سخت است قلم باشی و دلتنگ نباشی
با تیغ مدارا کنی و سنگ نباشی
سخت است دلت را بتراشند و بخندی
هی با تو بجنگند و تو در جنگ نباشی
از درد دل شاعر عاشق بنویسی
با مردم صد رنگ هماهنگ نباشی
مانند قلم تکیه به یک پا کنی اما
هنگام رسیدن به خودت لنگ نباشی
سخت است بدانی و لب از لب نگشایی
سخت است خودت باشی و بی رنگ نباشی
#نغمه_مستشارنظامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با تیغ مدارا کنی و سنگ نباشی
سخت است دلت را بتراشند و بخندی
هی با تو بجنگند و تو در جنگ نباشی
از درد دل شاعر عاشق بنویسی
با مردم صد رنگ هماهنگ نباشی
مانند قلم تکیه به یک پا کنی اما
هنگام رسیدن به خودت لنگ نباشی
سخت است بدانی و لب از لب نگشایی
سخت است خودت باشی و بی رنگ نباشی
#نغمه_مستشارنظامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای شب جدایی که
چون روزم سیاهی ای شب
کن شتابی آخر،
زجان من چه خواهی ای شب...
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون روزم سیاهی ای شب
کن شتابی آخر،
زجان من چه خواهی ای شب...
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آمد بانگ خروس مؤذن میخوارگان
صبح نخستین نمود روی به نظارگان
که به کتف برفکند چادر بازارگان
روی به مشرق نهاد خسرو سیارگان
باده فراز آورید چارهٔ بیچارگان
قوموا شرب الصبوح، یا ایها النائمین
#منوچهری
#صبـح_بـخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبح نخستین نمود روی به نظارگان
که به کتف برفکند چادر بازارگان
روی به مشرق نهاد خسرو سیارگان
باده فراز آورید چارهٔ بیچارگان
قوموا شرب الصبوح، یا ایها النائمین
#منوچهری
#صبـح_بـخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیا به خلوت خیالم
باران باش
بارانی زیبا
از جنس حریر اطلسی ها
ببار بر بوته ی خشک احساسم
بیا و بوسه های امید را همچون شبنم
بر گلدان وجودم بنشان
معجزه ی عشقت را
به پای واژه های بیقرارم بریز
تا معنای تمام عاشقانه هایم
جلا دهند سکوت لبریز از عشقم را
#بـاران_مقـدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باران باش
بارانی زیبا
از جنس حریر اطلسی ها
ببار بر بوته ی خشک احساسم
بیا و بوسه های امید را همچون شبنم
بر گلدان وجودم بنشان
معجزه ی عشقت را
به پای واژه های بیقرارم بریز
تا معنای تمام عاشقانه هایم
جلا دهند سکوت لبریز از عشقم را
#بـاران_مقـدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در سحرگاهان
که همچنان چشمانم
در پس رویاهای شبانه
جستجو گر توست
وجودت را به من ببخش
منِ خسته از شبگردیهای
شبانه را به عشق دعوت کن
به وادی عاشقانه های آغوشت؛
بگذار عطر خنکای حضورت
مست کند تن نحیفم را
تا بدون هیچ کلامی
غرق شویم در حلاوت شیرینی ثانیه ها
و در سکوتی خواستنی
نگاهم برای نگاهت
شعری بگوید از دوست داشتن
شعری داغ از بوسه های عاشقانه
که بنشانم بر گوشه دفتر دلت
تا آرام شود
این قلب ملتهب از دوری تو ....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که همچنان چشمانم
در پس رویاهای شبانه
جستجو گر توست
وجودت را به من ببخش
منِ خسته از شبگردیهای
شبانه را به عشق دعوت کن
به وادی عاشقانه های آغوشت؛
بگذار عطر خنکای حضورت
مست کند تن نحیفم را
تا بدون هیچ کلامی
غرق شویم در حلاوت شیرینی ثانیه ها
و در سکوتی خواستنی
نگاهم برای نگاهت
شعری بگوید از دوست داشتن
شعری داغ از بوسه های عاشقانه
که بنشانم بر گوشه دفتر دلت
تا آرام شود
این قلب ملتهب از دوری تو ....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر زمین افتاد شمشیرت ولی چون جنگ بود
بر تو میشد زخمها زد، بر من اما ننگ بود
با خودم گفتم بگیرم دست یا جان تو را؟
اختلاف حرف دل با عقل صدفرسنگ بود
گر چه دستت را گرفتم باز هم قانع نشد
تا نبخشیدم تو را، دل همچنان دلتنگ بود
چون در آغوشت گرفتم خنجرت معلوم کرد
بر زمین افتادن شمشیر، خود نیرنگ بود
من پشیمان نیستم، اما نمیدانم هنوز
دل چرا در بازی نیرنگها یکرنگ بود
در دلم آیینهای دارم که میگوید به آه
در جهان سنگدلها کاش میشد سنگ بود
#فاضل_نظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر تو میشد زخمها زد، بر من اما ننگ بود
با خودم گفتم بگیرم دست یا جان تو را؟
اختلاف حرف دل با عقل صدفرسنگ بود
گر چه دستت را گرفتم باز هم قانع نشد
تا نبخشیدم تو را، دل همچنان دلتنگ بود
چون در آغوشت گرفتم خنجرت معلوم کرد
بر زمین افتادن شمشیر، خود نیرنگ بود
من پشیمان نیستم، اما نمیدانم هنوز
دل چرا در بازی نیرنگها یکرنگ بود
در دلم آیینهای دارم که میگوید به آه
در جهان سنگدلها کاش میشد سنگ بود
#فاضل_نظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقف است مرا عمر در این مشتاقی
احسنت زهی طراوت و رواقی
من کف نزنم تا تو نباشی مطرب
من می نخورم تا نباشی ساقی
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
احسنت زهی طراوت و رواقی
من کف نزنم تا تو نباشی مطرب
من می نخورم تا نباشی ساقی
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روی کار دیگران و پشت کار من یکی است
روز و شب در دیدهٔ شبزندهدار من یکی است
سنگ راه من نگردد سختی راه طلب
کوه و صحرا پیش سیل بیقرار من یکی است
نیست چون گل جوش من موقوف جوش نوبهار
خون منصورم، خزان و نوبهار من یکی است
گر چه در ظاهر عنان اختیارم دادهاند
حیرتی دارم که جبر و اختیار من یکی است
سادهلوحی فارغ از رد و قبولم کرده است
زشت و زیبا در دل آیینهوار من یکی است
میبرم چون چشم خوبان دل به هر حالت که هست
خواب و بیداری و مستی و خمار من یکی است
بیتامل صائب از جا بر نمیدارم قدم
خار و گل ز آهستگی در رهگذار من یکی است
#صائب_تبريزى
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روز و شب در دیدهٔ شبزندهدار من یکی است
سنگ راه من نگردد سختی راه طلب
کوه و صحرا پیش سیل بیقرار من یکی است
نیست چون گل جوش من موقوف جوش نوبهار
خون منصورم، خزان و نوبهار من یکی است
گر چه در ظاهر عنان اختیارم دادهاند
حیرتی دارم که جبر و اختیار من یکی است
سادهلوحی فارغ از رد و قبولم کرده است
زشت و زیبا در دل آیینهوار من یکی است
میبرم چون چشم خوبان دل به هر حالت که هست
خواب و بیداری و مستی و خمار من یکی است
بیتامل صائب از جا بر نمیدارم قدم
خار و گل ز آهستگی در رهگذار من یکی است
#صائب_تبريزى
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من کوه بودم، سخت و پا بر جا، باید بپرسی از قدیمی ها
دیدی چه کردی با دلم زیبا؟ حالا فقط یک ارگ ویرانم
#حسیندهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دیدی چه کردی با دلم زیبا؟ حالا فقط یک ارگ ویرانم
#حسیندهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای نگاهت روشنای آفتاب
بر آی و بتاب بر پهن دشت خاوران
تو سرود بارانی،
بر بیابان پهناور دل
بیا همپای قاصدکها گذر کن
از جاده های دور دست
تو ای یادگار سرخ آلاله
بر دامن لطیفم دست بکش
ای افسانه ی شوق
«تو را من دوستت دارمت»
#لیلاقدمیاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر آی و بتاب بر پهن دشت خاوران
تو سرود بارانی،
بر بیابان پهناور دل
بیا همپای قاصدکها گذر کن
از جاده های دور دست
تو ای یادگار سرخ آلاله
بر دامن لطیفم دست بکش
ای افسانه ی شوق
«تو را من دوستت دارمت»
#لیلاقدمیاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ﻧﺴﯿﻢ ﻋﻄر خیالت
در حوالی #عصر
ﺩﺭ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ خیال
می پیچد
این #دختر_شعر
مست از بادهٔ عشق
رقص قلمش
غزلی می شود از
جنس فریبایی!
بیا همراه رقص این قاصدک طنّاز
واژه واژه
عشـق را زمزمه کن
تا ابر احساس
سنگفرشِ کوچه های #خرداد را
بوسه باران کند.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در حوالی #عصر
ﺩﺭ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ خیال
می پیچد
این #دختر_شعر
مست از بادهٔ عشق
رقص قلمش
غزلی می شود از
جنس فریبایی!
بیا همراه رقص این قاصدک طنّاز
واژه واژه
عشـق را زمزمه کن
تا ابر احساس
سنگفرشِ کوچه های #خرداد را
بوسه باران کند.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آرزو می کردم
تو را در روزگار دیگری می دیدم
روزگاری که گنجشکان حاکم بودند
آهوان، پلیکان ها یا پریان دریایی
نقاشان، موسیقی دانها، شاعران،
عاشقان، کودکان و یا دیوانه ها
آرزو می کردم
که تو از آنِ من بودی
در روزگاری که بر گل ستم نبود
بر شعر، بر نِی و بر لطافت زنان.
اما
افسوس دیر رسیده ایم
ما گل عشق را می کاویم
در روزگاری
که عشق را نمی شناسد...
#نزار_قبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو را در روزگار دیگری می دیدم
روزگاری که گنجشکان حاکم بودند
آهوان، پلیکان ها یا پریان دریایی
نقاشان، موسیقی دانها، شاعران،
عاشقان، کودکان و یا دیوانه ها
آرزو می کردم
که تو از آنِ من بودی
در روزگاری که بر گل ستم نبود
بر شعر، بر نِی و بر لطافت زنان.
اما
افسوس دیر رسیده ایم
ما گل عشق را می کاویم
در روزگاری
که عشق را نمی شناسد...
#نزار_قبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خردادِ عزیز !
خوش آمدے ...
با این ڪه مے دانم در ڪوله ات ، چیزے جز خاطره ے امتحانات و بویِ تندِ بیقرارے ندارے ...
با این ڪه مے دانم ، هرگز شبیهِ اردیبهشت ، صورتے و دلبرانه نخواهے بود ،
با این ڪه با هوایت غریبه ام ...
ولے من آن قدر در خیالم ، حال و هوایِ نابِ اردیبهشت را ڪِش مے دهم ؛
تا حواسم از تو و تڪرارِ روزهایت پرت شود ...
مشڪل از تو نیست ...
ما از هوایِ تڪراریِ این روزها خسته ایم ...
دنبالِ معجزه مے گردیم ،
و تو اصلا شبیهِ معجزه نیستے ...
در نگاهِ من ؛
تو با تابستان ،
هیچ فرقے ندارے ...
لطفا میانِ صفحاتِ معمولے ات ؛
دو سه خط ، بارانِ غیرِ معمولے مهمانمان ڪن ...
شاید از حضورت ڪمے ذوق ڪردیم ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خوش آمدے ...
با این ڪه مے دانم در ڪوله ات ، چیزے جز خاطره ے امتحانات و بویِ تندِ بیقرارے ندارے ...
با این ڪه مے دانم ، هرگز شبیهِ اردیبهشت ، صورتے و دلبرانه نخواهے بود ،
با این ڪه با هوایت غریبه ام ...
ولے من آن قدر در خیالم ، حال و هوایِ نابِ اردیبهشت را ڪِش مے دهم ؛
تا حواسم از تو و تڪرارِ روزهایت پرت شود ...
مشڪل از تو نیست ...
ما از هوایِ تڪراریِ این روزها خسته ایم ...
دنبالِ معجزه مے گردیم ،
و تو اصلا شبیهِ معجزه نیستے ...
در نگاهِ من ؛
تو با تابستان ،
هیچ فرقے ندارے ...
لطفا میانِ صفحاتِ معمولے ات ؛
دو سه خط ، بارانِ غیرِ معمولے مهمانمان ڪن ...
شاید از حضورت ڪمے ذوق ڪردیم ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بودن تو
مرا به عظمتی وا می دارد
که در خلوتم
به رودی بلند می اندیشم
که سوار بیرق و دو پارو
در دست طی می کنیم
مسیری طولانی را
تا برسیم به بوی نسیم
و جرعه جرعه بنوشیم
مه ناز صبحگاهی را
بودن تو
مرا به خلوتی
عاشقانه می کشاند
سرزمینم را
بهشتی تر می سازد
خوش کرده به عشق
در میان نیلوفر آبی
و تالاب مهتابی
همگناه با هم
به حیاط قلبمان می کاریم
بوسه های را با طعم انار
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بودن تو
مرا به عظمتی وا می دارد
که در خلوتم
به رودی بلند می اندیشم
که سوار بیرق و دو پارو
در دست طی می کنیم
مسیری طولانی را
تا برسیم به بوی نسیم
و جرعه جرعه بنوشیم
مه ناز صبحگاهی را
بودن تو
مرا به خلوتی
عاشقانه می کشاند
سرزمینم را
بهشتی تر می سازد
خوش کرده به عشق
در میان نیلوفر آبی
و تالاب مهتابی
همگناه با هم
به حیاط قلبمان می کاریم
بوسه های را با طعم انار
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زندگی کردن در عشق، اعتماد و ناامنی است. ترک گذشته، جاری شدن در ناشناخته و خوشامدگویی به آینده است. شهامت حرکت در جادههای خطرناک است. و تنها بزدلان از خطر حذر میکنند. امّا آنها قبلاً به کلی مُردهاند. کسی که زنده است، واقعاً زنده، در اوج زندگی، همیشه در ناشناخته سیال است.
خطر هست ولی او مخاطره میکند.
دل همیشه آماده مخاطره است.
دل قمارباز است. عقل تاجر است.
عقل همیشه حسابگری میکند، شمارشگر است، امّا دل حسابگری نمیشناسد.
اُشو
شهامت
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خطر هست ولی او مخاطره میکند.
دل همیشه آماده مخاطره است.
دل قمارباز است. عقل تاجر است.
عقل همیشه حسابگری میکند، شمارشگر است، امّا دل حسابگری نمیشناسد.
اُشو
شهامت
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
امشب هوای شعرم چه بارنی است
چشمانِ شعرم پُر از پریشانی است
ابر و باد و باران و ماه و آسمان
نشسته ام به انتظار اشکم چه پنهانی است
من و واژه و دفتر و قلم پشت پنجرهء شب
به هوای دریای خیالت دلم چه طوفانی است
دویدن من در امتداد کوچه های بی قراری
حصارِ دیوار و نگاهم پُر از پشیمانی است
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چشمانِ شعرم پُر از پریشانی است
ابر و باد و باران و ماه و آسمان
نشسته ام به انتظار اشکم چه پنهانی است
من و واژه و دفتر و قلم پشت پنجرهء شب
به هوای دریای خیالت دلم چه طوفانی است
دویدن من در امتداد کوچه های بی قراری
حصارِ دیوار و نگاهم پُر از پشیمانی است
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀