عشق را انکار کردن اعترافی دیگر است
مُحْرم احساس بودن اعتکافی دیگر است
چیست در هنگامه ی بهت تب آلود وصال
سِرٌ وصلت را سرودن اکتشافی دیگر است
گشته کافر آیه آیه مریمی های تنم
دور بالین تو گشتن خود طوافی دیگر است
نیست در آیین شیدایی به جز خودباوری
امتزاج قلب و منطق ،ائتلافی دیگر است
چشم تو پیغمبر و محراب جانت منجلی
قبله گاهی جز نگاهت انحرافی دیگراست
دود شد تاریکی و پر شعله چشم باورم
باور سنت شکستن انعطافی دیگر است
سینه خاکسترنشین سوز زخم افتراق
خاطرِ سیمرغ را رویای قافی دیگر است
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مُحْرم احساس بودن اعتکافی دیگر است
چیست در هنگامه ی بهت تب آلود وصال
سِرٌ وصلت را سرودن اکتشافی دیگر است
گشته کافر آیه آیه مریمی های تنم
دور بالین تو گشتن خود طوافی دیگر است
نیست در آیین شیدایی به جز خودباوری
امتزاج قلب و منطق ،ائتلافی دیگر است
چشم تو پیغمبر و محراب جانت منجلی
قبله گاهی جز نگاهت انحرافی دیگراست
دود شد تاریکی و پر شعله چشم باورم
باور سنت شکستن انعطافی دیگر است
سینه خاکسترنشین سوز زخم افتراق
خاطرِ سیمرغ را رویای قافی دیگر است
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو در جان منی...دردت به جانم، مهربانم
شدی با شعرهایت هم زبانم ، مهربانم
ندارم همدمی جز خلوت دنج خیالت
که در رؤیا شده هم آشیانم، مهربانم
مرا جز وسعت آغوش تو دنیا نباشد
تمام باورم ! هستی جهانم ، مهربانم
زده آتش تب طوفان چشمت بر وجودم
قرار ساحلم ،عشق نهانم، مهربانم
شرار شور شیرینم اسیر چنگ بیداد
تویی فرهاد و تنها قهرمانم ،مهربانم
اگر حتی نبینم تا ابد برق نگاهت
خیالت گشته تنها کهکشانم، مهربانم
دل "زیبا" همیشه تنگ چشمان تو باشد
تو ای خورشید عزت، سایبانم ،مهربانم
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شدی با شعرهایت هم زبانم ، مهربانم
ندارم همدمی جز خلوت دنج خیالت
که در رؤیا شده هم آشیانم، مهربانم
مرا جز وسعت آغوش تو دنیا نباشد
تمام باورم ! هستی جهانم ، مهربانم
زده آتش تب طوفان چشمت بر وجودم
قرار ساحلم ،عشق نهانم، مهربانم
شرار شور شیرینم اسیر چنگ بیداد
تویی فرهاد و تنها قهرمانم ،مهربانم
اگر حتی نبینم تا ابد برق نگاهت
خیالت گشته تنها کهکشانم، مهربانم
دل "زیبا" همیشه تنگ چشمان تو باشد
تو ای خورشید عزت، سایبانم ،مهربانم
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حالا که دل شبیه بهاران نورس است
از چشم تو ترانه سرودن مرا بس است
این لب عصاره از تب گندم وَ سیب داشت
بی هرم بوسه ، غنچه ی احساس نارس است
گل کرده بوته بوته مویم به شانه ات
گل ها بدون حرمت دستان تو خس است
شیرین شود نگاه من از خنده های تو
با بغض ، طعم خاطره ی لحظه ها، گس است
تن پوش پاک و ساده این گفتگوی ناب
در حرمت صداقتمان ، همچو اطلس است
در چار فصل سبز طبیعت ، اگر دمی
دستی به دست یار نباشد ، هوا پس است
انبوه واژه های زمینی چه مبهمند
در وصف عشق ، نبض الفبا چه بی کس است
صدگونه گفته اند سخن ، در حریم دوست
مهرسکوت وعشق بیاور ، سخن بس است
#زیبا_حسینی_جیرندهی
#شبتون_عاشقانه🍀❤🍀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از چشم تو ترانه سرودن مرا بس است
این لب عصاره از تب گندم وَ سیب داشت
بی هرم بوسه ، غنچه ی احساس نارس است
گل کرده بوته بوته مویم به شانه ات
گل ها بدون حرمت دستان تو خس است
شیرین شود نگاه من از خنده های تو
با بغض ، طعم خاطره ی لحظه ها، گس است
تن پوش پاک و ساده این گفتگوی ناب
در حرمت صداقتمان ، همچو اطلس است
در چار فصل سبز طبیعت ، اگر دمی
دستی به دست یار نباشد ، هوا پس است
انبوه واژه های زمینی چه مبهمند
در وصف عشق ، نبض الفبا چه بی کس است
صدگونه گفته اند سخن ، در حریم دوست
مهرسکوت وعشق بیاور ، سخن بس است
#زیبا_حسینی_جیرندهی
#شبتون_عاشقانه🍀❤🍀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شانه هایت شعر می بافد ز تار موی من
ناز چشمانت ردیف و، قافیه ابروی من
بافه ها از جنس عشق و تار تارش دلربا
عاقبت افتد به دام چشم تو آهوی من
مدعی هستی که مجنونی ویوسف صورتی
غافل از لیلای چشم و سیرت نیکوی من
گاه قیصر می شوی گاهی مهاراجای هند
تا که برگیری حجاب از لعبت هندوی من
می زند گیسوی من تنبور و رقصان شانه ات
می شود افسون لبت با بوسه ی جادوی من
آنقدَر باران سروده بغض سرد سینه ام
تا دلت هم سو شود با آسمان کوی من
من خزانم شاخه ای سرشار از هوهوی شب
کاشکی چشم تو دریابد غم کوکوی من
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ناز چشمانت ردیف و، قافیه ابروی من
بافه ها از جنس عشق و تار تارش دلربا
عاقبت افتد به دام چشم تو آهوی من
مدعی هستی که مجنونی ویوسف صورتی
غافل از لیلای چشم و سیرت نیکوی من
گاه قیصر می شوی گاهی مهاراجای هند
تا که برگیری حجاب از لعبت هندوی من
می زند گیسوی من تنبور و رقصان شانه ات
می شود افسون لبت با بوسه ی جادوی من
آنقدَر باران سروده بغض سرد سینه ام
تا دلت هم سو شود با آسمان کوی من
من خزانم شاخه ای سرشار از هوهوی شب
کاشکی چشم تو دریابد غم کوکوی من
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شانه ات اشک مرا باز به دامان نگرفت
سینه ام سوخت وازصاعقه باران نگرفت
شال پاییزم و آواره ی طوفان غروب
سایه ام درپی خورشید تو سامان نگرفت
شدم از آتش این عشق و جنون خاکستر
شعله شد در رگ و خون تو ولي جان نگرفت
خام احساس شده خاطرِ خوش باور من
دلم از منطق و از عقل که فرمان نگرفت
رفتی و چشم فرو بست ز عالم ، شعرم
بعد تو عشق به چشم دلم آسان نگرفت
قصه ی یوسف در بند به انجام رسید
غصه و تلخی این خاطره پایان نگرفت
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سینه ام سوخت وازصاعقه باران نگرفت
شال پاییزم و آواره ی طوفان غروب
سایه ام درپی خورشید تو سامان نگرفت
شدم از آتش این عشق و جنون خاکستر
شعله شد در رگ و خون تو ولي جان نگرفت
خام احساس شده خاطرِ خوش باور من
دلم از منطق و از عقل که فرمان نگرفت
رفتی و چشم فرو بست ز عالم ، شعرم
بعد تو عشق به چشم دلم آسان نگرفت
قصه ی یوسف در بند به انجام رسید
غصه و تلخی این خاطره پایان نگرفت
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شانه ات اشک مرا باز به دامان نگرفت
سینه ام سوخت وازصاعقه باران نگرفت
شال پاییزم و آواره ی طوفان غروب
سایه ام درپی خورشید تو سامان نگرفت
شدم از آتش این عشق و جنون خاکستر
شعله شد در رگ و خون تو ولي جان نگرفت
خام احساس شده خاطرِ خوش باور من
دلم از منطق و از عقل که فرمان نگرفت
رفتی و چشم فرو بست ز عالم ، شعرم
بعد تو عشق به چشم دلم آسان نگرفت
قصه ی یوسف در بند به انجام رسید
غصه و تلخی این خاطره پایان نگرفت
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سینه ام سوخت وازصاعقه باران نگرفت
شال پاییزم و آواره ی طوفان غروب
سایه ام درپی خورشید تو سامان نگرفت
شدم از آتش این عشق و جنون خاکستر
شعله شد در رگ و خون تو ولي جان نگرفت
خام احساس شده خاطرِ خوش باور من
دلم از منطق و از عقل که فرمان نگرفت
رفتی و چشم فرو بست ز عالم ، شعرم
بعد تو عشق به چشم دلم آسان نگرفت
قصه ی یوسف در بند به انجام رسید
غصه و تلخی این خاطره پایان نگرفت
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نغمه ماهور را از ساز بارانم شنو
پرده شهناز را از شور چشمانم شنو
آسمان سینه ام شور و شرر دارد به سر
گریه را از خنده های موج توفانم شنو
چشم ها اسرار غم باریده بر پیراهنم
رازِ دل با لهجه ی نمناک دامانم شنو
داغ بودم من ،نفهمیدم که تنها می روی
سوزِ غم با نای نی از ناله جانم شنو
می نوازد شانه ام بغضِ نکیسا را به سوز
ساز گیسوی مرا در چنگ آبانم شنو
شعله ها دارد غزل های جنون آلوده ام
رعدها از ابر باران زای پنهانم شنو
ساحل سرد سکوتم نغمه ها دارد به لب
شِکوه ها از غربت دریای گریانم شنو
قلب من می لرزد از پس لرزه های رفتنت
نکته ها از حسرتِ دنیای ویرانم شنو ...
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پرده شهناز را از شور چشمانم شنو
آسمان سینه ام شور و شرر دارد به سر
گریه را از خنده های موج توفانم شنو
چشم ها اسرار غم باریده بر پیراهنم
رازِ دل با لهجه ی نمناک دامانم شنو
داغ بودم من ،نفهمیدم که تنها می روی
سوزِ غم با نای نی از ناله جانم شنو
می نوازد شانه ام بغضِ نکیسا را به سوز
ساز گیسوی مرا در چنگ آبانم شنو
شعله ها دارد غزل های جنون آلوده ام
رعدها از ابر باران زای پنهانم شنو
ساحل سرد سکوتم نغمه ها دارد به لب
شِکوه ها از غربت دریای گریانم شنو
قلب من می لرزد از پس لرزه های رفتنت
نکته ها از حسرتِ دنیای ویرانم شنو ...
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دختر پاییزم و چشم ِ دلم شیدای اشک
فصل فصل سینه ی آشفته ام نجوای اشک
باغ مست تاک دل شد شوره زاری پر عطش
سوز سرد بی امانی ، خفته در رویای اشک
از هراس مرگ برگ و درد زخم بال باد
ساحل چشمان من با موج خون .دریای اشک
تکه ای بغضم اسیر قاب خیس خاطره
با تب دلواپسی تا نشکند مینای اشک
در پی ات زخمی شده دنیایم از خاشاک و خار
گر تو مجنونم شوی" زیبا "شود لیلای اشک
یوسفم ! با خنده ای زخم زلیخا چاره کن
کی دهد حال جنون عاشقی فتوای اشک؟
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فصل فصل سینه ی آشفته ام نجوای اشک
باغ مست تاک دل شد شوره زاری پر عطش
سوز سرد بی امانی ، خفته در رویای اشک
از هراس مرگ برگ و درد زخم بال باد
ساحل چشمان من با موج خون .دریای اشک
تکه ای بغضم اسیر قاب خیس خاطره
با تب دلواپسی تا نشکند مینای اشک
در پی ات زخمی شده دنیایم از خاشاک و خار
گر تو مجنونم شوی" زیبا "شود لیلای اشک
یوسفم ! با خنده ای زخم زلیخا چاره کن
کی دهد حال جنون عاشقی فتوای اشک؟
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شانه ات اشک مرا باز به دامان نگرفت
سینه ام سوخت و از صاعقه باران نگرفت
شال پاییزم و آواره ی طوفان غروب
سایه ام در پی خورشید تو سامان نگرفت
شدم از آتش این عشق و جنون خاکستر
شعله شد در رگ و خون تو ولي جان نگرفت
خام احساس شده خاطرِ خوش باور من
دلم از منطق و از عقل که فرمان نگرفت
رفتی و چشم فرو بست ز عالم ، شعرم
بعد تو عشق به چشم دلم آسان نگرفت
قصه ی یوسف در بند به انجام رسید
غصه و تلخی این خاطره پایان نگرفت
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سینه ام سوخت و از صاعقه باران نگرفت
شال پاییزم و آواره ی طوفان غروب
سایه ام در پی خورشید تو سامان نگرفت
شدم از آتش این عشق و جنون خاکستر
شعله شد در رگ و خون تو ولي جان نگرفت
خام احساس شده خاطرِ خوش باور من
دلم از منطق و از عقل که فرمان نگرفت
رفتی و چشم فرو بست ز عالم ، شعرم
بعد تو عشق به چشم دلم آسان نگرفت
قصه ی یوسف در بند به انجام رسید
غصه و تلخی این خاطره پایان نگرفت
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کاشکی با بوسه ای قلب مرا مهمان کنی
جرعه جرعه با غزل در شعر من طوفان کنی
دردها دارم به دل از رازهای سر به مُهر
با نفس هایت سکوت سینه را درمان کنی
کاش بگذارم سرم را بر ستون شانه ات
شانه را از هق هق دل ، بسترِ باران کنی
عهد بستی تا که باشی همدم و هم سایه ام
کاشکی حال خوشت را وقف آن پیمان کنی
می گذارم جان خود را در کف دستان تو
تا مبادا جان خود را بهر دل قربان کنی
باور خورشید فردا را برویان در دلم
تا تن تردید را سرریز از ایمان کنی
تو فقط تاج سرم باش و نگین افتخار
تا مرا چون شاهباز خطه ی گیلان کنی
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جرعه جرعه با غزل در شعر من طوفان کنی
دردها دارم به دل از رازهای سر به مُهر
با نفس هایت سکوت سینه را درمان کنی
کاش بگذارم سرم را بر ستون شانه ات
شانه را از هق هق دل ، بسترِ باران کنی
عهد بستی تا که باشی همدم و هم سایه ام
کاشکی حال خوشت را وقف آن پیمان کنی
می گذارم جان خود را در کف دستان تو
تا مبادا جان خود را بهر دل قربان کنی
باور خورشید فردا را برویان در دلم
تا تن تردید را سرریز از ایمان کنی
تو فقط تاج سرم باش و نگین افتخار
تا مرا چون شاهباز خطه ی گیلان کنی
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شده از آتش ِحسرت ، دل ِ تو پیر شود؟
یاکه از تلخی ی دوران ز جهان سیر شود؟
شده در همهمه ی ساکت ِباران ِ خیال
تب و دلتنگی شب یکسره تکثیر شود؟
شده از آتش ِ افتاده به نای و نیزار
سینه ات شعله زند، آه ِنفسگیر شود ؟
شده پاییز شود جفت ِ تو با کوچ رود
و بهاران نرسد دیرتر از دیر شود ؟
شده در زمزمه ی ساز ِدلت ،غرق شوی
یا همه سوز ِدلت ناله ی شبگیر شود ؟
شده دریای نگاهت بشود شورستان
یا که در ساحل جان تو نمک گیر شود؟
شده از بی کسی ات خیس شود شانه ی شب
بغض و تنهایی و غصه ز تو تفسیر شود؟
شده در همهمه وشور جوانی ناگه
هرچه درد است به سمت تو سرازیر شود؟
انقدر از شود و اتش دل می گویم
تا که بر پای دلم ،زلف تو زنجیر شود
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یاکه از تلخی ی دوران ز جهان سیر شود؟
شده در همهمه ی ساکت ِباران ِ خیال
تب و دلتنگی شب یکسره تکثیر شود؟
شده از آتش ِ افتاده به نای و نیزار
سینه ات شعله زند، آه ِنفسگیر شود ؟
شده پاییز شود جفت ِ تو با کوچ رود
و بهاران نرسد دیرتر از دیر شود ؟
شده در زمزمه ی ساز ِدلت ،غرق شوی
یا همه سوز ِدلت ناله ی شبگیر شود ؟
شده دریای نگاهت بشود شورستان
یا که در ساحل جان تو نمک گیر شود؟
شده از بی کسی ات خیس شود شانه ی شب
بغض و تنهایی و غصه ز تو تفسیر شود؟
شده در همهمه وشور جوانی ناگه
هرچه درد است به سمت تو سرازیر شود؟
انقدر از شود و اتش دل می گویم
تا که بر پای دلم ،زلف تو زنجیر شود
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
غرق موج اضطرابم از تب طوفان عشق
سرکشم با جرعه جرعه مستی طغیان عشق
گوشه ی محراب چشمت سجده گاه اشک و آه
جانماز سرخ سینه خیس از باران عشق
انقلاب خون به راه افتاده با فرمان دل
می شود یاغی صدای قلبم از عصیان عشق
موج موج گیسوانم چون خزان از خستگی
می گذارد کوله بار ِ شانه بر دامان عشق
قوی غمگین دلم ساحل نشین چشم توست
مانده فانوس نگاهم بر سر ایوان عشق
قصه ی این پاره شعر عاشقی پایان گرفت
تا ابد پایان ندارد درد بی درمان عشق
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سرکشم با جرعه جرعه مستی طغیان عشق
گوشه ی محراب چشمت سجده گاه اشک و آه
جانماز سرخ سینه خیس از باران عشق
انقلاب خون به راه افتاده با فرمان دل
می شود یاغی صدای قلبم از عصیان عشق
موج موج گیسوانم چون خزان از خستگی
می گذارد کوله بار ِ شانه بر دامان عشق
قوی غمگین دلم ساحل نشین چشم توست
مانده فانوس نگاهم بر سر ایوان عشق
قصه ی این پاره شعر عاشقی پایان گرفت
تا ابد پایان ندارد درد بی درمان عشق
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چکد از چشم من شور غزل با ساز شیدایی
که تا رسوا شود هر عالمی از عشق لیلایی
چنان از شوق سرشارم که در غرقاب دلتنگی
خزان سرخ تنهایی شده لبریز زیبایی
سکوت دیده از محنت پر از مرگ دقایق بود
نگاهت داده بر چشمم نفس های مسیحایی
تو مثل یوسف مصری عزیز مصر و کنعانی
و من آن شعله ی سوزان سودای زلیخایی
و خوابم خالی از آرامش سبز محبت بود
ولی آغوش رویایت شده خوابی تماشایی
پر از نرگس شده باغ خزان با رجعت بویت
و شیرازی پر از آهو چکد از چشم شهلایی
تو آن اسطوره ای از سرزمین سبز باورها
گشودی چشم دنیایم به اعجاز شکوفایی
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که تا رسوا شود هر عالمی از عشق لیلایی
چنان از شوق سرشارم که در غرقاب دلتنگی
خزان سرخ تنهایی شده لبریز زیبایی
سکوت دیده از محنت پر از مرگ دقایق بود
نگاهت داده بر چشمم نفس های مسیحایی
تو مثل یوسف مصری عزیز مصر و کنعانی
و من آن شعله ی سوزان سودای زلیخایی
و خوابم خالی از آرامش سبز محبت بود
ولی آغوش رویایت شده خوابی تماشایی
پر از نرگس شده باغ خزان با رجعت بویت
و شیرازی پر از آهو چکد از چشم شهلایی
تو آن اسطوره ای از سرزمین سبز باورها
گشودی چشم دنیایم به اعجاز شکوفایی
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باشم اگر دور و برت آرام می گیرد دلم
بر شانه ام باشد سرت آرام می گیرد دلم
شعر من از چشم تو شد طوفانی ِگلواژه ها
در موج خیز ِدفترت آرام می گیرد دلم
شد بسترِ آتشفشان ، خاکستر پنهان عشق
با عشق آتش گسترت آرام می گیرد دلم
از شهد هرگل بوسه ات انگور می نوشد لبم
با بوسه های محشرت آرام می گیرد دلم
باروحِ شاعر پیشه ام سرریزم ازشعر ِشراب
در سایه سار ِ ساغرت آرام می گیرد دلم
باران به باران تشنه ی دریای احساس توام
از آفتاب باورت آرام می گیرد دلم ...
#زیبا_حسینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر شانه ام باشد سرت آرام می گیرد دلم
شعر من از چشم تو شد طوفانی ِگلواژه ها
در موج خیز ِدفترت آرام می گیرد دلم
شد بسترِ آتشفشان ، خاکستر پنهان عشق
با عشق آتش گسترت آرام می گیرد دلم
از شهد هرگل بوسه ات انگور می نوشد لبم
با بوسه های محشرت آرام می گیرد دلم
باروحِ شاعر پیشه ام سرریزم ازشعر ِشراب
در سایه سار ِ ساغرت آرام می گیرد دلم
باران به باران تشنه ی دریای احساس توام
از آفتاب باورت آرام می گیرد دلم ...
#زیبا_حسینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شدم دیوانه وباسایه صحبت میکنم برگرد
و از وهم و تب تردید وحشت میکنم برگرد
چنان آزرده از جمع وپریشان است احوالم
که با آیینه وسجاده خلوت میکنم برگرد
اگرچه خاطرت،بوی تنت،نبض ودلت اینجاست
بدون چشم تواحساس غربت میکنم برگرد
برای حشمت عشق ونشان فرٌ فردوسش
قسم بر قول قرآنم که دقت میکنم برگرد
نگاه ابری و غوغای پاپیزت نصیب من
بهارخنده هارا با تو قسمت میکنم برگرد
در ودروازه ی دل را زچرک کینه ها شستم
نگاه خانه را خالی ز محنت میکنم برگرد
از ابر سینه ام بر چشم تو باور ببارانم
حریم دیده راسرشار عصمت میکنم برگرد
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
و از وهم و تب تردید وحشت میکنم برگرد
چنان آزرده از جمع وپریشان است احوالم
که با آیینه وسجاده خلوت میکنم برگرد
اگرچه خاطرت،بوی تنت،نبض ودلت اینجاست
بدون چشم تواحساس غربت میکنم برگرد
برای حشمت عشق ونشان فرٌ فردوسش
قسم بر قول قرآنم که دقت میکنم برگرد
نگاه ابری و غوغای پاپیزت نصیب من
بهارخنده هارا با تو قسمت میکنم برگرد
در ودروازه ی دل را زچرک کینه ها شستم
نگاه خانه را خالی ز محنت میکنم برگرد
از ابر سینه ام بر چشم تو باور ببارانم
حریم دیده راسرشار عصمت میکنم برگرد
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو همان عشقے و من شاعر دیوانه ے عشق
نسرایم به جز از مستے پیمانه ے عشق
آتش،انداخته هر چند به جانم ، چشمت
سوزد از سردے این رابطه پروانه ے عشق
خانه ام تڪیه به امنیت عهدت داده
از همین امنیت آباد شده خانه ے عشق
مثل سیمرغے و من زیر پر و بال تو، قاف
راز این قله شود باور افسانه ے عشق
شانه ات ساحل طوفان زده ے شیدایے است
موج موهاے من و دلبرے شانه ے عشق
بے تو هر فصل دلم همهمه ے پاییز است
با تو اما همه جا ریشه زند دانه ے عشق
#زیبا_حسینی_جیرندهے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نسرایم به جز از مستے پیمانه ے عشق
آتش،انداخته هر چند به جانم ، چشمت
سوزد از سردے این رابطه پروانه ے عشق
خانه ام تڪیه به امنیت عهدت داده
از همین امنیت آباد شده خانه ے عشق
مثل سیمرغے و من زیر پر و بال تو، قاف
راز این قله شود باور افسانه ے عشق
شانه ات ساحل طوفان زده ے شیدایے است
موج موهاے من و دلبرے شانه ے عشق
بے تو هر فصل دلم همهمه ے پاییز است
با تو اما همه جا ریشه زند دانه ے عشق
#زیبا_حسینی_جیرندهے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اخگر تابان چشمت در شفق پاییدنی است
نور آرام نگاهت خلسه ای بوسیدنی است
می شود تفسیر ، تصویر دلم با خنده ات
خوشه های خنده ات از آسمان ها چیدنی است
شور شهنازی دگر شد سوز بغض و ساز چشم
زیر باران خیالت پای دل لغزیدنی است
گل کند با شعر شبنم فصل ها در سینه ات
یاس چشمت موسم دلدادگی بوییدنی است
همچنان رودی روانم سوی دریای دلت
موج طوفان نگاهت وقت طغیان دیدنی است
سبز گشته گیسوان باورم از بذر عشق
ساقه ساقه،ریشه ی پیوند تو روییدنی است
فصل انگور وصالت شد قرار عاشقی
حبه ی شیرینی و شهد لبت نوشیدنی است
تا ابد محراب چشمت قبله ام شد در نماز
عشق سجاده نشینی آتشش بالیدنی است
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نور آرام نگاهت خلسه ای بوسیدنی است
می شود تفسیر ، تصویر دلم با خنده ات
خوشه های خنده ات از آسمان ها چیدنی است
شور شهنازی دگر شد سوز بغض و ساز چشم
زیر باران خیالت پای دل لغزیدنی است
گل کند با شعر شبنم فصل ها در سینه ات
یاس چشمت موسم دلدادگی بوییدنی است
همچنان رودی روانم سوی دریای دلت
موج طوفان نگاهت وقت طغیان دیدنی است
سبز گشته گیسوان باورم از بذر عشق
ساقه ساقه،ریشه ی پیوند تو روییدنی است
فصل انگور وصالت شد قرار عاشقی
حبه ی شیرینی و شهد لبت نوشیدنی است
تا ابد محراب چشمت قبله ام شد در نماز
عشق سجاده نشینی آتشش بالیدنی است
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اخگر تابان چشمت در شفق پاییدنی است
نور آرام نگاهت خلسه ای بوسیدنی است
می شود تفسـیر ، تصـویر دلم با خنده ات
خوشه های خنده ات از آسمان ها چیدنی است
شور شهنازی دگر شد سوز بغض و ساز چشم
زیــر بـاران خیــالت پــای دل لغــــزیـــدنی است
گل کند با شعر شبنم فصل ها در سینه ات
یاس چشمت موســم دلـــدادگی بوییدنی است
همچنــــان رودی روانــم ســــوی دریــــای دلت
موج طوفان نگاهت وقت طغیان دیدنی است
سبـــز گشته گیســوان بــاورم از بــذر عشــــــق
ساقه ساقه،ریشه ی پیوند تو روییدنی است
فصــل انگـــور وصــالت شــد قـــرار عــــــاشقی
حبه ی شیرینی و شهد لبت نوشیدنی است
تا ابد محراب چشمت قبله ام شد در نـماز
عشق سجاده نشینی آتشش بالیدنی است
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نور آرام نگاهت خلسه ای بوسیدنی است
می شود تفسـیر ، تصـویر دلم با خنده ات
خوشه های خنده ات از آسمان ها چیدنی است
شور شهنازی دگر شد سوز بغض و ساز چشم
زیــر بـاران خیــالت پــای دل لغــــزیـــدنی است
گل کند با شعر شبنم فصل ها در سینه ات
یاس چشمت موســم دلـــدادگی بوییدنی است
همچنــــان رودی روانــم ســــوی دریــــای دلت
موج طوفان نگاهت وقت طغیان دیدنی است
سبـــز گشته گیســوان بــاورم از بــذر عشــــــق
ساقه ساقه،ریشه ی پیوند تو روییدنی است
فصــل انگـــور وصــالت شــد قـــرار عــــــاشقی
حبه ی شیرینی و شهد لبت نوشیدنی است
تا ابد محراب چشمت قبله ام شد در نـماز
عشق سجاده نشینی آتشش بالیدنی است
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با طلوعت رنگ گندمزار یادم می رود
بوی شب بو در شب دیدار یادم می رود
می شود زخمی خیالم از خدنگ خاطرات
با خیالت خون و زخم خار یادم می رود
میزندچشمان توچهچه چنان تیهوی مست
با صدایت ، سِحر ساز سار یادم می رود
مست شهلای خمارت می شودرویای من
خواب هم با بوی تو انگار یادم می رود
ریزد از کنج لبت شهد عسل با هر غزل
می شود حیران لبم اشعار یادم می رود
یوسفم!در چاه چشمت حبس کن روح مرا
با شمیم پیرهن دیوار یادم می رود
رخ نما ای ماه بی تکرار شب های وصال
با طلوعت ، رنگ شب بسیار یادم می رود
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بوی شب بو در شب دیدار یادم می رود
می شود زخمی خیالم از خدنگ خاطرات
با خیالت خون و زخم خار یادم می رود
میزندچشمان توچهچه چنان تیهوی مست
با صدایت ، سِحر ساز سار یادم می رود
مست شهلای خمارت می شودرویای من
خواب هم با بوی تو انگار یادم می رود
ریزد از کنج لبت شهد عسل با هر غزل
می شود حیران لبم اشعار یادم می رود
یوسفم!در چاه چشمت حبس کن روح مرا
با شمیم پیرهن دیوار یادم می رود
رخ نما ای ماه بی تکرار شب های وصال
با طلوعت ، رنگ شب بسیار یادم می رود
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀