چـراغِ روشـنِ روزِ شـفاعـت است علی
به حق کهباعثِخیر و هدایتاستعلی
شـکافـت کـعبـه برای تولـدش کـه خدا
به ما نشان بدهد نورِ غایت است علی
شدست ناجیجانِ رسولحقدر خواب
درونِ خواب شکوهِ شهامت است علی
شکستهقفلِجهالت به دستِسلسلهاش
یـگـانه گـوهـر تاج ولایـت اسـت علـی
نداده غـیرِ علـی تحـفه ای میان ِ نماز
چخوشسخاوتو چباکرامتاستعلی
علیست عاملِ عادل علیست دادستان
مـثال بر همـگان در عـدالت است علی
برای معجزه عیسی به مرده ها میگفت
بگـو علـی که دوای سلامـت است علی
شـدسـت خـلقت عالم شـروع با نامـش
چگونه وصفشود بینهایت است علی
#امیررضابهنام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به حق کهباعثِخیر و هدایتاستعلی
شـکافـت کـعبـه برای تولـدش کـه خدا
به ما نشان بدهد نورِ غایت است علی
شدست ناجیجانِ رسولحقدر خواب
درونِ خواب شکوهِ شهامت است علی
شکستهقفلِجهالت به دستِسلسلهاش
یـگـانه گـوهـر تاج ولایـت اسـت علـی
نداده غـیرِ علـی تحـفه ای میان ِ نماز
چخوشسخاوتو چباکرامتاستعلی
علیست عاملِ عادل علیست دادستان
مـثال بر همـگان در عـدالت است علی
برای معجزه عیسی به مرده ها میگفت
بگـو علـی که دوای سلامـت است علی
شـدسـت خـلقت عالم شـروع با نامـش
چگونه وصفشود بینهایت است علی
#امیررضابهنام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با نام تـو شـد باز گـلِ سـرخِ کـلامم
اینامتو هر دمهمه جا حُسنِ ختامم
یک قطره بهمینای دلم مهر چکاندی
یک عمـر به دنبال تو مستانه خرامم
گیراست میِ نابِ تـو آنقـدر که حتی
بر لبنرسیدستو چنینمستمدامم
هشیار نداردخبر از حالِخوشِ مست
هشـیار تریـن مسـتم و دنبال دوامم
شاهاستغلامیکه به معشوق رسیده
در راهِ رسیدن به تو ای عشق، غلامم
بی دانـه کـبـوتر رَود از لانـه اش اما
بی دانـهٔ تـو جلـدم و افتاده به بامم
دیگر نهنیاز استبهمهتابنهخورشید
چون نورِ پر از مهرِ تو تابیدهبه شامم
همـراه تو هستی همه جا تا ابـد اما
با هـر که به راه تـو رود گام به گامم
شادم کهاز احساسِبهتو شعر سرودم
هر چند کهدر درکِ تو نادانم و خامم
ای عطـرِ تو پیچیـده به هر ذرهٔ عالم
باید که تو را حضـرتِ معشوق بنامم
#امیررضابهنام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اینامتو هر دمهمه جا حُسنِ ختامم
یک قطره بهمینای دلم مهر چکاندی
یک عمـر به دنبال تو مستانه خرامم
گیراست میِ نابِ تـو آنقـدر که حتی
بر لبنرسیدستو چنینمستمدامم
هشیار نداردخبر از حالِخوشِ مست
هشـیار تریـن مسـتم و دنبال دوامم
شاهاستغلامیکه به معشوق رسیده
در راهِ رسیدن به تو ای عشق، غلامم
بی دانـه کـبـوتر رَود از لانـه اش اما
بی دانـهٔ تـو جلـدم و افتاده به بامم
دیگر نهنیاز استبهمهتابنهخورشید
چون نورِ پر از مهرِ تو تابیدهبه شامم
همـراه تو هستی همه جا تا ابـد اما
با هـر که به راه تـو رود گام به گامم
شادم کهاز احساسِبهتو شعر سرودم
هر چند کهدر درکِ تو نادانم و خامم
ای عطـرِ تو پیچیـده به هر ذرهٔ عالم
باید که تو را حضـرتِ معشوق بنامم
#امیررضابهنام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀