تو نشاطِ نفسِ صبح پس از بارانی
جنگلِ ابری و در خاطرهها پنهانی
اگر از بام تو پرواز کنم یا نکنم
باز هم در قفسِ یاد توام زندانی
شرحِ دلبستن و دلکندنِ ما آسان نیست
تا کجا خانه نو ساختن از ویرانی!
بیگناهی اگر از ترسِ عذاب است نه عشق
برحذر باش از این وسوسهی شیطانی
چشم بستیم، ولی جای نظربازی داشت
شرمِ دیدارِ تو در جامهی تابستانی
دست در زلفِ تو بردم که شب آغاز شود
حیف! یلدای من این بار نشد طولانی ...
#علی_مقیمی
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جنگلِ ابری و در خاطرهها پنهانی
اگر از بام تو پرواز کنم یا نکنم
باز هم در قفسِ یاد توام زندانی
شرحِ دلبستن و دلکندنِ ما آسان نیست
تا کجا خانه نو ساختن از ویرانی!
بیگناهی اگر از ترسِ عذاب است نه عشق
برحذر باش از این وسوسهی شیطانی
چشم بستیم، ولی جای نظربازی داشت
شرمِ دیدارِ تو در جامهی تابستانی
دست در زلفِ تو بردم که شب آغاز شود
حیف! یلدای من این بار نشد طولانی ...
#علی_مقیمی
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تو نشاطِ نفسِ صبح پس از بارانی
جنگلِ ابری و در خاطرهها پنهانی
اگر از بام تو پرواز کنم یا نکنم
باز هم در قفسِ یاد توام زندانی
شرحِ دلبستن و دلکندنِ ما آسان نیست
تا کجا خانه نو ساختن از ویرانی!
#علی_مقیمی
#ت
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
جنگلِ ابری و در خاطرهها پنهانی
اگر از بام تو پرواز کنم یا نکنم
باز هم در قفسِ یاد توام زندانی
شرحِ دلبستن و دلکندنِ ما آسان نیست
تا کجا خانه نو ساختن از ویرانی!
#علی_مقیمی
#ت
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
اقرارِ پشیمانی پایانِ شکیباییست
در خویش نمیگنجم این لحظه تماشاییست!
ما خيره به هم تنها غمخوارِ همیم اما
دیدارِ دو آیینه پیشامدِ تنهاییست
آیینه تو از من هر چند مکدر بود
آیینه من حیران، از این همه زیباییست
من گرچه سزاوارم، دشنامِ تو از دل نیست
نفرینِ تو گر آه است، آهِ تو مسیحاییست
آدابِ سخن را کاش از جام فراگیریم!
باید که لبی تر کرد، امشب شبِ شیداییست
#علی_مقیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در خویش نمیگنجم این لحظه تماشاییست!
ما خيره به هم تنها غمخوارِ همیم اما
دیدارِ دو آیینه پیشامدِ تنهاییست
آیینه تو از من هر چند مکدر بود
آیینه من حیران، از این همه زیباییست
من گرچه سزاوارم، دشنامِ تو از دل نیست
نفرینِ تو گر آه است، آهِ تو مسیحاییست
آدابِ سخن را کاش از جام فراگیریم!
باید که لبی تر کرد، امشب شبِ شیداییست
#علی_مقیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بد و خوب جهان در چشم ما هرچند یکسان است
چه بازیها که پشت پرده تقدیر پنهان است
اگر بر تن هزاران زخم دارم، این جراحتها
شمارِ روزهای رفته بر دیوار زندان است
من از آن روز از دلبستگی دیگر نمیترسم
ِکه فهمیدم دل از مهر تو کندن نیز آسان است!
چه غم، گر در وفاداری کسی چون من نمییابی
برای بی وفایی مثل تو عاشق فراوان است
بنازم باغبانی را که فصل چیدن گلها
خود از شرمندگی چون غنچهها سردرگریبان است
#علی_مقیمی
📕جایگاه شهود/ #چوبخط_عمر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه بازیها که پشت پرده تقدیر پنهان است
اگر بر تن هزاران زخم دارم، این جراحتها
شمارِ روزهای رفته بر دیوار زندان است
من از آن روز از دلبستگی دیگر نمیترسم
ِکه فهمیدم دل از مهر تو کندن نیز آسان است!
چه غم، گر در وفاداری کسی چون من نمییابی
برای بی وفایی مثل تو عاشق فراوان است
بنازم باغبانی را که فصل چیدن گلها
خود از شرمندگی چون غنچهها سردرگریبان است
#علی_مقیمی
📕جایگاه شهود/ #چوبخط_عمر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فقط خدا نکند عشق آرزو باشد
دلیلِ این همه اندوه کاش او باشد!
چو دیگران خبر از داستانِ ما دارند
در این میانه کجا بیمِ آبرو باشد؟
بیا زِ عشق طریقِ سخن بیاموزیم
خوشا که بوسه سرآغازِ گفتوگو باشد
سخن زِ چشمِ پر از حیرتِ تو میشنوم
که برخلافِ تو آیینه راستگو باشد
همین کسی که دل از او بریدهای میخواست
کسی شود که برای تو آرزو باشد
#علی_مقیمی
📕#جایگاه_شهود/ #آرزوها
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلیلِ این همه اندوه کاش او باشد!
چو دیگران خبر از داستانِ ما دارند
در این میانه کجا بیمِ آبرو باشد؟
بیا زِ عشق طریقِ سخن بیاموزیم
خوشا که بوسه سرآغازِ گفتوگو باشد
سخن زِ چشمِ پر از حیرتِ تو میشنوم
که برخلافِ تو آیینه راستگو باشد
همین کسی که دل از او بریدهای میخواست
کسی شود که برای تو آرزو باشد
#علی_مقیمی
📕#جایگاه_شهود/ #آرزوها
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
لبت مرا به غزلهای نوجوانی برد
به عشقهای زمينی آسمانی برد
شکوفه لبِ گلگونِ تو دوباره مرا
به خواب چیدن گلهای ارغوانی برد
کسی که آتش بیمهریاش مرا سوزاند
چه شد که باز دل از من به مهربانی برد؟
به زنده بودن من نام زندگی مگذار
که این غریب فقط رنج زندگانی برد
چه زود پیر شدیم و چه دیر فهمیدیم
که عشق هرچه ز ما برد ناگهانی برد
#علی_مقیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به عشقهای زمينی آسمانی برد
شکوفه لبِ گلگونِ تو دوباره مرا
به خواب چیدن گلهای ارغوانی برد
کسی که آتش بیمهریاش مرا سوزاند
چه شد که باز دل از من به مهربانی برد؟
به زنده بودن من نام زندگی مگذار
که این غریب فقط رنج زندگانی برد
چه زود پیر شدیم و چه دیر فهمیدیم
که عشق هرچه ز ما برد ناگهانی برد
#علی_مقیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سکوت میکنم امشب به جای گفتوشنود
مرا ببخش که دل، گرم صحبت تو نبود
من آن تبسّم بیپاسخم که هیچکسی
به یاد من غزل عاشقانهای نسرود
گناهکارم و در دام خود گرفتارم
اسیر در قفسِ تن به اتّهام وجود
دروغ گفتم و سوگند خوردم... آه، دریغ!
بخوان دوباره دلم را به جایگاه شهود
به آسمانِ حقیقت ببر مرا ای دوست
که عشقهای زمینی دل مرا نربود...
#علی_مقیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرا ببخش که دل، گرم صحبت تو نبود
من آن تبسّم بیپاسخم که هیچکسی
به یاد من غزل عاشقانهای نسرود
گناهکارم و در دام خود گرفتارم
اسیر در قفسِ تن به اتّهام وجود
دروغ گفتم و سوگند خوردم... آه، دریغ!
بخوان دوباره دلم را به جایگاه شهود
به آسمانِ حقیقت ببر مرا ای دوست
که عشقهای زمینی دل مرا نربود...
#علی_مقیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سکوت میکنم امشب به جای گفتوشنود
مرا ببخش که دل، گرم صحبت تو نبود
من آن تبسّم بیپاسخم که هیچکسی
به یاد من غزل عاشقانهای نسرود
گناهکارم و در دام خود گرفتارم
اسیر در قفسِ تن به اتّهام وجود
دروغ گفتم و سوگند خوردم... آه، دریغ!
بخوان دوباره دلم را به جایگاه شهود
به آسمانِ حقیقت ببر مرا ای دوست
که عشقهای زمینی دل مرا نربود...
#علی_مقیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرا ببخش که دل، گرم صحبت تو نبود
من آن تبسّم بیپاسخم که هیچکسی
به یاد من غزل عاشقانهای نسرود
گناهکارم و در دام خود گرفتارم
اسیر در قفسِ تن به اتّهام وجود
دروغ گفتم و سوگند خوردم... آه، دریغ!
بخوان دوباره دلم را به جایگاه شهود
به آسمانِ حقیقت ببر مرا ای دوست
که عشقهای زمینی دل مرا نربود...
#علی_مقیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شکستی آینهی در مقابل خود را
کنون بیا به تماشا شمايل خود را
مرا اگرچه پیاپی ز خویش میرانی
رها نمیکند این موج، ساحل خود را
رواست در دل آتش مرا بسوزانند
به دیگری بسِپارم اگر دل خود را
چو کوه دست به دامان رودم و تنها
به گریه میبرم از یاد مشکل خود را
اگرچه کشتهی عشقیم، در زمان قصاص
خوش آنکه دست ببوسیم قاتل خود را...
#علی_مقیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کنون بیا به تماشا شمايل خود را
مرا اگرچه پیاپی ز خویش میرانی
رها نمیکند این موج، ساحل خود را
رواست در دل آتش مرا بسوزانند
به دیگری بسِپارم اگر دل خود را
چو کوه دست به دامان رودم و تنها
به گریه میبرم از یاد مشکل خود را
اگرچه کشتهی عشقیم، در زمان قصاص
خوش آنکه دست ببوسیم قاتل خود را...
#علی_مقیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در دوری تو، «صبر» شرابیست مقدس
گیرم که عذاب است؛ عذابیست مقدس!
جز «آه» بر این دفتر خونین ننوشتند
آری، دل عشاق کتابیست مقدس
هر چشم فریبنده مرا یاد تو انداخت
هر گوشه این شهر سرابیست مقدس
ای آینه! چون خویش مرا پاک مپندار
ناپاکی ما پشت نقابیست مقدس
بیهودگی زندگی ما به چه معناست؟
لبخند تو، ای مرگ، جوابیست مقدس
#علی_مقیمی
📕جایگاه شهود
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گیرم که عذاب است؛ عذابیست مقدس!
جز «آه» بر این دفتر خونین ننوشتند
آری، دل عشاق کتابیست مقدس
هر چشم فریبنده مرا یاد تو انداخت
هر گوشه این شهر سرابیست مقدس
ای آینه! چون خویش مرا پاک مپندار
ناپاکی ما پشت نقابیست مقدس
بیهودگی زندگی ما به چه معناست؟
لبخند تو، ای مرگ، جوابیست مقدس
#علی_مقیمی
📕جایگاه شهود
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو نشاطِ نفسِ صبح پس از بارانی
جنگلِ ابری و در خاطرهها پنهانی
اگر از بام تو پرواز کنم یا نکنم
باز هم در قفسِ یاد توام زندانی
شرحِ دلبستن و دلکندنِ ما آسان نیست
تا کجا خانه نو ساختن از ویرانی!
#علی_مقیمی
#صـبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جنگلِ ابری و در خاطرهها پنهانی
اگر از بام تو پرواز کنم یا نکنم
باز هم در قفسِ یاد توام زندانی
شرحِ دلبستن و دلکندنِ ما آسان نیست
تا کجا خانه نو ساختن از ویرانی!
#علی_مقیمی
#صـبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀