.
یادت به خیر،
تو که فراموش نمیشوی!
با توام...مسبب شعر!
خالق رنگین کمان!
دلیل باران!
همزاد نسیم!
یادت به خیر تلخ ترین شیرینی دنیا!
فراموش نمیشوی
لبخند پس از بوسه!
آرامش میان آغوش! مستی شراب!
تویی که فراموش نمیشوی
تویی که از یاد نمی روی
تویی که شک ندارم
اگر هیچ نبودی
عشق اما بودی!...
#حامد_نیازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یادت به خیر،
تو که فراموش نمیشوی!
با توام...مسبب شعر!
خالق رنگین کمان!
دلیل باران!
همزاد نسیم!
یادت به خیر تلخ ترین شیرینی دنیا!
فراموش نمیشوی
لبخند پس از بوسه!
آرامش میان آغوش! مستی شراب!
تویی که فراموش نمیشوی
تویی که از یاد نمی روی
تویی که شک ندارم
اگر هیچ نبودی
عشق اما بودی!...
#حامد_نیازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گوهری یکدانه بودی گرم بازارت شدم
دل فدایت کردم و با جان خریدارت شدم
خیل مشتاقان فراوان بود و با یاری بخت
این من بی ادّعای ساده دل یارت شدم
کوله ای از غم به دوشت بود و من با همدلی
تکیه گاه خستگی ها در شب تارت شدم
تا که از زخم زبان و چشم باشی در امان
پیش چشم حاسدان ملزم به انکارت شدم
خود بیا حلّ معمّا کن چگونه از لبت !
بوسه ها دارم طلب امّا بدهکارت شدم؟
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل فدایت کردم و با جان خریدارت شدم
خیل مشتاقان فراوان بود و با یاری بخت
این من بی ادّعای ساده دل یارت شدم
کوله ای از غم به دوشت بود و من با همدلی
تکیه گاه خستگی ها در شب تارت شدم
تا که از زخم زبان و چشم باشی در امان
پیش چشم حاسدان ملزم به انکارت شدم
خود بیا حلّ معمّا کن چگونه از لبت !
بوسه ها دارم طلب امّا بدهکارت شدم؟
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مثلِ گیسویت پریشان است، قلبِ بیقرار
آمده جان بر لب از، دلشوره های انتظار
می تراود از نگاهت، مستی و شعر و شراب
معنی آرامشی همچون صدای آبشار
ریخته بال و پرت مانند من از درد عشق
همنفس، ای بهترین رؤیای خوب ماندگار
گفته بودی یکشبی خو کن به زندان قفس
آسمان را بی پَر پرواز میخواهی چه کار؟
فرض کن حتّی شبی هم بشکند قفل قفس
فکر کردی کُلّ این دنیا چه باشد جز حصار؟
مرغ امید از هوای شهر ما کوچیده است
در چنین سرمای جانسوزی نمی آید بهار
حرف دل امّا فقط این مصرع کوتاه شد:
تا تو را دارم، ندارم بیم، از این روزگار
در کمال ناامیدی، ای تمام باورم
هستی ام تنها تویی و یک دل، امیدوار
چشمهایت را مگیر از من در این زندان غم
ای نگاهت مرهمی، بر زخمهای بیشمار
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آمده جان بر لب از، دلشوره های انتظار
می تراود از نگاهت، مستی و شعر و شراب
معنی آرامشی همچون صدای آبشار
ریخته بال و پرت مانند من از درد عشق
همنفس، ای بهترین رؤیای خوب ماندگار
گفته بودی یکشبی خو کن به زندان قفس
آسمان را بی پَر پرواز میخواهی چه کار؟
فرض کن حتّی شبی هم بشکند قفل قفس
فکر کردی کُلّ این دنیا چه باشد جز حصار؟
مرغ امید از هوای شهر ما کوچیده است
در چنین سرمای جانسوزی نمی آید بهار
حرف دل امّا فقط این مصرع کوتاه شد:
تا تو را دارم، ندارم بیم، از این روزگار
در کمال ناامیدی، ای تمام باورم
هستی ام تنها تویی و یک دل، امیدوار
چشمهایت را مگیر از من در این زندان غم
ای نگاهت مرهمی، بر زخمهای بیشمار
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سهم دل شکسته ی ما بارش غم است
تن پوش آسمان دل از ابر ماتم است
پشت نگاه عاشقت ای با وفای من
بغضی نشسته است که با درد توأم است
می بینمت دچار شدی مثل من به عشق
بر گونه های برگ گلت ردّ شبنم است
اشک تو را چو دید قلم بیصدا شکست
پشت تمام قافیه ها از غمت خم است
بختت سیاه کرده به تن، روزگار ما
ماتم چنان گرفته که گویی محرّم است
باکَت نباشد ای گل خوشرنگ آرزو
دانی که عشق بر همه دردی مقدّم است؟
دل از تو دست کی کِشد این غیر ممکن است
حتّی بهشت بی تو برایم جهنم است
دردت به جان خسته ی من، صبر پیشه کن
دیگر نبینم ای غزلم، چشم تو نم است
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تن پوش آسمان دل از ابر ماتم است
پشت نگاه عاشقت ای با وفای من
بغضی نشسته است که با درد توأم است
می بینمت دچار شدی مثل من به عشق
بر گونه های برگ گلت ردّ شبنم است
اشک تو را چو دید قلم بیصدا شکست
پشت تمام قافیه ها از غمت خم است
بختت سیاه کرده به تن، روزگار ما
ماتم چنان گرفته که گویی محرّم است
باکَت نباشد ای گل خوشرنگ آرزو
دانی که عشق بر همه دردی مقدّم است؟
دل از تو دست کی کِشد این غیر ممکن است
حتّی بهشت بی تو برایم جهنم است
دردت به جان خسته ی من، صبر پیشه کن
دیگر نبینم ای غزلم، چشم تو نم است
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعر دل، جان به لب از فاصله ها می آید
از غمش قافیه با خوف و رجا می آید
سبب تر شدن گونه ی احساساتم
اشک شعری ست که از چشم هجا می آید
تو نمی آیی و آشفته ردیفی انگار
با دل زخمی و با قد دوتا می آید
مبتلا نیست دلت، گر بشود می فهمی
درد عشق ست که بی چون و چرا می آید
ناله گر کرد قلم، شکوه مکن، باور کن
سنگ هم از غم هجران به صدا می آید
کاش می شد که حضوراً به تو گویم که چقدر
عشق بر قامت چشمان شما می آید
زیر باران وفا مست شوم روزی کاش
با شمیمی که از آن موی رها می آید
تو نمی آیی و افسوس که از راه شبی
مرگ با دست پُر و عقده گشا می آید
#حامد_بیدل💞
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از غمش قافیه با خوف و رجا می آید
سبب تر شدن گونه ی احساساتم
اشک شعری ست که از چشم هجا می آید
تو نمی آیی و آشفته ردیفی انگار
با دل زخمی و با قد دوتا می آید
مبتلا نیست دلت، گر بشود می فهمی
درد عشق ست که بی چون و چرا می آید
ناله گر کرد قلم، شکوه مکن، باور کن
سنگ هم از غم هجران به صدا می آید
کاش می شد که حضوراً به تو گویم که چقدر
عشق بر قامت چشمان شما می آید
زیر باران وفا مست شوم روزی کاش
با شمیمی که از آن موی رها می آید
تو نمی آیی و افسوس که از راه شبی
مرگ با دست پُر و عقده گشا می آید
#حامد_بیدل💞
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای آنکه به شبهای من خسته چو ماهی
یادی ز دل سوخته کن گاه به گاهی
از ما مگذر ساده که این قلب شکسته
در دام تو افتاده چه خواهی چه نخواهی
حاجت به دو تا لشکر زلف تو نباشد
تا دل بتوان بُرد به افسون نگاهی
از عشق گذر کردی و انگار نه انگار
من ماندم و دریای غم لایتناهی
با رفتن تو قایق سرگشته ی احساس
آهسته مرا بُرد به گرداب تباهی
از گونه و چالت چو حذر کرد صد افسوس
افتاد دل در به در از چاله به چاهی
گر شاکی و هم متهمم لیک تو دانی
جز عشق ندارد دل من هیچ گناهی
آه ای قلم اشک فشان بس کن و او را
آتش مکشان با شرر خسته ی آهی
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یادی ز دل سوخته کن گاه به گاهی
از ما مگذر ساده که این قلب شکسته
در دام تو افتاده چه خواهی چه نخواهی
حاجت به دو تا لشکر زلف تو نباشد
تا دل بتوان بُرد به افسون نگاهی
از عشق گذر کردی و انگار نه انگار
من ماندم و دریای غم لایتناهی
با رفتن تو قایق سرگشته ی احساس
آهسته مرا بُرد به گرداب تباهی
از گونه و چالت چو حذر کرد صد افسوس
افتاد دل در به در از چاله به چاهی
گر شاکی و هم متهمم لیک تو دانی
جز عشق ندارد دل من هیچ گناهی
آه ای قلم اشک فشان بس کن و او را
آتش مکشان با شرر خسته ی آهی
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو ای تنها چراغ و چشم خانه
بدونت غمکده شد آشیانه
مذاب غم ز دل تا دیده سر رفت
کشیده غصّه از هر سو زبانه
پریشان قلب من چون بید مجنون
نکرده زلف شب را بی تو شانه
نشسته طفل دل بیدار تا صبح
گرفته هی نبودت را بهانه
گلویش پر شد از اندوه و ماتم
که سر داده نوای عاشقانه
و دنیا هم برای مرد تنها
کشیده بارها خط و نشانه
صدای ناله ام در جستجویت
رود از این کران تا آن کرانه
نشستم منتظر شاید بیایی
نمی خواند دلم دیگر ترانه
میان خانه ی قلبم همیشه
فقط عشق تو مانَد جاودانه
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بدونت غمکده شد آشیانه
مذاب غم ز دل تا دیده سر رفت
کشیده غصّه از هر سو زبانه
پریشان قلب من چون بید مجنون
نکرده زلف شب را بی تو شانه
نشسته طفل دل بیدار تا صبح
گرفته هی نبودت را بهانه
گلویش پر شد از اندوه و ماتم
که سر داده نوای عاشقانه
و دنیا هم برای مرد تنها
کشیده بارها خط و نشانه
صدای ناله ام در جستجویت
رود از این کران تا آن کرانه
نشستم منتظر شاید بیایی
نمی خواند دلم دیگر ترانه
میان خانه ی قلبم همیشه
فقط عشق تو مانَد جاودانه
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قلبی که پریشان شده ی زلف نگار است
زخم از غم هر زخمه ی ناکوک سه تار است
دیوانه شده شاعر و در چنته ندارد
یک واژه که زیبنده ی آن ماه عذار است
در بیشه ی ما، کنج وفا، غمزده شیری
عمریست به چشمان غزال تو شکار است
با خَلق چه کرده نگه و چشم خُمارت
صد میکده مستانه سر میز قمار است
جمعیّت عشّاق به صد ناله نوشتند
بی شمع رُخت محفلشان تیره و تار است
صد پیر و جوان عاشق مجنون شده داری
این قلب ترک خورده ی ما در چه شمار است ؟!
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زخم از غم هر زخمه ی ناکوک سه تار است
دیوانه شده شاعر و در چنته ندارد
یک واژه که زیبنده ی آن ماه عذار است
در بیشه ی ما، کنج وفا، غمزده شیری
عمریست به چشمان غزال تو شکار است
با خَلق چه کرده نگه و چشم خُمارت
صد میکده مستانه سر میز قمار است
جمعیّت عشّاق به صد ناله نوشتند
بی شمع رُخت محفلشان تیره و تار است
صد پیر و جوان عاشق مجنون شده داری
این قلب ترک خورده ی ما در چه شمار است ؟!
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو...
یک مثنوی در دهانِ مولانا
یک قونیه زیرِ قدومِ شمس
آشنا و صمیمی
چون شبنم با گونهی داوودی
و چنان از تو گفتنم زیباست
که شعر معنیاش کنند دِگران
زیبایی و دوستت دارمهایم
به گوشهایت میآیند
چون انتظار به پنجره
زیباترینی
و در شعرترین حالتِ ممکنِ زنی،
که چنان میداند شعر را
که گویی هزار سال پیش،
از شعری زاده شده که شاعرش را با خود
به عشقآباد بُردهست نسیمی
دوستت دارمهایت اکسیرِ حیات بخشیست
که میدارَدَم جاودان!
که میبخشَدَم نفس
من زندهام از تو..
#حامد_نیازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک مثنوی در دهانِ مولانا
یک قونیه زیرِ قدومِ شمس
آشنا و صمیمی
چون شبنم با گونهی داوودی
و چنان از تو گفتنم زیباست
که شعر معنیاش کنند دِگران
زیبایی و دوستت دارمهایم
به گوشهایت میآیند
چون انتظار به پنجره
زیباترینی
و در شعرترین حالتِ ممکنِ زنی،
که چنان میداند شعر را
که گویی هزار سال پیش،
از شعری زاده شده که شاعرش را با خود
به عشقآباد بُردهست نسیمی
دوستت دارمهایت اکسیرِ حیات بخشیست
که میدارَدَم جاودان!
که میبخشَدَم نفس
من زندهام از تو..
#حامد_نیازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
از من چه میماند اگر روزی نباشی؟
یک ماهی بیجان درون حوض کاشی
من بی تو هیچم، روح سرگردان من را
با حرف رفتن، از چه ای جان! میخراشی؟
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک ماهی بیجان درون حوض کاشی
من بی تو هیچم، روح سرگردان من را
با حرف رفتن، از چه ای جان! میخراشی؟
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تا که شد دریای دل درگیر طوفان بیشتر
دیده شد در دیده ی تو شوق عصیان بیشتر
دیدنت جانی دوباره می دمد بر پیکرم
می کنی آن روی مه را از چه پنهان بیشتر ؟!
این دل مجنون بی کس، قلب پاک و سر به زیر
سوخته از هر غمی، از درد هجران بیشتر
در امور عاشقی، دلدادگی و دلبری
واردی بر اصل فن، بر نقض پیمان بیشتر
در دل ایّوبی من رمز و راز عشق تو
آشکارا شد، مکن انکار و کتمان بیشتر
گشته ام مصداق شعر شاعر فرزانه ای:
"از خطای دیده ام، دل داده تاوان بیشتر"
در سکوت محض دل بستن میان عشق و مرگ
می رسد بر گوش جان، ناقوس پایان بیشتر
نیست ناممکن وصال، امّا در این دوران هجر
بی وفایی و جدایی دارد امکان بیشتر
فقر گفتی می برد از یاد درد عاشقی
شد غم عشق من از ناخوردن نان بیشتر
لشکر حاسد اگر جمعند با صدها سلاح
در مصاف عشق، هستم مرد میدان بیشتر
گرچه کوتاه است دستم، دست بردار از جفا
چون که گردون می کند یک روز جبران بیشتر
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دیده شد در دیده ی تو شوق عصیان بیشتر
دیدنت جانی دوباره می دمد بر پیکرم
می کنی آن روی مه را از چه پنهان بیشتر ؟!
این دل مجنون بی کس، قلب پاک و سر به زیر
سوخته از هر غمی، از درد هجران بیشتر
در امور عاشقی، دلدادگی و دلبری
واردی بر اصل فن، بر نقض پیمان بیشتر
در دل ایّوبی من رمز و راز عشق تو
آشکارا شد، مکن انکار و کتمان بیشتر
گشته ام مصداق شعر شاعر فرزانه ای:
"از خطای دیده ام، دل داده تاوان بیشتر"
در سکوت محض دل بستن میان عشق و مرگ
می رسد بر گوش جان، ناقوس پایان بیشتر
نیست ناممکن وصال، امّا در این دوران هجر
بی وفایی و جدایی دارد امکان بیشتر
فقر گفتی می برد از یاد درد عاشقی
شد غم عشق من از ناخوردن نان بیشتر
لشکر حاسد اگر جمعند با صدها سلاح
در مصاف عشق، هستم مرد میدان بیشتر
گرچه کوتاه است دستم، دست بردار از جفا
چون که گردون می کند یک روز جبران بیشتر
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون شیر عاشقے ڪہ بہ آهوے پرغرور
من عاشقم بہ دیدنت از تپہ هاے دور
من تشنہ ام بہ رد شدنت از قلمرو ام
آهو ! بیا و رد شو از این دشت سوت و ڪور
رد شو ڪہ شهر گل بدهد زیر ردِّ پات
اردیبهشت هدیہ بدہ ضمن ِهر عبور
آوارہ ے نجابت چشمان شرجے ات
توریستهاے نقشہ بہ دست بلوند و بور
هـرگاہ حین گپ زدنت خندہ مے ڪنی
انگار "ذوالفنون" زدہ از "اصفهان" بہ "شور"
دردے دوا نمے ڪند از من ترانہ هام
من آرزوے وصل تو را مے برم بہ گور
مرجان!ببخش"داش آڪلت"رفت و دم نزد
از آنچہ رفت بر سر این دل ، دل صبور
تعریف ڪردم از تو ، تو را چشم مے زنند
هان اے غزل ! بسوز ڪہ چشم حسود ڪور
#حامد_عسکری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من عاشقم بہ دیدنت از تپہ هاے دور
من تشنہ ام بہ رد شدنت از قلمرو ام
آهو ! بیا و رد شو از این دشت سوت و ڪور
رد شو ڪہ شهر گل بدهد زیر ردِّ پات
اردیبهشت هدیہ بدہ ضمن ِهر عبور
آوارہ ے نجابت چشمان شرجے ات
توریستهاے نقشہ بہ دست بلوند و بور
هـرگاہ حین گپ زدنت خندہ مے ڪنی
انگار "ذوالفنون" زدہ از "اصفهان" بہ "شور"
دردے دوا نمے ڪند از من ترانہ هام
من آرزوے وصل تو را مے برم بہ گور
مرجان!ببخش"داش آڪلت"رفت و دم نزد
از آنچہ رفت بر سر این دل ، دل صبور
تعریف ڪردم از تو ، تو را چشم مے زنند
هان اے غزل ! بسوز ڪہ چشم حسود ڪور
#حامد_عسکری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روزگاری پیشتر ما هم بهاری داشتیم
عاشقان سینه چاک و با وقاری داشتیم
در فراسوی تمام رنجهای ناگزیر
دلخوشیهای بزرگ و بیشماری داشتیم
هر کدام از ما میان کلبه ی احساسمان
دلبری جانانه، یار گلعذاری داشتیم
در مقام عاشقی ها، از نجابت از وفا
دور تا دور نگاه دل حصاری داشتیم
شب که می شد تا سحرگه در هوای وصل یار
نور شمع و قطعه شعری و سه تاری داشتیم
مالک کلّ جهان بودیم در هنگام عشق
گوهری یکدانه و چشم انتظاری داشتیم
دیر فهمیدیم در بازی تلخ روزگار
دوستان دشمن و آتش بیاری داشتیم
خنده با لبهایمان بیگانه شد، دانی چرا؟؟
چون رفیق نارفیق کهنه کاری داشتیم
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عاشقان سینه چاک و با وقاری داشتیم
در فراسوی تمام رنجهای ناگزیر
دلخوشیهای بزرگ و بیشماری داشتیم
هر کدام از ما میان کلبه ی احساسمان
دلبری جانانه، یار گلعذاری داشتیم
در مقام عاشقی ها، از نجابت از وفا
دور تا دور نگاه دل حصاری داشتیم
شب که می شد تا سحرگه در هوای وصل یار
نور شمع و قطعه شعری و سه تاری داشتیم
مالک کلّ جهان بودیم در هنگام عشق
گوهری یکدانه و چشم انتظاری داشتیم
دیر فهمیدیم در بازی تلخ روزگار
دوستان دشمن و آتش بیاری داشتیم
خنده با لبهایمان بیگانه شد، دانی چرا؟؟
چون رفیق نارفیق کهنه کاری داشتیم
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
طوری دوستت خواهم داشت
که خدا شک کند،به من چند تا دل داده!
طوری نگاهت میکنم
که تعجب کند با دوچشم،
مگر می شود این همه دید!
طوری دستت را میگیرم
فکر کند دستش را دزدیده ام!
طوری می پرستمت
که خدا بگوید نکند خدای دیگری هم خلق شده!
طوری دنبالت می گردم
پاهایم را بشمرد و تعجب کند!
تو فقط...
طوری در آغوشم بگیر
که خدا با چشم های گرد از خود بپرسد
چطور به این یکی،دو تا روح داده ام!
من و تو...
میتوانیم خدا را وسط شک،
بنشانیم و...
عاشقی کنیم!
نه؟
#حامد_نیازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
طوری دوستت خواهم داشت
که خدا شک کند،به من چند تا دل داده!
طوری نگاهت میکنم
که تعجب کند با دوچشم،
مگر می شود این همه دید!
طوری دستت را میگیرم
فکر کند دستش را دزدیده ام!
طوری می پرستمت
که خدا بگوید نکند خدای دیگری هم خلق شده!
طوری دنبالت می گردم
پاهایم را بشمرد و تعجب کند!
تو فقط...
طوری در آغوشم بگیر
که خدا با چشم های گرد از خود بپرسد
چطور به این یکی،دو تا روح داده ام!
من و تو...
میتوانیم خدا را وسط شک،
بنشانیم و...
عاشقی کنیم!
نه؟
#حامد_نیازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برگرد عزیز دلم آنجا خبری نیست
آفت زده آن باغ و امید ثمری نیست
یک عمر قفس مانع پرواز شد افسوس
اکنون که گشودند درش، بال و پری نیست
دنبال چه ای !؟ ای دل غافل، دل مغموم
از مهر و وفا در دل سنگش اثری نیست
گفتم که مجو گوهر عاشق شدن ای جان
ره توشه ی این راه به جز در به دری نیست
گفتی خبرت نیست مگر ؟! در چه خیالی ؟
از عشق، از این درد مداوم، حذری نیست
دیوار به دیوار بجویی و نیابی
در خانه ی غم، پنجره ای نیست، دری نیست
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آفت زده آن باغ و امید ثمری نیست
یک عمر قفس مانع پرواز شد افسوس
اکنون که گشودند درش، بال و پری نیست
دنبال چه ای !؟ ای دل غافل، دل مغموم
از مهر و وفا در دل سنگش اثری نیست
گفتم که مجو گوهر عاشق شدن ای جان
ره توشه ی این راه به جز در به دری نیست
گفتی خبرت نیست مگر ؟! در چه خیالی ؟
از عشق، از این درد مداوم، حذری نیست
دیوار به دیوار بجویی و نیابی
در خانه ی غم، پنجره ای نیست، دری نیست
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای دلبریت دلهره ی حضرت آدم
پلکی بزن و دلهره ام باش دمادم
پلکی بزن از پلک تو الهام بگیرم
تا کاسه ی تنبور و سه تاری بتراشم
هر ماه ته چا نشد حضرت یوسف
هر باکره ای هم نشود حضرت مریم
گاهی غزلم!گم شدن رخش بهانست
تهمینه شود همدم تنهایی رستم
تهمینه شود بستر لالایی سهراب
تهمینه شود یک غم تاریخی مبهم
تهمینه ی من ترس من این است نباشد
باب دلت این رستم بی رخش پر از غم
این رستم معمولیه ساده که غریب است
حتی وسط ایل خودش در وطنش:بم
ناچاری ازین فاصله هایی که زیادند
ناچاری ازین مردن تدریجی کم کم
هرجا بروم شهر پر از چاه وشغاد است
بگذار بمانم که فدای تو بگردم
من نارون صاعقه خورده تو گل سرخ
تو سبز بمان من به درک من به جهنم
#حامد_عسکری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پلکی بزن و دلهره ام باش دمادم
پلکی بزن از پلک تو الهام بگیرم
تا کاسه ی تنبور و سه تاری بتراشم
هر ماه ته چا نشد حضرت یوسف
هر باکره ای هم نشود حضرت مریم
گاهی غزلم!گم شدن رخش بهانست
تهمینه شود همدم تنهایی رستم
تهمینه شود بستر لالایی سهراب
تهمینه شود یک غم تاریخی مبهم
تهمینه ی من ترس من این است نباشد
باب دلت این رستم بی رخش پر از غم
این رستم معمولیه ساده که غریب است
حتی وسط ایل خودش در وطنش:بم
ناچاری ازین فاصله هایی که زیادند
ناچاری ازین مردن تدریجی کم کم
هرجا بروم شهر پر از چاه وشغاد است
بگذار بمانم که فدای تو بگردم
من نارون صاعقه خورده تو گل سرخ
تو سبز بمان من به درک من به جهنم
#حامد_عسکری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
تو مگوترین راز منی
نگهت میدارم سخت
نگهت میدارم دشوار
نگهت میدارم در آغوش
نگاهم کن گاهی
دلخوش میشوم به همین
دلکوکم از تو،ای تمامت راز
تو مگوترین راز منی که در میان
هذیانهای تب عاشقی نیز،از دهانم نیفتاد
همان که در گریهباران، کسی از چشمانم نخواند
و آن که در مستی هزارباره نیز افشا نشد
تو اویی که نامش را بر گوش آب خواندم
آبی که با آن وضو میسازم
و در مغرب دل، به عبادت میایستم
تا خداگونه در آغوشم کشی
تو مگوترین راز منی،نگهت میدارم سخت
چون پیراهنم، که عطر آغوشت را
چون شعرم،که گرمای حضورت را
یا خدا، که گناه مخلوقش را🫧🤍
#حامد_نیازی
شعری از کتاب:
#رنگ_صدای_تو_آبی_بود
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو مگوترین راز منی
نگهت میدارم سخت
نگهت میدارم دشوار
نگهت میدارم در آغوش
نگاهم کن گاهی
دلخوش میشوم به همین
دلکوکم از تو،ای تمامت راز
تو مگوترین راز منی که در میان
هذیانهای تب عاشقی نیز،از دهانم نیفتاد
همان که در گریهباران، کسی از چشمانم نخواند
و آن که در مستی هزارباره نیز افشا نشد
تو اویی که نامش را بر گوش آب خواندم
آبی که با آن وضو میسازم
و در مغرب دل، به عبادت میایستم
تا خداگونه در آغوشم کشی
تو مگوترین راز منی،نگهت میدارم سخت
چون پیراهنم، که عطر آغوشت را
چون شعرم،که گرمای حضورت را
یا خدا، که گناه مخلوقش را🫧🤍
#حامد_نیازی
شعری از کتاب:
#رنگ_صدای_تو_آبی_بود
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روزگاری پیشتر ما هم بهاری داشتیم
عاشقان سینه چاک و با وقاری داشتیم
در فراسوی تمام رنجهای ناگزیر
دلخوشیهای بزرگ و بیشماری داشتیم
هر کدام از ما میان کلبه ی احساسمان
دلبری جانانه، یار گلعذاری داشتیم
در مقام عاشقی ها، از نجابت از وفا
دور تا دور نگاه دل حصاری داشتیم
شب که می شد تا سحرگه در هوای وصل یار
نور شمع و قطعه شعری و سه تاری داشتیم
مالک کلّ جهان بودیم در هنگام عشق
گوهری یکدانه و چشم انتظاری داشتیم
دیر فهمیدیم در بازی تلخ روزگار
دوستان دشمن و آتش بیاری داشتیم
خنده با لبهایمان بیگانه شد، دانی چرا؟؟
چون رفیق نارفیق کهنه کاری داشتیم
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عاشقان سینه چاک و با وقاری داشتیم
در فراسوی تمام رنجهای ناگزیر
دلخوشیهای بزرگ و بیشماری داشتیم
هر کدام از ما میان کلبه ی احساسمان
دلبری جانانه، یار گلعذاری داشتیم
در مقام عاشقی ها، از نجابت از وفا
دور تا دور نگاه دل حصاری داشتیم
شب که می شد تا سحرگه در هوای وصل یار
نور شمع و قطعه شعری و سه تاری داشتیم
مالک کلّ جهان بودیم در هنگام عشق
گوهری یکدانه و چشم انتظاری داشتیم
دیر فهمیدیم در بازی تلخ روزگار
دوستان دشمن و آتش بیاری داشتیم
خنده با لبهایمان بیگانه شد، دانی چرا؟؟
چون رفیق نارفیق کهنه کاری داشتیم
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای دل مرا ببخش! امیدت بر آب شد
دریای عشق در نظرت چون سراب شد
نقشِ بر آب شد همه ی آرزوی تو
مانند حجمِ خالی و پوچِ حباب شد
قصدم سرودن غزلی عاشقانه بود
شعرم چکیده ی غم و رنجی مذاب شد
تصویر باورم که شکست از هجوم درد
بر روی واژه های سکوتم خراب شد
عمری به انتظار، شب و روز من گذشت
آغوش عاشقانه، خیالات و خواب شد
رازی که بر ملا شده بر دار آرزو
با خاطرات خط خطی ام بی حساب شد
از او چه ماند؟ از تب عشقش؟ برای من
جز عکس کهنه ای که به دیوار، قاب شد
تقصیر کیست؟! من ! تو ! و یا عشق؟ یاد او_
شأن نزول آیه ی درد و عذاب شد
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دریای عشق در نظرت چون سراب شد
نقشِ بر آب شد همه ی آرزوی تو
مانند حجمِ خالی و پوچِ حباب شد
قصدم سرودن غزلی عاشقانه بود
شعرم چکیده ی غم و رنجی مذاب شد
تصویر باورم که شکست از هجوم درد
بر روی واژه های سکوتم خراب شد
عمری به انتظار، شب و روز من گذشت
آغوش عاشقانه، خیالات و خواب شد
رازی که بر ملا شده بر دار آرزو
با خاطرات خط خطی ام بی حساب شد
از او چه ماند؟ از تب عشقش؟ برای من
جز عکس کهنه ای که به دیوار، قاب شد
تقصیر کیست؟! من ! تو ! و یا عشق؟ یاد او_
شأن نزول آیه ی درد و عذاب شد
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀