💖کافه شعر💖
2.28K subscribers
4.26K photos
2.79K videos
11 files
928 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
سنڪَ یعنی من ڪه....
بعد از باخٺن در پای ؏شـق....

دسٺ بر ٺـوبه نبردم....
دل نڪندم از قمار...


#میترا_فرجی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
چشمت اگر بر روی چشمم وا نمیشد
دنیا به چشمم اینهمه زیبا نمیشد

صد سال بعد از این اگر می گشت دنیا
مانند تو در چشم من پیدا نمیشد

دستم اگر گل از گلستانت نمی چید
نت های شادی با دلم هم پا نمیشد

باران شوق تو اگر در من نمیریخت
این رود کوچک راهی دریا نمیشد

دل دادی و دل دست تو دادم و گرنه
قلبم کنار هیچ شخصی ما نمیشد

#میترا_فرجی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
سراغ از ما نمی‌گیری در این تنهایی مطلق
خوشم با خاطراتت هرکجا هستی عزیز من


شب قدر است و تنهایی امان از قلب من برده
خدا تنها خبر دارد چه کردی با دلِ این زن


زنی که حال و احساسش در این دفتر نمی‌گنجد
زنی که خم شده در زیر بار نحسی بهمن


بیا و یک قدم این سوتر از دلتنگی ام بنشین
بیا و کاخ تنهاییِ احساس مرا بشکن


قدم بگذار بر روی حریر آرزوهایم
بیا و ریشه ی تنهایی قلب مرا برکن

#میترا_فرجی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
تو منظرۀ قشنگ و دلخواه منی

آواز بلند گاه و بیگاه منی

از فاصله ها گوش بکن حرف مرا

تو ماه منی ماه منی ماه منی


#میترا_فرجی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
تلاطم های این دریا به چشمانت نمی آید
قشنگی های این دنیا به چشمانت نمی آید

همین امروز که هستم مرا در هیچ می‌پیچی
کسی مانند من فردا به چشمانت نمی آید

برای عالم و آدم دلت دلشوره می گیرد
ولی تنهاترین تنها به چشمانت نمی آید

دلم دریایی از آشوب را در سینه اش دارد
نه، این دلواپسی حتی به چشمانت نمی آید

برایت آرزوهای دلم را یک به یک گفتم
ولی افسوس این رویا به چشمانت نمی آید

#میترا_فرجی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
فصل خزان در من دمید و نوبهارم رفت
گل های سرخ آرزو از شاخسارم رفت

اندازه ی یک پلک بر هم بستن چشمی
روزی رسید از راه و یک شب از کنارم رفت

یک روز او پشت و پناه لشکر دل بود
حالا به خاک افتاده هستم، تکسوارم رفت

بیدم که درگیرم به سیلی های بادی سرد
تاب و توانم را گرفت از من قرارم رفت

با نارفیقی بین ما دیوارها چیدند
تنها عزیز و هم رفیق روزگارم رفت

با خون دل او را درون خویش پروردم
اما به دستان رقیبان یادگارم رفت

#میترا_فرجی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
سراغ از ما نمی‌گیری در این تنهایی مطلق
خوشم با خاطراتت هرکجا هستی عزیز من

شب قدر است و تنهایی امان از قلب من برده
خدا تنها خبر دارد چه کردی با دلِ این زن

زنی که حال و احساسش در این دفتر نمی‌گنجد
زنی که خم شده در زیر بار نحسی بهمن

بیا و یک قدم این سوتر از دلتنگی ام بنشین
بیا و کاخ تنهاییِ احساس مرا بشکن

قدم بگذار بر روی حریر آرزوهایم
بیا و ریشه ی تنهایی قلب مرا برکن

#میترا_فرجی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
در پای قول قصه ماندم تا بیایی
یک شهر را از خویش راندم تا بیایی

با شاپرکها و کبوترهای خانه
آوازها با بغض خواندم تا بیایی

فکر شب و تاریکی جاده نباشی
مهتاب را اینجا کشاندم تا بیایی

آن شاخه ی خوشرنگ گل را که تو دادی
در خاک گلدانی نشاندم تا بیایی

هر جا نسیم عطر تو را میبرد من هم
خود را به آنجا می رساندم تا بیایی

زن هستم اما مثل مرد اینجا نشستم
در پای عهد بسته ماندم ، تا بیایی ...

#میترا_فرجی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
در پای قول قصه ماندم تا بیایی
یک شهر را از خویش راندم تا بیایی

با شاپرکها و کبوترهای خانه
آوازها با بغض خواندم تا بیایی

فکر شب و تاریکی جاده نباشی
مهتاب را اینجا کشاندم تا بیایی

آن شاخه ی خوشرنگ گل را که تو دادی
در خاک گلدانی نشاندم تا بیایی

هر جا نسیم عطر تو را میبرد من هم
خود را به آنجا می رساندم تا بیایی

زن هستم اما مثل مرد اینجا نشستم
در پای عهد بسته ماندم ، تا بیایی ...

#میترا_فرجی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
سراغ از ما نمی‌گیری در این تنهایی مطلق
خوشم با خاطراتت هرکجا هستی عزیز من

شب قدر است و تنهایی امان از قلب من برده
خدا تنها خبر دارد چه کردی با دلِ این زن

زنی که حال و احساسش در این دفتر نمی‌گنجد
زنی که خم شده در زیر بار نحسی بهمن

بیا و یک قدم این سوتر از دلتنگی ام بنشین
بیا و کاخ تنهاییِ احساس مرا بشکن

قدم بگذار بر روی حریر آرزوهایم
بیا و ریشه ی تنهایی قلب مرا برکن

#میترا_فرجی
#کافه_شعر


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای کاش کسی از تو برایم خبری داشت
یک گوشه ی این شهر به سمت تو دری داشت

تنها دلِ من نه که همه عالم و آدم
هر کس که دلی داشت به سمتت نظری داشت

بیچاره دل خون شده ی خسته ی من بود
دنبال سرت حال بد و چشم تری داشت

هر چند برایت غزل از معجزه گفتند
اما قلمم حرف دل تازه تری داشت

با طعنه برایم شبی از عشق نوشتی
هرگز نچشیدی که مسیر خطری داشت

سر سلسله ی هر چه گل و نور و ستاره
ای کاش دلت از دل من هم خبری داشت

وقتی که به خنده به همه سرمه چشاندی
در کنج قفس مرغ دلم بال و پری داشت

حرف و غزل و شعر و دوبیتی و ترانه
هر نکته نوشتی به دل من اثری داشت

#میترا_فرجی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
در پای قول قصه ماندم تا بیایی
یک شهر را از خویش راندم تا بیایی

با شاپرکها و کبوترهای خانه
آوازها با بغض خواندم تا بیایی

فکر شب و تاریکی جاده نباشی
مهتاب را اینجا کشاندم تا بیایی

آن شاخه ی خوشرنگ گل را که تو دادی
در خاک گلدانی نشاندم تا بیایی

هر جا نسیم عطر تو را میبرد من هم
خود را به آنجا می رساندم تا بیایی

زن هستم اما مثل مرد اینجا نشستم
در پای عهد بسته ماندم ، تا بیایی ...


#میترا_فرجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از اینکه همیشه شعر من غم دارد
یعنی که تو را تو را تو را کم دارد

اوج غم من جمعه نبوده ست ببین
سرتاسر هفته بی تو ماتم دارد

#میترا_فرجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
زندگی این روزها ناسازگاری می کند
روی دوش خسته ام دائم سواری می کند

بین ما و دل قراری بود اما سال هاست
این دل وامانده دارد بی قراری می کند

حال این دیوانه را دیوانه می داند عزیز
دیده ای دیوانه ای دیوانه داری می‌کند؟!

هر که حال و روز ما را دید با لبخند گفت
بر سر بیراهه ها چشم انتظاری می کند

من همانم، آن زن بی جان و روحی که هنوز
با تمام مردگی شب زنده داری می کند

آنکه روزی زندگیم را به پایش ریختم
کم کمک دارد مرا از خود فراری می کندا

#میترا_فرجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
زندگی این روزها ناسازگاری می کند
روی دوش خسته ام دائم سواری می کند

بین ما و دل قراری بود اما سال هاست
این دل وامانده دارد بی قراری می کند

حال این دیوانه را دیوانه می داند عزیز
دیده ای دیوانه ای دیوانه داری می‌کند؟!

هر که حال و روز ما را دید با لبخند گفت
بر سر بیراهه ها چشم انتظاری می کند

من همانم، آن زن بی جان و روحی که هنوز
با تمام مردگی شب زنده داری می کند

آنکه روزی زندگیم را به پایش ریختم
کم کمک دارد مرا از خود فراری می کندا

#میترا_فرجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
زندگی این روزها ناسازگاری می کند
روی دوش خسته ام دائم سواری می کند

بین ما و دل قراری بود اما سال هاست
این دل وامانده دارد بی قراری می کند

حال این دیوانه را دیوانه می داند عزیز
دیده ای دیوانه ای دیوانه داری می‌کند؟!

هر که حال و روز ما را دید با لبخند گفت
بر سر بیراهه ها چشم انتظاری می کند

من همانم، آن زن بی جان و روحی که هنوز
با تمام مردگی شب زنده داری می کند

آنکه روزی زندگیم را به پایش ریختم
کم کمک دارد مرا از خود فراری می کندا

#میترا_فرجی
‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀