حرفی ز لب یار شنیدیم، شنیدیم
صد شکر که این باده چشیدیم، چشیدیم
مردم همگی دردسرِ بیهُده دارند
گر درد سر از باده کشیدیم، کشیدیم
اعجازِ محبت منِگَر کم، که در این راه
بی بال و پر از شوق پریدیم، پریدیم
این بس که تماشای گلستان تو کردیم
گر میوهی وصل تو نچیدیم، نچیدیم
هرچند که "وحشی"ست دل آن نیست که گوید
از بار ستمگر چو "رمیدیم، رمیدیم"
ای «قطبشه»! از درد دل خویش چه گوییم؟
مشتاقتر از خویش ندیدیم، ندیدیم...
#محمدقلی_قطبشاه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صد شکر که این باده چشیدیم، چشیدیم
مردم همگی دردسرِ بیهُده دارند
گر درد سر از باده کشیدیم، کشیدیم
اعجازِ محبت منِگَر کم، که در این راه
بی بال و پر از شوق پریدیم، پریدیم
این بس که تماشای گلستان تو کردیم
گر میوهی وصل تو نچیدیم، نچیدیم
هرچند که "وحشی"ست دل آن نیست که گوید
از بار ستمگر چو "رمیدیم، رمیدیم"
ای «قطبشه»! از درد دل خویش چه گوییم؟
مشتاقتر از خویش ندیدیم، ندیدیم...
#محمدقلی_قطبشاه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
منم که مشتریام لعلِ نوشخند تو را
شِکرفروش چه داند بهای قند تو را؟
به حُسن پنجهی خورشید و ماه میتابی
کسی چه چاره کند اختر بلند تو را؟
فرشته مینگذارد که بر زمین آید
ز بوسههای پیاپی سُمِ سمند تو را
شبی که وعده به خواب افکنی، هجوم خیال
نمک زیاد کند زخم دردمند تو را
به ناز کوش، که آن ذوق نیست با نازت
که شِکوهای به لب آید نیازمند تو را
بسوخت -«شانی»!- اگر داغ هجر، هستی ما
سزای ماست که نشنیدهایم پند تو را...
#شانی_تکلو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شِکرفروش چه داند بهای قند تو را؟
به حُسن پنجهی خورشید و ماه میتابی
کسی چه چاره کند اختر بلند تو را؟
فرشته مینگذارد که بر زمین آید
ز بوسههای پیاپی سُمِ سمند تو را
شبی که وعده به خواب افکنی، هجوم خیال
نمک زیاد کند زخم دردمند تو را
به ناز کوش، که آن ذوق نیست با نازت
که شِکوهای به لب آید نیازمند تو را
بسوخت -«شانی»!- اگر داغ هجر، هستی ما
سزای ماست که نشنیدهایم پند تو را...
#شانی_تکلو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خوش آنکه مست شوی تا بهانه برخیزد
تو باشی و من و شرم از میانه برخیزد
نهالِ عشق نشاندم به دل، چه دانستم
که رستخیز جهانم ز خانه برخیزد
قیامت است جمال تو ای بهشتیروی
مکِش نقاب، که شور از زمانه برخیزد
بر آستان تو «اهلی» نه آنچنان افتاد
که تا قیامت از این آستانه برخیزد...
#اهلی_شیرازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو باشی و من و شرم از میانه برخیزد
نهالِ عشق نشاندم به دل، چه دانستم
که رستخیز جهانم ز خانه برخیزد
قیامت است جمال تو ای بهشتیروی
مکِش نقاب، که شور از زمانه برخیزد
بر آستان تو «اهلی» نه آنچنان افتاد
که تا قیامت از این آستانه برخیزد...
#اهلی_شیرازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زخم پرواز اگر در غزلِ لال من است
كولهباری ز غمِ پنجره بر بال من است
خيره تا دورترين نقطهی آينده شدم
چه كسی ضامن آيندهی امسال من است؟
ديدهام گاه غريبانه كسی را ببَرند
غافل از اينكه همين حادثه در فال من است
سرنوشتی كه كمين كرده به دامش برسم
مثل يک سايه كه بیفاصله دنبال من است
برويد ای همهی هستی من! دور شويد
عاقبت يک وجب از خاک زمين مال من است...
#نجمه_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
كولهباری ز غمِ پنجره بر بال من است
خيره تا دورترين نقطهی آينده شدم
چه كسی ضامن آيندهی امسال من است؟
ديدهام گاه غريبانه كسی را ببَرند
غافل از اينكه همين حادثه در فال من است
سرنوشتی كه كمين كرده به دامش برسم
مثل يک سايه كه بیفاصله دنبال من است
برويد ای همهی هستی من! دور شويد
عاقبت يک وجب از خاک زمين مال من است...
#نجمه_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سر مگردان که خاک پای توام
عهد مشکن که در وفای توام
تا تو چون آسمان شدی سرکش
من زمینوار خاک پای توام
تا تو سلطانِ آرزوبخشی
من به صد آرزو گدای توام
چند بیگانگی کنی آخر؟
میشناسی که آشنای توام
گر نه رأیت بُود، نیآرم زیست
من که خود زندهام برای توام
گر اجابت کنی دعای کسی
من شب و روز در دعای توام
از درت دور نیستم چو «حسن»
چه توان کرد؟ مبتلای توام...
#امیرحسن_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عهد مشکن که در وفای توام
تا تو چون آسمان شدی سرکش
من زمینوار خاک پای توام
تا تو سلطانِ آرزوبخشی
من به صد آرزو گدای توام
چند بیگانگی کنی آخر؟
میشناسی که آشنای توام
گر نه رأیت بُود، نیآرم زیست
من که خود زندهام برای توام
گر اجابت کنی دعای کسی
من شب و روز در دعای توام
از درت دور نیستم چو «حسن»
چه توان کرد؟ مبتلای توام...
#امیرحسن_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
کبریت کوچکی
میتواند
تنهایی ای را با شمعی
مردی را با سیگاری
راهی را با چراغی
زنی را با اجاقی
روشن کند
ولی
هیچ خورشیدی نمیتواند
شبی که نیستی را
صبح کند
#حمزه_کریم_تباح_فر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کبریت کوچکی
میتواند
تنهایی ای را با شمعی
مردی را با سیگاری
راهی را با چراغی
زنی را با اجاقی
روشن کند
ولی
هیچ خورشیدی نمیتواند
شبی که نیستی را
صبح کند
#حمزه_کریم_تباح_فر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که زد شرارهی آتش بر آشیانهی من؟
که شد ز دودِ سیه گم نشانِ خانهی من
کسی که در قفسم بال و پر شکسته فِکند
نمیکند ز چه رو فکر آب و دانهی من؟
ز پا فتادهام از جور روزگار و هنوز
تهی ز بارِ مذلّت نگشته شانهی من
برای آنکه ندانند مبتلای توام
همی بگریم و مستی بُود بهانهی من
چنان که بادِ حوادث غبارِ من افشاند
سزد اگر ز میان گم شود نشانهی من
فغان که در دلِ سنگینِ دلْسِتان -«طوسی»!-
نمیکند اثر این نالهی شبانهی من...
#ادیب_طوسی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که شد ز دودِ سیه گم نشانِ خانهی من
کسی که در قفسم بال و پر شکسته فِکند
نمیکند ز چه رو فکر آب و دانهی من؟
ز پا فتادهام از جور روزگار و هنوز
تهی ز بارِ مذلّت نگشته شانهی من
برای آنکه ندانند مبتلای توام
همی بگریم و مستی بُود بهانهی من
چنان که بادِ حوادث غبارِ من افشاند
سزد اگر ز میان گم شود نشانهی من
فغان که در دلِ سنگینِ دلْسِتان -«طوسی»!-
نمیکند اثر این نالهی شبانهی من...
#ادیب_طوسی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو را تا زاین جفا دل برنگردد
مرا این درد دل کمتر نگردد
به من برنگْذرد یک شب ز هجرت
کز اشک من جهانی تَر نگردد
مگر هجران تو سوگند خوردهست
که تا خونم نریزد برنگردد؟!
مرا گفتی که آیم نزدت امشب
به صد سوگندم این باور نگردد!
کسی در کوی تو هرگز نهد پای
که چون پرگار، گرد سر نگردد؟!
کسی دل در سر زلف تو بندد
که همچون زلف تو کافر نگردد؟!
چو سایه، عشق تو عالم بگیرد
اگر خورشیدِ حُسنت درنگردد
مرا زر در جهان این روی زرد است
وز این زر کار من چون زر نگردد...
#جمالالدین_اصفهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرا این درد دل کمتر نگردد
به من برنگْذرد یک شب ز هجرت
کز اشک من جهانی تَر نگردد
مگر هجران تو سوگند خوردهست
که تا خونم نریزد برنگردد؟!
مرا گفتی که آیم نزدت امشب
به صد سوگندم این باور نگردد!
کسی در کوی تو هرگز نهد پای
که چون پرگار، گرد سر نگردد؟!
کسی دل در سر زلف تو بندد
که همچون زلف تو کافر نگردد؟!
چو سایه، عشق تو عالم بگیرد
اگر خورشیدِ حُسنت درنگردد
مرا زر در جهان این روی زرد است
وز این زر کار من چون زر نگردد...
#جمالالدین_اصفهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خلاصهتر بکن ای مرگ، داستانم را
که خستهتر نکنم گوش دوستانم را
تمام طول شب از شوق گریه میکردم
چگونه شرح دهم حال توأمانم را؟
چقدر دوره کنم خویش را؟ -برای خدا-
به روز بعد مینداز امتحانم را!
برای سوختنِ من جرقهای کافیست
به اشتباه مباد آنکه دودمانم را...
چنان بسوز که دودم به چشم کس نرود
به گریه باز مینداز آسمانم را
خسیس نیستم اما به اهل ذوق ببخش
غزل غزل، همهی یاد و یادمانم را
به شیوهای که خلافآمدی در آن باشد
-شبیه بوسه گرفتن- بگیر جانم را
تو مرگ نیستی؛ آغازِ تازهها هستی
بیا که با تو بیآغازم آن جهانم را...
#محمدعلی_بهمنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که خستهتر نکنم گوش دوستانم را
تمام طول شب از شوق گریه میکردم
چگونه شرح دهم حال توأمانم را؟
چقدر دوره کنم خویش را؟ -برای خدا-
به روز بعد مینداز امتحانم را!
برای سوختنِ من جرقهای کافیست
به اشتباه مباد آنکه دودمانم را...
چنان بسوز که دودم به چشم کس نرود
به گریه باز مینداز آسمانم را
خسیس نیستم اما به اهل ذوق ببخش
غزل غزل، همهی یاد و یادمانم را
به شیوهای که خلافآمدی در آن باشد
-شبیه بوسه گرفتن- بگیر جانم را
تو مرگ نیستی؛ آغازِ تازهها هستی
بیا که با تو بیآغازم آن جهانم را...
#محمدعلی_بهمنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نازت ای دلبر خوشچهره! کشیدن دارد
جرعهجرعه لب لعل تو چشیدن دارد
خبرت هست که در موقع دیدار، دلم
واندر این سینه چهسان شوق تپیدن دارد؟
میرسی ناز و خرامان ز برم میگذری
میخرم ناز تو؛ این ناز خریدن دارد
بارها قصهی عشق تو مکرر گفتم
باز هم گویم اگر لطفِ شنیدن دارد
کاش میشد که بچینم گل لبخندت را
آخر این غنچهی لبخند تو چیدن دارد
تا شدم محو تماشا، دلم از دستم رفت
دل سپردن به تو، از خویش بریدن دارد
«کاتبا»! دست من و دامن آن سرو بلند
آخرِ عشق، به معشوقه رسیدن دارد...
#کاتب_زنجانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جرعهجرعه لب لعل تو چشیدن دارد
خبرت هست که در موقع دیدار، دلم
واندر این سینه چهسان شوق تپیدن دارد؟
میرسی ناز و خرامان ز برم میگذری
میخرم ناز تو؛ این ناز خریدن دارد
بارها قصهی عشق تو مکرر گفتم
باز هم گویم اگر لطفِ شنیدن دارد
کاش میشد که بچینم گل لبخندت را
آخر این غنچهی لبخند تو چیدن دارد
تا شدم محو تماشا، دلم از دستم رفت
دل سپردن به تو، از خویش بریدن دارد
«کاتبا»! دست من و دامن آن سرو بلند
آخرِ عشق، به معشوقه رسیدن دارد...
#کاتب_زنجانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک خانه داشتیم، ولی در نداشتیم
یک پنجره برای کبوتر نداشتیم
تقدیرمان همیشه به بُرد و به باخت رفت
جز پوچ و گُل که بازیِ بهتر نداشتیم!
وقتی که میخ بر سرِ دیوار میزدیم
عکس قشنگی از دل و دلبر نداشتیم
آنقدر -آه- ابریمان کرده بود که
خورشید را به عمر، سراسر نداشتیم
میخواستیم پر بکشیم از قفس، ولی
دستی برای مرهمِ این پَر نداشتیم
ما اهل سوختن نشدیم و نساختیم
این قصه را شنیده و باور نداشتیم...
#معصومه_قربانعلیزاده
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک پنجره برای کبوتر نداشتیم
تقدیرمان همیشه به بُرد و به باخت رفت
جز پوچ و گُل که بازیِ بهتر نداشتیم!
وقتی که میخ بر سرِ دیوار میزدیم
عکس قشنگی از دل و دلبر نداشتیم
آنقدر -آه- ابریمان کرده بود که
خورشید را به عمر، سراسر نداشتیم
میخواستیم پر بکشیم از قفس، ولی
دستی برای مرهمِ این پَر نداشتیم
ما اهل سوختن نشدیم و نساختیم
این قصه را شنیده و باور نداشتیم...
#معصومه_قربانعلیزاده
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برای شاعری خود از این جهان وسیع
غزل اگر نشود من ترانه میخواهم
برای اینکه بفهمی چه مثبتم بانو
بجای بوسه دو قاچ هندوانه میخواهم
#حسین_مرادی
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
غزل اگر نشود من ترانه میخواهم
برای اینکه بفهمی چه مثبتم بانو
بجای بوسه دو قاچ هندوانه میخواهم
#حسین_مرادی
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
گداخت آینه تا از رخ تو تاب گرفت
بسوخت باد چو آن دامنِ نقاب گرفت
پس از هلاک، به من دست یافت آسایش
فغان که خصم، مرا عاقبت به خواب گرفت
اگرچهی نامهی قتل من آورَد، شادم
که مرغِ نامهبر آخر از او جواب گرفت
شمارِ سوختگانِ جمال او میکرد
زمانه وقتشمار اول از نقاب گرفت
چه خون که ریختم از دیده چون نقاب انداخت
بلی! بریزد خونها چو آفتاب گرفت...
#فرقتی_انجدانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بسوخت باد چو آن دامنِ نقاب گرفت
پس از هلاک، به من دست یافت آسایش
فغان که خصم، مرا عاقبت به خواب گرفت
اگرچهی نامهی قتل من آورَد، شادم
که مرغِ نامهبر آخر از او جواب گرفت
شمارِ سوختگانِ جمال او میکرد
زمانه وقتشمار اول از نقاب گرفت
چه خون که ریختم از دیده چون نقاب انداخت
بلی! بریزد خونها چو آفتاب گرفت...
#فرقتی_انجدانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باز كن پنجره را ، صبح دميد ...🍃
صبحتون بخیر و شادی...
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبحتون بخیر و شادی...
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبح بهاریتون زیبا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
@AHANGMAZANI
مهران رجبی-گل لاله
آهنگ جدید👈گل لاله 🌹
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آنکه بخشیدهست رونق مُصحَفِ روی تو را
داد حُسنِ مَدّ بسمالله ابروی تو را
گر به منّت خواهد از من، ور خریداری کند
کِی به رضوان میدهم دربانیِ کوی تو را؟!
«شاعر» از دیوانِ حُسنت انتخابی کردهاست
مصرعِ قدّ تو را و بیتِ ابروی تو را...
#شاعر_بلگرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
داد حُسنِ مَدّ بسمالله ابروی تو را
گر به منّت خواهد از من، ور خریداری کند
کِی به رضوان میدهم دربانیِ کوی تو را؟!
«شاعر» از دیوانِ حُسنت انتخابی کردهاست
مصرعِ قدّ تو را و بیتِ ابروی تو را...
#شاعر_بلگرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
لیلی گذشت و مجنون، حالی خراب دارد
گفتم نگریم اما... دیدم ثواب دارد
مجنون منم که ماندم؛ این خاک، خاک لیلیست
ای کاروان! بیایید؛ این چاه، آب دارد
چرخی زنیم در خود -بیخود ز خود- بچرخیم
دنیا پر است از چرخ... دنیا شتاب دارد
سر میگذارم امشب بر بالشِ قیامت
مژگانِ سربهزیرم عمریست خواب دارد
از وحشت قیامت، زاهد! مرا مترسان
ترس از قیامتم نیست، دنیا حساب دارد...
#علیرضا_قزوه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گفتم نگریم اما... دیدم ثواب دارد
مجنون منم که ماندم؛ این خاک، خاک لیلیست
ای کاروان! بیایید؛ این چاه، آب دارد
چرخی زنیم در خود -بیخود ز خود- بچرخیم
دنیا پر است از چرخ... دنیا شتاب دارد
سر میگذارم امشب بر بالشِ قیامت
مژگانِ سربهزیرم عمریست خواب دارد
از وحشت قیامت، زاهد! مرا مترسان
ترس از قیامتم نیست، دنیا حساب دارد...
#علیرضا_قزوه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دیدهام روشن به روی یار بودی کاشکی
دامنم پر گل از آن گلزار بودی کاشکی
هر زمان صد موج میجوشید اندر دل مرا
لالهگون از خونِ آن رخسار بودی کاشکی
شد سرم پامالِ عالم در تماشای عوام
پایمالِ توسنِ دلدار بودی کاشکی
نقد عمرم -«قابل»!- آخر جملگی بر باد رفت
ذرهای خاکم به کوی یار بودی کاشکی...
#قابل_خلمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دامنم پر گل از آن گلزار بودی کاشکی
هر زمان صد موج میجوشید اندر دل مرا
لالهگون از خونِ آن رخسار بودی کاشکی
شد سرم پامالِ عالم در تماشای عوام
پایمالِ توسنِ دلدار بودی کاشکی
نقد عمرم -«قابل»!- آخر جملگی بر باد رفت
ذرهای خاکم به کوی یار بودی کاشکی...
#قابل_خلمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به سوزِ عشق، یا رب! ساز مایل عضو عضوم را
سراپا داغ کن چون لالهی دل عضو عضوم را
به صد ره رفته هر جزوِ وجودم از پریشانی
بکش از جذبهی شوقی به منزل عضو عضوم را
چراغِ مردهام را زندگی از نورِ ایمان دِه
مکن خاکستری در ماتمِ دل عضو عضوم را
چنین کز شوقِ تیغت هر سرِ مو میکشد گردن
به زخمی میتوانی کرد بسمل عضو عضوم را
چنان عام است در شهرِ دلم ذوقِ گرفتاری
که چون زنجیر دارد در سلاسل عضو عضوم را
شدم آیینهسان «مخلص»! ز بس محوِ تماشایش
تماشایی اگر گردید حاصل عضو عضوم را...
#مخلص_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سراپا داغ کن چون لالهی دل عضو عضوم را
به صد ره رفته هر جزوِ وجودم از پریشانی
بکش از جذبهی شوقی به منزل عضو عضوم را
چراغِ مردهام را زندگی از نورِ ایمان دِه
مکن خاکستری در ماتمِ دل عضو عضوم را
چنین کز شوقِ تیغت هر سرِ مو میکشد گردن
به زخمی میتوانی کرد بسمل عضو عضوم را
چنان عام است در شهرِ دلم ذوقِ گرفتاری
که چون زنجیر دارد در سلاسل عضو عضوم را
شدم آیینهسان «مخلص»! ز بس محوِ تماشایش
تماشایی اگر گردید حاصل عضو عضوم را...
#مخلص_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀