پشت قاب صورتے !
خیالِ نگاهت...
چہ بے صدا مے شڪنم!
پنجرهء چشمانت را بُگشا ،
تا با قلبے مالامال از عشق
بر ایوان چشمانت جلوس ڪنم.
چشمانت مال من ....
هر چہ دارم مال تو ...
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خیالِ نگاهت...
چہ بے صدا مے شڪنم!
پنجرهء چشمانت را بُگشا ،
تا با قلبے مالامال از عشق
بر ایوان چشمانت جلوس ڪنم.
چشمانت مال من ....
هر چہ دارم مال تو ...
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من در رَه عشق تو جان گذاشتم
چشم و دل زِ تو بر نداشتم
در وادی عشقِ تو شُهرهء شهرم
که به عشقِ تو پرچم شعر برافراشتم
بیرون نشوی از خواب و بیداری من
که به چشمانِ تو غزلی نِگاشتم
میانِ لاله های خونین و مرگِ غنچه
من دل به همتِ عشق تو گماشتم
میانِ آغوش سردِ خاکِ خزان
نهال سبزِ عشقِ تو را کاشتم
ردای عشق پوشیدم و عزم تو کردم
صد رَه رفتم و نگاه به رَه تو داشتم
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چشم و دل زِ تو بر نداشتم
در وادی عشقِ تو شُهرهء شهرم
که به عشقِ تو پرچم شعر برافراشتم
بیرون نشوی از خواب و بیداری من
که به چشمانِ تو غزلی نِگاشتم
میانِ لاله های خونین و مرگِ غنچه
من دل به همتِ عشق تو گماشتم
میانِ آغوش سردِ خاکِ خزان
نهال سبزِ عشقِ تو را کاشتم
ردای عشق پوشیدم و عزم تو کردم
صد رَه رفتم و نگاه به رَه تو داشتم
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شب ها....
سر پنجهء خیالِ ،
چشمانِ تو...!
تلنگور میزند ،
به بلور احساسم !
احساسم پُر میشود از ،
نگاهِ ارغوانے تو.
بادِ نمناک پاییزے تو
شاخهء شبِ جانم را ،
عُریانِ خاطراتت مے ڪند.
میخواهم امشب....
دست در دست ماه بگذارم ،
لباسے از جنسِ حریر آبی... ،
خیالِ تو بر قامت ماه ،
بپوشانم.
میخواهم قاصدڪِ بودنت را
خبر ڪنم.
دستِ به دامن باد شوم !
"تو ڪجایے ، تو ڪجایی"
من و ماه و قاصدک روے دوش باد
به مهمانے ایوانِ نگاهت مے آئیم.
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سر پنجهء خیالِ ،
چشمانِ تو...!
تلنگور میزند ،
به بلور احساسم !
احساسم پُر میشود از ،
نگاهِ ارغوانے تو.
بادِ نمناک پاییزے تو
شاخهء شبِ جانم را ،
عُریانِ خاطراتت مے ڪند.
میخواهم امشب....
دست در دست ماه بگذارم ،
لباسے از جنسِ حریر آبی... ،
خیالِ تو بر قامت ماه ،
بپوشانم.
میخواهم قاصدڪِ بودنت را
خبر ڪنم.
دستِ به دامن باد شوم !
"تو ڪجایے ، تو ڪجایی"
من و ماه و قاصدک روے دوش باد
به مهمانے ایوانِ نگاهت مے آئیم.
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شعرم از ... ،
شانهء ماه ،
تا چشمِ خورشید!
بوی تو داشت.
دستِ شعرم ،
تا صبح واژه به ،
گیسوی خیالِ تو میبافت.
تو نبودی ....
آیینهء دلم شکست !
شانه هایم به ،
دنبالِ امتدادِ...
حریر دستانِ تو بود.
خواستم نمازی به عشق!
سوی قبلهء چشمان تو...
بخوانم.
بس که ،
درگیر خیالِ تو شدم
زمزمهء اَذانِ ،
موهای تو گذشت !
من ماندم و قضای نماز تو.
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شانهء ماه ،
تا چشمِ خورشید!
بوی تو داشت.
دستِ شعرم ،
تا صبح واژه به ،
گیسوی خیالِ تو میبافت.
تو نبودی ....
آیینهء دلم شکست !
شانه هایم به ،
دنبالِ امتدادِ...
حریر دستانِ تو بود.
خواستم نمازی به عشق!
سوی قبلهء چشمان تو...
بخوانم.
بس که ،
درگیر خیالِ تو شدم
زمزمهء اَذانِ ،
موهای تو گذشت !
من ماندم و قضای نماز تو.
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀