از بامداد روی تو دیدن حیات ماست
امروز روی خوب تو یا رب چه دلرباست
امروز در جمال تو خود لطف دیگرست
امروز هر چه عاشق شیدا کند سزاست.
#مولانا
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
امروز روی خوب تو یا رب چه دلرباست
امروز در جمال تو خود لطف دیگرست
امروز هر چه عاشق شیدا کند سزاست.
#مولانا
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
صبح آمده است برخیز
بانگِ خروس گوید
این خواب و خستگی را
در شطِ شب رها کن
مستانِ نیمشب را
رندان تشنه لب را
بارِ دگر به فریاد
در کوچهها صدا کن
خواب دریچهها را
با نعرهی سنگ بشکن
بارِ دگر به شادی
دروازههای شب را
رو بر سپیده وا کن
زین بر نسیم بگذار
تا بگذری از این بحر
وز آن دو روزن صبح
در کوچه باغ مستی
باران صبحدم را
بر شاخه ی اقاقی
ایینهی خدا کن
بنگر جوانهها را
آن ارجمندها را
که این تار و پود چرکین
باغِ عقیمِ دیروز
اینک جوانه آورد
بنگر به نسترنها
بر شانههای دیوار
خواب بنفشهگان را
با نعرهای درآمیز
و اِشراق صبحدم را
از بودن و سرودن
تفسیری آشنا کن
بیداریِ زمان را
با من بخوان به فریاد
گَر مردِ خواب و خفتی
رو سر بِنِه به بالین
تنها مرا رها کن
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
بانگِ خروس گوید
این خواب و خستگی را
در شطِ شب رها کن
مستانِ نیمشب را
رندان تشنه لب را
بارِ دگر به فریاد
در کوچهها صدا کن
خواب دریچهها را
با نعرهی سنگ بشکن
بارِ دگر به شادی
دروازههای شب را
رو بر سپیده وا کن
زین بر نسیم بگذار
تا بگذری از این بحر
وز آن دو روزن صبح
در کوچه باغ مستی
باران صبحدم را
بر شاخه ی اقاقی
ایینهی خدا کن
بنگر جوانهها را
آن ارجمندها را
که این تار و پود چرکین
باغِ عقیمِ دیروز
اینک جوانه آورد
بنگر به نسترنها
بر شانههای دیوار
خواب بنفشهگان را
با نعرهای درآمیز
و اِشراق صبحدم را
از بودن و سرودن
تفسیری آشنا کن
بیداریِ زمان را
با من بخوان به فریاد
گَر مردِ خواب و خفتی
رو سر بِنِه به بالین
تنها مرا رها کن
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
°
تا برآید آفتاب
از ڪَوشہے ایوان تو
جان ناقابل فداے حضرت سلطان تو
صد سلام اے
بانیِ شعر و شراب و روشنی
صبح بخیر
اے ڪعبہے دلها لب خندان تو
#مولانا
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
تا برآید آفتاب
از ڪَوشہے ایوان تو
جان ناقابل فداے حضرت سلطان تو
صد سلام اے
بانیِ شعر و شراب و روشنی
صبح بخیر
اے ڪعبہے دلها لب خندان تو
#مولانا
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
چو دیدت در میان دشتِ سنبل
هم آمد ده زبان سوسن گل
نمی دیدت زبانش وا نمی شد
ز چشمت تخم کفتر خورد بلبل
#رحمان_زارع
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
هم آمد ده زبان سوسن گل
نمی دیدت زبانش وا نمی شد
ز چشمت تخم کفتر خورد بلبل
#رحمان_زارع
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
موج رقص انگیز پیراهن چو لغزد بر تنش
جان به رقص آید مرا از لغزش پیراهنش
هوشنگ_ابتهاج
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
جان به رقص آید مرا از لغزش پیراهنش
هوشنگ_ابتهاج
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
ماکار و دکان و پیشه را سوخته ایم
شعر و غزل و دوبیتی اموخته ایم
در عشق ،که او جان و دل و دیده ی ماست
جان و دل و دیده هر سه را سوخته ایم
#مولانا
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
شعر و غزل و دوبیتی اموخته ایم
در عشق ،که او جان و دل و دیده ی ماست
جان و دل و دیده هر سه را سوخته ایم
#مولانا
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
محشرتَر از آن استکه در وَصف بگنجَد
صبحیکه طلوعَش رخِ بیتایِ تو باشد...
خورشید همآئینه بهدَستآمده امروز
تا آینهدارِ مهِ سیمایِ تو باشد...
ُ#محمد_بزاز
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
صبحیکه طلوعَش رخِ بیتایِ تو باشد...
خورشید همآئینه بهدَستآمده امروز
تا آینهدارِ مهِ سیمایِ تو باشد...
ُ#محمد_بزاز
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
نسيم صبح پنداری زڪوی يار می آيد
بجانها مژده می آرد ڪه آن دلدار می آيد
بصد اڪرام می بايد باستقبال او رفتن
ڪه بوی دوست می آرد زڪوی يار می آيد
ُ#سیف_فرغانی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
بجانها مژده می آرد ڪه آن دلدار می آيد
بصد اڪرام می بايد باستقبال او رفتن
ڪه بوی دوست می آرد زڪوی يار می آيد
ُ#سیف_فرغانی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
نیمی از جانِ مرا بردی، محبت داشتی
نیمِ باقیمانده هم هر وقت فرصت داشتی
بر زمین افتادم و دیدم سراغم آمدی
دستِ یاری چیست؟ سودای غنیمت داشتی
خانهای از جنسِ دلتنگی بنا کردم ولی
چون پرستوها به ترکِ خانه عادت داشتی
زخم خوردم،گاهی از ایشان و گاه از چشم تو
با رقیبان بر سر جانم رقابت داشتی
ای که ابرویت به خونریزی کمر بستهست، کاش
اندکی در مهربانی نیز همت داشتی ...
سجاد سامانی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
نیمِ باقیمانده هم هر وقت فرصت داشتی
بر زمین افتادم و دیدم سراغم آمدی
دستِ یاری چیست؟ سودای غنیمت داشتی
خانهای از جنسِ دلتنگی بنا کردم ولی
چون پرستوها به ترکِ خانه عادت داشتی
زخم خوردم،گاهی از ایشان و گاه از چشم تو
با رقیبان بر سر جانم رقابت داشتی
ای که ابرویت به خونریزی کمر بستهست، کاش
اندکی در مهربانی نیز همت داشتی ...
سجاد سامانی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
دلتـنگ توام جانا هردم که روم جـایی
با خود به سفر بردم یاد تو و تنـهایی
رفتم که سفر شاید درمان دلم گـردد
رفتن نبُود چاره وقتی که تو اینـجایی
از کوی تو رفتم من تا دل بشود آرام
بیهوده سفرکردم وقتی که تو مـاوایی
با یک غزل ساده از عشق تو مـیـگویم
آخرچه شود حاصل جزغصه و رسـوایی
در حسرت دیدارت بی خوابم و بـیدارم
یاد دل من هستی؟ای مظهر زیـبـایی
تلخ ست همه ی عمرم از شدت دلتـنگی
یا سوی تو باز آیم؛یا اینکه تو مـی آیی!
#مولانا
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
با خود به سفر بردم یاد تو و تنـهایی
رفتم که سفر شاید درمان دلم گـردد
رفتن نبُود چاره وقتی که تو اینـجایی
از کوی تو رفتم من تا دل بشود آرام
بیهوده سفرکردم وقتی که تو مـاوایی
با یک غزل ساده از عشق تو مـیـگویم
آخرچه شود حاصل جزغصه و رسـوایی
در حسرت دیدارت بی خوابم و بـیدارم
یاد دل من هستی؟ای مظهر زیـبـایی
تلخ ست همه ی عمرم از شدت دلتـنگی
یا سوی تو باز آیم؛یا اینکه تو مـی آیی!
#مولانا
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
گاهي اوقات صلاح است كه تنها بشوی
چون مقدر شده تك خال ورقها بشوی
گاهی اوقات قرارست که در پیله ی درد،
نم نمک "شاپرکی" خوشگل و زیبا بشوی...
گاهی انگارضروری ست بِگندی درخود ،
تا مبدل به" شرابی" خوش و گیرا بشوی...!
گاهی ازحمله ی یک گربه،قفس میشکند،
تا تو پرواز کنی،راهی صحرا بشوی...
گاهی از خار گل سرخ برنجی بد نیست،
باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی...
گاهی ازچاه قرارست به زندان بروی،
"آخرقصه هم آغوش زلیخا بشوی...
#مرتضی_خدمتی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
گاهي اوقات صلاح است كه تنها بشوی
چون مقدر شده تك خال ورقها بشوی
گاهی اوقات قرارست که در پیله ی درد،
نم نمک "شاپرکی" خوشگل و زیبا بشوی...
گاهی انگارضروری ست بِگندی درخود ،
تا مبدل به" شرابی" خوش و گیرا بشوی...!
گاهی ازحمله ی یک گربه،قفس میشکند،
تا تو پرواز کنی،راهی صحرا بشوی...
گاهی از خار گل سرخ برنجی بد نیست،
باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی...
گاهی ازچاه قرارست به زندان بروی،
"آخرقصه هم آغوش زلیخا بشوی...
#مرتضی_خدمتی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
چقدر خانه به بوے تو عطر اگین است
چقدر شربت مهرت به درد تسڪین است
چقدر با نظرے میبرے زدلها غم
چقدر شهر تنت باگلاب اذین است
براے من نه همین به ڪه با الهه نور
تمام روح بلندت به مهر تزیین است
به اسمان زلال دلت ڪه مینگرم
نماے مهر تو چون خوشه هاے پروین است
صداے تک تک تیشه هنوز در گوش است
ولے بهانه شعرم خیال شیرین است
شمیم گل همه جا را گرفت اما دل
هنوز مست نفسهاے ناب نسرین است
اشاره اے ڪن و بگذر فدایے ام اے عشق
هراینه به تمنات اسب دل زین است
چقدر واژه بریزم به پیش پاهایت
تویے ڪه شربت مهرت به درد تسڪین است
قسم به سوره ے والنصر و وان یڪاد و فلق
دلم به وصل و لبم هر زمان در آمین است
#ناشناس
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
چقدر شربت مهرت به درد تسڪین است
چقدر با نظرے میبرے زدلها غم
چقدر شهر تنت باگلاب اذین است
براے من نه همین به ڪه با الهه نور
تمام روح بلندت به مهر تزیین است
به اسمان زلال دلت ڪه مینگرم
نماے مهر تو چون خوشه هاے پروین است
صداے تک تک تیشه هنوز در گوش است
ولے بهانه شعرم خیال شیرین است
شمیم گل همه جا را گرفت اما دل
هنوز مست نفسهاے ناب نسرین است
اشاره اے ڪن و بگذر فدایے ام اے عشق
هراینه به تمنات اسب دل زین است
چقدر واژه بریزم به پیش پاهایت
تویے ڪه شربت مهرت به درد تسڪین است
قسم به سوره ے والنصر و وان یڪاد و فلق
دلم به وصل و لبم هر زمان در آمین است
#ناشناس
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
از من رَمَقی به سعی ساقی ماندهاست،
وَزْ صحبتِ خلق، بیوفائی ماندهاست؛
از بادهٔ دوشین قَدَحی بیش نماند.
از عمر ندانم که چه باقی ماندهاست!
#خیام
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
وَزْ صحبتِ خلق، بیوفائی ماندهاست؛
از بادهٔ دوشین قَدَحی بیش نماند.
از عمر ندانم که چه باقی ماندهاست!
#خیام
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
وقتی جوابم می دهی با عشق: جانم
من صاحب عالی ترین حالِ جهانم
تو خلسه ی تخدیری ِ یک جنسِ نابی
من با تو در اوجِ نشاطم، شادمانم
کافی ست تا لب تر کنی، باران بگویی
من آسمانها را به اینجا می کشانم
گنجشک ها بر دامنت سر می گذارند
در سایه سارِ دستهایت، مهربانم
برفی ترین کوهِ حوالی، شانه ی توست
من برف را از شانه هایت می تکانم
کندوی چشمانت عسل خیزاست وشیرین
زنبورها را از نگاهت می پرانم
می خواستم از رازِ لبهایت بگویم
قُفلی زده لبهای سرخت بر دهانم
این ماجرای ما از آخر گشته آغاز
من ابتدای ِ انتهای ِ داستانم!
#یدالله_گودرزی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
من صاحب عالی ترین حالِ جهانم
تو خلسه ی تخدیری ِ یک جنسِ نابی
من با تو در اوجِ نشاطم، شادمانم
کافی ست تا لب تر کنی، باران بگویی
من آسمانها را به اینجا می کشانم
گنجشک ها بر دامنت سر می گذارند
در سایه سارِ دستهایت، مهربانم
برفی ترین کوهِ حوالی، شانه ی توست
من برف را از شانه هایت می تکانم
کندوی چشمانت عسل خیزاست وشیرین
زنبورها را از نگاهت می پرانم
می خواستم از رازِ لبهایت بگویم
قُفلی زده لبهای سرخت بر دهانم
این ماجرای ما از آخر گشته آغاز
من ابتدای ِ انتهای ِ داستانم!
#یدالله_گودرزی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
صبح بود و آسمان
لاجوردینی روان
ساختم در لحظهای
خامُشی را نردبان
بَرشدم بر بامِ راز
خویش را دیدم به تن
ذرّهای کهکشان
سهم خود را یافتم
لحظهای از جاودان
وه چه وحشتناک بود!
ایستادن ناگهان
بر کرانِ بیکران...
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
لاجوردینی روان
ساختم در لحظهای
خامُشی را نردبان
بَرشدم بر بامِ راز
خویش را دیدم به تن
ذرّهای کهکشان
سهم خود را یافتم
لحظهای از جاودان
وه چه وحشتناک بود!
ایستادن ناگهان
بر کرانِ بیکران...
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
از بهر دل ما را در رقص درآ یارا
وز ناز چنین میکن آن زلف کمند ایجان
ای پیش رو خوبان ای شاخ گل خندان
بنمای که دلبندان چون بوسه دهند ایجان
#مولانا
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
وز ناز چنین میکن آن زلف کمند ایجان
ای پیش رو خوبان ای شاخ گل خندان
بنمای که دلبندان چون بوسه دهند ایجان
#مولانا
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
این شب تاریک، این چشم سیاهش را نگاه!
در شب دل بردن از مردم، نگاهش را نگاه!
گیسوانش جنگجویان شب و مژگان او
نیزهدارانند، غوغای سپاهش را نگاه!
نیمهشب دل میربود از من که چشمش بسته شد
پلک خسته، این رفیق نیمهراهش را نگاه!
آسمان دریای خون شد، ابر زیر گریه زد
حالِ دورافتادگان از روی ماهش را نگاه!
با رقیبان گفت : "آه ، از دوریش ناراحتم"
چشمک رندانۀ او بعدِ آهش را نگاه!
سجاد سامانی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
در شب دل بردن از مردم، نگاهش را نگاه!
گیسوانش جنگجویان شب و مژگان او
نیزهدارانند، غوغای سپاهش را نگاه!
نیمهشب دل میربود از من که چشمش بسته شد
پلک خسته، این رفیق نیمهراهش را نگاه!
آسمان دریای خون شد، ابر زیر گریه زد
حالِ دورافتادگان از روی ماهش را نگاه!
با رقیبان گفت : "آه ، از دوریش ناراحتم"
چشمک رندانۀ او بعدِ آهش را نگاه!
سجاد سامانی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
#علی_محمد_زیدوندی
افتاده به نبضم ضربان نرسیدن
ای لال شوی لال زبان نرسیدن
با این نفس سردو قطاری که نیامد
پیچیده به پایم چمدان نرسیدن
در من جریان داشته یک عمر کبوتر
یک عمر پربدن نگران نرسیدن
هی نامه نوشتم که کمی ماه بیارید
این خانه ی تاریک نشان نرسیدن
نه باد و بهاری نه- صدایی که بماند-
پر شد تن راهم از دهان نرسیدن
تقویم برایم خبری تازه ندارد
پیچیده به جانم سرطان نر سیدن
با آن کلماتی به شعرم نرسیدند
افتاد غزل در جریان نرسیدن
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
افتاده به نبضم ضربان نرسیدن
ای لال شوی لال زبان نرسیدن
با این نفس سردو قطاری که نیامد
پیچیده به پایم چمدان نرسیدن
در من جریان داشته یک عمر کبوتر
یک عمر پربدن نگران نرسیدن
هی نامه نوشتم که کمی ماه بیارید
این خانه ی تاریک نشان نرسیدن
نه باد و بهاری نه- صدایی که بماند-
پر شد تن راهم از دهان نرسیدن
تقویم برایم خبری تازه ندارد
پیچیده به جانم سرطان نر سیدن
با آن کلماتی به شعرم نرسیدند
افتاد غزل در جریان نرسیدن
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️