دل من  در تب دیدار برقص آمده است
واژه بر این لب خودکار برقص آمده است

مثل اسپند مرا هر تپشی فریاد است
گوش کن شهر هم انگار برقص آمده است

در خودم حل شدم و کم شدم و دم نزدم
خانه ام با در و دیوار برقص آمده است

دل من باز به لکنت غزلی از تو سرود
قافیه با تب تکرار برقص آمده است

نازنینا نظری کن که به جان آمده‌ام
این نفس در دلش اینبار برقص آمده است

حضرت عشق کجایی که ببینی اکنون
کنج آغوش تو گیتار برقص آمده است

بی تو یک حجمِ حقیر است برایم تهران
چشم من در پی ات ای یار برقص آمده است

#فریبا_قربان_کریمی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

#دل من گفت که آهسته برو
نمرۀ درد جهان
#بیست ببین،
چه کسی هست
دهد #ایست همین!
بین این فاصله ها
#عشق را می جستم
در زمین
ماه
پریشانی رود
آسمان
باد
درخت
ولی انگار نبود!
گرچه ترسیده ام
از رفتن #عشق،
در دل تنگ خودم
مانده ام از سر شوق،
که بیاید از راه
مثل آن پیچک مست
که به دیوار
ترک خوردۀ غم پیچیده،
مثل روییدن یک قاصدک
از سینۀ سنگ
بودنش معجزه است.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

بی‌قرارم خسته‌ام بنگر که حالی خوب نیست
بی‌وفایی کردنت در این حوالی خوب نیست

عین و شین و قاف را بالا و پائین کردم و
یادم آمدگفته بودی هر سؤالی خوب نیست

مردمان این زمانه دل نمی فهمند چیست
دشتِ چشمم را نکن حالی به حالی خوب نیست

رفته ای و ردّ پایی دردل محبوب نیست
می‌روم تا که بفهمی بی خیالی خوب نیست

#فریبا_قربان_کریمی
‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

سوختم از دوریت محتاج #دیدارت منم
رو به قبله گر شوم آن #عاشق_زارت منم

شعرهایم در هوایت بوی #بارانی گرفت
عاقلی دیوانه گشتم باز #بیمارت منم

#فریبا_قربان_کریمی
‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

#خبرت هست
در این نیمۀ #شب
برده ای #دل ز دلم
سخت پریشان توام!
من سکوتم شده
اندازۀ فریاد بلند
که بیایی
بنشینی
برِ احساسِ
پُر از خواهشِ دل‌!
به #دلم_سنگ مزن
من فقط
گوش به فرمان توام.

#فریبا_قربان_کریمی
‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

دل من  در تب دیدار برقص آمده است
واژه بر این لب خودکار برقص آمده است

مثل اسپند مرا هر تپشی فریاد است
گوش کن شهر هم انگار برقص آمده است

در خودم حل شدم و کم شدم و دم نزدم
خانه ام با در و دیوار برقص آمده است

دل من باز به لکنت غزلی از تو سرود
قافیه با تب تکرار برقص آمده است

نازنینا نظری کن که به جان آمده‌ام
این نفس در دلش اینبار برقص آمده است

حضرت عشق کجایی که ببینی اکنون
کنج آغوش تو گیتار برقص آمده است

بی تو یک حجمِ حقیر است برایم تهران
چشم من در پی ات ای یار برقص آمده است

#فریبا_قربان_کریمی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

#تُ ای عریان ترین خیال!
و #تُ ای افسوسِ ِ
عجین شده در بغصم!
چشمان شب زده ام
با خاطراتی مچاله وار
در انبوهی از سکوت
ثانیه ای
کوتاه نمی آیند..
واژه ها خسته اند
ریشه می زنند
بر کلاف دلتنگی و
در هیاهوی چشمانت
با پاهای نیلوفرین رؤیاهابم
از پله های وهم سحرگاهی
فرار می کنند!
#تُ
در دلم لبریزی..
با سکوتی
به درازای عبور،
بخوان مرا
به مهمانی ناگفته هایت.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

‍ ‍ بی‌قرارم خسته‌ام بنگر که حالی خوب نیست
بی‌وفایی کردنت در این حوالی خوب نیست

عین و شین و قاف را بالا و پائین کردم و
یادم آمدگفته بودی هر سؤالی خوب نیست

مردمان این زمانه دل نمی فهمند چیست
دشتِ چشمم را نکن حالی به حالی خوب نیست

رفته ای و ردّ پایی دردل محبوب نیست
می‌روم تا که بفهمی بی خیالی خوب نیست

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

برای #حال امروزم
#دلم
یک کلبه می خواهد
میان جنگلی زیبا
کنارش چشمه ای پُر آب
یه شومینه‌ پُر از آتش
صدای نم نم #باران
یه فنجان چای آویشن
هوای تازه حال خوش
#لبی
پر خنده می‌خواهد
من و این حال رویایی
چه غوغایی شود ‌در من.

#فریبا_قربان_کریمی
‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

#کاش میشد
با گذشت مبهمِ
این لحظه ها
#شب‌_به_شب
با #بوسه بر #مهتاب
#عاشق می شدم
جای هجران،
یادگاری های دیگر
می رسید!
ای که مضمونِ
#غزل_هایم شدی،
غصّه ات پایان ندارد
در میانِ
قصّه ها.

#فریبا_قربان_کریمی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

دفترخاطره ام یخ زده از هجرت یار
معنی فاصله ها چیست برایم بنویس

در و دیوار پر از حس حسادت شده است
علت دوری ما چیست برایم بنویس

این همه شعر نگفتم که بخوانی بروی
معنی عشق و وفا چیست برایم بنویس

#فریبا_قربان_کریمی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

بی‌قرارم خسته‌ام بنگر که حالی خوب نیست
حالِ این دیوانۀ آشفته خاطر خوب نیست

فاصله افتاده در بین من و چشمان تو
بی‌وفایی کردنت در این حوالی خوب نیست

عین و شین و قاف را بالا و پائین کردم و
یادم آمدگفته بودی حالم اصلا خوب نیست

گاه باورمیکنم خوب است حالِ ناخوشم
باز طوفانی شده حالِ هوا هم خوب نیست

مردمان این زمانه دل نمی فهمند چیست
دشتِ چشمم را نکن حالی به حالی خوب نیست

روزها در فکر و شبهایم جدال عقل و دل
این دلِ بشکسته را دیگر شکستن خوب نیست

رفتی و هیچ ردّ پایی دردل محبوب نیست
می‌روم تا که بفهمی بی خیالی خوب نیست

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

امشب
#لالایی حنجرۀ
پُر بغضِ شعرهایم
نثار
نبض برخواب رفته
احساست!
   
امشب
#پریزاد_قصه‌هایت شده ام
و #مهتاب را نوازش می کنم
تا نورش ردّ نگاهت را
به #آسمان_قلبم برساند

امشب
واژگان تبدارم
در رگ احساسم  
به #تماشایت_می نشینند.

#فریبا_قربان_کریمی
‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

#مرا_به_یاد_بیاور
آنگاه که
رقص قلم بر دفتر شعر
در ازدحام واژه ها
ردّی از تو با خود دارند

#مرا_به_یاد_بیاور
مرا که دل
به دریای دیدگانت سپردم 
تا ناخدای کشتی طوفان زده
احساسم شوی

#مرا_به_یاد_بیاور
مرا که زنگِ صدایت
با هشدار عاشقانه اش
مدام قلبم رامی لرزانَد
تا دل از جا بکَند!

ناگفته ها فراوانُ....
فقط
#مرا_به_یاد_بیاور
مرا در ضرب آهنگ
حُزن انگیز گام های رفتنت
در باور عاشقانه هایم.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

مدتی هست دلم عاشق باران شده است
مویه‌هایم به خدا غصّۀ #رندان شده است

نقل این نیست شکایت بکنم از دل خویش
کوچه کوچه همه جا شهر بیابان شده است

باز عکس و  غزل واشک همه دور همند
بی گمان حال دلم سخت پریشان شده است

خنده هایم همگی ازسر درد است مخند
رفت و این خانۀ دلگیر چه ویران شده است

اثر درد چه در دل غزلی تازه شده ست
بند دل بی‌نفسش باز چه زندان شده است

او پر از خاطره‌است داشتنش حق من است
نکند باز دلم مثل خیابان شده است؟

می‌شد ای کاش بماند به کنارم همه عمر
نکند شهر پر از یوسف ارزان شده است؟

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

#باورت هست که من
دورِ احساسِ تو
پروانه شدن را بلدم!
که بیایی و بتابی
تو به تقویم دلم!
پس بخوان قلب مرا
و به عشقی که
در آن می‌رقصد
به سرودی که
همین برگِ سحر می‌خواند،
خاطرت آسوده
من فقط منتظرم.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

من شدم لیلی همان بانوی قندستان بخند
کوزۀ غم را شکن ،آهوی دشتستان بخند

شاعران این روزها هی صحبت از دل می‌کنند
این #دلم درگیر تو جادوی دل مستان بخند

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

روز #آدینه شد و
خیسی چشم‌ مرا
هیچ سبب
نیست که نیست!
بر لبم
مستی شیرین غزل،
#عشق می بارد
از این گوشۀ دل..
چه گره خورده
دلم با نفست!
پشت این پنجرۀ بی تابی
دیده ام در ره توست!
چه نگاهم مدهوش
لحظۀ آمدنت
روشن نیست!!
دلم آهسته نوشت:
فصل پیوستن #عشق،
گرچه دشوار،
ولی نزدیک است!

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

تا به کی این دل من یاد تپیدن بکُند
عشق هم همره او حس پَریدن بکُند

چشم من منتظر دیدن توباشد و اشک
شب که شد دردلش از عشق تو دیدن بکُند

نکندکاسۀ خون هدیه به مژگان بدهد
ترسم آن است «نفس» حس بُریدن بکند

دل من گفت تو ای ماه غزل‌های شبم
کی شود این دل از این عشق تو چیدن بکُند

من زلیخا شده ام گر تو شوی یوسف من
پس بیا جامة‌ تو شوق دریدن بکُند

یک قدم مانده غزل در غل و زنجیر شود
نکند چشم غزل فکر رمیدن بکُند

باز هم آمده ام نقطه سرِ سطرِ نخست
تا به کی این دل من یاد تپیدن بکُند

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

شاعرِ شهر شدم کِی به نظر می‌آیی
از مهرِ تو گفتن، که چه؟ وقتی تو نباشی

نِی نِیِ چشمانِ تو آهنگِ رفتن کرده‌اند
با یادِ تو ماندن، که چه؟ وقتی تو نباشی

غزل و مثنوی و قطعه زِ کار افتادند
از عشق سرودن، که چه؟ وقتی تو نباشی

واژه ها منتظرِ لحنِ سخن گفتن تو
از شعرِ تو خواندن، که چه؟ وقتی تو نباشی

در راه تو سر می دهم و شادم از این کار
با شوقْ شکفتن، که چه؟وقتی تو نباشی

شعلۀ آتش زند داغی بر این انبوهِ دل
در شعله وزیدن،که چه؟وقتی تو نباشی

یک کلام امشب بگو دیگر تمامم کن غزل
در فکرِ تو بودن،که چه؟ وقتی تو نباشی


#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀