دل دادی و با دلبـری، بـردی که درگیرم کنی
با رســم نوآیین خود با بوسه ای سیرم کنی
باعشق میگفتی که سلطان دل و دینم شدی
باناز می بردی غریبانه، زمیـن گیــــرم کنی
هرچنــدعاشق می شدم بی طاقتیهای دلم
تاب و تحمل را گرفت تا این چنین پیرم کنی
تا چشم برهم می زنم خیس نگاهم می شوی
جرم و گناهم چیست که اینگونه دلگیرم کنی؟
با ناز و عشوه امدی وقتی که دیدی عاشقم
خالی نمودی پشت من تاازخودت دیرم کنی!
من اهل رفتن نیستم با اینکه ازدل رفته ای
در بی کسی های خودم هرچند زنجیـرم کنی
غم را بگو بامن وفاداری کند در لحظه ها
میترسم ازتنها شدن چون دست وپاگیرم کنی
#دل دادی و با دلبـری، بـردی که درگیرم کنی
با رســم نوآیین خود با بوسه ای سیرم کنی
باعشق میگفتی که سلطان دل و دینم شدی
باناز می بردی غریبانه، زمیـن گیــــرم کنی
هرچنــدعاشق می شدم بی طاقتیهای دلم
تاب و تحمل را گرفت تا این چنین پیرم کنی
تا چشم برهم می زنم خیس نگاهم می شوی
جرم و گناهم چیست که اینگونه دلگیرم کنی؟
با ناز و عشوه امدی وقتی که دیدی عاشقم
خالی نمودی پشت من تاازخودت دیرم کنی!
من اهل رفتن نیستم با اینکه ازدل رفته ای
در بی کسی های خودم هرچند زنجیـرم کنی
غم را بگو بامن وفاداری کند در لحظه ها
میترسم ازتنها شدن چون دست وپا گیرم کنی
#سالار_زندی
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
با رســم نوآیین خود با بوسه ای سیرم کنی
باعشق میگفتی که سلطان دل و دینم شدی
باناز می بردی غریبانه، زمیـن گیــــرم کنی
هرچنــدعاشق می شدم بی طاقتیهای دلم
تاب و تحمل را گرفت تا این چنین پیرم کنی
تا چشم برهم می زنم خیس نگاهم می شوی
جرم و گناهم چیست که اینگونه دلگیرم کنی؟
با ناز و عشوه امدی وقتی که دیدی عاشقم
خالی نمودی پشت من تاازخودت دیرم کنی!
من اهل رفتن نیستم با اینکه ازدل رفته ای
در بی کسی های خودم هرچند زنجیـرم کنی
غم را بگو بامن وفاداری کند در لحظه ها
میترسم ازتنها شدن چون دست وپاگیرم کنی
#دل دادی و با دلبـری، بـردی که درگیرم کنی
با رســم نوآیین خود با بوسه ای سیرم کنی
باعشق میگفتی که سلطان دل و دینم شدی
باناز می بردی غریبانه، زمیـن گیــــرم کنی
هرچنــدعاشق می شدم بی طاقتیهای دلم
تاب و تحمل را گرفت تا این چنین پیرم کنی
تا چشم برهم می زنم خیس نگاهم می شوی
جرم و گناهم چیست که اینگونه دلگیرم کنی؟
با ناز و عشوه امدی وقتی که دیدی عاشقم
خالی نمودی پشت من تاازخودت دیرم کنی!
من اهل رفتن نیستم با اینکه ازدل رفته ای
در بی کسی های خودم هرچند زنجیـرم کنی
غم را بگو بامن وفاداری کند در لحظه ها
میترسم ازتنها شدن چون دست وپا گیرم کنی
#سالار_زندی
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تا سوی من آن چشم سیه را نگه افتاد
از یک نگهش دل به بلایی سیه افتاد
من بندهٔ آن خواجه که با مژدهٔ عفوش
هر بنده که بر خواست به فکر گنه افتاد
گردید امید دلم از ذوق فراموش
هرگه که مرا دیده به امیدگه افتاد
صد بار دل افتاد در آن چاه زنخدان
یک بار اگر یوسف کنعان به چه افتاد
از دست جفای تو شکایت نتوان کرد
مسکین چه کند کار چو با پادشه افتاد
دل از صف مژگان تو بیرون نبرد جان
مانند شکاری که بر جرگ سپه افتاد
در مرحلهٔ عشق تو ای سرو قباپوش
چندان بدویدیم که از سر کله افتاد
ز امید نگاهی که به حالش نفکندی
دردا که مریض تو به حال تبه افتاد
آنجا که فروغ مه من یافت فروغی
خورشید فروغی است که بر خاک ره افتاد
#فروغی_بسطامی
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
از یک نگهش دل به بلایی سیه افتاد
من بندهٔ آن خواجه که با مژدهٔ عفوش
هر بنده که بر خواست به فکر گنه افتاد
گردید امید دلم از ذوق فراموش
هرگه که مرا دیده به امیدگه افتاد
صد بار دل افتاد در آن چاه زنخدان
یک بار اگر یوسف کنعان به چه افتاد
از دست جفای تو شکایت نتوان کرد
مسکین چه کند کار چو با پادشه افتاد
دل از صف مژگان تو بیرون نبرد جان
مانند شکاری که بر جرگ سپه افتاد
در مرحلهٔ عشق تو ای سرو قباپوش
چندان بدویدیم که از سر کله افتاد
ز امید نگاهی که به حالش نفکندی
دردا که مریض تو به حال تبه افتاد
آنجا که فروغ مه من یافت فروغی
خورشید فروغی است که بر خاک ره افتاد
#فروغی_بسطامی
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تازگی ها دلم که می گیرد ؛
شال و کلاه می کنم ،
دستِ تنهایی ام را می گیرم ،
به خیابان می روم و تا مقصدِ آرامش و رهایی ؛
قدم می زنم ...
خیلی حسِ خوبی ست ؛
این که بدانی در نهایتِ بی کسی ات هم ؛
خودت را به کسی تحمیل نکرده ای !
#نرگس_صرافیان_
#پست_ویژه
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شال و کلاه می کنم ،
دستِ تنهایی ام را می گیرم ،
به خیابان می روم و تا مقصدِ آرامش و رهایی ؛
قدم می زنم ...
خیلی حسِ خوبی ست ؛
این که بدانی در نهایتِ بی کسی ات هم ؛
خودت را به کسی تحمیل نکرده ای !
#نرگس_صرافیان_
#پست_ویژه
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تو نشاطِ نفسِ صبح پس از بارانی
جنگلِ ابری و در خاطرهها پنهانی
اگر از بام تو پرواز کنم یا نکنم
باز هم در قفسِ یاد توام زندانی
شرحِ دلبستن و دلکندنِ ما آسان نیست
تا کجا خانه نو ساختن از ویرانی!
#علی_مقیمی
#ت
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
جنگلِ ابری و در خاطرهها پنهانی
اگر از بام تو پرواز کنم یا نکنم
باز هم در قفسِ یاد توام زندانی
شرحِ دلبستن و دلکندنِ ما آسان نیست
تا کجا خانه نو ساختن از ویرانی!
#علی_مقیمی
#ت
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
تمـامِ واژه های من بـه نـامِ تـو ترانه شد
وَ نـامِ تـو بـه روی لب سرودِ عاشقانه شد
به انتظارِ ماهِ تو نشسته ام به پُشتِ شب
بیـا امیدِ شب شکن ، دلم پُر از بهانـه شد
بـه زیـرِ هـر قدم کنم نظاره ای به ردِ خود
که اشکِ دیدگانِ من به هرقدم جوانه شد
نگاهِ پـاکِ روشنت، نگاهِ بـا صفـای عشق
نگاهِ من بـه حُرمتت عظیم و بیکرانـه شد
تو ناخدای قلبـمی، و ساحلی بـه موجِ دل
وَ رودِ چشمِ عاشقم، به سمتِ تو روانه شد
نگینِ عشق و شادیت به تاجِ من جلا دهد
سرای قصرِ خالی ام بـه گوهرت خزانه شد
#محمد_امیری
#ت
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
وَ نـامِ تـو بـه روی لب سرودِ عاشقانه شد
به انتظارِ ماهِ تو نشسته ام به پُشتِ شب
بیـا امیدِ شب شکن ، دلم پُر از بهانـه شد
بـه زیـرِ هـر قدم کنم نظاره ای به ردِ خود
که اشکِ دیدگانِ من به هرقدم جوانه شد
نگاهِ پـاکِ روشنت، نگاهِ بـا صفـای عشق
نگاهِ من بـه حُرمتت عظیم و بیکرانـه شد
تو ناخدای قلبـمی، و ساحلی بـه موجِ دل
وَ رودِ چشمِ عاشقم، به سمتِ تو روانه شد
نگینِ عشق و شادیت به تاجِ من جلا دهد
سرای قصرِ خالی ام بـه گوهرت خزانه شد
#محمد_امیری
#ت
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
تو که در فکر منی مرگ مرا سر برسان
انتظار همه را نیز به آخر برسان
همه پرورده ی مهرند و من آزرده ی قهر
خیر در کار جهان نیست، تو هم شر برسان
#فاضل_نظری
#ت
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
انتظار همه را نیز به آخر برسان
همه پرورده ی مهرند و من آزرده ی قهر
خیر در کار جهان نیست، تو هم شر برسان
#فاضل_نظری
#ت
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
تا با تو قرین شدست جانم
هر جا که رَوَم، به گلستانم
تا صورتِ تو قرینِ دل شد
بر خاک نِیَم، بر آسمانم
گر سایۀ من درین جهانَست
غم نیست، که من در آن جهانم
من عاریهاِم در آن که خوش نیست
چیزی که بِدان خوشم، من آنم
در کشتیِ عشق خُفتهام خوش
در حالتِ خُفتگی روانم
امروز جَمادها شکفتَست
امروز میانِ زندگانم
چون عَلَّمَ بِالقَلَم رَهَم داد
پس تختۀ نانِبِشته خوانم
چون کانِ عقیق در گشادست
چه غم که خراب شد دُکانم؟
زان رَطلِ گران دلم سبک شد
گر دل سَبُکَست سَرگِرانم
ای ساقیِ تاج بخش، پیش آ
تا بر سَر و دیدهات نشانم
جز شمع و شِکَر مگوی چیزی
چیزی بِمَگو که من ندانم
#مولانا
#ت
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
هر جا که رَوَم، به گلستانم
تا صورتِ تو قرینِ دل شد
بر خاک نِیَم، بر آسمانم
گر سایۀ من درین جهانَست
غم نیست، که من در آن جهانم
من عاریهاِم در آن که خوش نیست
چیزی که بِدان خوشم، من آنم
در کشتیِ عشق خُفتهام خوش
در حالتِ خُفتگی روانم
امروز جَمادها شکفتَست
امروز میانِ زندگانم
چون عَلَّمَ بِالقَلَم رَهَم داد
پس تختۀ نانِبِشته خوانم
چون کانِ عقیق در گشادست
چه غم که خراب شد دُکانم؟
زان رَطلِ گران دلم سبک شد
گر دل سَبُکَست سَرگِرانم
ای ساقیِ تاج بخش، پیش آ
تا بر سَر و دیدهات نشانم
جز شمع و شِکَر مگوی چیزی
چیزی بِمَگو که من ندانم
#مولانا
#ت
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
تو ای نسیم صباحی
که پیک دلشدگانی
سراغ منزل آن
یار مهربان چو گرفتی
چو صبح خرم و خندان
شتاب سوی صباحی
#هاتف_اصفهانی
#ت
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
که پیک دلشدگانی
سراغ منزل آن
یار مهربان چو گرفتی
چو صبح خرم و خندان
شتاب سوی صباحی
#هاتف_اصفهانی
#ت
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀