💖کافه شعر💖
2.76K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.07K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
بر شانه‌ی شکسته‌ی من، بارِ عالم است
این درد را برای تو چون می‌کشم، کم است

وصل تو گر نگشت میسّر، فراق هست
شادی نصیب اگر نشود، سهم من غم است

آتش هم از مسیر تو بالی نمی‌زند!
تا آسمانِ چشم تو پُر دود و پُر دَم است

باید غبارِ خاطره زین کرد و تند رفت
اینجا نه سعیِ هاجر و نه چاهِ زمزم است

مَشکَن دل مرا و مکن تیره صبحِ خلق
تا کاخ آرزوی تو بر شانه‌ی "بم" است...

#محمد_عزیزی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
بر شانه‌ی شکسته‌ی من، بارِ عالم است
این درد را برای تو چون می‌کشم، کم است

وصل تو گر نگشت میسّر، فراق هست
شادی نصیب اگر نشود، سهم من غم است

آتش هم از مسیر تو بالی نمی‌زند!
تا آسمانِ چشم تو پُر دود و پُر دَم است

باید غبارِ خاطره زین کرد و تند رفت
اینجا نه سعیِ هاجر و نه چاهِ زمزم است

مَشکَن دل مرا و مکن تیره صبحِ خلق
تا کاخ آرزوی تو بر شانه‌ی "بم" است...

#محمد_عزیزی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
بر شانه‌ی شکسته‌ی من، بارِ عالم است
این درد را برای تو چون می‌کشم، کم است

وصل تو گر نگشت میسّر، فراق هست
شادی نصیب اگر نشود، سهم من غم است

آتش هم از مسیر تو بالی نمی‌زند!
تا آسمانِ چشم تو پُر دود و پُر دَم است

باید غبارِ خاطره زین کرد و تند رفت
اینجا نه سعیِ هاجر و نه چاهِ زمزم است

مَشکَن دل مرا و مکن تیره صبحِ خلق
تا کاخ آرزوی تو بر شانه‌ی "بم" است.

#محمد_عزیزی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
التماست می‌كنم با خویش درگیرم نكن!
من حریفش نيستم! بیخود زمین‌گیرم نكن!

تازگی‌ها از تب عشقت ز جا برخاستم
باز با نه گفتنت از زندگی سیرم نكن!

قهرمان و فاتح قلبم تو هستی پس بمان!
بی‌سبب در پیش رویت غول تصویرم نكن!

مرد رؤیاهای تو من می‌شوم بانوی من!
با نگاه بدگمانت باز دلگیرم نكن!

شاعرم با گفتن هر واژه عاشق می‌شوم
التماست می‌كنم از زندگی سیرم نكن!

#محمد_عزیزی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
بر شانه‌ی شکسته‌ی من، بارِ عالم است
این درد را برای تو چون می‌کشم، کم است

وصل تو گر نگشت میسّر، فراق هست
شادی نصیب اگر نشود، سهم من غم است

آتش هم از مسیر تو بالی نمی‌زند!
تا آسمانِ چشم تو پُر دود و پُر دَم است

باید غبارِ خاطره زین کرد و تند رفت
اینجا نه سعیِ هاجر و نه چاهِ زمزم است

مَشکَن دل مرا و مکن تیره صبحِ خلق
تا کاخ آرزوی تو بر شانه‌ی "بم" است.

#محمد_عزیزی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلی پُر داغ دارم،سینه ای صد چاك همچون دشت

پُر از بغضم ولی در چشم من باران نمی گیرد.

#محمد_عزیزی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
بر شانه‌ی شکسته‌ی من، بارِ عالم است
این درد را برای تو چون می‌کشم، کم است

وصل تو گر نگشت میسّر، فراق هست
شادی نصیب اگر نشود، سهم من غم است

آتش هم از مسیر تو بالی نمی‌زند!
تا آسمانِ چشم تو پُر دود و پُر دَم است

باید غبارِ خاطره زین کرد و تند رفت
اینجا نه سعیِ هاجر و نه چاهِ زمزم است

مَشکَن دل مرا و مکن تیره صبحِ خلق
تا کاخ آرزوی تو بر شانه‌ی "بم" است...

#محمد_عزیزی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀

شب از مسیر نگاهت،
عبور خواهد کرد
و صبح فردا، تو
دوباره مثل درختان شکوفه خواهی زد.

غمین مباش
جهان،
عطسه‌ایست در سرما.


#محمد_عزیزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

به من فراق تو؛ غم، درد، چشم تر، داده‌ست
از آن چه حق دلم بود، بیش‌تر داده‌ست

اگر شکستی و خون کردی‌اش فدای سرت
خدا برای چه دل را به ما مگر داده‌ست؟

دچار چشم تو از خلق سنگ خواهد خورد
همیشه عشق به دیوانه دردسر داده‌ست

از آن چه بر سرم آورده عشق، می‌پرسی؟
مرا به بند کشیده‌ست و بال و پر داده‌ست

مرا توان صبوری هنوز هست ولی
بس است، صبر فقط عمر را هدر داده‌ست

#محمد_عزیزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

به من فراق تو؛ غم، درد، چشم تر، داده‌ست
از آن چه حق دلم بود، بیش‌تر داده‌ست

اگر شکستی و خون کردی‌اش فدای سرت
خدا برای چه دل را به ما مگر داده‌ست؟

دچار چشم تو از خلق سنگ خواهد خورد
همیشه عشق به دیوانه دردسر داده‌ست

از آن چه بر سرم آورده عشق، می‌پرسی؟
مرا به بند کشیده‌ست و بال و پر داده‌ست

مرا توان صبوری هنوز هست ولی
بس است، صبر فقط عمر را هدر داده‌ست

#محمد_عزیزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
احوال تو با غیر رسیده است به گوشم



در باخبری غصه کم از بی خبری نیست

#محمد_عزیزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو شاید! من ولی از یاد تو غفلت نمی کردم
برای دوستی با غیر تو رغبت نمی کردم

هزاران بار سویت آمدم چون موج و برگشتم
برای گفتن حرف دلم جرأت نمی کردم

به جمع دردهایم درد عشق افزوده کی می شد؟
اگر آنروز در چشمان تو دقت نمی کردم

چنان در گیر و دار عشق افتادم که بی اغراق
برای هیچ کار دیگری فرصت نمی کردم

از او با دیگران چیزی نمی گفتم،من از غیرت
چنان دیوانه ها جز با خودم صحبت نمی کردم

#محمد_عزیزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو شاید، من ولی، از یاد تو غفلت نمی‌کردم
برای دوستی با غیر تو، رغبت نمی‌کردم

هزاران بار سویت آمدم، چون موج و برگشتم
برای گفتن حرف دلم، جرأت نمی‌کردم

به جمع دردهایم درد عشق افزوده کِی می‌شود
اگر آن روز در چشمان تو دقت نمی‌کردم

چنان در گیر و دار عشق افتادم، کی بی‌اغراق
برای هیچ کار دیگری فرصت نمی‌کردم

از او با دیگران چیزی نمی‌گفتم، من از غیرت
چنان دیوانه‌ها، جز با خودم، صحبت نمی‌کردم


#محمد_عزیزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀