💖کافه شعر💖
2.76K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.07K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
گر مرد نام و ننگی، از کوی ما گذر کن


ما ننگ خاص و عامیم، از ننگ ما حذر کن...

#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گر مرد نام و ننگی، از کوی ما گذر کن


ما ننگ خاص و عامیم، از ننگ ما حذر کن...

#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا نیفتد بر تو مردی را نظر
از وجود خویش کِی یابی خبر؟

گر تو بنشینی به تنهایی بسی
ره بنتوانی بریدن بی‌کسی

پیر باید، راه را تنها مرو
از سر عَمیا درین دریا مرو

پیر ما لابدِ راه آمد تو را
در همه کاری پناه آمد تو را

چون تو هرگز راه نشناسی ز چاه
بی عصا کش کِی توانی برد راه؟

نه تو را چشمست و نه ره کوته است
پیر در راهت قلاووزِ ره است

#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سخن عشق جز اشارت نیست
عشق در بند استعارت نیست

دل شناسد که چیست جوهر عشق
عقل را ذره‌ای بصارت نیست

در عبارت همی نگنجد عشق
عشق از عالم عبارت نیست

هر که را دل ز عشق گشت خراب
بعد از آن هرگزش عمارت نیست

عشق بستان و خویشتن بفروش
که نکوتر ازین تجارت نیست

گر شود فوت لحظه‌ای بی‌ عشق
هرگز آن لحظه را کفارت نیست

#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا نیفتد بر تو مردی را نظر
از وجود خویش کِی یابی خبر؟

گر تو بنشینی به تنهایی بسی
ره بنتوانی بریدن بی‌کسی

پیر باید، راه را تنها مرو
از سر عَمیا درین دریا مرو

پیر ما لابدِ راه آمد تو را
در همه کاری پناه آمد تو را

چون تو هرگز راه نشناسی ز چاه
بی عصا کش کِی توانی برد راه؟

نه تو را چشمست و نه ره کوته است
پیر در راهت قلاووزِ ره است

#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ز عشقت سوختم ای جان کجایی؟
بماندم بی‌سروسامان، کجایی؟

نه جانی و نه غیر از جان، چه چیزی؟
نه در جان نه برون از جان، کجایی؟

ز پیدایی خود پنهان بماندی
چنین پیدا چنین پنهان کجایی؟

هزاران درد دارم لیک بی‌ تو
ندارد درد من درمان، کجایی؟

چو تو حیران خود را دست گیری
ز پا افتاده‌ام حیران، کجایی؟

ز بس کز عشق تو در خون بگشتم
نه کفرم ماند و نه ایمان، کجایی؟

بیا تا در غم خویشم ببینی
چو گویی در خم چوگان، کجایی؟

ز شوق آفتاب طلعت تو
شدم چون ذره سرگردان، کجایی؟

شد از طوفان چشمم غرقه کشتی
ندانم تا درین طوفان کجایی

چنان دلتنگ شد عطار بی تو
که شد بر وی جهان زندان، کجایی؟

#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سائلی پرسید از آن شوریده‌حال
گفت اگر نام مِهین ذوالجلال

می‌شناسی بازگوی ای مرد نیک
گفت نان است این بنتوان گفت لیک

مرد گفتش احمقی و بی‌قرار
کِی بُود نام مِهین نان؟ شرم دار

گفت در قحط نشابور ای عجب
می‌گذشتم گرسنه چل روز و شب

نه شنودم هیچ‌جا بانگ نماز
نه دری بر هیچ مسجد بود باز

من بدانستم که نان نام مِهین‌ست
نقطه‌ی جمعیت و بنیاد دین‌ست

از پی نان نیستت چون سگ قرار
حق چو رزقت می‌دهد تو حق گزار

حق چو رزقت داد و کارت کرد راست
تو بخور وز کس مپرس این از کجاست

#عطار_نیشابوری


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
خورشید رخت ملک جهان می‌بخشد
دُرّ سخنت گنـــــج نـــــهان می‌بخشد

صد جان یابم از غــم عشقت هر روز
گویی که غم عِشق تو جان می‌بخشد




#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

ما خرقه‌ى رسم از سر انداخته‌ايم

سر را، بَدَل خِرقه، در انداخته‌ايم

هر چيز كه سرِ راهِ ما خواهد بود

گر خود همه جان است، برانداخته‌ايم

#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عیب بین زانی که تو عاشق نه ای
لاجرم این شیوه را لایق نه ای

گر ز عشق اندک خبر می دیدیی
عیب ها جمله هنر می دیدیی

#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چه سازم که سوی تو راهی ندارم
کجایی که جز تو پناهی ندارم

چگونه کشم بار هجرت چو کوهی
که من طاقت برگ کاهی ندارم

#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در صومعه سجّاده‌نشینان مجازی



سوز دل آلوده‌ی خَمّار ندانند...

#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عاشق آن باشد که چون آتش بُوَد
گرم‌رو، سوزنده و سرکش بُوَد

درد و خون دل ببايد عشق را
قصه‌ای مشكل ببايد عشق را

ساقیا خونِ جگر در جام کن
گر نداری درد از ما وام کن

عشق را با كافری خويشی بُوَد
كافری خود مغزِ درويشی بُوَد

مردِ كارافتاده بايد عشق را
مردمِ آزاده بايد عشق را

تو نه كارافتاده‌ای نه عاشقی
مرده‌ای تو، عشق را كی لايقی؟!

#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ذرّه‌ای دردم دِه ای درمانِ من
زانکه بی دردت بميرد جانِ من

چون برآيد جان ندارم جز تو کس
هم رهِ جانم تو باش آخر نفس

چون زمن خالی بماند جایِ من
گر تو همراهم نباشی وایِ من


#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جانا دلم ببردی و جانم بسوختی
گفتم بنالم از تو زبانم بسوختی

اول به وصل خویش بسی وعده دادیم
واخر چو شمع در غم آنم بسوختی

چون شمع نیم کشته و آورده جان به لب
در انتظار وصل چنانم بسوختی

کس نیست کز خروش منش نیست آگهی
آگاه نیستی که چه سانم بسوختی

جانم بسوخت بر من مسکین دلت نسوخت
آخر دلت نسوخت که جانم بسوختی

تا پادشا گشتی بر دیده و دلم
اینم به باد دادی و آنم بسوختی

گفتم که از غمان تو آهی برآورم
آن آه در درون دهانم بسوختی

گفتی که با تو سازم و پیدا شوم تو را
پیدا نیامدی و نهانم بسوختی

یکدم بساز با دل عطار و بیش ازین
آتش مزن که عقل و روانم بسوختی


#عطار_نیشابوری🖤

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خورشید رخت ملک جهان می‌بخشد
دُرّ سخنت گنـــــج نـــــهان می‌بخشد

صد جان یابم از غــم عشقت هر روز
گویی که غم عِشق تو جان می‌بخشد

#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به وقت صبح  دل را  تازه یابی
همه    ذرّات   در   آوازه    یابی

به وقت صبح دل را شاد گردان
حقیقت  جان و دل  آباد  گردان

#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خوشا آن صبح کین جان دردمیدست
نمود عشق اینجا شد پدیدست

خوشا آن صبح کآدم کرد پیدا
ز ذات خود در این دنیا هویدا

خوشا آن صبح کاندر خاک باشیم
نمود عشق و جان پاک باشیم


#عطار_نیشابوری


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
اگر خواهی که یک همدم گزینی
خردمندی گزین تا غــــــم نبینی

کسی را امتــحان ناکرده صدبار
مگردانش برِ خود صاحب اسرار

اگــر گِــرد کسـی بسیار گردی
اگرچه بس عزیزی، خوارگردی


#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گر بخواهی ریخت خونم باک نیست
من درین خون ریختن یار توام

بر دل و جانم مکن زور ای صنم
کز دل و جان عاشقِ زار توام

#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀