هر شب بہ قلبم درد پنهان مے شود
در قلب من با ناز مهمان مے شود
لب از شراب تلخِ غم دم مے زند
دل گوشہ اے با درد حیران مے شود
در بزم ما غم خود نمایے مے ڪند
با شعرِ شب هم راهِ رندان مے شود
طرحے ز غم بر چهرہ ے ما مے ڪشد
در جمع ما هم ، ماہ گریان مے شود
هر شب نسیمے میوزد بر جان ز غم
تا بغض و غم در سینہ زندان مے شود
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در قلب من با ناز مهمان مے شود
لب از شراب تلخِ غم دم مے زند
دل گوشہ اے با درد حیران مے شود
در بزم ما غم خود نمایے مے ڪند
با شعرِ شب هم راهِ رندان مے شود
طرحے ز غم بر چهرہ ے ما مے ڪشد
در جمع ما هم ، ماہ گریان مے شود
هر شب نسیمے میوزد بر جان ز غم
تا بغض و غم در سینہ زندان مے شود
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سماع گوش من نامت سماع هوش من جامت
عمارت کن مرا آخر که ویرانم به جان تو
درون صومعه و مسجد تویی مقصودم ای مرشد
به هر سو رو بگردانی بگردانم به جان تو
#مـولانـا
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عمارت کن مرا آخر که ویرانم به جان تو
درون صومعه و مسجد تویی مقصودم ای مرشد
به هر سو رو بگردانی بگردانم به جان تو
#مـولانـا
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میان ماندن و رفتن، حضور را بلدیم
مرورِ ثانیههای قطور را بلدیم
چون از تبارِ زمین خوردگانِ برپاییم
فرازهای بلند غرور را بلدیم
شدیم سالکِ عرفانِ نابِ انگوری
بهجای خمرهی گِل، راه گور را بلدیم
زبانمان گُلِ آتش؛ ولی برای بیان
سکوت حنجرههای نمور را بلدیم
خطوط پیکرِ ما را کلوخها حفظند
و ما تَخَلخُلِ سنگ صبور را بلدیم
خیالِ دربهدری برد با خودش ما را
هزار قلهی صَعبالعبور را بلدیم
برای خام نماندن، تَلى زغال شدیم
به اين بهانه كه تنها تنور را بلدیم
تمامِ بودنمان هِجّیِ گداختن است
سطورِ روشن دیوان نور را بلدیم
نیامدیم که بر خاک سرد، وا بدهیم
صفا و مَروه و جودیّ و طور را بلدیم
#غزل_آرامش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرورِ ثانیههای قطور را بلدیم
چون از تبارِ زمین خوردگانِ برپاییم
فرازهای بلند غرور را بلدیم
شدیم سالکِ عرفانِ نابِ انگوری
بهجای خمرهی گِل، راه گور را بلدیم
زبانمان گُلِ آتش؛ ولی برای بیان
سکوت حنجرههای نمور را بلدیم
خطوط پیکرِ ما را کلوخها حفظند
و ما تَخَلخُلِ سنگ صبور را بلدیم
خیالِ دربهدری برد با خودش ما را
هزار قلهی صَعبالعبور را بلدیم
برای خام نماندن، تَلى زغال شدیم
به اين بهانه كه تنها تنور را بلدیم
تمامِ بودنمان هِجّیِ گداختن است
سطورِ روشن دیوان نور را بلدیم
نیامدیم که بر خاک سرد، وا بدهیم
صفا و مَروه و جودیّ و طور را بلدیم
#غزل_آرامش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محبوب من !!
مرا ببخشید
که شما را
این همه دوست میدارم......
جناب صالح علا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرا ببخشید
که شما را
این همه دوست میدارم......
جناب صالح علا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یادٺ چو از درآمد.....
اشڪم به ره دویدش....
مهمان به این عزیزی.....
بی میزبان نماند....
#یدالله_بهزاد_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اشڪم به ره دویدش....
مهمان به این عزیزی.....
بی میزبان نماند....
#یدالله_بهزاد_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرور می کنم
خودم را در هاله ای از نور
آوازی خوش خوابیده
در قلب پرآشوبم
می گذرم از سرزمین
یاس ها و سوسن ها
احساس لطیفم را می رسانم
به سیاه ترین شب
به آفتاب
رها شده
از اتاق تنهایی
در عطش آب می رسم
به دریای آبی خزر
نوازش می دهد
موج روحم را
و نور از پس ابرها
می نوازد چشمانم را
هم خمار
هم رها شده
از شوری چشمی
هماغوش با باد
می رسم
به تب و تاب
به آتش و عشق
قدم برمی دارم
به جانب تو
چگونه در جهان
چگونه در تو می بینم
بهشت را ؟
و چگونه بندگی می کنم
تو را در شراب قطره های باران
تو را در میان بهارستان آغوش؟
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرور می کنم
خودم را در هاله ای از نور
آوازی خوش خوابیده
در قلب پرآشوبم
می گذرم از سرزمین
یاس ها و سوسن ها
احساس لطیفم را می رسانم
به سیاه ترین شب
به آفتاب
رها شده
از اتاق تنهایی
در عطش آب می رسم
به دریای آبی خزر
نوازش می دهد
موج روحم را
و نور از پس ابرها
می نوازد چشمانم را
هم خمار
هم رها شده
از شوری چشمی
هماغوش با باد
می رسم
به تب و تاب
به آتش و عشق
قدم برمی دارم
به جانب تو
چگونه در جهان
چگونه در تو می بینم
بهشت را ؟
و چگونه بندگی می کنم
تو را در شراب قطره های باران
تو را در میان بهارستان آغوش؟
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
غافل از ما مشو.....
ای شمع نهانخانۀ دل.....
ڪآتش ؏شـق ٺو خوش.....
سوخٺه پروانۀ دل.....
#مهیندخت_معتمدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای شمع نهانخانۀ دل.....
ڪآتش ؏شـق ٺو خوش.....
سوخٺه پروانۀ دل.....
#مهیندخت_معتمدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
لا أستطيع أن أقول لك:
"أحبك"...
لكني أستطيع كتابة الكلمة بشفتي
فوق جبينك، بصمت
وأنت نائم..
لتلتقطها أصابع أحلامك!...
نمیتوانم به تو بگویم:
"دوستت دارم"...
اما میتوانم وقتی به خواب رفتهای
در سکوت
با لبهایم روی پیشانیات بنویسمش
تا انگشتان رویاهایت آن را بردارند...
#غادة_السمان
#اسماء_خواجهزاده
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
"أحبك"...
لكني أستطيع كتابة الكلمة بشفتي
فوق جبينك، بصمت
وأنت نائم..
لتلتقطها أصابع أحلامك!...
نمیتوانم به تو بگویم:
"دوستت دارم"...
اما میتوانم وقتی به خواب رفتهای
در سکوت
با لبهایم روی پیشانیات بنویسمش
تا انگشتان رویاهایت آن را بردارند...
#غادة_السمان
#اسماء_خواجهزاده
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زمانیکه لبخند تورا
باهمان احساس خاص در خیالم تصور می کنم
قلبم دست به دامان قلم میشود
و قلم آنقدر عاشقانه
با ناب ترین واژه هایی برخواسته از اعماق وجودم تو را ترسیم
میکند در شعر
که دلم میخواهد
میان همین واژه ها تو را در آغوش بگیرم
خیره در نگاهت شوم
و مست از جام چشمان تو
این اندوه دلگیر
را با این حس زیبا و ناب به اتمام برسانم ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باهمان احساس خاص در خیالم تصور می کنم
قلبم دست به دامان قلم میشود
و قلم آنقدر عاشقانه
با ناب ترین واژه هایی برخواسته از اعماق وجودم تو را ترسیم
میکند در شعر
که دلم میخواهد
میان همین واژه ها تو را در آغوش بگیرم
خیره در نگاهت شوم
و مست از جام چشمان تو
این اندوه دلگیر
را با این حس زیبا و ناب به اتمام برسانم ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با خصمِ مَنَت ، همیشه دمسازیهاست
با ما سخنت ز روی طنازیهاست
بر عِز خود و ذلت من بیش مناز
کاندر پس پردهٔ فلک بازیهاست
#مهستی_گنجوی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با ما سخنت ز روی طنازیهاست
بر عِز خود و ذلت من بیش مناز
کاندر پس پردهٔ فلک بازیهاست
#مهستی_گنجوی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مسلمانانم از بیمایگی کافر میانگارند...
خداناباورانم پورِ پیغمبر میانگارند!
به رفعِ تشنگی لب میگذارم بر لبی گاهی،
یکی صهبای کوثر، وآنیکی ساغر میانگارند!
اگر دَر میگشایم فرقهای دیوار میبینند...
وگر دیوار بگذارم گروهی دَر میانگارند!
به مستان میرسم، با خویش میگویند: شیخ آمد!
به مسجد میروم آتشزنِ منبر میانگارند!
اگر گُل بشکفم، نمرود در آبم میاندازد...
وگر آتش درآرَم، شاخِ نیلوفر میانگارند...
الفبای عصا افکندهام در کار و میبینم،
که این ناباورانم راست جادوگر میانگارند!
چه در آیینهی شعر است؟ جبراییل، یا شیطان؟!
چه باک از دیگران؟ چون تا ابد دیگر میانگارند...
کلیمی در گریبان کردهام پنهان و خاموشم
دهانهای وقاحت گرچه صد دفتر میانگارند...
#حسین_جنتی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خداناباورانم پورِ پیغمبر میانگارند!
به رفعِ تشنگی لب میگذارم بر لبی گاهی،
یکی صهبای کوثر، وآنیکی ساغر میانگارند!
اگر دَر میگشایم فرقهای دیوار میبینند...
وگر دیوار بگذارم گروهی دَر میانگارند!
به مستان میرسم، با خویش میگویند: شیخ آمد!
به مسجد میروم آتشزنِ منبر میانگارند!
اگر گُل بشکفم، نمرود در آبم میاندازد...
وگر آتش درآرَم، شاخِ نیلوفر میانگارند...
الفبای عصا افکندهام در کار و میبینم،
که این ناباورانم راست جادوگر میانگارند!
چه در آیینهی شعر است؟ جبراییل، یا شیطان؟!
چه باک از دیگران؟ چون تا ابد دیگر میانگارند...
کلیمی در گریبان کردهام پنهان و خاموشم
دهانهای وقاحت گرچه صد دفتر میانگارند...
#حسین_جنتی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تلفیق زیبای هنر خطاشی (ترکیب خطاطی و نقاشی) و موسیقی
🪕 "نغمه مراد آبادی"
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
🪕 "نغمه مراد آبادی"
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای ز عکس رخ تو، آینه ماه
شاهِ حُسنیّ و عاشقانْتْ سپاه
هر کجا بنگری، دمد نرگس
هر کجا بُگذری، برآید ماه
روی و موی تو، نامهی خوبیست
چه بُود نامه جز سپید و سیاه؟
به لب و چشم، راحتیّ و بلا
به رخ و زلف، توبهایّ و گناه
دست ظالم ز سیم کوته بِه
ای به رخ سیم، زلف کن کوتاه!
#کسایی_مروزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شاهِ حُسنیّ و عاشقانْتْ سپاه
هر کجا بنگری، دمد نرگس
هر کجا بُگذری، برآید ماه
روی و موی تو، نامهی خوبیست
چه بُود نامه جز سپید و سیاه؟
به لب و چشم، راحتیّ و بلا
به رخ و زلف، توبهایّ و گناه
دست ظالم ز سیم کوته بِه
ای به رخ سیم، زلف کن کوتاه!
#کسایی_مروزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
موسیقی سکوت می نوازم
دیگر هیج اشکی نمی ریزم
آسمـانی می شوم
و دل خسته خود را
به آییـنه زندگی
وچشمان مــتروکه خــود را
بـه انتـظار تــولـدی دیگر می سپارم
با نوای دل غمبارم
مرثیه ای سر مـی دهم ـ!
ســتاره ی کنج تاریکی شـبـهای دلم را
خاموش می کنم
از پشت ابر دلتنگی برمی خیزم
دوباره طلوع می کنم...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
موسیقی سکوت می نوازم
دیگر هیج اشکی نمی ریزم
آسمـانی می شوم
و دل خسته خود را
به آییـنه زندگی
وچشمان مــتروکه خــود را
بـه انتـظار تــولـدی دیگر می سپارم
با نوای دل غمبارم
مرثیه ای سر مـی دهم ـ!
ســتاره ی کنج تاریکی شـبـهای دلم را
خاموش می کنم
از پشت ابر دلتنگی برمی خیزم
دوباره طلوع می کنم...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شـور بپـا کـن دلا ، عاقل و هشیار بـاش
بــر در هـر میکـده ، منـتـظـر یـار بـاش
در پی او کن سـفــر، گـر چـه ندارد ثـمر
در نظـرش جلـوه گـر ، یار وفـا دار باش
گر بـه دلش دل دهی ،سر به بـیابان نهی
در ره دلداده ات ، صابر و غمخـوار باش
عیب مکن دیگران ، سخت نگیر بر زمان
یارزخویشت مران،چون گل بی خارباش
راز مگو بر کسان ، گویمت ای جان جان
قـفل بزن بـر دهان ، محـرم اســرار باش
عـمـر بــده بر هـدر ،،، تا که بیـابی ظفـر
تا بـه وصالش رسی، طالب دیـدار بـاش
ای ز جهان بی خبر ،عاشق خونین جگر
چشـم به ره تـا سحر، در پی دلدار باش
ای دل شیدای مـن ، باز شـنو این سخـن
گــرد رخ دلبـــرت ، گـردش پـرگار بـاش
ناصـح زیبـا سـخـن ، در بـر هـر انجـمـن
هیـچ مگو جـان من ، در پی انــکار باش
#علی_فعله_گری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بــر در هـر میکـده ، منـتـظـر یـار بـاش
در پی او کن سـفــر، گـر چـه ندارد ثـمر
در نظـرش جلـوه گـر ، یار وفـا دار باش
گر بـه دلش دل دهی ،سر به بـیابان نهی
در ره دلداده ات ، صابر و غمخـوار باش
عیب مکن دیگران ، سخت نگیر بر زمان
یارزخویشت مران،چون گل بی خارباش
راز مگو بر کسان ، گویمت ای جان جان
قـفل بزن بـر دهان ، محـرم اســرار باش
عـمـر بــده بر هـدر ،،، تا که بیـابی ظفـر
تا بـه وصالش رسی، طالب دیـدار بـاش
ای ز جهان بی خبر ،عاشق خونین جگر
چشـم به ره تـا سحر، در پی دلدار باش
ای دل شیدای مـن ، باز شـنو این سخـن
گــرد رخ دلبـــرت ، گـردش پـرگار بـاش
ناصـح زیبـا سـخـن ، در بـر هـر انجـمـن
هیـچ مگو جـان من ، در پی انــکار باش
#علی_فعله_گری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#زندگی
برای #شادی_ات
برتن گلبرگها
شبنم خیرات می کند
و خورشید
آب میکند یخ تنهاییت را
دلم میخواهد
گلدان های لبخندت را
در حیاط نگاهت بگذارم
و پلکهای خسته ات را جارو کنم
بیا و
چشم های زیبایت را
آب بزن
#عشق را بنوش
وطلوعی دیگر در پیش گیر.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برای #شادی_ات
برتن گلبرگها
شبنم خیرات می کند
و خورشید
آب میکند یخ تنهاییت را
دلم میخواهد
گلدان های لبخندت را
در حیاط نگاهت بگذارم
و پلکهای خسته ات را جارو کنم
بیا و
چشم های زیبایت را
آب بزن
#عشق را بنوش
وطلوعی دیگر در پیش گیر.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀