بر سنبله ها شانه ی ما را بپذیر
بر سبزه ، گلستانه ی ما را بپذیر
حالا که بهار آمده با خوش خبری
تبریک صمیمانه ی ما را بپذیر
#شهراد_میدری
#صبـح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر سبزه ، گلستانه ی ما را بپذیر
حالا که بهار آمده با خوش خبری
تبریک صمیمانه ی ما را بپذیر
#شهراد_میدری
#صبـح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلکوک کمانچه ای غزلخوان بنویس
خوش رایحه ی نسیم رقصان بنویس
از حال و هوای صبح فروردینی
در دفتر گل ، به خط باران بنویس
#شهراد_میدری
#صـبح_بـخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خوش رایحه ی نسیم رقصان بنویس
از حال و هوای صبح فروردینی
در دفتر گل ، به خط باران بنویس
#شهراد_میدری
#صـبح_بـخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من ناز نمیکشم دلت خواست برو
کجکج نکنم نگاه و یکراست برو
هر جور که مایلی بزن قید مرا
هر چند دلم یکه و تنهاست، برو
روراست بگویم نه من آن مجنونم
نه در سر تو هوای لیلا ست، برو
یک لحظه نگاه هم نکن، پشت سرت
در، روی تو و خاطرهها واست برو
از اول کار، اشتباه از من بود
آری همه از ماست که بر ماست، برو
بیمعرفتی ولی ندارم گلهای
این رسم همیشههای دنیا ست، برو
یک روز که دلتنگ شدی میفهمی
حسرت ″تو″ ی هرگز نشدِ ″ما″ ست، برو
#شهراد_میدری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کجکج نکنم نگاه و یکراست برو
هر جور که مایلی بزن قید مرا
هر چند دلم یکه و تنهاست، برو
روراست بگویم نه من آن مجنونم
نه در سر تو هوای لیلا ست، برو
یک لحظه نگاه هم نکن، پشت سرت
در، روی تو و خاطرهها واست برو
از اول کار، اشتباه از من بود
آری همه از ماست که بر ماست، برو
بیمعرفتی ولی ندارم گلهای
این رسم همیشههای دنیا ست، برو
یک روز که دلتنگ شدی میفهمی
حسرت ″تو″ ی هرگز نشدِ ″ما″ ست، برو
#شهراد_میدری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه خرم دل به رقص بید کردی
رها جان از شب تردید کردی
شدی صبح و زدی لبخند و با ناز
جهان را مملو از خورشید کردی
#شهراد_میدری
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رها جان از شب تردید کردی
شدی صبح و زدی لبخند و با ناز
جهان را مملو از خورشید کردی
#شهراد_میدری
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شده ابری دلم چون آسمان از بی تو بودنها
پرم از بغضِ باران همچنان از بی تو بودنها
نه تنها من، نه تنها کوهسارِ بارِ غم بر دوش
که پشتش خم شده رنگینکمان از بی تو بودنها
دو چشمم گر چه روی نقشه اقیانوسِ آرام است
نمیگیرد دلم آرام، امان از بی تو بودنها
تو نوشینخندِ مهرِ آب و شعرِ ناب و مهتابی
رسیده بر لبانِ شِکوه، جان از بی تو بودنها
به خطخطهایِ پیشانی و برفِ گیسوان، دستی
برایم میکشد خط و نشان از بی تو بودنها
پیِ شرحِ فقط یک روزِ من "صد سال تنهایی"
نوشته "گارسیا مارکز" رمان از بی تو بودنها
صدایم بغض آلود است و چون دود است و میلرزد
منم آتش به دل همچون #بنان از بی تو بودنها
چه خواهد شد جوابش؟ اشک یا چشمانِ زل بر در؟
خدا میگیرد از من امتحان از بی تو بودنها
به خوابم آمدی گفتی بهارِ آرزوها کو؟
میانِ گریه گفتم شد خزان از بی تو بودن ها
#شهراد_میدری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پرم از بغضِ باران همچنان از بی تو بودنها
نه تنها من، نه تنها کوهسارِ بارِ غم بر دوش
که پشتش خم شده رنگینکمان از بی تو بودنها
دو چشمم گر چه روی نقشه اقیانوسِ آرام است
نمیگیرد دلم آرام، امان از بی تو بودنها
تو نوشینخندِ مهرِ آب و شعرِ ناب و مهتابی
رسیده بر لبانِ شِکوه، جان از بی تو بودنها
به خطخطهایِ پیشانی و برفِ گیسوان، دستی
برایم میکشد خط و نشان از بی تو بودنها
پیِ شرحِ فقط یک روزِ من "صد سال تنهایی"
نوشته "گارسیا مارکز" رمان از بی تو بودنها
صدایم بغض آلود است و چون دود است و میلرزد
منم آتش به دل همچون #بنان از بی تو بودنها
چه خواهد شد جوابش؟ اشک یا چشمانِ زل بر در؟
خدا میگیرد از من امتحان از بی تو بودنها
به خوابم آمدی گفتی بهارِ آرزوها کو؟
میانِ گریه گفتم شد خزان از بی تو بودن ها
#شهراد_میدری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
موی خود بر شانه میریزی شرابی،خب که چه؟!
مست میرقصی در آیینه حسابی،خب که چه؟!
دخترِ اربابی و یک باغ نوبر مال توست
کردهای پنهان به پیراهن گلابی خب که چه؟!
رویت آنسو میکنی، تا باز میبینی مرا
در قدم برداشتنها میشتابی خب که چه؟!
مثل آهویی که گم کرده ست راه خانهاش
اینچنین بیتاب و غرق التهابی، خب که چه؟!
من که جز بوسه ندارم هیچکاری با لبت
اینهمه لب میگزی در اضطرابی خب که چه؟!
دوست داری که چه را ثابت کنی؟ راحت بگو
سینه چاکِ تو هزار آدم حسابی، خب که چه؟!
باز شهرآوردِ بین "نه" و "آری" گفتنت
بازی لبهای قرمز، چشم آبی، خب که چه؟!
من نخورده مست و پاتیل توأم دستم بگیر
باز چشمت را برایم میشرابی خب که چه؟!
ای بلا! تکلیفِ من را زودتر روشن بکن
من بمیرم یا بمانم؟ بیجوابی خب که چه؟!
آه ای شیطان فرشته! لعنتیِ نازنین!
سایهای در بستر بیدارخوابی خب که چه
دست بردار از سرم، یا عاشقم شو یا برو
بر خودت مینازی و در پیچوتابی خب که چه
بر زمینت میزنم یک شب تو را خواهم شکست
روی دیوار اتاق و کنج قابی خب که چه
#شهراد_میدری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مست میرقصی در آیینه حسابی،خب که چه؟!
دخترِ اربابی و یک باغ نوبر مال توست
کردهای پنهان به پیراهن گلابی خب که چه؟!
رویت آنسو میکنی، تا باز میبینی مرا
در قدم برداشتنها میشتابی خب که چه؟!
مثل آهویی که گم کرده ست راه خانهاش
اینچنین بیتاب و غرق التهابی، خب که چه؟!
من که جز بوسه ندارم هیچکاری با لبت
اینهمه لب میگزی در اضطرابی خب که چه؟!
دوست داری که چه را ثابت کنی؟ راحت بگو
سینه چاکِ تو هزار آدم حسابی، خب که چه؟!
باز شهرآوردِ بین "نه" و "آری" گفتنت
بازی لبهای قرمز، چشم آبی، خب که چه؟!
من نخورده مست و پاتیل توأم دستم بگیر
باز چشمت را برایم میشرابی خب که چه؟!
ای بلا! تکلیفِ من را زودتر روشن بکن
من بمیرم یا بمانم؟ بیجوابی خب که چه؟!
آه ای شیطان فرشته! لعنتیِ نازنین!
سایهای در بستر بیدارخوابی خب که چه
دست بردار از سرم، یا عاشقم شو یا برو
بر خودت مینازی و در پیچوتابی خب که چه
بر زمینت میزنم یک شب تو را خواهم شکست
روی دیوار اتاق و کنج قابی خب که چه
#شهراد_میدری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀