.
باد در نیمهشب
بهآرامی به پنجرهام میخورَد
رگبارِ باران
بهآرامی ازسقفِ اتاقکم چکه میکند
رؤیای نیکبختیام
بهسانِ باد در قلبم سرگردان است
نسیمِ نگاهت
بهسانِ قطرههای باران
بهآرامی وجودم را در برمیگیرد
#فریدریش_نیچه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باد در نیمهشب
بهآرامی به پنجرهام میخورَد
رگبارِ باران
بهآرامی ازسقفِ اتاقکم چکه میکند
رؤیای نیکبختیام
بهسانِ باد در قلبم سرگردان است
نسیمِ نگاهت
بهسانِ قطرههای باران
بهآرامی وجودم را در برمیگیرد
#فریدریش_نیچه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عشقی را می پرستم
دور اما نزدیک ست به من
در رویا و خیال
با او در عاشقانه هایم عشق بازی می کنم
نسیم حضورش
هر روز با لمس دستان مهربانش
میان گیسوانم می پیچد
با چشمان و نگاه مخملینش
قلبم را نوازش می دهد
ملودی نگاهش را همنوا می کند با نگاه بارانی ام
دستانش را به من می دهد
قلبش را به من می سپارد
و من به شوق داشتنش
همراه با چکاوک های عاشق
آوازی سر می دهم از عشق
برای ستایش بودنش
سهم من از او
همین خیال و رویا ست
و برای من کافیست
که تمام جانم شود
زیرا این عشق ست
که درد را از کالبد تنم دور می کند ....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دور اما نزدیک ست به من
در رویا و خیال
با او در عاشقانه هایم عشق بازی می کنم
نسیم حضورش
هر روز با لمس دستان مهربانش
میان گیسوانم می پیچد
با چشمان و نگاه مخملینش
قلبم را نوازش می دهد
ملودی نگاهش را همنوا می کند با نگاه بارانی ام
دستانش را به من می دهد
قلبش را به من می سپارد
و من به شوق داشتنش
همراه با چکاوک های عاشق
آوازی سر می دهم از عشق
برای ستایش بودنش
سهم من از او
همین خیال و رویا ست
و برای من کافیست
که تمام جانم شود
زیرا این عشق ست
که درد را از کالبد تنم دور می کند ....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نفس بكش
عميق، آرام، شادمان!
بگو غم رد شود
كه قلبت
آرامگاه اندوه نيست
#نزار_قبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عميق، آرام، شادمان!
بگو غم رد شود
كه قلبت
آرامگاه اندوه نيست
#نزار_قبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شاه نشین قلبم
پایت را گذاشتی به شب نشینی دلم
روحم را پروراندی با عاشقانه هایت
روحم سرک ڪشید به
خاڪستری ترین قله ی پاییزی
به اقیانوس های بلند،
به ڪهڪشان های پر رمز و راز...
چشم خسته و تهی ام را
در نگاهت پروراندی با عطر وجودت
و در بارش باران بر گونه هایم
خشڪاندی این غم درون را،
و در ڪمینگاه گل های نیلوفر
از جنس شڪوفه های بهاری
در خزان عاشقانه ای شیرین..
آبی ترین رویای واقعی ام را شڪار ڪردی
قلبم رانقاشی ڪردی با رنگ ارغوانی
آسمان ڪویری دلم را
مهمان خلوت خانه قلب مهربانت ڪردی...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شاه نشین قلبم
پایت را گذاشتی به شب نشینی دلم
روحم را پروراندی با عاشقانه هایت
روحم سرک ڪشید به
خاڪستری ترین قله ی پاییزی
به اقیانوس های بلند،
به ڪهڪشان های پر رمز و راز...
چشم خسته و تهی ام را
در نگاهت پروراندی با عطر وجودت
و در بارش باران بر گونه هایم
خشڪاندی این غم درون را،
و در ڪمینگاه گل های نیلوفر
از جنس شڪوفه های بهاری
در خزان عاشقانه ای شیرین..
آبی ترین رویای واقعی ام را شڪار ڪردی
قلبم رانقاشی ڪردی با رنگ ارغوانی
آسمان ڪویری دلم را
مهمان خلوت خانه قلب مهربانت ڪردی...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
دریچه ی شکستهی روحم را
در مسیر نور و دستان پر سخاوت باران
گشودهام
غرق در زمان و احتمال آمدنت
هر یکشنبه
برای شکرگزاری و شفای زخمهای قلبم
به کلیسا میآیم
با دکمه جا مانده از پیراهنت
سرم را در آغوشم میگیرم به تو فکر میکنم
تظاهر میکنم حالم خوب است
برای اندوهم واژهای نیست..
«خوردن یک سیب و این همه تاوان»؟!
#نسیم_دادستان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دریچه ی شکستهی روحم را
در مسیر نور و دستان پر سخاوت باران
گشودهام
غرق در زمان و احتمال آمدنت
هر یکشنبه
برای شکرگزاری و شفای زخمهای قلبم
به کلیسا میآیم
با دکمه جا مانده از پیراهنت
سرم را در آغوشم میگیرم به تو فکر میکنم
تظاهر میکنم حالم خوب است
برای اندوهم واژهای نیست..
«خوردن یک سیب و این همه تاوان»؟!
#نسیم_دادستان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلــشاد از اینـم کـه امـشب خبـر اینجـاست
یک عـاشق دیوانه ی بی پا و سر اینجاست
شــوری به ســر و حـال دلـش بـاز پریشــان
اهی کـه کـنـد از غــم دلـدار اثـر اینجـاست
صـد واژه بـه رقـص آمـده از شــوق نــگارم
یک شاعردلسوخته ی خـون جگر اینجاست
آن عــاشـق رســوا که ز کــف داده قــرارش
باچهره ی شادان وسمین تاسحر اینجـاست
ای کاش بــدانــد کــه گــدای ســـر کـــویش
دلمـرده ی بـیمار غـمش محتضـر اینجـاست
یک عمـر به سـودای رخـش گر به فـنا رفت
دلباخـته ای منتـظرش ، پشت در اینجاست
یـا رب کــه بـدانـد ، مـه دردانـــه ام امـشب
دلـداده ی او بــا نـگه و چشـم تر اینجاست
ناصح هـمه شب تا به سحر دیده به ره بود
چون داشت امیدی که مسیر قمر اینجاست
#علی_فعله_گری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک عـاشق دیوانه ی بی پا و سر اینجاست
شــوری به ســر و حـال دلـش بـاز پریشــان
اهی کـه کـنـد از غــم دلـدار اثـر اینجـاست
صـد واژه بـه رقـص آمـده از شــوق نــگارم
یک شاعردلسوخته ی خـون جگر اینجاست
آن عــاشـق رســوا که ز کــف داده قــرارش
باچهره ی شادان وسمین تاسحر اینجـاست
ای کاش بــدانــد کــه گــدای ســـر کـــویش
دلمـرده ی بـیمار غـمش محتضـر اینجـاست
یک عمـر به سـودای رخـش گر به فـنا رفت
دلباخـته ای منتـظرش ، پشت در اینجاست
یـا رب کــه بـدانـد ، مـه دردانـــه ام امـشب
دلـداده ی او بــا نـگه و چشـم تر اینجاست
ناصح هـمه شب تا به سحر دیده به ره بود
چون داشت امیدی که مسیر قمر اینجاست
#علی_فعله_گری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلم برای کسی تنگ است
که آفتاب صداقت را
به میهمانی گلهای باغ میآورد
و گیسوان بلندش را به بادها میداد
و دستهای سپیدش را
به آب میبخشید
دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریای واژگون میدوخت
و شعرهای خوشی چون پرندهها میخواند
دلم برای کسی تنگ است
که همچو کودک معصومی
دلش برای دلم میسوخت
و مهربانی را نثار من میکرد
دلم برای کسی تنگ است
که تا شمالترین شمال با من رفت
و در جنوبترین جنوب با من بود
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
کسی که...
دگر کافیست
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که آفتاب صداقت را
به میهمانی گلهای باغ میآورد
و گیسوان بلندش را به بادها میداد
و دستهای سپیدش را
به آب میبخشید
دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریای واژگون میدوخت
و شعرهای خوشی چون پرندهها میخواند
دلم برای کسی تنگ است
که همچو کودک معصومی
دلش برای دلم میسوخت
و مهربانی را نثار من میکرد
دلم برای کسی تنگ است
که تا شمالترین شمال با من رفت
و در جنوبترین جنوب با من بود
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
کسی که...
دگر کافیست
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چشم تو تا بنشیند به کمینم کافیست
خویش را صید نگاه تو ببینم کافیست
عکسی از چشم تو در کنج اتاقم قاب است
اینکه با چشم سیاه تو قرینم کافیست
باغی از غنچه وگل روی لبانت داری
من از این باغ اگر بوسه بچینم کافیست
من از این عالم بی مهر نخواهم چیزی
دردلت خانه امنی بگزینم کافیست
در دل ظلمت شبهای پراز تنهایی
روی زیبای تو ای ماهترینم کافیست
تو فقط قول بده پیش دلم می آیی
تا ابد منتظرت هم بنشینم کافیست
سجده کردم به تو و چشم تو ای زیبایم
بشود چشم تو هم قبله و دینم کافیست
کاش در گرمی آغوش تو خوابم ببرد
بکشی دست به چشمان غمینم کافیست
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خویش را صید نگاه تو ببینم کافیست
عکسی از چشم تو در کنج اتاقم قاب است
اینکه با چشم سیاه تو قرینم کافیست
باغی از غنچه وگل روی لبانت داری
من از این باغ اگر بوسه بچینم کافیست
من از این عالم بی مهر نخواهم چیزی
دردلت خانه امنی بگزینم کافیست
در دل ظلمت شبهای پراز تنهایی
روی زیبای تو ای ماهترینم کافیست
تو فقط قول بده پیش دلم می آیی
تا ابد منتظرت هم بنشینم کافیست
سجده کردم به تو و چشم تو ای زیبایم
بشود چشم تو هم قبله و دینم کافیست
کاش در گرمی آغوش تو خوابم ببرد
بکشی دست به چشمان غمینم کافیست
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یاد آن روزی که تختی و حیاطی داشتیم
قُل قُل قوری و قلیان و بساطی داشتیم
عطر آویشن، ردیف استکان های بلور
زندگی شیرین تر از چای نباتی داشتیم
مادری فیروزه تر از آسمان مخملی
سایه ی مهر پدر، ظهر صلاتی داشتیم
خانه ای گرچه کلنگی خالی از اندوه و غم
باخبر از حال هم شور و نشاطی داشتیم
نم نم چنگ و رباب و گلنراقی و قمر
هر شب جمعه که میشد سور و ساتی داشتیم
نرده های غرق پیچک، پله پله اطلسی
گام پاورچین و غرق احتیاطی داشتیم
شرشر فواره روی رقص ماهی های حوض
شور و شوق و خاطر پُر انبساطی داشتیم
ساده مثل آفتاب آمده از پشت کوه
بی خجالت لهجه ی اهل دهاتی داشتیم
حافظ از شاخه نباتش، سعدی از سیمین تنش..
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتی داشتیم
کارگردان! آنهمه عشق و صفا یادش بخیر
آخر ِ آن روزها ای کاش کاتی داشتیم
عکس ما را قاب کن هرچند با گرد و غبار
تا که خوشبختی بداند خاطراتی داشتیم
#شهراد_میدری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قُل قُل قوری و قلیان و بساطی داشتیم
عطر آویشن، ردیف استکان های بلور
زندگی شیرین تر از چای نباتی داشتیم
مادری فیروزه تر از آسمان مخملی
سایه ی مهر پدر، ظهر صلاتی داشتیم
خانه ای گرچه کلنگی خالی از اندوه و غم
باخبر از حال هم شور و نشاطی داشتیم
نم نم چنگ و رباب و گلنراقی و قمر
هر شب جمعه که میشد سور و ساتی داشتیم
نرده های غرق پیچک، پله پله اطلسی
گام پاورچین و غرق احتیاطی داشتیم
شرشر فواره روی رقص ماهی های حوض
شور و شوق و خاطر پُر انبساطی داشتیم
ساده مثل آفتاب آمده از پشت کوه
بی خجالت لهجه ی اهل دهاتی داشتیم
حافظ از شاخه نباتش، سعدی از سیمین تنش..
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتی داشتیم
کارگردان! آنهمه عشق و صفا یادش بخیر
آخر ِ آن روزها ای کاش کاتی داشتیم
عکس ما را قاب کن هرچند با گرد و غبار
تا که خوشبختی بداند خاطراتی داشتیم
#شهراد_میدری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹کلیپ لری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در این دنیای شور انگیز لبریز از گرفتاری
ندیدم واژه ای خوشتر ز ایثار و وفاداری
پریشان شد اگر آلاله ای در باغ اندیشه
بکن از گوهر نایاب و مهرآسا پرستاری
بدون شک رسد دستت به دست خالق گلها
اگر که پای خود را در مسیر یار بگذاری
مقامت می رود بالاتر از آنچه می اندیشی
چنانچه دیگران را هم به کار خیر واداری
نکن خود را فدای آنچه دارد ارزشی ناچیز
اگر خواهی شود عشق الهی در دلت جاری
کمی اندیشه کردن بیمه خواهد کرد انسان را
به اوج اندیشه باید کرد اگر قصد سفر داری
پریدن از قفس با قلب زخمی در هوای یار
برای شاعر شیدا نباشد کار دشواری
#مهدی_سیدحسینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ندیدم واژه ای خوشتر ز ایثار و وفاداری
پریشان شد اگر آلاله ای در باغ اندیشه
بکن از گوهر نایاب و مهرآسا پرستاری
بدون شک رسد دستت به دست خالق گلها
اگر که پای خود را در مسیر یار بگذاری
مقامت می رود بالاتر از آنچه می اندیشی
چنانچه دیگران را هم به کار خیر واداری
نکن خود را فدای آنچه دارد ارزشی ناچیز
اگر خواهی شود عشق الهی در دلت جاری
کمی اندیشه کردن بیمه خواهد کرد انسان را
به اوج اندیشه باید کرد اگر قصد سفر داری
پریدن از قفس با قلب زخمی در هوای یار
برای شاعر شیدا نباشد کار دشواری
#مهدی_سیدحسینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر سر سجاده می افتاد چشمم تا به مِی
شیشه ی مِی با دهان باز می پرسید کِی؟
کاش از اول، بر در میخانه می خواندم نماز
حیف از آن عمری که شد در گوشه ی محراب طی
ناله ی جانسوز من بود آنچه او فریاد زد
آه من بود آنچه عمری زیر لب می خواند، نِی
کاش با ساقی حسابم پاک می شد، سالهاست
او به من جامی بدهکارست و من جانی به وِی
من خطایی کمتر از بخشایشت دارم، ببخش
ای رفیق! ای رازدار! ای حاکم! ای بخشنده! ای....
#فاضل_نظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شیشه ی مِی با دهان باز می پرسید کِی؟
کاش از اول، بر در میخانه می خواندم نماز
حیف از آن عمری که شد در گوشه ی محراب طی
ناله ی جانسوز من بود آنچه او فریاد زد
آه من بود آنچه عمری زیر لب می خواند، نِی
کاش با ساقی حسابم پاک می شد، سالهاست
او به من جامی بدهکارست و من جانی به وِی
من خطایی کمتر از بخشایشت دارم، ببخش
ای رفیق! ای رازدار! ای حاکم! ای بخشنده! ای....
#فاضل_نظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
چقدر راه رفتن در باران را دوست دارم
من و آسمان و باران یکی می شویم
و جان فاصله ها پر می شود
از ابر سفیدی
که با هر دم و بازدم
از دهان رهگذران بی خیال پر می شود
خنده روی لب هایم جا خوش کرده
و دهانم پر از شعر و ترانه است
کاش می شد
در کوچه پس کوچه های شهر
زیر آواز بزنم
روی جدول خیابان ها راه بروم
و تمام نرگس های دخترک گلفروش را
یک جا بخرم
انگار دارم دوباره عاشق می شوم
#مسعود_نادری
.❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چقدر راه رفتن در باران را دوست دارم
من و آسمان و باران یکی می شویم
و جان فاصله ها پر می شود
از ابر سفیدی
که با هر دم و بازدم
از دهان رهگذران بی خیال پر می شود
خنده روی لب هایم جا خوش کرده
و دهانم پر از شعر و ترانه است
کاش می شد
در کوچه پس کوچه های شهر
زیر آواز بزنم
روی جدول خیابان ها راه بروم
و تمام نرگس های دخترک گلفروش را
یک جا بخرم
انگار دارم دوباره عاشق می شوم
#مسعود_نادری
.❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نسبتِ اجدادی مان رفته قدم گاه گم
مانده ی ایام کجا میبرد این حال قم!!
پیشتر از پیش فرو رفته به ما اشتباه
هیچ نشد عایدمان مانده باقی یِ دم!!
قاافله ی عمر شتابان بدود سوی چی
گردش دور دگریِ یا سفریِ سوی رم!!
معنی این بیت نفهمیده کجا می روی
میخ نکوبیده به پایش نزند نعلِ سم!!
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نسبتِ اجدادی مان رفته قدم گاه گم
مانده ی ایام کجا میبرد این حال قم!!
پیشتر از پیش فرو رفته به ما اشتباه
هیچ نشد عایدمان مانده باقی یِ دم!!
قاافله ی عمر شتابان بدود سوی چی
گردش دور دگریِ یا سفریِ سوی رم!!
معنی این بیت نفهمیده کجا می روی
میخ نکوبیده به پایش نزند نعلِ سم!!
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀