر نیست
همان شهری که در قلبم به نام عشق برپا شد
چراغان کرده ای چندان مسیر آرزوها را...
که در هفت آسمان، ماهِ نگاهت نور شبها شد
تو آن تک مصرع نابی که در شعرم هویدا شد
غزل با نام زیبایت چه بی اندازه شیوا شد
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نگاه روشن خورشید در چشم تو معنا شد
به لبخندی که مبنای طلوع صبح دنیا شد
تو آن احساس شیرینی که در خوابم نمیگنجد
شب از کابوس سر میرفت که رویای تو پیدا شد
همان تصویر کمیابی که توصیفش میسر نیست
همان شهری که در قلبم به نام عشق برپا شد
چراغان کرده ای چندان مسیر آرزوها را...
که در هفت آسمان، ماهِ نگاهت نور شبها شد
تو آن تک مصرع نابی که در شعرم هویدا شد
غزل با نام زیبایت چه بی اندازه شیوا شد
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀