چشم تو تا بنشیند به کمینم کافیست
خویش را صید نگاه تو ببینم کافیست
عکسی از چشم تو در کنج اتاقم قاب است
اینکه با چشم سیاه تو قرینم کافیست
باغی از غنچه وگل روی لبانت داری
من از این باغ اگر بوسه بچینم کافیست
من از این عالم بی مهر نخواهم چیزی
دردلت خانه امنی بگزینم کافیست
در دل ظلمت شبهای پراز تنهایی
روی زیبای تو ای ماهترینم کافیست
تو فقط قول بده پیش دلم می آیی
تا ابد منتظرت هم بنشینم کافیست
سجده کردم به تو و چشم تو ای زیبایم
بشود چشم تو هم قبله و دینم کافیست
کاش در گرمی آغوش تو خوابم ببرد
بکشی دست به چشمان غمینم کافیست
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خویش را صید نگاه تو ببینم کافیست
عکسی از چشم تو در کنج اتاقم قاب است
اینکه با چشم سیاه تو قرینم کافیست
باغی از غنچه وگل روی لبانت داری
من از این باغ اگر بوسه بچینم کافیست
من از این عالم بی مهر نخواهم چیزی
دردلت خانه امنی بگزینم کافیست
در دل ظلمت شبهای پراز تنهایی
روی زیبای تو ای ماهترینم کافیست
تو فقط قول بده پیش دلم می آیی
تا ابد منتظرت هم بنشینم کافیست
سجده کردم به تو و چشم تو ای زیبایم
بشود چشم تو هم قبله و دینم کافیست
کاش در گرمی آغوش تو خوابم ببرد
بکشی دست به چشمان غمینم کافیست
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#میخواهمت۰۰۰
نام تو را در آیینه تکرار کردم
با منطق و عقل خودم پیکار کردم
رویای شیرینِ هم آغوشی کجایی
یادِ قشنگی شب دیدار کردم
تا اینکه راه رفتنت مسدود باشد
دستان خود را دور تو دیوار کردم
میخواهمت میخواهمت اما نگفتم
این واژه را در خلوتم اقرار کردم
گفتی بگو عاشق شدی تا که بمانم
صد بار میگفتی و من انکار کردم
کم بودی و کمتر شدی مشکل ندارم
قانع خودم را با همین مقدار کردم
از پنجره چشمم به دنبال تو میگشت
نیمه شب است و میل بر سیگار کردم
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نام تو را در آیینه تکرار کردم
با منطق و عقل خودم پیکار کردم
رویای شیرینِ هم آغوشی کجایی
یادِ قشنگی شب دیدار کردم
تا اینکه راه رفتنت مسدود باشد
دستان خود را دور تو دیوار کردم
میخواهمت میخواهمت اما نگفتم
این واژه را در خلوتم اقرار کردم
گفتی بگو عاشق شدی تا که بمانم
صد بار میگفتی و من انکار کردم
کم بودی و کمتر شدی مشکل ندارم
قانع خودم را با همین مقدار کردم
از پنجره چشمم به دنبال تو میگشت
نیمه شب است و میل بر سیگار کردم
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نــرو، برگــرد از آینده می ترسم!
ازاینکه میشوم شرمنده میترسم
ازاینکه مثل یک ققنوسِ بی پروا
زنی بر آتش ســوزنـده می ترسم
چه حکـمی میکند تقدیر، فردا را؟
من از پایان این پرونده می ترسم!
چه کابوسی ازاین بدتر که شبهـارا
کند از دود ِ غـم آکنده ، می ترسم
پسازتوآتش اینخانهخاموشاست
من ازهر شعله ی رقصنده میترسم
من از بیداریِ خورشید در هر صبح
از این نارنــجی ِ تابنــده می ترسم
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ازاینکه میشوم شرمنده میترسم
ازاینکه مثل یک ققنوسِ بی پروا
زنی بر آتش ســوزنـده می ترسم
چه حکـمی میکند تقدیر، فردا را؟
من از پایان این پرونده می ترسم!
چه کابوسی ازاین بدتر که شبهـارا
کند از دود ِ غـم آکنده ، می ترسم
پسازتوآتش اینخانهخاموشاست
من ازهر شعله ی رقصنده میترسم
من از بیداریِ خورشید در هر صبح
از این نارنــجی ِ تابنــده می ترسم
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قامتِ محبوبِ من در اعتدال
کرده پنهان، سروهای باغ را
از قشنگی، رشکِ گلهای چمن
بر دل لاله نشانده داغ را
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کرده پنهان، سروهای باغ را
از قشنگی، رشکِ گلهای چمن
بر دل لاله نشانده داغ را
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نــرو، برگــرد از آینده می ترسم!
ازاینکه میشوم شرمنده میترسم
ازاینکه مثل یک ققنوسِ بی پروا
زنی بر آتش ســوزنـده می ترسم
چه حکـمی میکند تقدیر، فردا را؟
من از پایان این پرونده می ترسم!
چه کابوسی ازاین بدتر که شبهـارا
کند از دود ِ غـم آکنده ، می ترسم
پسازتوآتش اینخانهخاموشاست
من ازهر شعله ی رقصنده میترسم
من از بیداریِ خورشید در هر صبح
از این نارنــجی ِ تابنــده می ترسم
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ازاینکه میشوم شرمنده میترسم
ازاینکه مثل یک ققنوسِ بی پروا
زنی بر آتش ســوزنـده می ترسم
چه حکـمی میکند تقدیر، فردا را؟
من از پایان این پرونده می ترسم!
چه کابوسی ازاین بدتر که شبهـارا
کند از دود ِ غـم آکنده ، می ترسم
پسازتوآتش اینخانهخاموشاست
من ازهر شعله ی رقصنده میترسم
من از بیداریِ خورشید در هر صبح
از این نارنــجی ِ تابنــده می ترسم
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#حضرت_عشق❤️
میشناسم سوز در ساز ِ تو را
پردههای قصّهپرداز ِ تو را
میشود در کوچهباغ ِ دل شنید
شور و غوغاهای آواز ِ تو را
خسرو ِ خوبانی و سلطان عشق
میکشَد هر عاشقی ناز ِ تو را
آه... پرپر میزند مرغ ِ سحر
کس نمیداند جز او راز ِ تو را
کاش مرگم زودتر سر میرسید
تا نبینم روز ِ پرواز تو را
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میشناسم سوز در ساز ِ تو را
پردههای قصّهپرداز ِ تو را
میشود در کوچهباغ ِ دل شنید
شور و غوغاهای آواز ِ تو را
خسرو ِ خوبانی و سلطان عشق
میکشَد هر عاشقی ناز ِ تو را
آه... پرپر میزند مرغ ِ سحر
کس نمیداند جز او راز ِ تو را
کاش مرگم زودتر سر میرسید
تا نبینم روز ِ پرواز تو را
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا که پیدا کردن معشوقه آسان میشود
عشق مرگی در خیابان ها فراوان میشود
بارش باران اشک از چشم مان عادت شده
ابر اگر گاهی نبارد باد و طوفان میشود
فرق دارد آدمی با آدمیت پس بدان
مومن غافل ز خود آلوده دامان میشود
"دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت"
گاه افتاده به چاهی ماه کنعان میشود
عطر شب بو های وحشی خانه دارد بر لبت
بوسه هایت هدیه ای از شهر کاشان میشود
دارهای محکمی پنهان شده در موی تو
نسل ما هم در مصافش سربداران میشود
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عشق مرگی در خیابان ها فراوان میشود
بارش باران اشک از چشم مان عادت شده
ابر اگر گاهی نبارد باد و طوفان میشود
فرق دارد آدمی با آدمیت پس بدان
مومن غافل ز خود آلوده دامان میشود
"دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت"
گاه افتاده به چاهی ماه کنعان میشود
عطر شب بو های وحشی خانه دارد بر لبت
بوسه هایت هدیه ای از شهر کاشان میشود
دارهای محکمی پنهان شده در موی تو
نسل ما هم در مصافش سربداران میشود
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میشناسم سوز در ساز ِ تو را
پردههای قصّهپرداز ِ تو را
میشود در کوچهباغ ِ دل شنید
شور و غوغاهای آواز ِ تو را
خسرو ِ خوبانی و سلطان عشق
میکشَد هر عاشقی ناز ِ تو را
آه... پرپر میزند مرغ ِ سحر
کس نمیداند جز او راز ِ تو را
کاش مرگم زودتر سر میرسید
تا نبینم روز ِ پرواز تو را
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پردههای قصّهپرداز ِ تو را
میشود در کوچهباغ ِ دل شنید
شور و غوغاهای آواز ِ تو را
خسرو ِ خوبانی و سلطان عشق
میکشَد هر عاشقی ناز ِ تو را
آه... پرپر میزند مرغ ِ سحر
کس نمیداند جز او راز ِ تو را
کاش مرگم زودتر سر میرسید
تا نبینم روز ِ پرواز تو را
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دردمبهم
پایان گرفته در جهان، احساس ِ آدم
وقتی نمیبینم دراین وسعت بجز غم
دیـوار دیــوار ِ تنــم آوار شـد ، آه
ای زلزله، بس کن دگر، من نیستم بَم
زخمی و دائم در دلم خون میفشانی
ای کاش درمان میشدی ای درد مبهم
دستم به دامـان ِ قلـم می افتد آنگاه
گل میکند در دفترم یک شعر ، کم کم
باغ ِ غزل ، هرچند زیبا و لطیف است
بر برگ هایش می نشیند اشک ِ شبنم
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پایان گرفته در جهان، احساس ِ آدم
وقتی نمیبینم دراین وسعت بجز غم
دیـوار دیــوار ِ تنــم آوار شـد ، آه
ای زلزله، بس کن دگر، من نیستم بَم
زخمی و دائم در دلم خون میفشانی
ای کاش درمان میشدی ای درد مبهم
دستم به دامـان ِ قلـم می افتد آنگاه
گل میکند در دفترم یک شعر ، کم کم
باغ ِ غزل ، هرچند زیبا و لطیف است
بر برگ هایش می نشیند اشک ِ شبنم
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نام تو را در آیینه تکرار کردم
با منطق و عقل خودم پیکار کردم
رویای شیرینِ هم آغوشی کجایی
یادِ قشنگی شب دیدار کردم
تا اینکه راه رفتنت مسدود باشد
دستان خود را دور تو دیوار کردم
میخواهمت میخواهمت اما نگفتم
این واژه را در خلوتم اقرار کردم
گفتی بگو عاشق شدی تا که بمانم
صد بار میگفتی و من انکار کردم
کم بودی و کمتر شدی مشکل ندارم
قانع خودم را با همین مقدار کردم
از پنجره چشمم به دنبال تو میگشت
نیمه شب است و میل بر سیگار کردم
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با منطق و عقل خودم پیکار کردم
رویای شیرینِ هم آغوشی کجایی
یادِ قشنگی شب دیدار کردم
تا اینکه راه رفتنت مسدود باشد
دستان خود را دور تو دیوار کردم
میخواهمت میخواهمت اما نگفتم
این واژه را در خلوتم اقرار کردم
گفتی بگو عاشق شدی تا که بمانم
صد بار میگفتی و من انکار کردم
کم بودی و کمتر شدی مشکل ندارم
قانع خودم را با همین مقدار کردم
از پنجره چشمم به دنبال تو میگشت
نیمه شب است و میل بر سیگار کردم
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زندگی اکران فیلم و کارگردانش خداوند
من مصیبت های بسیاری از این اجرا کشیدم
بعد مرگ مادرم دنیا برایم تیره تر شد
من خودم را با طناب از آسمان بالا کشیدم
بعدتو بیزار گشتم ازضمیرجمع، اینجا
در میان اجتماع با تفرقه منها کشیدم
خواستم آزاده باشم در سلوک عشق اما
مشت خاکی را اسیر باد در صحرا کشیدم
دست هایت راوی قطب جنوب از انجماداست
در میان دستهامان از لبانت "ها" کشیدم
تا که تصویری شوداز این همه آشفتگی ها
بیت آخر مرغ عشقی در قفس تنها کشیدم
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من مصیبت های بسیاری از این اجرا کشیدم
بعد مرگ مادرم دنیا برایم تیره تر شد
من خودم را با طناب از آسمان بالا کشیدم
بعدتو بیزار گشتم ازضمیرجمع، اینجا
در میان اجتماع با تفرقه منها کشیدم
خواستم آزاده باشم در سلوک عشق اما
مشت خاکی را اسیر باد در صحرا کشیدم
دست هایت راوی قطب جنوب از انجماداست
در میان دستهامان از لبانت "ها" کشیدم
تا که تصویری شوداز این همه آشفتگی ها
بیت آخر مرغ عشقی در قفس تنها کشیدم
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
"به کجاچنین شتابان" زده ای به هر خیابان؟
قدمی یواشتر رو ، نرسی چنین به پایان
اگر از دلم گریزی ، نکنم شکایت از تو
که نخواهم اینکهخاری، برود به پایت ای جان
مگذار گیسوانت ، سر از آسمان درآرَد
بخدا تمام عالم ، بشوند از آن پریشان
من ازآن قبیله هستم، که نوید صـُلح دارد
نزنم به طبل جنگی، که تو را کند هراسان
سر ِ جای خود بمانم ، به خیال ِ بازگشتت
به دلم امید دارم ، بشوی شبی پشیمان
به ندای قلب پاکم ، همه عمر گوش دادم
که به راه عشق، هردَم، شده هرچه سخت،آسان
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قدمی یواشتر رو ، نرسی چنین به پایان
اگر از دلم گریزی ، نکنم شکایت از تو
که نخواهم اینکهخاری، برود به پایت ای جان
مگذار گیسوانت ، سر از آسمان درآرَد
بخدا تمام عالم ، بشوند از آن پریشان
من ازآن قبیله هستم، که نوید صـُلح دارد
نزنم به طبل جنگی، که تو را کند هراسان
سر ِ جای خود بمانم ، به خیال ِ بازگشتت
به دلم امید دارم ، بشوی شبی پشیمان
به ندای قلب پاکم ، همه عمر گوش دادم
که به راه عشق، هردَم، شده هرچه سخت،آسان
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من یاد تو می افتم هر وقت که مهتاب است
از دوری تو هر شب در چشم ترم ؛ آب است
شب كوچه پرستوها ، در دامگه صياد
امشب شبِ مريم با نيلوفر مرداب است
تابوت مى آرايند ، از يك قفسِ چوبى
از ياد نرفت انگار ، خورشيد كه در خواب است
فرياد و فغان آيد ، يا نعره ى پاييزى
از گريه ىِ بابايى كه از اشك به سيلاب است
شايد كه نميدانند ، احوالِ دلِ مادر
كه از چيدن گلهايش ، چون بلبلِ بى تاب است
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از دوری تو هر شب در چشم ترم ؛ آب است
شب كوچه پرستوها ، در دامگه صياد
امشب شبِ مريم با نيلوفر مرداب است
تابوت مى آرايند ، از يك قفسِ چوبى
از ياد نرفت انگار ، خورشيد كه در خواب است
فرياد و فغان آيد ، يا نعره ى پاييزى
از گريه ىِ بابايى كه از اشك به سيلاب است
شايد كه نميدانند ، احوالِ دلِ مادر
كه از چيدن گلهايش ، چون بلبلِ بى تاب است
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
(ای سرا پا همه انکار مرا یادت هست)
شاهد عشق دل آزار مرا یادت هست
گشتم از دوری روی تو چو بیمار و حزین
ای طبیب دل بیمار مرا یادت هست؟
چند وقتیست که دل را به تو پیوند زدم
ای همه باعث این کار مرا یادت هست؟
شده ام واله و شیدای تو ای جان دلم
دلبرا ، لحظه ی دیدار، مرا یادت هست؟
کاش میشد،که شبی لب بگذاری به لبم
بوسه بازی ، پس دیوار ،مرا یادت هست
عشق در چشم تو پیداست ،دلم میگوید
شاعر کوچه ی دلدار ، مرا یادت هست
منکه میترسم ازین عاقبت کار ولی
راستی، عاقبت کار ، مرا یادت هست؟
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شاهد عشق دل آزار مرا یادت هست
گشتم از دوری روی تو چو بیمار و حزین
ای طبیب دل بیمار مرا یادت هست؟
چند وقتیست که دل را به تو پیوند زدم
ای همه باعث این کار مرا یادت هست؟
شده ام واله و شیدای تو ای جان دلم
دلبرا ، لحظه ی دیدار، مرا یادت هست؟
کاش میشد،که شبی لب بگذاری به لبم
بوسه بازی ، پس دیوار ،مرا یادت هست
عشق در چشم تو پیداست ،دلم میگوید
شاعر کوچه ی دلدار ، مرا یادت هست
منکه میترسم ازین عاقبت کار ولی
راستی، عاقبت کار ، مرا یادت هست؟
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هجر یعنی بی تو بودن همنفس
بیصدا ، تنها شدن کنج قفس...
درد یعنی شب کنار دیگری
دست در دست نگار دیگری
زهر یعنی هرچه نوشم بعد تو
مثل دریا در خروشم بعد تو...
مرگ یعنی، فکر من در گیر تو
یا که بدبختی من تقصیر تو
عشق یعنی چشم تو دنبال من
قلب تو تا اخر خط مال من
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیصدا ، تنها شدن کنج قفس...
درد یعنی شب کنار دیگری
دست در دست نگار دیگری
زهر یعنی هرچه نوشم بعد تو
مثل دریا در خروشم بعد تو...
مرگ یعنی، فکر من در گیر تو
یا که بدبختی من تقصیر تو
عشق یعنی چشم تو دنبال من
قلب تو تا اخر خط مال من
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قلبم برای دیدنت، در سینه غوغا میکند
تصمیم میگیرم، ولی ، تردید ، پا پا میکند
از آبی ِ چشمان تو،بی وقفه سیلی میخورم
کاری که با هر ساحلی ، امواج دریا میکند
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تصمیم میگیرم، ولی ، تردید ، پا پا میکند
از آبی ِ چشمان تو،بی وقفه سیلی میخورم
کاری که با هر ساحلی ، امواج دریا میکند
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
🕊
نور خورشید خبر داده که در
مشرق عشق...
نغمه ی صبح چه زیباست اگر
یار تویی...
#شیدا_التیام
#سلام_حضرت_عشق💖
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نور خورشید خبر داده که در
مشرق عشق...
نغمه ی صبح چه زیباست اگر
یار تویی...
#شیدا_التیام
#سلام_حضرت_عشق💖
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
🕊
نور خورشید خبر داده که در
مشرق عشق...
نغمه ی صبح چه زیباست اگر
یار تویی...
#شیدا_التیام
❤️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نور خورشید خبر داده که در
مشرق عشق...
نغمه ی صبح چه زیباست اگر
یار تویی...
#شیدا_التیام
❤️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چشم تو تا بنشیند به کمینم کافیست
خویش را صید نگاه تو ببینم کافیست
عکسی از چشم تو در کنج اتاقم قاب است
اینکه با چشم سیاه تو قرینم کافیست
باغی از غنچه وگل روی لبانت داری
من از این باغ اگر بوسه بچینم کافیست
من از این عالم بی مهر نخواهم چیزی
دردلت خانه امنی بگزینم کافیست
در دل ظلمت شبهای پراز تنهایی
روی زیبای تو ای ماهترینم کافیست
تو فقط قول بده پیش دلم می آیی
تا ابد منتظرت هم بنشینم کافیست
سجده کردم به تو و چشم تو ای زیبایم
بشود چشم تو هم قبله و دینم کافیست
کاش در گرمی آغوش تو خوابم ببرد
بکشی دست به چشمان غمینم کافیست
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خویش را صید نگاه تو ببینم کافیست
عکسی از چشم تو در کنج اتاقم قاب است
اینکه با چشم سیاه تو قرینم کافیست
باغی از غنچه وگل روی لبانت داری
من از این باغ اگر بوسه بچینم کافیست
من از این عالم بی مهر نخواهم چیزی
دردلت خانه امنی بگزینم کافیست
در دل ظلمت شبهای پراز تنهایی
روی زیبای تو ای ماهترینم کافیست
تو فقط قول بده پیش دلم می آیی
تا ابد منتظرت هم بنشینم کافیست
سجده کردم به تو و چشم تو ای زیبایم
بشود چشم تو هم قبله و دینم کافیست
کاش در گرمی آغوش تو خوابم ببرد
بکشی دست به چشمان غمینم کافیست
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می شود خورشید را در چشم هایت ناز کرد
می شود با تو به اوج آسمان پرواز کرد
می توان در شعرها از عشق از شور تو گفت
می توان هر لحظه با تو زندگی آغاز کرد
می توان باور شد و در مزرع قلبت نشست
می توان با نبض تو آواز بودن ساز کرد
می توان اندوه دل را با نگاه تو زدود
می توان با چشم تو تبریز را شیراز کرد
می توان ساکت شد و در تو سخن ها را شنید
می توان شاعر شد و با نام تو ایجاز کرد
می توان یک شهر را در معرض چشمت گذاشت
گنگ مادرزاد را با آن سخن پرداز کرد
می توان با لمس دستان تو جانی تازه یافت
می توان هر روز با دستان تو اعجاز کرد
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می شود با تو به اوج آسمان پرواز کرد
می توان در شعرها از عشق از شور تو گفت
می توان هر لحظه با تو زندگی آغاز کرد
می توان باور شد و در مزرع قلبت نشست
می توان با نبض تو آواز بودن ساز کرد
می توان اندوه دل را با نگاه تو زدود
می توان با چشم تو تبریز را شیراز کرد
می توان ساکت شد و در تو سخن ها را شنید
می توان شاعر شد و با نام تو ایجاز کرد
می توان یک شهر را در معرض چشمت گذاشت
گنگ مادرزاد را با آن سخن پرداز کرد
می توان با لمس دستان تو جانی تازه یافت
می توان هر روز با دستان تو اعجاز کرد
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀