گویند بخوان یاسین؛ تا عشق شود تسکین!
جانی که به لـب آمـد چه سـود ز یاسینی؟
#حضرت_مولانا
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جانی که به لـب آمـد چه سـود ز یاسینی؟
#حضرت_مولانا
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گفتم برایت یا نگفتم عشق جانم
من خنده هایت را تماما قاب کردم
آن دست هایت را که در دستان من بود
جایی کنار دست هایم قاب کردم
حتی تمام خواب هایی را که از تو دیدم
در عمق چشم هایم ، قاب کردم
هر شب خیال با تو بودن را بغل کردم
آری خیال با تو بودن را هم قاب کردم
گفتم برایت یا نگفتم عشق جانم
من جای پای رفتنت را قاب کردم
دیگر میان دیوارهایم جای خالی نیست
من تمام لحظه های با تو بودن را قاب کردم😍M
#محمـد_بشیرے
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من خنده هایت را تماما قاب کردم
آن دست هایت را که در دستان من بود
جایی کنار دست هایم قاب کردم
حتی تمام خواب هایی را که از تو دیدم
در عمق چشم هایم ، قاب کردم
هر شب خیال با تو بودن را بغل کردم
آری خیال با تو بودن را هم قاب کردم
گفتم برایت یا نگفتم عشق جانم
من جای پای رفتنت را قاب کردم
دیگر میان دیوارهایم جای خالی نیست
من تمام لحظه های با تو بودن را قاب کردم😍M
#محمـد_بشیرے
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گویم سخنی، گرچه شنیدن نشناسد
صبحی است شبم را که دمیدن نشناسد
از بندْ چه بگشاید و از دام چه خیزد؟
ماییم و غزالی که رمیدن نشناسد
گوهر چه شکایت کند از بی سر و پایی؟
ماییم و سرشکی که چکیدن نشناسد
ساقی چه شگرفی کند و باده چه تندی؟
خون باد دماغی که رسیدن نشناسد
ما لذّت دیدار ز پیغام گرفتیم
مشتاقِ تو دیدن ز شنیدن نشناسد
بی پرده شو از ناز و میندیش، که ما را
چون آینه چشمی است که دیدن نشناسد
بینم چه بلا بر سرِ جیب و کفن آرد
دستی که بجز جامه دریدن نشناسد
پیوسته روان از مژه خونِ جگرستم
رنگی است رخم را که پریدن نشناسد
شوقم میِ گلگون به سبو می زند امشب
پیمانه ز ساقی طلبیدن نشناسد
با لذّت اندوه تو در ساخته غالب
گویی همه دل گشت و تپیدن نشناسد
#غالب
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
صبحی است شبم را که دمیدن نشناسد
از بندْ چه بگشاید و از دام چه خیزد؟
ماییم و غزالی که رمیدن نشناسد
گوهر چه شکایت کند از بی سر و پایی؟
ماییم و سرشکی که چکیدن نشناسد
ساقی چه شگرفی کند و باده چه تندی؟
خون باد دماغی که رسیدن نشناسد
ما لذّت دیدار ز پیغام گرفتیم
مشتاقِ تو دیدن ز شنیدن نشناسد
بی پرده شو از ناز و میندیش، که ما را
چون آینه چشمی است که دیدن نشناسد
بینم چه بلا بر سرِ جیب و کفن آرد
دستی که بجز جامه دریدن نشناسد
پیوسته روان از مژه خونِ جگرستم
رنگی است رخم را که پریدن نشناسد
شوقم میِ گلگون به سبو می زند امشب
پیمانه ز ساقی طلبیدن نشناسد
با لذّت اندوه تو در ساخته غالب
گویی همه دل گشت و تپیدن نشناسد
#غالب
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
كاش اين زمانه زير و رو شود
روي خوش به ما نشان نميدهد
يك وجب زمين براي باغچه
يك دريچه، آسمان نميدهد
#قیصر_امین_پور
#گ
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
كاش اين زمانه زير و رو شود
روي خوش به ما نشان نميدهد
يك وجب زمين براي باغچه
يك دريچه، آسمان نميدهد
#قیصر_امین_پور
#گ
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
گمان كردم فقط در ذهن اين مردم خدا مرده است
به مسجد رفتم و ديدم در آنجا هم خدايي نيست
#محمد_رضا_تقی_دخت
#گ
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
به مسجد رفتم و ديدم در آنجا هم خدايي نيست
#محمد_رضا_تقی_دخت
#گ
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀