عشق یعنی چشمان زیبای تو!
آن لحظه که نگاهت با نگاهم تلاقی می کند
و انگار ...
زمین باز می ماند از چرخش!
عشق یعنی لبخند تو!
وقتی که بر لبانت نقش می بندد
و تمام غمهایم را فراموش می کنم...
عشق یعنی صدای تو!
وقتی که دوستت دارم را
در گوشم زمزمه می کنی...
و روزم بهشت می شود...
و عشق...
یعنی خود تو!
که مهربان ترین فرشته در دنیای منی...
#یاشار_عبدالملکی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آن لحظه که نگاهت با نگاهم تلاقی می کند
و انگار ...
زمین باز می ماند از چرخش!
عشق یعنی لبخند تو!
وقتی که بر لبانت نقش می بندد
و تمام غمهایم را فراموش می کنم...
عشق یعنی صدای تو!
وقتی که دوستت دارم را
در گوشم زمزمه می کنی...
و روزم بهشت می شود...
و عشق...
یعنی خود تو!
که مهربان ترین فرشته در دنیای منی...
#یاشار_عبدالملکی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در دو چشم روشنت هر چند پیدا نیستیم
جز خیالت با کسی اهل مدارا نیستیم
هر چه خواهی؛ سرزنش کن؛ نقصِ کار خویش را
فاش می گوییم ما؛ در بند حاشا نیستیم
صد نشان آوردی از خود تا بدانیمت ولی
عیب کار اینجاست: ما اهل تماشا نیستیم
جز تهی دستی مخواه از ما که شاهنشه تویی
می کنیم اقرار شاها!چون تو دارا نیستیم
گفته بودی از بدان اکراه می داری؛ ولی
آنکه می داری کراهت از بدش؛ ما نیستیم
شرط می بندم که در پرهیز روزی از کَرَم
غرق در ما می شوی هر چند دریا نیستیم
از جدل با این دل بی خانمان بردار دست
در پی صلحیم ما؛ دنبال دعوا نیستیم
آمدیم از عصر یخبندان به سمت عشق تو
بعد از این دلواپس سرما و گرما نیستیم
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جز خیالت با کسی اهل مدارا نیستیم
هر چه خواهی؛ سرزنش کن؛ نقصِ کار خویش را
فاش می گوییم ما؛ در بند حاشا نیستیم
صد نشان آوردی از خود تا بدانیمت ولی
عیب کار اینجاست: ما اهل تماشا نیستیم
جز تهی دستی مخواه از ما که شاهنشه تویی
می کنیم اقرار شاها!چون تو دارا نیستیم
گفته بودی از بدان اکراه می داری؛ ولی
آنکه می داری کراهت از بدش؛ ما نیستیم
شرط می بندم که در پرهیز روزی از کَرَم
غرق در ما می شوی هر چند دریا نیستیم
از جدل با این دل بی خانمان بردار دست
در پی صلحیم ما؛ دنبال دعوا نیستیم
آمدیم از عصر یخبندان به سمت عشق تو
بعد از این دلواپس سرما و گرما نیستیم
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قسم به آیه عشق
که از غزل دو چشمانت
شعر عاشقی را آغاز کرد
قسم به دفتر عاشقانه ی قلبم
که یک به یک واژه ها
برای ستایش از تو شعر را اعجاز کرد
قسم به سرخی داغ لبانت
که زبان شعر مجنون را به غزل ساز کرد
قسم به انار و سیب سرخ بهشتی
که تصویر عشق را
در بوم تن شروع به پرواز کرد
قسم به خدای آسمان
که تقدیرم را بر روی پلکهای تو
شروع به آواز کرد
[تو را به نهایت واڗه های عشق دوست دارم]
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قسم به آیه عشق
که از غزل دو چشمانت
شعر عاشقی را آغاز کرد
قسم به دفتر عاشقانه ی قلبم
که یک به یک واژه ها
برای ستایش از تو شعر را اعجاز کرد
قسم به سرخی داغ لبانت
که زبان شعر مجنون را به غزل ساز کرد
قسم به انار و سیب سرخ بهشتی
که تصویر عشق را
در بوم تن شروع به پرواز کرد
قسم به خدای آسمان
که تقدیرم را بر روی پلکهای تو
شروع به آواز کرد
[تو را به نهایت واڗه های عشق دوست دارم]
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هم میترسم دوستت داشته باشم ،
آنوقت بروی و درد بکشم.
هم میترسم دوستت نداشته باشم ، که فرصت «عاشقِ تو بودن» از دستم میرود و پشیمان میشوم .
حالا تو بگو ؛
«کیف احبک بلا الم، و کیف لااحبک بلا ندم».
چطور عاشقت باشم و درد نکشم ،
و چطور عاشقت نباشم و پشیمان نشوم ؟
#نزار_قبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آنوقت بروی و درد بکشم.
هم میترسم دوستت نداشته باشم ، که فرصت «عاشقِ تو بودن» از دستم میرود و پشیمان میشوم .
حالا تو بگو ؛
«کیف احبک بلا الم، و کیف لااحبک بلا ندم».
چطور عاشقت باشم و درد نکشم ،
و چطور عاشقت نباشم و پشیمان نشوم ؟
#نزار_قبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای آفتاب خوبان وی آیت الهی
حسن تو را مسخر از ماه تا به ماهی
جز روی دوست دیدن میبینم از معاصی
با دیگری محبت میدانم از مناهی
هم ماه مهربانی هم جان زندگانی
هم نور دیده و دل هم پشت و هم پناهی
#همام_تبریزی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حسن تو را مسخر از ماه تا به ماهی
جز روی دوست دیدن میبینم از معاصی
با دیگری محبت میدانم از مناهی
هم ماه مهربانی هم جان زندگانی
هم نور دیده و دل هم پشت و هم پناهی
#همام_تبریزی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون آفتاب آهسته
بر چشمان تار من بتاب
و رخ چون ماهت را
درون حوضچه ی قلبم
پدیدار ساز
تا ساز دلم کوک شود
در عمق قلب پرتپشم
تو را چون قوی سفید
در آغوش بگیرم
خوابم ارغوانی شود
دلم در تنگی نفست بلرزد
دهانم به حلوای نابی شیرین شود
حواسم پرت دنیای درونت گردد
ارام
عاشقانه
بوسه بر لبان
گلابتون رویت را گشایم
ابرو از نگاهت بگیرم
دنیا زیبا شود
دنیا روشن شود..
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون آفتاب آهسته
بر چشمان تار من بتاب
و رخ چون ماهت را
درون حوضچه ی قلبم
پدیدار ساز
تا ساز دلم کوک شود
در عمق قلب پرتپشم
تو را چون قوی سفید
در آغوش بگیرم
خوابم ارغوانی شود
دلم در تنگی نفست بلرزد
دهانم به حلوای نابی شیرین شود
حواسم پرت دنیای درونت گردد
ارام
عاشقانه
بوسه بر لبان
گلابتون رویت را گشایم
ابرو از نگاهت بگیرم
دنیا زیبا شود
دنیا روشن شود..
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دولت جاودان تویی، عاشق خسته جـان منم
از غم درد بیکسی ، دیده ی خون فشـان منم
روح تویی روان تویی جان من وجهان تویی
عاشق بی اراده ای ، رفـتـه ز تـن روان منـم
شور تویی شرر تویی، افـسر روی ســر تویی
آنکه به رسـم عاشـقی، داده ز کف عنان منـم
بی تو شکوفه کی دهد شاخهء خشک زندگی
تـشــنه ی باغ بی بـرو ، گلشـن پر خزان مـنم
شـکوه ی نیمـه های شب از دل زار و پر غمی
آنکه صـدای هـق هقش ، رفته به آسمـان منم
نـالـه کجـا بـرد دلم ، نـاقـه ی مـانـده در گلـم
مـرغـک پر شکـستـه ی ، خـرابه آشـیان منـم
انکه نشسته در گذر، روز وشبش گشته سیـه
در طلـب وصــال تـو ، راهـی کهـکشـان مـنـم
نور دهـد به شـهـر دل ،جلـوه ی بی مـثال تـو
مست نــگاه نـمـکیـن ،تـا خـود لا مـکان مـنـم
نـاوک مـژه شـد رهــا ، بر تن نیـمـه جـان مـن
قــامـت قـد خـمیده و تیـر تـو را نـشـان مـنم
ناصح دل شکستـه ای کز همه دل برید ه بود
محو و مرید تو شد و گفت که بی نشان منم
#علی_فعله_گری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از غم درد بیکسی ، دیده ی خون فشـان منم
روح تویی روان تویی جان من وجهان تویی
عاشق بی اراده ای ، رفـتـه ز تـن روان منـم
شور تویی شرر تویی، افـسر روی ســر تویی
آنکه به رسـم عاشـقی، داده ز کف عنان منـم
بی تو شکوفه کی دهد شاخهء خشک زندگی
تـشــنه ی باغ بی بـرو ، گلشـن پر خزان مـنم
شـکوه ی نیمـه های شب از دل زار و پر غمی
آنکه صـدای هـق هقش ، رفته به آسمـان منم
نـالـه کجـا بـرد دلم ، نـاقـه ی مـانـده در گلـم
مـرغـک پر شکـستـه ی ، خـرابه آشـیان منـم
انکه نشسته در گذر، روز وشبش گشته سیـه
در طلـب وصــال تـو ، راهـی کهـکشـان مـنـم
نور دهـد به شـهـر دل ،جلـوه ی بی مـثال تـو
مست نــگاه نـمـکیـن ،تـا خـود لا مـکان مـنـم
نـاوک مـژه شـد رهــا ، بر تن نیـمـه جـان مـن
قــامـت قـد خـمیده و تیـر تـو را نـشـان مـنم
ناصح دل شکستـه ای کز همه دل برید ه بود
محو و مرید تو شد و گفت که بی نشان منم
#علی_فعله_گری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در دوزخی از رنجم؛ گر دوست نبخشاید
دل بر نکنم از عشق؛ تا دوست نفرماید
تا مقصد دل باید با پای جنون رفتن
چون پای دویدن نیست؛ پس کوچ به سر شاید
مدیون خیالم باد گر در دلِ ما قسمت
بر شرم تهی بودن، از عشق نیفزاید
در وادی حیرانی یک عمر به سر بردم
کو سایه ی مهرش تا؛ این خسته بیاساید
از صلح نشاید گفت در مکتب صدرنگی
از کنده ی نااهلان تا دود نبرد آید
صد فصل خزان در خود، دارد دل ما؛ ساقی
جامی همه خون پیش آر؛ تا چهره بیاراید
ویرانه به ویرانه، آوار در آواریم
دنیا همه ویران شد؛ دنیای دگر باید
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل بر نکنم از عشق؛ تا دوست نفرماید
تا مقصد دل باید با پای جنون رفتن
چون پای دویدن نیست؛ پس کوچ به سر شاید
مدیون خیالم باد گر در دلِ ما قسمت
بر شرم تهی بودن، از عشق نیفزاید
در وادی حیرانی یک عمر به سر بردم
کو سایه ی مهرش تا؛ این خسته بیاساید
از صلح نشاید گفت در مکتب صدرنگی
از کنده ی نااهلان تا دود نبرد آید
صد فصل خزان در خود، دارد دل ما؛ ساقی
جامی همه خون پیش آر؛ تا چهره بیاراید
ویرانه به ویرانه، آوار در آواریم
دنیا همه ویران شد؛ دنیای دگر باید
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رهایم کن اگر هستم دلیلِ درد و تبهایت
پشیمانی و میدانم شدم کابوس شبهایت
برای دل بریدن از تو قلبم میخورد سوگند
به فریاد سکوتی که نشسته روی لبهایت
نخور غصّه همین امشب رهایت میکنم، برگرد
که دانم عشق ناچیزم چه بر روز دلت آورد
نشو غمگین که نگذارم بسوزد آتشم جانت
برای این منِ سرشارِ از غم واژه های درد
مرا بگذار و بگذر دیگر از بندِ من آزادی
تو که مجنونترین بیدی، نمیلرزی به هر بادی
نمان دیگر که میدانم کنار این منِ تنها
هزاران بغض نوشیدی و حسرت را فرو دادی
نبوده قابلت آری دل غمگین و افسرده
شرابی نیست در این جام محزونِ ترک خورده
بپر تا اوج خوشبختی و نامم را ببر از یاد
نیاور نوشدارویی که سهرابت دگر مرده
به دست خویش پرپر شد نهال آرزوهایم
که عمری با غم دوری هم آغوش و هم آوایم
کفن پوشیده ام بی تو به دل قصد سفر دارم
به تشییعم نیا بگذار تا راحت بیاسایم
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پشیمانی و میدانم شدم کابوس شبهایت
برای دل بریدن از تو قلبم میخورد سوگند
به فریاد سکوتی که نشسته روی لبهایت
نخور غصّه همین امشب رهایت میکنم، برگرد
که دانم عشق ناچیزم چه بر روز دلت آورد
نشو غمگین که نگذارم بسوزد آتشم جانت
برای این منِ سرشارِ از غم واژه های درد
مرا بگذار و بگذر دیگر از بندِ من آزادی
تو که مجنونترین بیدی، نمیلرزی به هر بادی
نمان دیگر که میدانم کنار این منِ تنها
هزاران بغض نوشیدی و حسرت را فرو دادی
نبوده قابلت آری دل غمگین و افسرده
شرابی نیست در این جام محزونِ ترک خورده
بپر تا اوج خوشبختی و نامم را ببر از یاد
نیاور نوشدارویی که سهرابت دگر مرده
به دست خویش پرپر شد نهال آرزوهایم
که عمری با غم دوری هم آغوش و هم آوایم
کفن پوشیده ام بی تو به دل قصد سفر دارم
به تشییعم نیا بگذار تا راحت بیاسایم
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یار باشد ماه باشد آسمان مهتاب باشد
در دل شوریده من شعر بکرو ناب باشد
باد باشد آن گل یاسی که دادی باز باشد
تار باشد در کنارت قند در دل آب باشد
آن دو چشمت مست باشد مثل گلهای بهاری
عکس تو درسینه ء من عکس من در قاب باشد
کاش گاهی در بهار بی خزان زندگی
سر به زانویت گذارم قلب من بی تاب باشد
کاش یک شب مست گردم تنگ در آغوش تو
آسمان تاریک باشد هم خدا در خواب باشد..
#ارس_آرامی؛
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در دل شوریده من شعر بکرو ناب باشد
باد باشد آن گل یاسی که دادی باز باشد
تار باشد در کنارت قند در دل آب باشد
آن دو چشمت مست باشد مثل گلهای بهاری
عکس تو درسینه ء من عکس من در قاب باشد
کاش گاهی در بهار بی خزان زندگی
سر به زانویت گذارم قلب من بی تاب باشد
کاش یک شب مست گردم تنگ در آغوش تو
آسمان تاریک باشد هم خدا در خواب باشد..
#ارس_آرامی؛
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در #دل_شب
چای رفاقت را
روی سماور محبت
دم کرده ام
قندان عاطفه
#پر_از_عشق است!
می نشانمت کنار رویا هایم
و
چه بی رحم است یادت!
و چه بی رحم اند این شب ها!
تا آمدنت
پنجره ها درد خواهند کشید
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چای رفاقت را
روی سماور محبت
دم کرده ام
قندان عاطفه
#پر_از_عشق است!
می نشانمت کنار رویا هایم
و
چه بی رحم است یادت!
و چه بی رحم اند این شب ها!
تا آمدنت
پنجره ها درد خواهند کشید
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آمد ز در، بهپای ستاد و سلام کرد
ننْشسته، کار مجلسیان را تمام کرد
آشوب و فتنه اینهمه اَندر زمانه چیست،
در عهد ما اگر نه قیامت قیام کرد؟
پوشید روی دلبری خویشتن ز من
نادان در این گمان که به من احترام کرد!
بر لب رسید جان من از رنج انتظار
تا مِیفروش، باده ز ساغر به جام کرد
آنکس که کرد تیغ تو بر عاشقان حلال
بر غیر دوست، دیدن رویت حرام کرد
خرّم کسی که با تو شبی آورد به روز
خوشدل کسی که با تو یکی روز، شام کرد
لعلت دمید جان نویی در تنِ جهان
چشمت نگر، به غمزهگری قتل عام کرد!
نقّاشِ دهر، صورتی از حُسن و دلبری
ابداع کرد و دلبر «آزاد» نام کرد...
#آزاد_همدانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ننْشسته، کار مجلسیان را تمام کرد
آشوب و فتنه اینهمه اَندر زمانه چیست،
در عهد ما اگر نه قیامت قیام کرد؟
پوشید روی دلبری خویشتن ز من
نادان در این گمان که به من احترام کرد!
بر لب رسید جان من از رنج انتظار
تا مِیفروش، باده ز ساغر به جام کرد
آنکس که کرد تیغ تو بر عاشقان حلال
بر غیر دوست، دیدن رویت حرام کرد
خرّم کسی که با تو شبی آورد به روز
خوشدل کسی که با تو یکی روز، شام کرد
لعلت دمید جان نویی در تنِ جهان
چشمت نگر، به غمزهگری قتل عام کرد!
نقّاشِ دهر، صورتی از حُسن و دلبری
ابداع کرد و دلبر «آزاد» نام کرد...
#آزاد_همدانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گر همین خون مرا یار خورد نوشش باد
ور نه اندیشه بیداد فراموشش باد
شد شب تار اگر روز من از شام خطش
روز روشن شبم از صبح بناگوشش باد
کرده از جلوه بسی پیرهن صبر قبا
جان فدای روش سرو قبا پوشش باد
#مشتاق_اصفهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ور نه اندیشه بیداد فراموشش باد
شد شب تار اگر روز من از شام خطش
روز روشن شبم از صبح بناگوشش باد
کرده از جلوه بسی پیرهن صبر قبا
جان فدای روش سرو قبا پوشش باد
#مشتاق_اصفهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عشق و جان منی❤️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀