چشمت شرابخانه ی شیراز من شده است
نازت نیاز خلوت غم باز من شده است
چشمک زدی ستاره و صاحب قران شوم
وقتی که ماه آینه پرداز من شده ست
شاه جهان و حور بهشتم نکرد صید
آهوی چشم توست که شهباز من شده ست
آنقدر پر زدم که قفس بال و پر گرفت
این بال خواستن پر پرواز من شده است
پروانه ام نه بلبل پر ادعای گل
شمعم! سکوت سوختن آواز من شده ست
شد زنده با مسیح غمت قلب مرده ام
پیغمبری ست عشق که دمساز من شده ست
دیگر به گوش قاصدکی راز دل مگو
پرپر شد آن رفیق که همراز من شده ست
عکسی که نیستی تو در آن عکس زندگی ست
شرمنده ام من از تو گر ابراز من شده است
خاکستری ست مانده از آن آتشی که رفت
این خاطرات تر که پس انداز من شده ست
#رحمان_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نازت نیاز خلوت غم باز من شده است
چشمک زدی ستاره و صاحب قران شوم
وقتی که ماه آینه پرداز من شده ست
شاه جهان و حور بهشتم نکرد صید
آهوی چشم توست که شهباز من شده ست
آنقدر پر زدم که قفس بال و پر گرفت
این بال خواستن پر پرواز من شده است
پروانه ام نه بلبل پر ادعای گل
شمعم! سکوت سوختن آواز من شده ست
شد زنده با مسیح غمت قلب مرده ام
پیغمبری ست عشق که دمساز من شده ست
دیگر به گوش قاصدکی راز دل مگو
پرپر شد آن رفیق که همراز من شده ست
عکسی که نیستی تو در آن عکس زندگی ست
شرمنده ام من از تو گر ابراز من شده است
خاکستری ست مانده از آن آتشی که رفت
این خاطرات تر که پس انداز من شده ست
#رحمان_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به نام مستی الله چشمت
شدم ققنوس آتشگاه چشمت
زد آتش، آتشِ هر نشئه ای را
خمار فتنه ی جانکاه چشمت
دو لیلی رخ شب مجنون فریبند
دو جادو مهرههای ماه چشمت
دو خونی گرگ پیراهن دریده
دو یوسف آفتاب چاه چشمت
چه شیران را که صید آهوان کرد
فریب آهوی روباه چشمت
صراط المستقیم عارفان است
به پای سر شدن گمراه چشمت
تماشایی ندارد دار دنیا
مگر برگ تماشاگاه چشمت
ز چشم آبی ات در آتش سرخ
سیه روز آمده سیاح چشمت
تو دلخواه منی ای کاش می شد
که من هم می شدم دلخواه چشمت
#رحمان_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شدم ققنوس آتشگاه چشمت
زد آتش، آتشِ هر نشئه ای را
خمار فتنه ی جانکاه چشمت
دو لیلی رخ شب مجنون فریبند
دو جادو مهرههای ماه چشمت
دو خونی گرگ پیراهن دریده
دو یوسف آفتاب چاه چشمت
چه شیران را که صید آهوان کرد
فریب آهوی روباه چشمت
صراط المستقیم عارفان است
به پای سر شدن گمراه چشمت
تماشایی ندارد دار دنیا
مگر برگ تماشاگاه چشمت
ز چشم آبی ات در آتش سرخ
سیه روز آمده سیاح چشمت
تو دلخواه منی ای کاش می شد
که من هم می شدم دلخواه چشمت
#رحمان_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زندگی چشم به چشمان گلی دوختن است
شمع و پروانه شدن در تب هم سوختن است
چشمه ی روشن خورشید شدن از دل شب
غنچه کردن سحری تازه بر افروختن است
وقت را خرج محبت کند آن کس که شناخت
سکه ی مهر فقط در خور اندوختن است
خام باشد که فروشد غم شیرینش را
پختگی داغ دل سوخته نفروختن است
گفت در مدرسه استاد چه می آموزی
کار استاد هنر عاشقی آموختن است
#رحمان_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شمع و پروانه شدن در تب هم سوختن است
چشمه ی روشن خورشید شدن از دل شب
غنچه کردن سحری تازه بر افروختن است
وقت را خرج محبت کند آن کس که شناخت
سکه ی مهر فقط در خور اندوختن است
خام باشد که فروشد غم شیرینش را
پختگی داغ دل سوخته نفروختن است
گفت در مدرسه استاد چه می آموزی
کار استاد هنر عاشقی آموختن است
#رحمان_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جان به شیرینی دهد فرهاد چون دانسته است
خاکِ لیلی را بگیرد خاکِ مجنون در بغل
#رحمان_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خاکِ لیلی را بگیرد خاکِ مجنون در بغل
#رحمان_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جان به لب آورد عاشق زیستن
درد دارد درد عاشق زیستن
نان شب اشک است و آهم؛ سفره در
خون دل گسترد عاشق زیستن
از شمار دوستان فردم نمود
از خودم هم طرد عاشق زیستن
ای بسا فرزانه را دیوانه وار
کرد صحرا گرد عاشق زیستن
هیچ دشمن هیچ دشمن را نکرد
آنچه با من کرد عاشق زیستن
دستِ خون دارد قمار عاشقی
خون به دست آورد عاشق زیستن
آتشی دارد که با دریای اشک
هم نگردد سرد عاشق زیستن
کوه دردم کوه دردم کوه درد
درد دارد درد عاشق زیستن
#رحمان_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
درد دارد درد عاشق زیستن
نان شب اشک است و آهم؛ سفره در
خون دل گسترد عاشق زیستن
از شمار دوستان فردم نمود
از خودم هم طرد عاشق زیستن
ای بسا فرزانه را دیوانه وار
کرد صحرا گرد عاشق زیستن
هیچ دشمن هیچ دشمن را نکرد
آنچه با من کرد عاشق زیستن
دستِ خون دارد قمار عاشقی
خون به دست آورد عاشق زیستن
آتشی دارد که با دریای اشک
هم نگردد سرد عاشق زیستن
کوه دردم کوه دردم کوه درد
درد دارد درد عاشق زیستن
#رحمان_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بی تو سرشارِ سرشکستگیام
آخرِ غم، تمامِ خستگیام
از لبت تا بنوشم آب حیات
بنگر از خاکِ جان گسستگیام
نسبتم نیست با جهان، تنها
با تو پیوند خورده بستگیام
همتِ جمع حاصلش وصل است
بیثمر فصل چند دستگیام
شب هجران توست شومی من
روز دیدار تو خجستگیام
بوی بابونه میدهد یادت
داده آرام و برده خستگیام
#رحمان_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آخرِ غم، تمامِ خستگیام
از لبت تا بنوشم آب حیات
بنگر از خاکِ جان گسستگیام
نسبتم نیست با جهان، تنها
با تو پیوند خورده بستگیام
همتِ جمع حاصلش وصل است
بیثمر فصل چند دستگیام
شب هجران توست شومی من
روز دیدار تو خجستگیام
بوی بابونه میدهد یادت
داده آرام و برده خستگیام
#رحمان_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀