روی لب های تو وقتی ردی از لبخند نیست
در وجودم سنگ روی سنگ دیگر بند نیست
اخم هایت را کمی وا کن که تاب آوردنش
در توان شانه های خسته ی الوند نیست
خواجه ی قاجار اگر چشم کسی را کور کرد
قصه اش آنچه مورخ ها به ما گفتند نیست،
خواست تا از چشم زخم دشمنان حفظت کند
خوب می دانست کار آتش و اسپند نیست
آنقدر شیرین زبانی کار دستم داده ای
قند خون از خوردن ِ بیش از نیاز ِ قند نیست
ای تنت شیراز راز آلود فتحت می کنم
گرچه در رگ هام خون پادشاه زند نیست
#سورنا_جوکار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در وجودم سنگ روی سنگ دیگر بند نیست
اخم هایت را کمی وا کن که تاب آوردنش
در توان شانه های خسته ی الوند نیست
خواجه ی قاجار اگر چشم کسی را کور کرد
قصه اش آنچه مورخ ها به ما گفتند نیست،
خواست تا از چشم زخم دشمنان حفظت کند
خوب می دانست کار آتش و اسپند نیست
آنقدر شیرین زبانی کار دستم داده ای
قند خون از خوردن ِ بیش از نیاز ِ قند نیست
ای تنت شیراز راز آلود فتحت می کنم
گرچه در رگ هام خون پادشاه زند نیست
#سورنا_جوکار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میروم تا با غرورت اندکی خلوت کنی
در دلت با شعر هایم اندکی صحبت کنی
حسرتی باشد برایت همکلامی با دلم
لاجرم با غصه هایت اندکی غیبت کنی
در خیالت نقشِ من با خونِ دل جاری شود
در نبودم دیگران را غرقِ در عبرت کنی
میروم تا قصه ی هجرانِ یارت تا ابد
زهرِ بر کامت شود ،با دیگران قسمت کنی
میروم تا هر که از حالِ پریشانت شنید
خاطراتت را کنارم غرقِ در تهمت کنی
دردِ بی درمانت آخر می کشاند تا جنون
قاصدک تا قاصدک را بیخبر عادت کنی
#مسلم_خزایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در دلت با شعر هایم اندکی صحبت کنی
حسرتی باشد برایت همکلامی با دلم
لاجرم با غصه هایت اندکی غیبت کنی
در خیالت نقشِ من با خونِ دل جاری شود
در نبودم دیگران را غرقِ در عبرت کنی
میروم تا قصه ی هجرانِ یارت تا ابد
زهرِ بر کامت شود ،با دیگران قسمت کنی
میروم تا هر که از حالِ پریشانت شنید
خاطراتت را کنارم غرقِ در تهمت کنی
دردِ بی درمانت آخر می کشاند تا جنون
قاصدک تا قاصدک را بیخبر عادت کنی
#مسلم_خزایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من خمارم ساقیا! پیمانه میخواهد دلم
استکان پر کن، مِیِ جانانه میخواهد دلم
هِقهِقی امشب گلویم را نوازش میدهد
گریه دارد چشمهایم، شانه میخواهد دلم
شمعِ من! جرات بده تا لحظهای پر، وا کنم
باز بی پرواییِ پروانه میخواهد دلم
شهرزادِ قصه و لیلای مجنون، حرف بود
داستانهایی بجز افسانه میخواهد دلم
نذر نازت میشوم، آغوش وا کن زودتر
یک بغل معشوقهی فتانه میخواهد دلم
از لبانت وحی نازل میشود؛ قدری بخند
آیهای هم رنگ با حنانه میخواهد دلم
آخر فرمانبری از عقل، سرگردانی است
مثل عاکف حالتی دیوانه می خواهد دلم-
#محمدعلی_عرب_نژاد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
استکان پر کن، مِیِ جانانه میخواهد دلم
هِقهِقی امشب گلویم را نوازش میدهد
گریه دارد چشمهایم، شانه میخواهد دلم
شمعِ من! جرات بده تا لحظهای پر، وا کنم
باز بی پرواییِ پروانه میخواهد دلم
شهرزادِ قصه و لیلای مجنون، حرف بود
داستانهایی بجز افسانه میخواهد دلم
نذر نازت میشوم، آغوش وا کن زودتر
یک بغل معشوقهی فتانه میخواهد دلم
از لبانت وحی نازل میشود؛ قدری بخند
آیهای هم رنگ با حنانه میخواهد دلم
آخر فرمانبری از عقل، سرگردانی است
مثل عاکف حالتی دیوانه می خواهد دلم-
#محمدعلی_عرب_نژاد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حالا که دل شبیه بهاران نورس است
از چشم تو ترانه سرودن مرا بس است
این لب عصاره از تب گندم وَ سیب داشت
بی هرم بوسه ، غنچه ی احساس نارس است
گل کرده بوته بوته مویم به شانه ات
گل ها بدون حرمت دستان تو خس است
شیرین شود نگاه من از خنده های تو
با بغض ، طعم خاطره ی لحظه ها، گس است
تن پوش پاک و ساده این گفتگوی ناب
در حرمت صداقتمان ، همچو اطلس است
در چار فصل سبز طبیعت ، اگر دمی
دستی به دست یار نباشد ، هوا پس است
انبوه واژه های زمینی چه مبهمند
در وصف عشق ، نبض الفبا چه بی کس است
صدگونه گفته اند سخن ، در حریم دوست
مهرسکوت وعشق بیاور ، سخن بس است
#زیبا_حسینی_جیرندهی
#شبتون_عاشقانه🍀❤🍀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از چشم تو ترانه سرودن مرا بس است
این لب عصاره از تب گندم وَ سیب داشت
بی هرم بوسه ، غنچه ی احساس نارس است
گل کرده بوته بوته مویم به شانه ات
گل ها بدون حرمت دستان تو خس است
شیرین شود نگاه من از خنده های تو
با بغض ، طعم خاطره ی لحظه ها، گس است
تن پوش پاک و ساده این گفتگوی ناب
در حرمت صداقتمان ، همچو اطلس است
در چار فصل سبز طبیعت ، اگر دمی
دستی به دست یار نباشد ، هوا پس است
انبوه واژه های زمینی چه مبهمند
در وصف عشق ، نبض الفبا چه بی کس است
صدگونه گفته اند سخن ، در حریم دوست
مهرسکوت وعشق بیاور ، سخن بس است
#زیبا_حسینی_جیرندهی
#شبتون_عاشقانه🍀❤🍀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Safar
Moein
#پیشنهاد_دانلود
#معین
#سفر
سفر کردم که از عشقت جدا شم 😔
◁❚❚▷ ◉──── ❤♪
❤❤❤❤❤❤❤
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🌼🌼🌼🌼
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#معین
#سفر
سفر کردم که از عشقت جدا شم 😔
◁❚❚▷ ◉──── ❤♪
❤❤❤❤❤❤❤
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🌼🌼🌼🌼
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Chi Shod
Hamid Rakhshandeh
#پیشنهاد_دانلود
#چی_شد
#حمید_رخشنده
#منو از این #تنهایی ها
#دلشوره ها ، #تو بیا جمع ام کن
#منو درکم کن ، یه کم #درد کم کن
از این همه دردهای #تو #دلم
#خودت بگو ، نباشی من کجا برم کاشکی فقط یبار
سراغی از #من #دیونه ی
#عاشق بگیری
◁❚❚▷ ◉──── ❤😔♪
❤❤❤❤❤❤❤❤❤
🍀🍀🍀🍀🍀
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌿🌿🌿🌿🌿
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#چی_شد
#حمید_رخشنده
#منو از این #تنهایی ها
#دلشوره ها ، #تو بیا جمع ام کن
#منو درکم کن ، یه کم #درد کم کن
از این همه دردهای #تو #دلم
#خودت بگو ، نباشی من کجا برم کاشکی فقط یبار
سراغی از #من #دیونه ی
#عاشق بگیری
◁❚❚▷ ◉──── ❤😔♪
❤❤❤❤❤❤❤❤❤
🍀🍀🍀🍀🍀
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌿🌿🌿🌿🌿
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍬💖امیدوارم امروز و همیشه #گلبـــــرک
🍫💝لبخنــــد روے لبهایتان بنشیند
صبحتون بـــه رنگ☺️عشــــق ..✌️❤️
این گلهای زیبا پیشکش وجود نازنین تک تک شما عزیزان همراه
💝💝💝❤❤❤🌼🌼🌼🌹🌹🌹🌸🌸🌸
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
🍫💝لبخنــــد روے لبهایتان بنشیند
صبحتون بـــه رنگ☺️عشــــق ..✌️❤️
این گلهای زیبا پیشکش وجود نازنین تک تک شما عزیزان همراه
💝💝💝❤❤❤🌼🌼🌼🌹🌹🌹🌸🌸🌸
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خیزید که هنگام صبوح دگر آمد
شب رفت و ز مشرق علم صبح برآمد
نزدیک خروس از پی بیداری مستان
دیریست که پیغام نسیم سحر آمد...!
#انوری
#درود_روزتون_درخشان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شب رفت و ز مشرق علم صبح برآمد
نزدیک خروس از پی بیداری مستان
دیریست که پیغام نسیم سحر آمد...!
#انوری
#درود_روزتون_درخشان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ماهرویان زلف مشکین را پریشان کردهاند
عاشقان دنیی و دین در کار ایشان کردهاند
نور صبح از پرده شب آشکارا میشود
گر چه عارض را به زیر زلف پنهان کردهاند
#همام_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عاشقان دنیی و دین در کار ایشان کردهاند
نور صبح از پرده شب آشکارا میشود
گر چه عارض را به زیر زلف پنهان کردهاند
#همام_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی
که روی چون قمر از دوستان بپوشیدی
من از جفای زمان بلبلا نخفتم دوش
تو را چه بود که تا صبح میخروشیدی
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که روی چون قمر از دوستان بپوشیدی
من از جفای زمان بلبلا نخفتم دوش
تو را چه بود که تا صبح میخروشیدی
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیا که ز نوش لعل لبت دوباره من مست شدم
نیست بودم و با بودن تودوباره من هست شدم
هوشیارشدم من شب وروزکنج خرابات
چون رخ بنمودی من دوباره باز مست شدم
#امیر_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نیست بودم و با بودن تودوباره من هست شدم
هوشیارشدم من شب وروزکنج خرابات
چون رخ بنمودی من دوباره باز مست شدم
#امیر_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♥️به رسم ادب روزمونو با سلام
🖤بـر سرور و سـالار شهیدان
♥️آقا اباعبدالله شروع میکنیم
🖤اَلسلامُ علی الحُسین
♥️وعلی علی بن الحُسین
🖤وَعلی اُولاد الـحسین
♥️وعَلی اصحاب الحسین
🖤اربعین حسینی را به شما
♥️عزیزان تسلیت عرض میکنیم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
🖤بـر سرور و سـالار شهیدان
♥️آقا اباعبدالله شروع میکنیم
🖤اَلسلامُ علی الحُسین
♥️وعلی علی بن الحُسین
🖤وَعلی اُولاد الـحسین
♥️وعَلی اصحاب الحسین
🖤اربعین حسینی را به شما
♥️عزیزان تسلیت عرض میکنیم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اربعین تو رسیده است و ز راه آمده است
خواهرت با قد خم گشته و آه آمده است
زینب از وادی شام آمـده چشـمت روشن
از کجا تا به کجا آمـده ؟ چشـمت روشن
#سهیل_عرب
#الف
#اربعین_حسینی_تسلیت_باد🖤
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خواهرت با قد خم گشته و آه آمده است
زینب از وادی شام آمـده چشـمت روشن
از کجا تا به کجا آمـده ؟ چشـمت روشن
#سهیل_عرب
#الف
#اربعین_حسینی_تسلیت_باد🖤
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#اربعین_حسینی_تسلیت 🏴
بـا سوز باد زمزمه ی آه می رسد
آه از دمی که قافله از راه می رسد
با اشک و آه داغ جهان تازه می شود
غم می شود مُسافر و ناگاه می رسد
از بس که جانِ کاسته رفته است زیرِ خاک
از زیرِ خاک ناله ی جانکاه می رسد
افلاک را گرفته اگر ناله، شک نکن
این نالهها ادامه اش از چاه می رسَد
وقتی که قصهی تو به "سر" میرسد، به شام_
هفتاد و چند قصه ی کوتاه می رسد
دیگر به هیچ سلطنتی اعتماد نیست
با دستِ بسته لشکرِ یک شاه می رسَد
حالا رسیده اهلِ حرم بر سرِ مزار
عشق از ازل به مردُمِ آگاه می رسد
بیم است تا به لرزه درآیَد تمامِ عـرش
از جزر و مدِّ گریه که تا ماه می رسد
با بوی اربعینِ تو خوش میشَود دلم
دل میدهم به عشق که دلخواه می رسد
#الهه_سلطانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بـا سوز باد زمزمه ی آه می رسد
آه از دمی که قافله از راه می رسد
با اشک و آه داغ جهان تازه می شود
غم می شود مُسافر و ناگاه می رسد
از بس که جانِ کاسته رفته است زیرِ خاک
از زیرِ خاک ناله ی جانکاه می رسد
افلاک را گرفته اگر ناله، شک نکن
این نالهها ادامه اش از چاه می رسَد
وقتی که قصهی تو به "سر" میرسد، به شام_
هفتاد و چند قصه ی کوتاه می رسد
دیگر به هیچ سلطنتی اعتماد نیست
با دستِ بسته لشکرِ یک شاه می رسَد
حالا رسیده اهلِ حرم بر سرِ مزار
عشق از ازل به مردُمِ آگاه می رسد
بیم است تا به لرزه درآیَد تمامِ عـرش
از جزر و مدِّ گریه که تا ماه می رسد
با بوی اربعینِ تو خوش میشَود دلم
دل میدهم به عشق که دلخواه می رسد
#الهه_سلطانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
"حسینی که بود حسینی که ما ساختیم"
این حسین پور علی و مادرش زهرا که نیست
رحمت عام خدا در محشر کبری که نیست
این حسینی که شما در بوق و کرنا کرده اید
آن حسینِ ظلم برانداز در دلها که نیست
این حسین نان شما را چرب و چیلی میکند
آن حسینِ زاهد ببریده از دنیا که نیست
تخم کینه میگذارد این حسین در جانتان
آن کریم پرده پوش عصر عاشورا که نیست
آن حسینِ ما شکافد نیل را با یک نگاه
آه اما این یکی با صد عصا موسی که نیست
عاشقانش گر شماهایید من دارم یقین
این حسینِ دست گیر شمر خولی ها که نیست
#سـجاد_احمدیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
این حسین پور علی و مادرش زهرا که نیست
رحمت عام خدا در محشر کبری که نیست
این حسینی که شما در بوق و کرنا کرده اید
آن حسینِ ظلم برانداز در دلها که نیست
این حسین نان شما را چرب و چیلی میکند
آن حسینِ زاهد ببریده از دنیا که نیست
تخم کینه میگذارد این حسین در جانتان
آن کریم پرده پوش عصر عاشورا که نیست
آن حسینِ ما شکافد نیل را با یک نگاه
آه اما این یکی با صد عصا موسی که نیست
عاشقانش گر شماهایید من دارم یقین
این حسینِ دست گیر شمر خولی ها که نیست
#سـجاد_احمدیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در چهل منزل چهل شب زینب از دلبر جدا
بزم نامحرم جدا و خِیل یک لشکـــر، جدا
قتلگاه و شمر و خواهر روی تَل بر سر زنان
ماجرای ساربان و دست و انگشتر ، جدا..
آتش اندر خیمه ها افتاد و دشمن حمله ور
وحشت از نامحرمان و غارتِ زیور جدا
شامِ ویران است و یک دختر که میخواهد پدر
گریه ی غسّاله ای در غسل آن دختر جدا
دستومشکو یکبرادر پشتش از اینغم شکست
الوداعِ اکبرش ، آن شِبه پیغمبــــــــر جدا
داغِ قاسم گرچه آتش زد دلِ اهلِ حرم
خنده های حرمله(لع) ، داغِ علی اصغر جدا
عصر عاشورا و زینب در وداع از قتلگاه…
با تعجّب پرسش از آن پیکرِ بی سر ، جدا
ناله ها در کربلا پیچید، در هفت آسمان…
خواهری در شیون است و ناله ی مادر، جدا
باءِ بسم الله را دیدم به نِی در کربـــــــــلا
قلب قرآن یا حسین است چون سر از پیکر جدا
همچو (تنها) جمع عشّاقت دو جا چشم انتظار
در سرازیریِّ قبر و صحنه ی محشـــــــــر جدا
#حسن_نبیجندقی(تنها)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بزم نامحرم جدا و خِیل یک لشکـــر، جدا
قتلگاه و شمر و خواهر روی تَل بر سر زنان
ماجرای ساربان و دست و انگشتر ، جدا..
آتش اندر خیمه ها افتاد و دشمن حمله ور
وحشت از نامحرمان و غارتِ زیور جدا
شامِ ویران است و یک دختر که میخواهد پدر
گریه ی غسّاله ای در غسل آن دختر جدا
دستومشکو یکبرادر پشتش از اینغم شکست
الوداعِ اکبرش ، آن شِبه پیغمبــــــــر جدا
داغِ قاسم گرچه آتش زد دلِ اهلِ حرم
خنده های حرمله(لع) ، داغِ علی اصغر جدا
عصر عاشورا و زینب در وداع از قتلگاه…
با تعجّب پرسش از آن پیکرِ بی سر ، جدا
ناله ها در کربلا پیچید، در هفت آسمان…
خواهری در شیون است و ناله ی مادر، جدا
باءِ بسم الله را دیدم به نِی در کربـــــــــلا
قلب قرآن یا حسین است چون سر از پیکر جدا
همچو (تنها) جمع عشّاقت دو جا چشم انتظار
در سرازیریِّ قبر و صحنه ی محشـــــــــر جدا
#حسن_نبیجندقی(تنها)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀