بخند بر منِ پُرسوز، ای ستارهی قطبی
تو التهاب چه دانی، که روشناییِ سردی
من آن شرارهی سوزانِ قلبِ گرمِ زمینم
تو آن ستارهی آسودهی سپهر نوردی
چه سود آنهمه زیباییِ خموشِ فسونگر
اگر نداری سوزی، وگر نداری دردی؟
چه ارزشی بُود آن زندگانی ابدی را
اگر که نیست امیدی، وگر که نیست نبردی؟
نمیدهم به تو یکلحظه عمر کوته خود را
هزار قرن اگر زندگی کنیّ و بگردی
متاب بر منِ بیتاب، ای ستارهی قطبی
که من شرارهی گرمم، تو روشناییِ سردی...
#ژاله_اصفهانی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تو التهاب چه دانی، که روشناییِ سردی
من آن شرارهی سوزانِ قلبِ گرمِ زمینم
تو آن ستارهی آسودهی سپهر نوردی
چه سود آنهمه زیباییِ خموشِ فسونگر
اگر نداری سوزی، وگر نداری دردی؟
چه ارزشی بُود آن زندگانی ابدی را
اگر که نیست امیدی، وگر که نیست نبردی؟
نمیدهم به تو یکلحظه عمر کوته خود را
هزار قرن اگر زندگی کنیّ و بگردی
متاب بر منِ بیتاب، ای ستارهی قطبی
که من شرارهی گرمم، تو روشناییِ سردی...
#ژاله_اصفهانی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
پیراهن کبودِ پُر از عطر خویش را
برداشتم که باز بپوشم شب بهار
دیدم ستارههای نگاهت هنوز هم
در آسمان آبی آن، مانده یادگار
آمد به یاد من که ز غوغای زندگی
حتّی تو را، چو خنده، فراموش کردهام
آن شعلههای سرکش سوزان عشق را
در سینهٔ گداخته، خاموش کردهام
#ژاله_اصفهانی
#پ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
برداشتم که باز بپوشم شب بهار
دیدم ستارههای نگاهت هنوز هم
در آسمان آبی آن، مانده یادگار
آمد به یاد من که ز غوغای زندگی
حتّی تو را، چو خنده، فراموش کردهام
آن شعلههای سرکش سوزان عشق را
در سینهٔ گداخته، خاموش کردهام
#ژاله_اصفهانی
#پ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نوبهار آمد و از سبزه زمين زيبا شد
بوستان بار دگر دلکش و روحافزا شد
سبزه روييد و چمن سبز شد و غنچه شکفت
باغ، يکپارچه آتشکده از گلها شد
بوی گل آورد از طَرْفِ چمن، باد بهار
موسم گردشِ دشت و دَمَن و صحرا شد
ای عجب گر دلِ بگْرفتهی من وا نشود
اندر اين فصل که از باد صبا، گل وا شد
وقت آن است که خاطر شود آزاد ز غم
بايد از شادی گل، شاد شد و شيدا شد
مرغِ دل در قفس سينه نگيرد آرام
تا غزلخوان به چمن بلبل خوشآوا شد
«ژالهی» صبحدم از چشمِ تَرِ ابر چکيد
گشت همخانهی گل، گوهر بیهمتا شد...
#ژاله_اصفهانی
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بوستان بار دگر دلکش و روحافزا شد
سبزه روييد و چمن سبز شد و غنچه شکفت
باغ، يکپارچه آتشکده از گلها شد
بوی گل آورد از طَرْفِ چمن، باد بهار
موسم گردشِ دشت و دَمَن و صحرا شد
ای عجب گر دلِ بگْرفتهی من وا نشود
اندر اين فصل که از باد صبا، گل وا شد
وقت آن است که خاطر شود آزاد ز غم
بايد از شادی گل، شاد شد و شيدا شد
مرغِ دل در قفس سينه نگيرد آرام
تا غزلخوان به چمن بلبل خوشآوا شد
«ژالهی» صبحدم از چشمِ تَرِ ابر چکيد
گشت همخانهی گل، گوهر بیهمتا شد...
#ژاله_اصفهانی
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من اشک سنگ را شب مهتاب دیده ام
فریاد کوه و خنده دریا شنیده ام
من عشق را به پرده صد رنگ دلپذیر
با پاکی سحر به تماشا نشسته ام
در چشمه سار نور سپید ستاره ها
با شست و شوی خویش ز هر رنگ رسته ام
من شعر را ز خنده شیرین کودکان
من نغمه را ز رقص لطیف نسیم صبح
ایثار را ز دیده بی خواب مادران
آزادگی ز گوشه تاریک کلبه ها
بی تابی از شبان شرربار انتظار
بخشایش از زمین و شکوفائی از بهار
بر گرفته ام، که دسته گلی ارمغان کنم
بر هر که او به راه رهائی است پایدار
من بانگ کوه و نغمه دریا شنیده ام
دریا دلان سخت تر از کوه دیده ام
#ژاله_اصفهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فریاد کوه و خنده دریا شنیده ام
من عشق را به پرده صد رنگ دلپذیر
با پاکی سحر به تماشا نشسته ام
در چشمه سار نور سپید ستاره ها
با شست و شوی خویش ز هر رنگ رسته ام
من شعر را ز خنده شیرین کودکان
من نغمه را ز رقص لطیف نسیم صبح
ایثار را ز دیده بی خواب مادران
آزادگی ز گوشه تاریک کلبه ها
بی تابی از شبان شرربار انتظار
بخشایش از زمین و شکوفائی از بهار
بر گرفته ام، که دسته گلی ارمغان کنم
بر هر که او به راه رهائی است پایدار
من بانگ کوه و نغمه دریا شنیده ام
دریا دلان سخت تر از کوه دیده ام
#ژاله_اصفهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آغشته اند با غم و محنت سرشت من
یا رب چه بود روز ازل سرنوشت من
.
بر ما زمانه چهره ی زیبا نشـان نـداد
یا کور بود دیده ی این بخت زشت من
از جوی غم نهال دلم آب می خورد
خواهی که غم نباشد محصول کِشت من
بگذشت نـو بـهـار جـوانـی بـه آرزو
آری گذشت جلوه ی اردیبهشت مـن
یاد آورید زیـن دل خـونین داغـدار
روزی که لاله سر زند از خاک و خشت من
ژاله مـرا بـهشت برین نیست آرزو
زیرا که هست این دل زیبا بهشت من
#ژاله_اصفهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یا رب چه بود روز ازل سرنوشت من
.
بر ما زمانه چهره ی زیبا نشـان نـداد
یا کور بود دیده ی این بخت زشت من
از جوی غم نهال دلم آب می خورد
خواهی که غم نباشد محصول کِشت من
بگذشت نـو بـهـار جـوانـی بـه آرزو
آری گذشت جلوه ی اردیبهشت مـن
یاد آورید زیـن دل خـونین داغـدار
روزی که لاله سر زند از خاک و خشت من
ژاله مـرا بـهشت برین نیست آرزو
زیرا که هست این دل زیبا بهشت من
#ژاله_اصفهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
غم مرا چه خوری؟
من که زندگانی را
چو یک انار درشت،
چو یک انار پُرآب
به کام خویش فشردم
-فشردمش در مشت-
وز آب آن که گَهی تلخ بود و گَه شیرین
شدم سیراب
فزونتر از همهکس کودکانه خندیدم
فزونتر از همهکس گریه کردهام پنهان
چو مارِ غم به دلم زهر ریخت، کوفتمش
که آفتی نرساند به هستیِ دگران
بهسر رسیده مرا چند قرن و چندین عمر
در انتظار فراوان و جهد بیپایان
غم مرا چه خوری؟
#ژاله_اصفهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من که زندگانی را
چو یک انار درشت،
چو یک انار پُرآب
به کام خویش فشردم
-فشردمش در مشت-
وز آب آن که گَهی تلخ بود و گَه شیرین
شدم سیراب
فزونتر از همهکس کودکانه خندیدم
فزونتر از همهکس گریه کردهام پنهان
چو مارِ غم به دلم زهر ریخت، کوفتمش
که آفتی نرساند به هستیِ دگران
بهسر رسیده مرا چند قرن و چندین عمر
در انتظار فراوان و جهد بیپایان
غم مرا چه خوری؟
#ژاله_اصفهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀