بگذار شبی مست و غزلخوان تو باشیم ،
مخمور ِمی و مست ز چشمان تو باشیم ،
از عشق تو اواره ی دهرم خبرت نیست ،
بگذار شبی سر به گریبان تو باشیم ،
از شوق تو ان شب نشناسیم ، سر از پا ،
دیوانه شویم بی سر و سامان تو باشیم ،
صبحی مطلب شب نشود آخِر و پایان ،
تا روز ابد حاجب و دربان تو باشیم ،
دیریست که همسفره ی اندوه و فراقیم ،
بگذار شبی سیر ز احسان تو باشیم ،
زنجیر بزن گردن ما مست بگردان ،
غم نیست که دیوانه رقصان تو باشیم ،
با خلق مگو با دل شوریده چه کردی ،
کو خوشتر از این حال ، پریشان تو باشیم ،
دیوانه کن و مست ، ز خود بی خبرم کن ،
از آنِ خودم نه ، همه از آن تو باشیم ،
ای ماهترینم نفسی همدم ما باش ،
چون ابر بهاران همه باران تو باشیم
از فرش مرا بردی و بر عرش نشاندی ،
بگذار شبی همدم پنهان تو باشیم ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مخمور ِمی و مست ز چشمان تو باشیم ،
از عشق تو اواره ی دهرم خبرت نیست ،
بگذار شبی سر به گریبان تو باشیم ،
از شوق تو ان شب نشناسیم ، سر از پا ،
دیوانه شویم بی سر و سامان تو باشیم ،
صبحی مطلب شب نشود آخِر و پایان ،
تا روز ابد حاجب و دربان تو باشیم ،
دیریست که همسفره ی اندوه و فراقیم ،
بگذار شبی سیر ز احسان تو باشیم ،
زنجیر بزن گردن ما مست بگردان ،
غم نیست که دیوانه رقصان تو باشیم ،
با خلق مگو با دل شوریده چه کردی ،
کو خوشتر از این حال ، پریشان تو باشیم ،
دیوانه کن و مست ، ز خود بی خبرم کن ،
از آنِ خودم نه ، همه از آن تو باشیم ،
ای ماهترینم نفسی همدم ما باش ،
چون ابر بهاران همه باران تو باشیم
از فرش مرا بردی و بر عرش نشاندی ،
بگذار شبی همدم پنهان تو باشیم ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای یاد تو مایه و دواتِ قلمم
با یاد تو، کلّ شهر ماتِ قلمم!
ای موهبت سرودنت شعبدهی
-پنهانِ میان حرکات قلمم
از زلف و لب و چشمِ خمارت گفتن
در مذهب ما هست زکاتِ قلمم
یک روز اگر یاد تو ترکم بکند
آن روز شود روز وفات قلمم
در روز حساب، "باقیات"م همه توست
وصف تو تمام "صالحات" قلمم
گفتی قلمت چقدر "لفظِ قلم" است!
وقتش برسد، برات لاتِ قلمم:
من مخلصم و چاکر و خاطرخواتم
سگ داره چشات و مبتلاتِ قلمم!
تا هست نفس، خودم فداتم... حتّی
تا آخرِ جوهرش فداتِ قلمم!
#مهدی_صادقی_مود
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با یاد تو، کلّ شهر ماتِ قلمم!
ای موهبت سرودنت شعبدهی
-پنهانِ میان حرکات قلمم
از زلف و لب و چشمِ خمارت گفتن
در مذهب ما هست زکاتِ قلمم
یک روز اگر یاد تو ترکم بکند
آن روز شود روز وفات قلمم
در روز حساب، "باقیات"م همه توست
وصف تو تمام "صالحات" قلمم
گفتی قلمت چقدر "لفظِ قلم" است!
وقتش برسد، برات لاتِ قلمم:
من مخلصم و چاکر و خاطرخواتم
سگ داره چشات و مبتلاتِ قلمم!
تا هست نفس، خودم فداتم... حتّی
تا آخرِ جوهرش فداتِ قلمم!
#مهدی_صادقی_مود
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
چه می شود که بیایی قرار من باشی
چراغ روشن شب های تار من باشی
میان این همه امواج مانده ام باید
که در عبور از این ورطه یار من باشی
به دام عشق تو افتادم و نفهمیدم
چه می شود که بیایی شکارمن باشی
اگر چه قسمت من هم نشد که دستت را
به دست من بگذاری کنار من باشی
بگیر دست مرا آرزوی من این است
تو هم فقط و فقط بی قرار من باشی
#اکبر_آزاد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه می شود که بیایی قرار من باشی
چراغ روشن شب های تار من باشی
میان این همه امواج مانده ام باید
که در عبور از این ورطه یار من باشی
به دام عشق تو افتادم و نفهمیدم
چه می شود که بیایی شکارمن باشی
اگر چه قسمت من هم نشد که دستت را
به دست من بگذاری کنار من باشی
بگیر دست مرا آرزوی من این است
تو هم فقط و فقط بی قرار من باشی
#اکبر_آزاد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه خوش آن صبح بهاری که درودم به تو باشد
رُخم و جان و جهانم به تمنای تو باشد
چه شود روز مرا تا تو بیایی به بَرم
پرده از چهره گشایی و بچرخد قلمم
چه خوش است حال مرا گر که نشینم بر دوست
افتخاری و مرا چون که در این دیده نکوست
#علیرضا_شیخی
#صـبح_بـخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رُخم و جان و جهانم به تمنای تو باشد
چه شود روز مرا تا تو بیایی به بَرم
پرده از چهره گشایی و بچرخد قلمم
چه خوش است حال مرا گر که نشینم بر دوست
افتخاری و مرا چون که در این دیده نکوست
#علیرضا_شیخی
#صـبح_بـخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
هر سحر صد ناله و زاری کنم پیش صبا
تا ز من پیغامی آرد بر سر کوی شما
باد میپیمایم و بر باد عمری میدهم
ورنه بر خاک در تو ره کجا یابد صبا؟
چون ندارم همدمی، با باد میگویم سخن
چون نیابم مرهمی، از باد میجویم شفا
آتش دل چون نمیگردد به آب دیده کم
میدمم بادی بر آتش، تا بتر سوزد مرا
تا مگر خاکستری گردم به بادی بر شوم
وارهم زین تنگنای محنت آباد بلا
مردن و خاکی شدن بهتر که بی تو زیستن
سوختن خوشتر بسی کز روی تو گردم جدا
خود ندارد بیرخ تو زندگانی قیمتی
زندگانی بیرخ تو مرگ باشد با عنا
#عراقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر سحر صد ناله و زاری کنم پیش صبا
تا ز من پیغامی آرد بر سر کوی شما
باد میپیمایم و بر باد عمری میدهم
ورنه بر خاک در تو ره کجا یابد صبا؟
چون ندارم همدمی، با باد میگویم سخن
چون نیابم مرهمی، از باد میجویم شفا
آتش دل چون نمیگردد به آب دیده کم
میدمم بادی بر آتش، تا بتر سوزد مرا
تا مگر خاکستری گردم به بادی بر شوم
وارهم زین تنگنای محنت آباد بلا
مردن و خاکی شدن بهتر که بی تو زیستن
سوختن خوشتر بسی کز روی تو گردم جدا
خود ندارد بیرخ تو زندگانی قیمتی
زندگانی بیرخ تو مرگ باشد با عنا
#عراقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حالا ک عاشقت شدم
🕊🌹🌹🕊
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
🕊🌹🌹🕊
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شده آنقدر گناهم، که به محشر از خجالت
نتوانم ایستادن به صف گناهکاران
چو به محشر اندر آیم به چنین گناه، شاید
ز عقوبت خجالت، برهند شرمساران
#محمود_صفاهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نتوانم ایستادن به صف گناهکاران
چو به محشر اندر آیم به چنین گناه، شاید
ز عقوبت خجالت، برهند شرمساران
#محمود_صفاهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقتی تو هستی
شعر به غزل عاشقانه
حوصله ی ماه را در اوج آسمان
به تپش قلب می رساند
دیده ی رویایی زمین
شاعر شنیدنی می شود
صراحت یک عشق را
در سماع مولوی می رقصاند
ای در خود فرو رفته
وقتی تو هستی
ساقه های ترد تن
به نوازشی به لرزش عشق می رسد
شب های شعر خوانی
عنوان فروغ را می گیرد
وفتی تو هستی
عشق می چرخد
پیوسته
مداوم
همانقدر هم لطیف و آرام
وقتی تو هستی....
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقتی تو هستی
شعر به غزل عاشقانه
حوصله ی ماه را در اوج آسمان
به تپش قلب می رساند
دیده ی رویایی زمین
شاعر شنیدنی می شود
صراحت یک عشق را
در سماع مولوی می رقصاند
ای در خود فرو رفته
وقتی تو هستی
ساقه های ترد تن
به نوازشی به لرزش عشق می رسد
شب های شعر خوانی
عنوان فروغ را می گیرد
وفتی تو هستی
عشق می چرخد
پیوسته
مداوم
همانقدر هم لطیف و آرام
وقتی تو هستی....
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقتی جوانه های خواستنت
چهار فصل در سینه ام می روید
در قلبم از خیالت دارِ قالی ایی
بر پا میکنم
نقش می زنم بودنت را
در تقدیری رنگارنگ از خواستن
و رویای زیبای با تو بودن....
زیر بارش باران های دلدادگی
کرانه تا کرانه پر می شود از عطر گل و ریحان
در قاب خوشرنگ از حضور تو ...
با هر طیف رنگش
گره در گره شعر می خوانم
و امید آمدنت را صبورانه در تار و پودش می بافم
تا که با لبخندی مهربان
طرحی از دوست داشتن بزنی
بر پهنه ی پر نقش و نگار این کهنه قالی عشق....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چهار فصل در سینه ام می روید
در قلبم از خیالت دارِ قالی ایی
بر پا میکنم
نقش می زنم بودنت را
در تقدیری رنگارنگ از خواستن
و رویای زیبای با تو بودن....
زیر بارش باران های دلدادگی
کرانه تا کرانه پر می شود از عطر گل و ریحان
در قاب خوشرنگ از حضور تو ...
با هر طیف رنگش
گره در گره شعر می خوانم
و امید آمدنت را صبورانه در تار و پودش می بافم
تا که با لبخندی مهربان
طرحی از دوست داشتن بزنی
بر پهنه ی پر نقش و نگار این کهنه قالی عشق....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گُلے رو بہ تُو
گَرمِ سخن
بہ گفتگو نِشستہ.
در بوےِ یاس، شناور...
چہ پیراهنِ سپیدے دارے!
ببین...!
از مصاحبتِ با تُو
چہ خوشبو شده
نَفَسْهایش!!!
#آرش_شاهری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گَرمِ سخن
بہ گفتگو نِشستہ.
در بوےِ یاس، شناور...
چہ پیراهنِ سپیدے دارے!
ببین...!
از مصاحبتِ با تُو
چہ خوشبو شده
نَفَسْهایش!!!
#آرش_شاهری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
درکنج دلت ذره ای از عشق ، خبرنیست
عمریست که از سوز دلم در تو اثر نیست
ای رفته ازاین خانه و دل خسته از این عشق
بر قلب ترک خورده بکوبی که هنر نیست
بگذار ببوسم در ودیوار قفس را
بعدازتو دلم خسته ومشتاق سفر نیست
من شاعر چشمان پر از شعر توهستم
سهم دلم از عشق تو جز گونه ی تر نیست
من مانده ام و چوبه داری که توبستی
تدبیر دل ریش مرا جز به تبر نیست
تا کی بنویسم غم آوارگیم را
انگار که این شب زده را رنگ سحرنیست
لبخند نزن ،بر غزل تلخ و غریبم
در کوچه ی لبخند تو دکان شکر نیست
فالی زدم از حافظ و خواندم غزلش را
از آمدنت گفت ، ولی هیچ ... خبرنیست
#زهراضیایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عمریست که از سوز دلم در تو اثر نیست
ای رفته ازاین خانه و دل خسته از این عشق
بر قلب ترک خورده بکوبی که هنر نیست
بگذار ببوسم در ودیوار قفس را
بعدازتو دلم خسته ومشتاق سفر نیست
من شاعر چشمان پر از شعر توهستم
سهم دلم از عشق تو جز گونه ی تر نیست
من مانده ام و چوبه داری که توبستی
تدبیر دل ریش مرا جز به تبر نیست
تا کی بنویسم غم آوارگیم را
انگار که این شب زده را رنگ سحرنیست
لبخند نزن ،بر غزل تلخ و غریبم
در کوچه ی لبخند تو دکان شکر نیست
فالی زدم از حافظ و خواندم غزلش را
از آمدنت گفت ، ولی هیچ ... خبرنیست
#زهراضیایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زمین از خرمی گویی گشاده آسمانستی
گشاده آسمان گویی شکفته بوستانستی
به صحرا لاله پنداری ز بیجاده دهانستی
درخت سبز را گویی هزار آوا زبانستی
#فرخی_سیستانی
#صـبح_بـخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گشاده آسمان گویی شکفته بوستانستی
به صحرا لاله پنداری ز بیجاده دهانستی
درخت سبز را گویی هزار آوا زبانستی
#فرخی_سیستانی
#صـبح_بـخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مدتهاست
همچون پروانه
همپای نسیم
مشتاق و آرام از لابه لای سبزه زاران رد می شوم
می پیچم در بین
شاخه های درختانِ سر به فلک کشیده
همنوا با قمریان عاشقِ پر شور به رقص در می آیم
و ترانه ی دلدادگی سر می دهم....
خود را رها می کنم در دشت آلاله های سرخ
از بین ارغوان های زیباا گذر میکنم
و با یک بغل زنبق و سوسن
خودم را می رسانم به پنجره ی احساس تو
آنجا که ایستاده ایی خیره به دور دستها
محو در خیالی شیرین نقش بسته ست لبخندی زیبا بر نگاه خورشید گونه ات
نوازش میکنم آن منحنی لبانت را
گونه هایت را به لمس دستانم می سپارم
و می بوسم قاب چشمان دلربایت را ...
آری من مدتهاست
که عشق تو را عاشقانه در قلب خود جای داده ام و روز خود را اینچنین آغاز میکنم...!!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همچون پروانه
همپای نسیم
مشتاق و آرام از لابه لای سبزه زاران رد می شوم
می پیچم در بین
شاخه های درختانِ سر به فلک کشیده
همنوا با قمریان عاشقِ پر شور به رقص در می آیم
و ترانه ی دلدادگی سر می دهم....
خود را رها می کنم در دشت آلاله های سرخ
از بین ارغوان های زیباا گذر میکنم
و با یک بغل زنبق و سوسن
خودم را می رسانم به پنجره ی احساس تو
آنجا که ایستاده ایی خیره به دور دستها
محو در خیالی شیرین نقش بسته ست لبخندی زیبا بر نگاه خورشید گونه ات
نوازش میکنم آن منحنی لبانت را
گونه هایت را به لمس دستانم می سپارم
و می بوسم قاب چشمان دلربایت را ...
آری من مدتهاست
که عشق تو را عاشقانه در قلب خود جای داده ام و روز خود را اینچنین آغاز میکنم...!!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فراغتیست مرا از جهان و هرچه در اوست
چه باک دارم از اندیشههای دشمن و دوست؟
مرا اگر چو سخن، خلق در دهان گیرند
غریب نیست، صدف دائماً پر از لؤلؤست
کسی که از بد و نیک زمانه دست بشست
معیّن است که فارغ ز مادِح و بدگوست
چو پاکدامنیِ آفتاب مشهور است
چه باک اگر شب تاریک در مقابل اوست؟
به رسم تضمین، این بیت دلکش آوردم
ز شعر شیخ، که جانم به طبع دارد دوست
"ز دست دشمنم -ای دوستان- شکایت نیست
شکایتم همه از دوستان دشمنخوست..."
#جهانملک_خاتون
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه باک دارم از اندیشههای دشمن و دوست؟
مرا اگر چو سخن، خلق در دهان گیرند
غریب نیست، صدف دائماً پر از لؤلؤست
کسی که از بد و نیک زمانه دست بشست
معیّن است که فارغ ز مادِح و بدگوست
چو پاکدامنیِ آفتاب مشهور است
چه باک اگر شب تاریک در مقابل اوست؟
به رسم تضمین، این بیت دلکش آوردم
ز شعر شیخ، که جانم به طبع دارد دوست
"ز دست دشمنم -ای دوستان- شکایت نیست
شکایتم همه از دوستان دشمنخوست..."
#جهانملک_خاتون
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من ...
هرگز
این را نمے دانستم !
حتی اگر
چشمهاے رنگی پدرم را
بہ ارث نبرم؛
"نگاهم"...
روزے جنگلے بزرگ میشود
ڪہ بر روے شاخساران سپیدارش
هر صبح بلبلان عاشق...
آواز می خوانند
و در تالاب سیاه "چشمہـــایم"...
ماهیان ڪوچڪ
دلداه و عاشق مےشوند...
#بهاره_حسین_زاده
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هرگز
این را نمے دانستم !
حتی اگر
چشمهاے رنگی پدرم را
بہ ارث نبرم؛
"نگاهم"...
روزے جنگلے بزرگ میشود
ڪہ بر روے شاخساران سپیدارش
هر صبح بلبلان عاشق...
آواز می خوانند
و در تالاب سیاه "چشمہـــایم"...
ماهیان ڪوچڪ
دلداه و عاشق مےشوند...
#بهاره_حسین_زاده
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آمد ، شبیــــه قاصـــدکی رهگذر گذشت
از کوچه کوچه دل من بی خبر گذشت
سر درد هر شبم کمی آرامتر شده ست
باخاطرات، یک شب بی دردسر گذشت
گفتم به او" اگر نروی..." رفت، دور شد
دیدم که آب از سر قـــــید " اگر" گذشت
آن روز نا امیــــــد کنــــــنده بـــــــــرای من
از هر غروب جمعه غم انگیزتر گذشت
یعنی درست می شنوم؟ اینکه رفت و کار
ازخواهـــش " بیـــــا و مرا هم ببر" گذشت
باور نمی کنم که به فکرم نبوده است
حتماً خیال کرده که پایان سر گذشت -
ختم به خیر شد! نه... به اعلامیه زدند
عکس مرا، نوشته جوانی که در گذشت...
#امیر_حسین_آکار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از کوچه کوچه دل من بی خبر گذشت
سر درد هر شبم کمی آرامتر شده ست
باخاطرات، یک شب بی دردسر گذشت
گفتم به او" اگر نروی..." رفت، دور شد
دیدم که آب از سر قـــــید " اگر" گذشت
آن روز نا امیــــــد کنــــــنده بـــــــــرای من
از هر غروب جمعه غم انگیزتر گذشت
یعنی درست می شنوم؟ اینکه رفت و کار
ازخواهـــش " بیـــــا و مرا هم ببر" گذشت
باور نمی کنم که به فکرم نبوده است
حتماً خیال کرده که پایان سر گذشت -
ختم به خیر شد! نه... به اعلامیه زدند
عکس مرا، نوشته جوانی که در گذشت...
#امیر_حسین_آکار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀