💖کافه شعر💖
2.28K subscribers
4.26K photos
2.8K videos
11 files
934 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
خالی ِ هر لحظه را سرشار باید کرد از هستی
زنده باید زیست در آنات ِ میرنده،
با خلوص ِ ناب تر مستی.
چیست جز این؟
نیست جز این راه.
زنده دارد زنده دل دَم را.
هر کجا، هر گاه
اوج بخشد کیفیت کم را.
گفت و گو بس، ماجرا کوتاه،
ما اگر مستیم،
بی گمان هستیم.

#مهدی_اخوان_ثالث


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باز پیمان تازه کردم با پریشان زلف جانان
باز امشب وعده‌ها دادم دل دیوانه‌ام را

آرزوهای دل شوریده بر بالش نوشتم
نیمه‌شب پرواز دادم در فضا پروانه‌ام را

گفتمش پروانه جان! پرواز کن تا دوردستان
من دگر رُفتم ز گرد آرزوها خانه‌ام را...

#مهدی_اخوان_ثالث

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بیا رَه توشه برداریم
قدم در راه بگذاریم
کجا؟ هر جا که پیش آید,
بدآنجایی که می‌گویند خورشیدِ غروبِ ما,
زند بر پردهٔ شبگیرشان تصویر,

کجا؟ هر جا که پیش آید,
به آنجایی که می‌گویند
چو گلْ روییده شهری روشن از دریای‌ تردامان,
و در آن چشمه‌هایی هست,
که دائم روید و روید گل و برگِ بلورین بالِ شعر از آن,
و می‌نوشد از آن مردی که می‌گوید:
"چرا بر خویشتن هموار باید کرد رنجِ آبیاری کردن باغی
کز آن گل کاغذین روید؟"

#مهدی_اخوان_ثالث

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نسیمی آنچنان آرام
که مخمل را هم از خواب
حریرینش نمی انگیخت
و روح صبح آنگه پیش چشم من
برهنه شد به طنازی
و خود را از غبار حسرت و اندوه
در آیینه ی زلال جاودانه ،
شست و شویی کرد.
بزرگ و پک شد
و ان توری زربفت را پوشید
و آنگه طرف دامن تا ،
کران بیکران گسترد
در این صبح بزرگ شسته
و پک اهورایی . .‌ .!

#مهدی_اخوان_ثالث

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بسته راه گلویم بغض و دلم شعله‌ور است
چون یتیمی که به او فحش پدر داده کسی

بر رخش شرم شفق دیدم و گفتم گویا
از غم من به فلک باز خبر داده کسی

زیر تیغ ستم دهر چه‌سان تاب آرم
کِی به دست من درمانده سپر داده کسی؟

من گدایی کنم و خم نکنم سر بر ظلم
یادم این شیوه ز ارباب نظر داده کسی

شرمسار شرف خویش ازین عجز نی‌ام
به قضا و قدرم سلطه مگر داده کسی؟

رنج و غم «ذات» مرا سایه‌صفت هم‌قدم است
خود گرفتم به من امکان سفر داده کسی

نه به‌گوش کر گردون رسدم داد و فغان
نه دعا را ره ترتیب اثر داده کسی

نیست چاهی چو علی درد دلم را؛ گویی
بدل چاه به من کوه و کمر داده کسی

زان‌که فریاد شود ناله، به کوه و کمرم
به صدا گویی پرواز چو پر داده کسی

دم فرو بند که شکوا ندهد سود «امید»
کی مجالی به شهیدان هنر داده کسی؟


#مهدی_اخوان_ثالث

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک
آنک، بر آن چنار جوان، آنک
خالی فتاده لانهٔ آن لک لک
او رفت و رفت غلغل غلیانش
پوشیده، پاک، پیکر عریانش
سر زی سپهر کردن غمگینش
تن با وقار شستن شیرینش
پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک
رفتند مرغکان طلایی بال
از سردی و سکوت سیه جستند
وز بید و کاج و سرو نظر بستند
رفتند سوی نخل، سوی گرمی
و آن نغمه‌های پاک و بلورین رفت
پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک
اینک، بر این کنارهٔ دشت، اینک
این کوره راه ساکت بی رهرو
آنک، بر آن کمرکش کوه، آنک
آن کوچه باغ خلوت و خاموشت
از یاد روزگار فراموشت
پاییز جان! چه سرد،‌ چه درد آلود
چون من تو نیز تنها ماندستی
ای فصل فصل‌های نگارینم
سرد سکوت خود را بسراییم
پاییزم! ای قناری غمگینم
 
#مهدی_اخوان_ثالث
📙اشعار،دفتر شعر آخر شاهنامه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را
باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را

گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را

#مهدی_اخوان_ثالث

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀