آخر شب ها
باید پنجره را باز گذاشت
نور اتاق را کم کرد
دست خیال را گرفت و
بهترین خاطره ها را گلچین کرد و
دانه دانه جلوی چشمان خود چید
قلم و کاغذ را برداشت و
دوباره از روی
#آن_روزهای_خوب_نوشت...
#محمـد_بشیرے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باید پنجره را باز گذاشت
نور اتاق را کم کرد
دست خیال را گرفت و
بهترین خاطره ها را گلچین کرد و
دانه دانه جلوی چشمان خود چید
قلم و کاغذ را برداشت و
دوباره از روی
#آن_روزهای_خوب_نوشت...
#محمـد_بشیرے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 شهرام ناظری در سوگ #مهسا_امینی قطعه کوتاهی را با نام «آی ئازیزم» به زبان کردی در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد و نوشت: «ژینا گیان، آواز زندگی بودی، صدای تو باید بلند خوانده شود، صدای تو اکنون در صدای ماست»
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بند بندِ خاک من یک عمر در اشغال بود
لشگری غمگین عزادارم تمامِ سال بود
بال هایم را شکستم تا به دنیا آمدم،
از بهشتی که همیشه میوه هایش کال بود
با هراس آور ترین کابوس همبستر شدم
من جنون زاییدم از تو روبرویم آل بود
خوابِ دیروزی دروغین،شوقِ فرداهایِ کور
سرنوشتم دستِ شومِ مهره ی رمّال بود .
رنج خیس چشمهای از نشاط افتاده ام
حاصل تمرین سخت زندگی در حال بود
از سیاهی پُر شدم دستم قلم را سر برید
شعر های آخرم آشوب و بد اقبال بود
ای که می گویی: برای درد دل آماده ای
لا اقل یادت بیاور این عروسک لال بود!
#صنم_نافع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بند بندِ خاک من یک عمر در اشغال بود
لشگری غمگین عزادارم تمامِ سال بود
بال هایم را شکستم تا به دنیا آمدم،
از بهشتی که همیشه میوه هایش کال بود
با هراس آور ترین کابوس همبستر شدم
من جنون زاییدم از تو روبرویم آل بود
خوابِ دیروزی دروغین،شوقِ فرداهایِ کور
سرنوشتم دستِ شومِ مهره ی رمّال بود .
رنج خیس چشمهای از نشاط افتاده ام
حاصل تمرین سخت زندگی در حال بود
از سیاهی پُر شدم دستم قلم را سر برید
شعر های آخرم آشوب و بد اقبال بود
ای که می گویی: برای درد دل آماده ای
لا اقل یادت بیاور این عروسک لال بود!
#صنم_نافع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Ahay Khabardar
Homayoun Shajarian
#همایون_شحریان
#آهای_خبردار
دل بسته ام به پاییز...
شاید دوباره
سر "مهر"
بیائی!
#بهمن_عطای
◁❚❚▷ ◉──── ❣♪
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌿🌿🌿🌿
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#آهای_خبردار
دل بسته ام به پاییز...
شاید دوباره
سر "مهر"
بیائی!
#بهمن_عطای
◁❚❚▷ ◉──── ❣♪
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌿🌿🌿🌿
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به خوابت آمدم ، گفتم کجایی؟
چرا دیگر به خواب من نیایی
کجا سرگرم بازیهای دنیا
شدی حالا که دیگر در خفایی
#مریم_مرادی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چرا دیگر به خواب من نیایی
کجا سرگرم بازیهای دنیا
شدی حالا که دیگر در خفایی
#مریم_مرادی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ساقی! نسیم وقت گل آمد شتاب کن
باب الفتوح میکده را فتح باب کن
در وجه باده خرقه پشمین ما ببر
مرهون یک دو روزه می صاف ناب کن
#نسیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باب الفتوح میکده را فتح باب کن
در وجه باده خرقه پشمین ما ببر
مرهون یک دو روزه می صاف ناب کن
#نسیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با دیده، سخن، به لشکرِ صبح بگو
وز حال و هوای دیگرِ صبح بگو
بر پنجره حرفِ دوستت دارم را
با آهِ دلِ سماورِ صبح بگو...!
#علی_عدالتجو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وز حال و هوای دیگرِ صبح بگو
بر پنجره حرفِ دوستت دارم را
با آهِ دلِ سماورِ صبح بگو...!
#علی_عدالتجو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یا رب چو بخوانی ام، اطعنا گویم
فرمان تو را به جان سمعنا گویم
بر من تو به فضل اگر غفرنا گویی
من آیم و ربنا ظلمنا گویم
#باباافضل_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فرمان تو را به جان سمعنا گویم
بر من تو به فضل اگر غفرنا گویی
من آیم و ربنا ظلمنا گویم
#باباافضل_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رطل گران ده صبوح زانکه رسیده است صبح
تا سر شب بشکند تیغ کشیده است صبح
روی نهفته است تیر روی نهاده است مهر
پشت بداده است ماه هین که رسیده است صبح
#عطار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا سر شب بشکند تیغ کشیده است صبح
روی نهفته است تیر روی نهاده است مهر
پشت بداده است ماه هین که رسیده است صبح
#عطار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای نرگس پُر خواب رُبودی خوابم
ای لالۀ سیراب بِبُردی آبم
ای سُنبلِ پُرتاب زِ تو درتابم
ای گوهرِ کم یاب تو را کِی یابم؟
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۱۶۴
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای لالۀ سیراب بِبُردی آبم
ای سُنبلِ پُرتاب زِ تو درتابم
ای گوهرِ کم یاب تو را کِی یابم؟
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۱۶۴
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آرام و مهربان و کمی هم صبور باش
امّیدوار و دلخوش و از غصه، دور باش
شب بود اگر؛ به ماه نظر کن، به آسمان
دلخوش به صبح و رجعت خورشید و نور باش...!
#نرگس_صرافیان_طوفان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
امّیدوار و دلخوش و از غصه، دور باش
شب بود اگر؛ به ماه نظر کن، به آسمان
دلخوش به صبح و رجعت خورشید و نور باش...!
#نرگس_صرافیان_طوفان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#هستی۰آمابی۰عشق۰ایجان۰چیستی؟
"#ماه۰تابانم۰درمدارم۰نیستی۰"
دردے و ، درجان نشستی... ازچه یارم نیستی
آتشے درجان شب بوها ،بهارم نیستی
پنجه برغم میزند انگشتهایم بے صدا
ساز ناسازمنے دمسازِ تارم نیستی
من پراز احساسم وتو تڪه سنگے سردوسخت
خوب میدانے ڪه از ایل وتبارم نیستی
من براے دیدنت هرشب قیامت میشوم
زمهریرے ...دوزخِ من، ازچه نارم نیستی
مثل باد از ڪوچه هاے شهر رفتے ناگهان
درد دارد اینڪه حتے درغبارم نیستی
هستے اما نیستے بے عشق ایجان چیستی؟
ماه تابان منے ودر مدارم نیستی
ڪوپه ڪوپه مے روے از ریلهاے روح من
باڪه ره طے میڪنے ڪه همقطارم نیستی
مثل خشخاش تنت این شهر هم آلوده شد
خوشه خوشه مستے و اصلا خمارم نیستی
سیل بنیان ڪن شدم ازبسڪه باریدم تورا
در مهار چشمهاے بے گدارم نیستی
باپرو بالے شڪسته درقفس ڪز ڪرده ام
مے برم سر زیر پر،، حالا ڪه یارم نیستی
#مهربانواڪــرمـ_نورانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
"#ماه۰تابانم۰درمدارم۰نیستی۰"
دردے و ، درجان نشستی... ازچه یارم نیستی
آتشے درجان شب بوها ،بهارم نیستی
پنجه برغم میزند انگشتهایم بے صدا
ساز ناسازمنے دمسازِ تارم نیستی
من پراز احساسم وتو تڪه سنگے سردوسخت
خوب میدانے ڪه از ایل وتبارم نیستی
من براے دیدنت هرشب قیامت میشوم
زمهریرے ...دوزخِ من، ازچه نارم نیستی
مثل باد از ڪوچه هاے شهر رفتے ناگهان
درد دارد اینڪه حتے درغبارم نیستی
هستے اما نیستے بے عشق ایجان چیستی؟
ماه تابان منے ودر مدارم نیستی
ڪوپه ڪوپه مے روے از ریلهاے روح من
باڪه ره طے میڪنے ڪه همقطارم نیستی
مثل خشخاش تنت این شهر هم آلوده شد
خوشه خوشه مستے و اصلا خمارم نیستی
سیل بنیان ڪن شدم ازبسڪه باریدم تورا
در مهار چشمهاے بے گدارم نیستی
باپرو بالے شڪسته درقفس ڪز ڪرده ام
مے برم سر زیر پر،، حالا ڪه یارم نیستی
#مهربانواڪــرمـ_نورانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گویند: مرگ سخت بُوَد، راست گفتهاند
سخت است لیک سختتر از انتظار نیست
#شهریار_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سخت است لیک سختتر از انتظار نیست
#شهریار_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شعر احساسی است جاری روی لب
تا بیارامد ز جسم ات تاب و تب
شعر جاری روی کاغذ روی دل
تا که بنشاند به سردی هر غضب
آنکه عاشق شد دلش شد تاب و تب
هر نفس گیرد سراغت با ادب
آنکه عاشق نیست پیدا میشود
لحظه هایی که فقط دارد طَرَب
عشق دارد دل به همراه خودش
هم ندارد کار با اصل و نَسَب
آنکه روزی بود و روزی هم نبود
دل نداده ، یار گشته بی سبب
ورنه هر سو حاضراست و آشکار
گاه آید سوی تو با صد حَسَب
ای شهاب این دل مده بهر حسب
تا نیافتد روز و شب در تاب و تب
#شهاب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا بیارامد ز جسم ات تاب و تب
شعر جاری روی کاغذ روی دل
تا که بنشاند به سردی هر غضب
آنکه عاشق شد دلش شد تاب و تب
هر نفس گیرد سراغت با ادب
آنکه عاشق نیست پیدا میشود
لحظه هایی که فقط دارد طَرَب
عشق دارد دل به همراه خودش
هم ندارد کار با اصل و نَسَب
آنکه روزی بود و روزی هم نبود
دل نداده ، یار گشته بی سبب
ورنه هر سو حاضراست و آشکار
گاه آید سوی تو با صد حَسَب
ای شهاب این دل مده بهر حسب
تا نیافتد روز و شب در تاب و تب
#شهاب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای نخل آرزو، لب لعلت طبیب کیست؟
پروردهای عجب رطبی تا نصیب کیست؟
بادی که میوزد خبر هجر میدهد
باز این سموم غم پی جان غریب کیست؟
هر جا که عاشقی است، فلک در کمین اوست
آه این حسود سنگدل آخر رقیب کیست؟
با هر کسی کرشمهی خاصی است یار را
کس را یقین نگشت که آن مه، حبیب کیست؟
چون گلبن مراد به بیگانه داد گل
اهلی که نالد از غم دل عندلیب کیست؟
#اهلی_شیرازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پروردهای عجب رطبی تا نصیب کیست؟
بادی که میوزد خبر هجر میدهد
باز این سموم غم پی جان غریب کیست؟
هر جا که عاشقی است، فلک در کمین اوست
آه این حسود سنگدل آخر رقیب کیست؟
با هر کسی کرشمهی خاصی است یار را
کس را یقین نگشت که آن مه، حبیب کیست؟
چون گلبن مراد به بیگانه داد گل
اهلی که نالد از غم دل عندلیب کیست؟
#اهلی_شیرازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از دست عشق خوردم افسوس بی نهایت
افتادهام به دام ِ صیاد ِ بی کفایت
ویروس نفرت از او، یک جان ساده ازمن
این درد بی مداوا ، دارد به دل سرایت
در روستای چشمش راهی به من نمیداد
آن کدخدای ظالم، راندم از این ولایت
دریا و کوه و صحرا، خشکیدهاند و نالان
از آه سرد ِ شیدا، نی میکند شکایت
میمردم از خیالش، هرچند عاشقم نیست
قلب ِ شکستهی من، دارد از او حکایت
#شیدا_التيام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
افتادهام به دام ِ صیاد ِ بی کفایت
ویروس نفرت از او، یک جان ساده ازمن
این درد بی مداوا ، دارد به دل سرایت
در روستای چشمش راهی به من نمیداد
آن کدخدای ظالم، راندم از این ولایت
دریا و کوه و صحرا، خشکیدهاند و نالان
از آه سرد ِ شیدا، نی میکند شکایت
میمردم از خیالش، هرچند عاشقم نیست
قلب ِ شکستهی من، دارد از او حکایت
#شیدا_التيام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گفتم که مگر غمت بود درمانم
کی دانستم که با غمت درمانم
او از سر لطف گفت درمان تو چیست
گفتم وصلت گفت بر این درمانم
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۲۹۷
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کی دانستم که با غمت درمانم
او از سر لطف گفت درمان تو چیست
گفتم وصلت گفت بر این درمانم
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۲۹۷
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀