برای کوچه های پیچ در پیچ #گیسوانم
می خواهم
شاعران را خبر کنم
قصهٔ گیسوانم سر دراز دارد!
داستان زندگی ام
نیازمند سکانسی است ناب!
میخواهم
با پرواز بال نگاهم
غبار روی کتاب را بتکانم
و قاصدکهای دلم را
روانهٔ آسمان آبی کنم!
نمی خواهم
آن گاه که در گذشتم
ازمن شمش طلا بسازی!
میخواهم از من مرکبی بسازی
و با من
سطر به سطر آفرینش هایم را بنویسی
میخواهم طعم جاودانگی را
در میان واژه هایت
دریابم و
دوباره زنده بمانم.
می بینی
مژگان به انتظار نشسته ام
در پهنهٔ وسیع چشمانی منتظر
خیس گشته است!
راستی
کجای این نیامدن ها مانده ایی ؟
صدای عقربهها
زخمهایم را مینوازند!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می خواهم
شاعران را خبر کنم
قصهٔ گیسوانم سر دراز دارد!
داستان زندگی ام
نیازمند سکانسی است ناب!
میخواهم
با پرواز بال نگاهم
غبار روی کتاب را بتکانم
و قاصدکهای دلم را
روانهٔ آسمان آبی کنم!
نمی خواهم
آن گاه که در گذشتم
ازمن شمش طلا بسازی!
میخواهم از من مرکبی بسازی
و با من
سطر به سطر آفرینش هایم را بنویسی
میخواهم طعم جاودانگی را
در میان واژه هایت
دریابم و
دوباره زنده بمانم.
می بینی
مژگان به انتظار نشسته ام
در پهنهٔ وسیع چشمانی منتظر
خیس گشته است!
راستی
کجای این نیامدن ها مانده ایی ؟
صدای عقربهها
زخمهایم را مینوازند!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا نامِ تـو حُسن میدهد بر سخنم
در حالِ ز بخل و کـبر خالی شدنم
تا یادِ تو لحظهای در افکارِ من است
خالی ز به جز تو حاجتی خواستنم
این موهبت از توست که در یادِ منی
بی لطفِ تو در مانده از احوالِ تنم
دل را بـه نیازمـنـد وابـسـته نکن
چون شیشه به سنگپارهای میشکنم
جـز وصـلِ تو ای نـور ندارم طلبی
با تـو چـه نیازی بـه تن و پیرهنم
بخشنـدهٔ مـهربان و پاینـده تویی
بی مهـرِ تـو ناتوان و بیـچاره منم
از روحِ تـو هستـم کـه اسـیرِ بدنم
تا یاد تـو هسـت در دلم در وطنم
#امیر_بهنام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در حالِ ز بخل و کـبر خالی شدنم
تا یادِ تو لحظهای در افکارِ من است
خالی ز به جز تو حاجتی خواستنم
این موهبت از توست که در یادِ منی
بی لطفِ تو در مانده از احوالِ تنم
دل را بـه نیازمـنـد وابـسـته نکن
چون شیشه به سنگپارهای میشکنم
جـز وصـلِ تو ای نـور ندارم طلبی
با تـو چـه نیازی بـه تن و پیرهنم
بخشنـدهٔ مـهربان و پاینـده تویی
بی مهـرِ تـو ناتوان و بیـچاره منم
از روحِ تـو هستـم کـه اسـیرِ بدنم
تا یاد تـو هسـت در دلم در وطنم
#امیر_بهنام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک بوسه به من داده، طلبکار شده🥰
خواهانِ بغل کردنِ بسیار شده😍
تا زود بگیرد از لبم کامش را🔥
از صبح عَلَی الطّلوع بیدار شده😃
#زهرا_موسی_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خواهانِ بغل کردنِ بسیار شده😍
تا زود بگیرد از لبم کامش را🔥
از صبح عَلَی الطّلوع بیدار شده😃
#زهرا_موسی_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
از سر زلف تو پیداست که سر میخواهی
از پریشانی یک شهر خبر میخواهی
عشق میدان جنون است، نه پسکوچه عقل
دل دیوانه مهیاست ا گر میخواهی
هستیام عزت و آزادگیام بود، که رفت
از تهیدستی یک سرو ثمر میخواهی؟
شاخه خویش شکستم که عصایت باشم
تو ولی، از من افتاده تبر میخواهی
عطر گیسوی تو تا ملک سلیمان رفتهست
زلف وا کردهای و شانه بهسر میخواهی
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
مصلحت نیست که از هر که نظر میخواهی
وصف تو کار کسی نیست بهجز «حافظ» و من
عاشقی اهل دل و اهل هنر میخواهی
#پوریا_شیرانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از سر زلف تو پیداست که سر میخواهی
از پریشانی یک شهر خبر میخواهی
عشق میدان جنون است، نه پسکوچه عقل
دل دیوانه مهیاست ا گر میخواهی
هستیام عزت و آزادگیام بود، که رفت
از تهیدستی یک سرو ثمر میخواهی؟
شاخه خویش شکستم که عصایت باشم
تو ولی، از من افتاده تبر میخواهی
عطر گیسوی تو تا ملک سلیمان رفتهست
زلف وا کردهای و شانه بهسر میخواهی
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
مصلحت نیست که از هر که نظر میخواهی
وصف تو کار کسی نیست بهجز «حافظ» و من
عاشقی اهل دل و اهل هنر میخواهی
#پوریا_شیرانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من نمی دانم از
#تــــُو می نوشتم
یا از خود برای #تــــُو
من فقط
دلتنگی هایم را
از خواب بیدار می کردم
و عاشقانه هایم را
به لب های کاغذ و قلم
پیوند می دادم ...
#محمد_بشیرے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#تــــُو می نوشتم
یا از خود برای #تــــُو
من فقط
دلتنگی هایم را
از خواب بیدار می کردم
و عاشقانه هایم را
به لب های کاغذ و قلم
پیوند می دادم ...
#محمد_بشیرے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عاشقی یعنی همین یعنی حسودی می کنم
جز کنار من که بنشینی حسودی می کنم
چهره ای زیباتر از من را؟…زبانم لال..نه!
بر همان چشم و لب و بینی حسودی می کنم
جز لب من از لبان کودکی حتی اگر
بوسه ای کوچک که برچینی حسودی می کنم!
اخم در هم می کشم وقتی کنارم نیستی
باز با یک حس بدبینی حسودی می کنم
#الهام_حق_مرادخانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جز کنار من که بنشینی حسودی می کنم
چهره ای زیباتر از من را؟…زبانم لال..نه!
بر همان چشم و لب و بینی حسودی می کنم
جز لب من از لبان کودکی حتی اگر
بوسه ای کوچک که برچینی حسودی می کنم!
اخم در هم می کشم وقتی کنارم نیستی
باز با یک حس بدبینی حسودی می کنم
#الهام_حق_مرادخانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حالا برقص ، رقص ...درآغــوش من برقص
من مرد می شوم ... و تو مانند زن برقص
دست مرا بگیر کــه گـــم مـی کنم ترا
در تن، تنم، تنت ... تتتن تن تتن برقص
#سید_مهدی_موسوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من مرد می شوم ... و تو مانند زن برقص
دست مرا بگیر کــه گـــم مـی کنم ترا
در تن، تنم، تنت ... تتتن تن تتن برقص
#سید_مهدی_موسوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
من گم شدهام هرچه بگردی خبری نیست
جز این دو سه تا شعر که گفتم اثری نیست
یک بار نشستم به تو چیزی بنویسم
دیدم به عزیزان گله کردن هنری نیست
دلگیرم از این شهر پس از من که هوایش
آن گونه که در شأن تو باشد بپری نیست
ای کاش کسی باشد و کابوس که دیدی
در گوش تو آرام بگوید: خبری نیست
هر جا نکنی باز سر درد دلت را
چون دامن تر هست ولی چشم تری نیست
ای کاش که میگفت نگاه تو؛ بمانم
این لحظه که حرفت سند معتبری نیست
دل خوش نکنم پشت وداع تو سلامیست
یا پشت خداحافظی من سفری نیست؟
من چند قدم رفتم و برگشتم و دیدم
در بسته شد آن گونه که انگار دری نیست.
#مهدی_فرجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من گم شدهام هرچه بگردی خبری نیست
جز این دو سه تا شعر که گفتم اثری نیست
یک بار نشستم به تو چیزی بنویسم
دیدم به عزیزان گله کردن هنری نیست
دلگیرم از این شهر پس از من که هوایش
آن گونه که در شأن تو باشد بپری نیست
ای کاش کسی باشد و کابوس که دیدی
در گوش تو آرام بگوید: خبری نیست
هر جا نکنی باز سر درد دلت را
چون دامن تر هست ولی چشم تری نیست
ای کاش که میگفت نگاه تو؛ بمانم
این لحظه که حرفت سند معتبری نیست
دل خوش نکنم پشت وداع تو سلامیست
یا پشت خداحافظی من سفری نیست؟
من چند قدم رفتم و برگشتم و دیدم
در بسته شد آن گونه که انگار دری نیست.
#مهدی_فرجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
"بودن" حضورِ جبر است، مرگِ "نمیشهها" باش
هستی ولی چه "هست"ی؟ هستِ همیشهها باش
سنگین نشستهای سرد، بی جنبوجوش و بیدرد
غیرت نداری ای سنگ! کابوس شیشهها باش
حتی اگر نباشی، یا زیر خاک باشی
اثبات کن خودت را، مانند ریشهها باش
در هر نهال کوچک، جریان بگیر چون خون
احیاگر درختان، بنیانِ بیشهها باش
بی دام و دوری و درد، آسان نمیشود عشق
عشق است و کوهِ مشکل، فرهادِ تیشهها باش...
#سیروس_عبدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
"بودن" حضورِ جبر است، مرگِ "نمیشهها" باش
هستی ولی چه "هست"ی؟ هستِ همیشهها باش
سنگین نشستهای سرد، بی جنبوجوش و بیدرد
غیرت نداری ای سنگ! کابوس شیشهها باش
حتی اگر نباشی، یا زیر خاک باشی
اثبات کن خودت را، مانند ریشهها باش
در هر نهال کوچک، جریان بگیر چون خون
احیاگر درختان، بنیانِ بیشهها باش
بی دام و دوری و درد، آسان نمیشود عشق
عشق است و کوهِ مشکل، فرهادِ تیشهها باش...
#سیروس_عبدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در امتداد حسرت
زیر سقف آسمان شب ِ احساس
ب فکر وا می داری مرا
خدایا جانم ب لب رسیده
صبر و وعده تا ب کی...؟
من سوی او مایل
و او در مقابل من یک غروب ِ غم شده
در نظرم او آفتابی ست ک
مرا غرق خود کرده
ک در شب های انتظارم
ستاره ای ست چشمک زن
#بهرام__دلداده
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زیر سقف آسمان شب ِ احساس
ب فکر وا می داری مرا
خدایا جانم ب لب رسیده
صبر و وعده تا ب کی...؟
من سوی او مایل
و او در مقابل من یک غروب ِ غم شده
در نظرم او آفتابی ست ک
مرا غرق خود کرده
ک در شب های انتظارم
ستاره ای ست چشمک زن
#بهرام__دلداده
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اجازهات را از آسمان گَرفته ام
عـوضِ
ستارهی
نداشته ام
#امشب دیوانه ی انحصاری ات باشم
ماه جان
ابر که سهـل است اصلاً پشت خدا
قایـم شـو
جفتتان را خواهم بوسیـد ...
#عرفان_پاکزاد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عـوضِ
ستارهی
نداشته ام
#امشب دیوانه ی انحصاری ات باشم
ماه جان
ابر که سهـل است اصلاً پشت خدا
قایـم شـو
جفتتان را خواهم بوسیـد ...
#عرفان_پاکزاد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبحِ چشمان تو
بوی شعر تازه می دهد ...
همراه با ی فنجان دوست داشتن ؛
رو به پنجره ی بودنت
در پس پرچین نیلوفر آبی ...
روی برکه ی خواستنت ؛
بوی بهار نارنج و طعم یاس ...
آغوشت
در بی کران صبحی مفرح
که پُر می شود
از بوی حریر عطر تنت
در امتداد کوچه های بی قراری ...
#سیامک
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبحِ چشمان تو
بوی شعر تازه می دهد ...
همراه با ی فنجان دوست داشتن ؛
رو به پنجره ی بودنت
در پس پرچین نیلوفر آبی ...
روی برکه ی خواستنت ؛
بوی بهار نارنج و طعم یاس ...
آغوشت
در بی کران صبحی مفرح
که پُر می شود
از بوی حریر عطر تنت
در امتداد کوچه های بی قراری ...
#سیامک
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبح سرمست آمده بود
اما نه
از پنجره خبری بود
و نه از چشمان عاشق پشت پنجره
زمین پوشیده از برف بود
و انسان ها سرد و
بی تفاوت از کنار یکدیگر رد میشدند
انگار آفتاب هم یخ زده بود
#و_قصد_طلوع_نداشت...
#محمد_بشیرے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اما نه
از پنجره خبری بود
و نه از چشمان عاشق پشت پنجره
زمین پوشیده از برف بود
و انسان ها سرد و
بی تفاوت از کنار یکدیگر رد میشدند
انگار آفتاب هم یخ زده بود
#و_قصد_طلوع_نداشت...
#محمد_بشیرے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به سختی میخروشم: «های، باران!
چه میخواهی ز ما بیبرگ و باران؟
برهنه بیپناهان را نظر کن
در این وادی قدم آهسته تر کن
شد این ویرانه ویرانتر چه حاصل؟
پریشان شد پریشانتر چه حاصل؟
تو که جان میدهی بر دانه در خاک
غبار از چهر گلها میکنی پاک
غم دلهای ما را شستشو کن
برای ما سعادت آرزو کن
#فریدون_مشیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه میخواهی ز ما بیبرگ و باران؟
برهنه بیپناهان را نظر کن
در این وادی قدم آهسته تر کن
شد این ویرانه ویرانتر چه حاصل؟
پریشان شد پریشانتر چه حاصل؟
تو که جان میدهی بر دانه در خاک
غبار از چهر گلها میکنی پاک
غم دلهای ما را شستشو کن
برای ما سعادت آرزو کن
#فریدون_مشیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با وصل تو دست در کمر نتوان کرد
با درد فراق هم بسر نتوان کرد
چون چارهٔ کار غیر بیتابی نیست
جز ناله و آه بیاثر نتوان کرد
#فیض_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با درد فراق هم بسر نتوان کرد
چون چارهٔ کار غیر بیتابی نیست
جز ناله و آه بیاثر نتوان کرد
#فیض_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روح سرگردان میان خواب و بیداری منم
صید در بندی که قلبش را میآزاری منم
او که همچون بادبادک، ریسمانش دست توست
میبَری آن را به هر سویی که خوش داری منم
میفروشد ناز، چشمت بس گران امّا بدان
آنکه مِهرت را کند با جان خریداری منم
همره و همدل کنارت تا ابد، تا انتها
در خوشی و ناخوشی و وقت بیماری منم
او که رسم دوستی ها را به جا آورده و
هرچه کرده باز هم دشمن می انگاری منم
بیکس وبی همزبان وبیدل و بی دلخوشی
آنکه مُرد از حسرت یکشب پرستاری منم
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صید در بندی که قلبش را میآزاری منم
او که همچون بادبادک، ریسمانش دست توست
میبَری آن را به هر سویی که خوش داری منم
میفروشد ناز، چشمت بس گران امّا بدان
آنکه مِهرت را کند با جان خریداری منم
همره و همدل کنارت تا ابد، تا انتها
در خوشی و ناخوشی و وقت بیماری منم
او که رسم دوستی ها را به جا آورده و
هرچه کرده باز هم دشمن می انگاری منم
بیکس وبی همزبان وبیدل و بی دلخوشی
آنکه مُرد از حسرت یکشب پرستاری منم
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آنرا که به ضاعت قناعت باشد
هرگونه که خورد و خفت و طاعت باشد
زنهار تولا مکن الا به خدای
کاین رغبت خلق نیم ساعت باشد
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هرگونه که خورد و خفت و طاعت باشد
زنهار تولا مکن الا به خدای
کاین رغبت خلق نیم ساعت باشد
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من بهشتم را همین جا توی دنیا دیده ام
در فروغ چشمهایش موج دریا دیده ام
ترسم از این است آید تا جهنّم دیدنم
بس فداکاری ازاین خورشید پویا دیده ام
خواب شیرین است ، امّا مادرم را تا سحر….
بر سرِ بالین خود شبها به احیا دیده ام
هرکجا حتّی مقصّر بوده ام در زندگی
بارها حامیِ خود اندر قضایا دیده ام
یار دیرینی که هر جا غم اسیرم کرده بود
بهر غمخواریِ خود او را مهیّا دیده ام
هرچه دارم از همین چادر نماز مادر است
من که آن را تاکنون مافوقِ اشیا دیده ام
کاش میشد عمرِ خود را هدیه می دادم به او
تحفه ای ناقابل از خیلِ هدایا دیده ام
سجده ام زیباست، گر مقصد بوَد پاهای تو
من بهشتم را همین جا توی دنیا دیده ام
#حسن_نبی_جندقی(تنها)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در فروغ چشمهایش موج دریا دیده ام
ترسم از این است آید تا جهنّم دیدنم
بس فداکاری ازاین خورشید پویا دیده ام
خواب شیرین است ، امّا مادرم را تا سحر….
بر سرِ بالین خود شبها به احیا دیده ام
هرکجا حتّی مقصّر بوده ام در زندگی
بارها حامیِ خود اندر قضایا دیده ام
یار دیرینی که هر جا غم اسیرم کرده بود
بهر غمخواریِ خود او را مهیّا دیده ام
هرچه دارم از همین چادر نماز مادر است
من که آن را تاکنون مافوقِ اشیا دیده ام
کاش میشد عمرِ خود را هدیه می دادم به او
تحفه ای ناقابل از خیلِ هدایا دیده ام
سجده ام زیباست، گر مقصد بوَد پاهای تو
من بهشتم را همین جا توی دنیا دیده ام
#حسن_نبی_جندقی(تنها)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀