💖کافه شعر💖
2.28K subscribers
4.27K photos
2.8K videos
11 files
934 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
برآمد بانگ مرغ و نوبت بام
کنون وقت میست و نوبت جام

چو کار پختگان بی باده خامست
بدست پختگان ده باده خام

بهر ایامی این عشرت دهد دست
بگردان باده چون با دست ایام


#خواجوی_کرمانی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کی بر کنم دل از رخ جانان که مهر او
با شیر در دل آمد و با جان به در شود

بی سر به سر شود من دلخسته را ولیک
بی او گمان مبر که زمانی به سر شود

#خواجوی_کرمانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نسیم باد صبا جان من فدای تو باد
بیا گرم خبری زان نگار خواهی داد

حدیث سوسن و گل با من شکسته مگوی
که بنده با گل رویش ز سوسنست آزاد

ز دست رفتم و در پا فتاد کار دلم
بساز چاره ی کارم کنون که کار افتاد


#خواجوی_کرمانی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سحر چو بوی گل از طرف مرغزار برآید
نوای زیر و بم از جان مرغ زار بر آید

بیار ای بت ساقی می مروّق باقی
که کام جان من از جام خوشگوار برآید

چو در خیال من آید لب چو دانه نارت
ببوستان روانم درخت نار برآید


#خواجوی_کرمانی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هر کو نظر کند بتو صاحب‌نظر شود
وانکش خبر شود ز غمت بیخبر شود

چون آبگینه این دل مجروح نازکم
هر چند بیشتر شکند تیزتر شود

#خواجوی_کرمانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چو مطربان سحر چنگ در رباب زنند
صبوحیان نفس از آتش مذاب زنند

بتاب سینه چراغ فلک بر افروزند
ز آب دیده نمک بر دل کباب زنند

چو آفتاب ز جیب افق برآرد سر
ز ماه یکشبه آتش در آفتاب زنند


#خواجوی_کرمانی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گفتا به دلربائی  ما را چگونه دیدی
گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربائی

گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم
گفتم به از ترنجی لیکن بدست نائی

گفتا چرا چو ذره  با مهر عشق بازی
گفتم از آنکه هستم سرگشته‌ئی هوائی

گفتا بگو که خواجو در چشم ما چه بیند
گفتم حدیث مستان سری بود خدائی ..

#خواجوی_کرمانی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شب هندوی آن طره ی مه فرسا شد
لؤلؤ لب یاقوت ترا لالا شد

تا خط تو شد زطرف خورشید پدید
بس فتنه که در دور قمر پیدا شد

#خواجوی_کرمانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبحست ساقیا می چون آفتاب کو
خاتون آب جامه ی آتش نقاب کو

چون لعل آبدار ز چشمم نمی رود
از جام لعل فام عقیق مذاب کو

درمانده ایم با دل غمخواره می کجاست
در آتشیم با جگر تشنه آب کو


#خواجوی_کرمانی
#صبـح_بـخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من آن مرغ همایونم که باز چتر سلطانم
من آن نوباوهٔ قدسم که نزل باغ رضوانم

چو جام بیخودی نوشم جهانرا جرعه دان سازم
چو در میدان عشق آیم فرس برآسمان رانم

#خواجوی_کرمانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
برو ای باد بدانسوی که من دانم و تو
خیمه زن بر سر آن کوی که من دانم و تو

به سراپردهٔ آن ماهت اگر راه بود
برفکن پرده از آنروی که من دانم و تو

تا ببینی دل شوریدهٔ خلقی در بند
بگشا تابی از آن موی که من دانم و تو

در بهاران که عروسان چمن جلوه کنند
بشنو از برگ گل آن بوی که من دانم و تو

در دم صبح به مرغان سحر خوان برسان
نکهت آن گل خودروی که من دانم و تو

حال آن سرو خرامان که ز من آزادست
با من خسته چنان گوی که من دانم و تو

ساقیا جامهٔ جان من دردیکش را
بنم جام چنان شوی که من دانم و تو

چه توان کرد که بیرون ز جفاکاری نیست
خوی آن دلبر بدخوی که من دانم و تو

آه اگر داد دل خستهٔ خواجو ندهد
آن دلازار جفا جوی که من دانم وتو

#خواجوی_کرمانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح کز چشم فلک اشک ثریا می‌ریخت
مهر دل آب رخم ز آتش سودا می‌ریخت

آن سهی سرو خرامان ز سر زلف سیاه
دل شوریده‌دلان می‌شد و در پا می‌ریخت


#خواجوی_کرمانی
#صبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ز تو با تو راز گویم به زبان بی‌زبانی
به تو از تو راه جویم به نشان بی‌نشانی

چه شوی ز دیده پنهان که چو روز می‌نماید
رخ همچو آفتابت ز نقاب آسمانی

تو چه معنی لطیفی که مجرد از دلیلی
تو چه آیتی شریفی که منزه از بیانی

ز تو دیده چون بدوزم که تویی چراغ دیده
ز تو کی کنار گیرم که تو در میان جانی

#خواجوی_کرمانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چند سوزیم من و شمع شبستان همه شب
چند سازیم چنین بی سر و سامان همه شب

تا به شب بر سر بازار معلق همه روز
تا دم صبح سرافکنده و گریان همه شب

سوختم ز آتش هجران و دلم بریان شد
ور نسازم چکنم با دل بریان همه شب

رشتهٔ جان من سوخته بگسیخته باد
گر ز عشق سر زلفت ندهم جان همه شب

هر شبی کز خم گیسوی توام یاد آید
در خیالم گذرد خواب پریشان همه شب

تا تودر چشم منی از نظرم دور نشد
ذره‌ئی چشمه خورشید درخشان همه شب

خبرت هست که در بادیهٔ هجر تو نیست
تکیه گاهم بجز از خار مغیلان همه شب

بخیال رخ و زلف تو بود تا دم صبح
بستر خواب من از لاله و ریحان همه شب

در هوای گل روی تو بود خواجو را
همنفس بلبل شب خیز خوش الحان همه شب


#خواجوی_کرمانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبحست خیز کاین نفس از گلشن بهشت
بزم صبوحیان سحرخیز خوشترست

اول بنوش ساغر و وانگه بده شراب
زیرا که بادهٔ شکرآمیز خوشترست

گر دیگران ز میکده پرهیز می‌کنند
ما را خلاف توبه و پرهیز خوشترست


#خواجوی_کرمانی
#صبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بنشست ز باد سحری شمع شبستان
ای شمع شبستان من غمزده برخیز

بفشان گره طرهٔ مشکین پریشان
وز سنبل تر غالیه بر برگ سمن ریز

گویند که پرهیز کن از مستی و رندی
با نرگس مستت چه زند توبه و پرهیز


#خواجوی_کرمانی
#صبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بیا تا چو بلبل بهنگام صبح
بنالیم بر طرف گلزار عشق

کسانی که روزی نگشتند اسیر
چه دانند حال گرفتار عشق

بخوانی سواد سویدای دل
اگر برتو خوانند طومار عشق


#خواجوی_کرمانی
#صـبح_بـخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
اهل دل را از لب شیرین جانان چاره نیست
طوطی خوش نغمه را از شکرستان چاره نیست

گر دلم نشکیبد از دیدار مه رویان رواست
ذرّه را از طلعت خورشید رخشان چاره نیست

صبحدم چون گل بشکر خنده بگشاید دهن
از خروش و ناله ی مرغ سحر خوان چاره نیست


#خواجوی_کرمانی
#صـبح_بـخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باز بلبل به بوستان آمد
بوی انفاس دوستان آمد

شاهد لاله‌روی گل ز حرم
بتفرج بگلستان آمد

چون خروس سحر نوا برداشت
بلبل مست در فغان آمد


#خواجوی_کرمانی
#صـبح_بـخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نگارا سمن عارضا دلبرا
بتا ماه‌رویا پری پیکرا

جمال تو شمعست و پروانه دل
هوای تو گنج است و ویرانه دل

ندیدم چو پسته دهان تو هیچ
نبستم طمع در میان تو هیچ

دهان تو همچون میان نیست هست
وگر زان که گوئی چنان نیست هست


#خواجوی_کرمانی
#صبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀