مرد چشم و گوش بسته مشکلاتش کمتر است
شاه بزدل احتمال کیش و ماتش کمتر است
خوش بحالش!وصف گیسوی تو را نشنیده است
هرکه با دیوان حافظ ارتباطش کمتر است
#سید_ایمان_زعفرانچی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
شاه بزدل احتمال کیش و ماتش کمتر است
خوش بحالش!وصف گیسوی تو را نشنیده است
هرکه با دیوان حافظ ارتباطش کمتر است
#سید_ایمان_زعفرانچی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
مرد چشم و گوش بسته مشکلاتش کمتر است
شاه بزدل احتمال کیش و ماتش کمتر است
خوش بحالش!وصف گیسوی تو را نشنیده است
هرکه با دیوان حافظ ارتباطش کمتر است
#سید_ایمان_زعفرانچی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
شاه بزدل احتمال کیش و ماتش کمتر است
خوش بحالش!وصف گیسوی تو را نشنیده است
هرکه با دیوان حافظ ارتباطش کمتر است
#سید_ایمان_زعفرانچی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
بلندم میکند گاهی، زمینم میزند اغلب
سپس داغِ غمش را بر جَبینم میزند اغلب
مرا حیثیّتی بین مسلمانان نمیماند
که عیّاری که من دارم، به دینم میزند اغلب
نمیآید به چشمش بیستونی که دلم کنده
اگر طعنه به عزم راستینم میزند اغلب
رقیبم غالباً روزی رفیقم بوده... میدانی؟
مرا مار درون آستینم میزند اغلب...
#سید_ایمان_زعفرانچی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
سپس داغِ غمش را بر جَبینم میزند اغلب
مرا حیثیّتی بین مسلمانان نمیماند
که عیّاری که من دارم، به دینم میزند اغلب
نمیآید به چشمش بیستونی که دلم کنده
اگر طعنه به عزم راستینم میزند اغلب
رقیبم غالباً روزی رفیقم بوده... میدانی؟
مرا مار درون آستینم میزند اغلب...
#سید_ایمان_زعفرانچی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
همیشه تلخترین انتخاب من بودی
شکر به کام من از دست روزگارم نیست
#روحالله_مهدوی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
دل شکستن عادتش بود و پس از آن میرسید
نوبت دلداریاش، از حق نباید بگذریم!
#سید_ایمان_زعفرانچی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
تو تککبریتِ امّیدم در اوج بىکسى بودى
تو را -اى عشق!- با امّیدوارى روشنت کردم
#سید_تقی_سیدی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
دلم گرم است... انگاری که در آن آتشی داری
هوا خوب است، بین فالها عطر تو پیچیده
#علی_نقویان
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
تبِ واسوختگی جان مرا سوخت، چه شد
گر زنی بر رگِ جان، یکدوسه نیشم دیگر...
#محتشم_کاشانی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شکر به کام من از دست روزگارم نیست
#روحالله_مهدوی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
دل شکستن عادتش بود و پس از آن میرسید
نوبت دلداریاش، از حق نباید بگذریم!
#سید_ایمان_زعفرانچی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
تو تککبریتِ امّیدم در اوج بىکسى بودى
تو را -اى عشق!- با امّیدوارى روشنت کردم
#سید_تقی_سیدی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
دلم گرم است... انگاری که در آن آتشی داری
هوا خوب است، بین فالها عطر تو پیچیده
#علی_نقویان
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
تبِ واسوختگی جان مرا سوخت، چه شد
گر زنی بر رگِ جان، یکدوسه نیشم دیگر...
#محتشم_کاشانی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بلندم میکند گاهی، زمینم میزند اغلب
سپس داغِ غمش را بر جَبینم میزند اغلب
مرا حیثیّتی بین مسلمانان نمیماند
که عیّاری که من دارم، به دینم میزند اغلب
نمیآید به چشمش بیستونی که دلم کنده
اگر طعنه به عزم راستینم میزند اغلب
رقیبم غالباً روزی رفیقم بوده... میدانی؟
مرا مار درون آستینم میزند اغلب...
#سید_ایمان_زعفرانچی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
سپس داغِ غمش را بر جَبینم میزند اغلب
مرا حیثیّتی بین مسلمانان نمیماند
که عیّاری که من دارم، به دینم میزند اغلب
نمیآید به چشمش بیستونی که دلم کنده
اگر طعنه به عزم راستینم میزند اغلب
رقیبم غالباً روزی رفیقم بوده... میدانی؟
مرا مار درون آستینم میزند اغلب...
#سید_ایمان_زعفرانچی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آورده بود خاطرهها را به یاد و مُرد
سر را به روی دفتر شعرش نهاد و مُرد
قبل از شروع شعر جدیدش نوشته بود
نذر سلامتیّ سرت، إن یَکاد و مُرد
در زیر صفر مطلقِ سرمای رفتنت
یخ زد نهال شاعری از انجماد و مُرد
تصمیم بر سرودن شعری برای تو
آخر به دست عاشقتان کار داد و مُرد!
تنها نوشت "محشر" و در پانوشتِ متن
آن را به چشمهای تو کرد استناد و مُرد
در قحطِ شانههای تو باید به هیچکس
تکیه نکرد و روی دو پا ایستاد و مُرد...
#سید_ایمان_زعفرانچی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
سر را به روی دفتر شعرش نهاد و مُرد
قبل از شروع شعر جدیدش نوشته بود
نذر سلامتیّ سرت، إن یَکاد و مُرد
در زیر صفر مطلقِ سرمای رفتنت
یخ زد نهال شاعری از انجماد و مُرد
تصمیم بر سرودن شعری برای تو
آخر به دست عاشقتان کار داد و مُرد!
تنها نوشت "محشر" و در پانوشتِ متن
آن را به چشمهای تو کرد استناد و مُرد
در قحطِ شانههای تو باید به هیچکس
تکیه نکرد و روی دو پا ایستاد و مُرد...
#سید_ایمان_زعفرانچی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
سهم خود را از خوشیها بیش و کم برداشتم
چند روزی در کنار تو قدم برداشتم
سالها روی زمینی که برای من نبود
کاشتم با شادی امّا کوهِ غم برداشتم
در رکوعم، مکث بیش از حد ریاکاری نبود
زیر آوار جداییّ تو خم برداشتم
مدّتی در نقش قربانی خودت را جا زدی
من فداکارانه نقش متّهم برداشتم
دل بریدم، معجزاتت هم مسلمانم نکرد
کافری بودم که در قلبم پیمبر داشتم...
#سید_ایمان_زعفرانچی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چند روزی در کنار تو قدم برداشتم
سالها روی زمینی که برای من نبود
کاشتم با شادی امّا کوهِ غم برداشتم
در رکوعم، مکث بیش از حد ریاکاری نبود
زیر آوار جداییّ تو خم برداشتم
مدّتی در نقش قربانی خودت را جا زدی
من فداکارانه نقش متّهم برداشتم
دل بریدم، معجزاتت هم مسلمانم نکرد
کافری بودم که در قلبم پیمبر داشتم...
#سید_ایمان_زعفرانچی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀