از نوشخند گرم تو آفاق تازه گشت
صبح بهار این لب خندان نداشته است
از اشک من به غیر شکایت چه می کنی
گل شکوه ای ز ابر بهاران نداشته ست
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبح بهار این لب خندان نداشته است
از اشک من به غیر شکایت چه می کنی
گل شکوه ای ز ابر بهاران نداشته ست
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پشت هر غم شادیی بنهفته بنگر آسمان
ابر گریان دارد و خورشید خندان غم مخور
پای دار ای عاشق مسکین که آخر می دهد
صبح وصلی از دل شبهای هجران غم مخور
#شـهریـار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ابر گریان دارد و خورشید خندان غم مخور
پای دار ای عاشق مسکین که آخر می دهد
صبح وصلی از دل شبهای هجران غم مخور
#شـهریـار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبح است دوباره در پناهت هستم
شیداى سپیده و پگاهت هستم
گر نیم نگاهى بكنى ما را بس
خواهان همین نیم نگاهت هستم ..
#سیمین_میرآفتاب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شیداى سپیده و پگاهت هستم
گر نیم نگاهى بكنى ما را بس
خواهان همین نیم نگاهت هستم ..
#سیمین_میرآفتاب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
معشوق من امشبی وفایی دارد
کارم ز وصال او نوایی دارد
ای صبح دمی نفس مزن بهر خدا
کآیینه طبع من صفایی دارد
#همام_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کارم ز وصال او نوایی دارد
ای صبح دمی نفس مزن بهر خدا
کآیینه طبع من صفایی دارد
#همام_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از کفم رها شد قرار دل
نیست دست من اختیار دل
هیز و هرزه گرد ضد اهل درد
گشته زین در آن در مدار دل
خجلتم کشد پیش چشم از آنگ
بود بهر من در فشار دل
بس که هر کجا رفت و برنگشت
دیده شد سفید ز انتظار دل
بعد از این ضرر ابلهم مگر
خم کنم کمر زیر بار دل
داغدار چون لاله اش کنم
تا بکی توان بود خار دل
همچو رستم از تیر غم کنم
کور چشم اسفندیار دل
افتخار مرد در درستی است
وز شکستگی است اعتبار دل
عارف اینقدر لاف تا بکی
شیر عاجز است از شکار دل
مقتدرترین خسروان شدند
محو در کف اقتدار دل
#عارف_قزوینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نیست دست من اختیار دل
هیز و هرزه گرد ضد اهل درد
گشته زین در آن در مدار دل
خجلتم کشد پیش چشم از آنگ
بود بهر من در فشار دل
بس که هر کجا رفت و برنگشت
دیده شد سفید ز انتظار دل
بعد از این ضرر ابلهم مگر
خم کنم کمر زیر بار دل
داغدار چون لاله اش کنم
تا بکی توان بود خار دل
همچو رستم از تیر غم کنم
کور چشم اسفندیار دل
افتخار مرد در درستی است
وز شکستگی است اعتبار دل
عارف اینقدر لاف تا بکی
شیر عاجز است از شکار دل
مقتدرترین خسروان شدند
محو در کف اقتدار دل
#عارف_قزوینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صد فصل بهار آید و بیرون ننهم گام
ترســـم که بیایی تو و در خانه نباشم
بیگانه شَوَم از تو که بیگانهپرســتی
آزار کشـــــم گر ز تو بیگانه نباشـــــم
وحشی صفت از نرگس مخمور تو مستم
زانســـت که بی نعرهی مســــتانه نباشــــم
#وحشی_بافقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صد فصل بهار آید و بیرون ننهم گام
ترســـم که بیایی تو و در خانه نباشم
بیگانه شَوَم از تو که بیگانهپرســتی
آزار کشـــــم گر ز تو بیگانه نباشـــــم
وحشی صفت از نرگس مخمور تو مستم
زانســـت که بی نعرهی مســــتانه نباشــــم
#وحشی_بافقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ما ترک مقامات و کرامات گرفتیم
در دیر مغان راه خرابات گرفتیم
پی بر پی رندان خرابات نهادم
ترک سخن عادت و طامات گرفتیم
آن وقت که خود را همه سالوس نمودیم
اکنون کم سالوس و مراعات گرفتیم
در چهرهٔ آن ماه چو شد دیدهٔ ما باز
یارب که به یک دم چه مقامات گرفتیم
بس عقل که شد مات به یک بازی عشقش
ور عقل درو مات نشد مات گرفتیم
چون عقل شد از دست ز مستی می عشق
با دلشدگان راه مناجات گرفتیم
چون شیوه عطار درین راه بدیدیم
آن شیوه ز اسرار و کرامات گرفتیم
#عطار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در دیر مغان راه خرابات گرفتیم
پی بر پی رندان خرابات نهادم
ترک سخن عادت و طامات گرفتیم
آن وقت که خود را همه سالوس نمودیم
اکنون کم سالوس و مراعات گرفتیم
در چهرهٔ آن ماه چو شد دیدهٔ ما باز
یارب که به یک دم چه مقامات گرفتیم
بس عقل که شد مات به یک بازی عشقش
ور عقل درو مات نشد مات گرفتیم
چون عقل شد از دست ز مستی می عشق
با دلشدگان راه مناجات گرفتیم
چون شیوه عطار درین راه بدیدیم
آن شیوه ز اسرار و کرامات گرفتیم
#عطار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دوش در خواب لب نوش ترا بوسیدم خواب ما به بود از عالم بیداری ما
#فروغی_بسطامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#فروغی_بسطامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام
تفاوتی نکند گر دعاست یا دشنام
حریف دوست که از خویشتن خبر دارد
شراب صرف محبت نخورده است تمام
اگر ملول شوی یا ملامتم گویی
اسیر عشق نیندیشد از ملال و ملام
من آن نیم که به جور از مراد بگریزم
به آستین نرود مرغ پای بسته به دام
بسی نماند که پنجاه ساله عاقل را
به پنج روز به دیوانگی برآید نام
مرا که با توام از هر که هست باکی نیست
حریف خاص نیندیشد از ملامت عام
شب دراز نخفتم که دوستان گویند
به سرزنش عجبا للمحب کیف ینام
تو در کنار من آیی من این طمع نکنم
که مینیایدت از حسن وصف در اوهام
ضرورت است که روزی بسوزد این اوراق
که تاب آتش سعدی نیاورد اقلام
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام
تفاوتی نکند گر دعاست یا دشنام
حریف دوست که از خویشتن خبر دارد
شراب صرف محبت نخورده است تمام
اگر ملول شوی یا ملامتم گویی
اسیر عشق نیندیشد از ملال و ملام
من آن نیم که به جور از مراد بگریزم
به آستین نرود مرغ پای بسته به دام
بسی نماند که پنجاه ساله عاقل را
به پنج روز به دیوانگی برآید نام
مرا که با توام از هر که هست باکی نیست
حریف خاص نیندیشد از ملامت عام
شب دراز نخفتم که دوستان گویند
به سرزنش عجبا للمحب کیف ینام
تو در کنار من آیی من این طمع نکنم
که مینیایدت از حسن وصف در اوهام
ضرورت است که روزی بسوزد این اوراق
که تاب آتش سعدی نیاورد اقلام
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هزارانْ جانِ ما و بهتر از ما
فِدایِ تو، که جانِ جانِ جانی
دِگَر، وَصْفِ لَبَش دارم وَلیکِن
دَهانِ تو بِسوزَد گَر بِخوانی
#غزل_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فِدایِ تو، که جانِ جانِ جانی
دِگَر، وَصْفِ لَبَش دارم وَلیکِن
دَهانِ تو بِسوزَد گَر بِخوانی
#غزل_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یارب اندر دل ما اینهمه غوغاکه نبود
دردل خسته ماشوروتمناکه نبود
زچه ما رابکشی برسربازار چنین
بی گنه کشتم مابهرتوبیجا که نبود
آتشی برسرما ازچه برافروخته ای
ازچنین سوختنی به توحاشاکه نبود
نکنی رحمبه مسکین ونترسی ازکفر
کشتن وکفروگنه بهرتو پروا که نبود
تو که راهی بجزاز راه خطانشناسی
هدف تیر توجز مردم دنیا که نبود
لعن ونفرین به تو ای رو سیه شیطان خو
همه جا کار تو جز خیره سری ها که نبود
شعر(خیره سر ) ازشاهکارهای مرحومه بانو جلیلوند درکتاب آواز دهل شاعره معاصر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دردل خسته ماشوروتمناکه نبود
زچه ما رابکشی برسربازار چنین
بی گنه کشتم مابهرتوبیجا که نبود
آتشی برسرما ازچه برافروخته ای
ازچنین سوختنی به توحاشاکه نبود
نکنی رحمبه مسکین ونترسی ازکفر
کشتن وکفروگنه بهرتو پروا که نبود
تو که راهی بجزاز راه خطانشناسی
هدف تیر توجز مردم دنیا که نبود
لعن ونفرین به تو ای رو سیه شیطان خو
همه جا کار تو جز خیره سری ها که نبود
شعر(خیره سر ) ازشاهکارهای مرحومه بانو جلیلوند درکتاب آواز دهل شاعره معاصر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شرحِ دلتنـگی اگر خـواهی بیـا در پیـشِ من
تا بگـویم دردِ دلتنـگی، چـه با من کرده است
درمیانِ سینه ام دل در تب وتاب است و بس
سوزِ هجران سینه را با غصه روشن کرده است
#علیرضا_شیرانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا بگـویم دردِ دلتنـگی، چـه با من کرده است
درمیانِ سینه ام دل در تب وتاب است و بس
سوزِ هجران سینه را با غصه روشن کرده است
#علیرضا_شیرانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به هر غمی که رسد از تو خاطرم شاد است
که بندهٔ تو ز بند کدورت آزاد است
چگونه پیش تو ناید پری به شاگردی
که مو به موی تو در علم غمزه استاد است
ز سیل حادثه غم نیست میگساران را
که آستانه میخانه سخت بنیاد است
غم زمانه مرا سخت در میانه گرفت
بیا فدای تو ساقی که وقت امداد است
دلی که هیچ فسونگر نکرد تسخیرش
کنون مسخر افسون آن پریزاد است
هوای سور بلندی فتاده بر سر من
که سایهاش به سر هیچکس نیفتاده است
مذاق عیش مرا تلخ کرد شیرینی
که تلخکام لبش صدهزار فرهاد است
فغان که داد ز دست ستمگری است مرا
که هرگزش نتوان گفت این چه بیداد است
شهی به خون اسیران عشق فرمان داد
که تیغ بر کف ترکان کج کله داد است
فروغی از ستم مهوشان به درگه عشق
چرا خموش نشینی که جای فریاد است
#فروغی_بسطامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که بندهٔ تو ز بند کدورت آزاد است
چگونه پیش تو ناید پری به شاگردی
که مو به موی تو در علم غمزه استاد است
ز سیل حادثه غم نیست میگساران را
که آستانه میخانه سخت بنیاد است
غم زمانه مرا سخت در میانه گرفت
بیا فدای تو ساقی که وقت امداد است
دلی که هیچ فسونگر نکرد تسخیرش
کنون مسخر افسون آن پریزاد است
هوای سور بلندی فتاده بر سر من
که سایهاش به سر هیچکس نیفتاده است
مذاق عیش مرا تلخ کرد شیرینی
که تلخکام لبش صدهزار فرهاد است
فغان که داد ز دست ستمگری است مرا
که هرگزش نتوان گفت این چه بیداد است
شهی به خون اسیران عشق فرمان داد
که تیغ بر کف ترکان کج کله داد است
فروغی از ستم مهوشان به درگه عشق
چرا خموش نشینی که جای فریاد است
#فروغی_بسطامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دامن مکش به ناز که هجران کشیده ام
نازم بکش که ناز رقیبان کشیده ام
شاید چو یوسفم بنوازد عزیز مصر
پاداش ذلتی که به زندان کشیده ام
از سیل اشک شوق دو چشمم معاف دار
کز این دو چشمه آب فراوان کشیده ام
جانا سری به دوشم و دستی به دل بگذار
آخر غمت ب دوش دل و جان کشیده ام
دیگر گذشته از سر و سامان من مپرس
من بی تو دست از این سر و سامان کشیده ام
تنها نه حسرتم غم هجران یار بود
از روزگار سفله دو چندان کشیده ام
جز صورت تو نیست بر ایوان منظرم
افسوس نقش صورت ایوان کشیده ام
از سرکشی طبع بلند است، شهریار
پای قناعتی که به دامان کشیده ام
#شهریار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نازم بکش که ناز رقیبان کشیده ام
شاید چو یوسفم بنوازد عزیز مصر
پاداش ذلتی که به زندان کشیده ام
از سیل اشک شوق دو چشمم معاف دار
کز این دو چشمه آب فراوان کشیده ام
جانا سری به دوشم و دستی به دل بگذار
آخر غمت ب دوش دل و جان کشیده ام
دیگر گذشته از سر و سامان من مپرس
من بی تو دست از این سر و سامان کشیده ام
تنها نه حسرتم غم هجران یار بود
از روزگار سفله دو چندان کشیده ام
جز صورت تو نیست بر ایوان منظرم
افسوس نقش صورت ایوان کشیده ام
از سرکشی طبع بلند است، شهریار
پای قناعتی که به دامان کشیده ام
#شهریار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو
طلوع تمام عاشقانه های دنیایی
وخورشید همیشه و هر روز
از میان ابروانت طلوع می کند
وروشنی صبح
از چشم های پاک تو نشات میگیرد
ای دلیل تمام عاشقانه هایم
از من تو را سلام
#امیرعباس_خالق_وردی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
طلوع تمام عاشقانه های دنیایی
وخورشید همیشه و هر روز
از میان ابروانت طلوع می کند
وروشنی صبح
از چشم های پاک تو نشات میگیرد
ای دلیل تمام عاشقانه هایم
از من تو را سلام
#امیرعباس_خالق_وردی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عمر رفت و تو منی داری هنوز
راه بر ناایمنی داری هنوز
زخم کاید بر منی آید همه
تا تو میرنجی منی داری هنوز
صد منی میزاید از تو هر نفس
وی عجب آبستنی داری هنوز
پیر گشتی و بسی کردی سلوک
طبع رند گلخنی داری هنوز
همرهان رفتند و یاران گم شدند
همچنان تو ساکنی داری هنوز
روز و شب در پرده با چندین ملک
عادت اهریمنی داری هنوز
روی گردانیدهای از تیرگی
پشت سوی روشنی داری هنوز
دلبرت در دوستی کی ره دهد
چون دلی پر دشمنی داری هنوز
میزنی دم از پی معنی ولیک
تو کجا آن چاشنی داری هنوز
در گریبان کش سر و بنشین خموش
چون بسی تر دامنی داری هنوز
خویشتن را میکش و میکش بلا
زانکه نفس کشتنی داری هنوز
رهبری چون آید از تو ای فرید
چون تو عزم رهزنی داری هنوز
#عطار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
راه بر ناایمنی داری هنوز
زخم کاید بر منی آید همه
تا تو میرنجی منی داری هنوز
صد منی میزاید از تو هر نفس
وی عجب آبستنی داری هنوز
پیر گشتی و بسی کردی سلوک
طبع رند گلخنی داری هنوز
همرهان رفتند و یاران گم شدند
همچنان تو ساکنی داری هنوز
روز و شب در پرده با چندین ملک
عادت اهریمنی داری هنوز
روی گردانیدهای از تیرگی
پشت سوی روشنی داری هنوز
دلبرت در دوستی کی ره دهد
چون دلی پر دشمنی داری هنوز
میزنی دم از پی معنی ولیک
تو کجا آن چاشنی داری هنوز
در گریبان کش سر و بنشین خموش
چون بسی تر دامنی داری هنوز
خویشتن را میکش و میکش بلا
زانکه نفس کشتنی داری هنوز
رهبری چون آید از تو ای فرید
چون تو عزم رهزنی داری هنوز
#عطار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برگیر مهر از آنکه به کامِ دلِ تو نیست
برکن دل از کسی که دلش مایل تو نیست
تا چند گوئیَم که به خوبان مبند دل؟
ناصح! تو را چه کار؟ دل من دل تو نیست!
ره در دلش که سختتر از سنگ خاره است
ای دیده غیرِ گریهی بیحاصل تو نیست
گفتی که نیست جای، کسی را، به محفلم
غیر از طبیب، جایِ که در محفلِ تو نیست؟
#طبیب_اصفهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برکن دل از کسی که دلش مایل تو نیست
تا چند گوئیَم که به خوبان مبند دل؟
ناصح! تو را چه کار؟ دل من دل تو نیست!
ره در دلش که سختتر از سنگ خاره است
ای دیده غیرِ گریهی بیحاصل تو نیست
گفتی که نیست جای، کسی را، به محفلم
غیر از طبیب، جایِ که در محفلِ تو نیست؟
#طبیب_اصفهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جز صحبت عاشقان و مستان مپسند
دل در هوس قوم فرومایه مبند
هر طایفهات بجانب خویش کشند
زاغت سوی ویرانه و طوطی سوی قند
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل در هوس قوم فرومایه مبند
هر طایفهات بجانب خویش کشند
زاغت سوی ویرانه و طوطی سوی قند
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀