💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگه خبر رسید که من مردم...

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
پریشان است گیسویی در این باد و پریشان‌تر
مسلمانی که می‌خواهد نگاهش را نگه دارد

عصای دستِ من عشق است، عقل سنگدل بگذار
که این دیوانه تنها تکیه‌گاهش را نگه دارد

به روی صورتم گیسوی او مهمان شد و گفتم
خدا دلبستگان روسیاهش را نگه دارد

دلم را چشم‌هایش تیر باران کرد، تسلیمم
بگویید آن کمان‌ابرو سپاهش را نگه دارد...!

#سجاد_سامانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
زهی در کوی عشقت مسکن دل
چه می‌خواهی ازین خون خوردن دل

چکیده خون دل بر دامن جان
گرفته جان پرخون دامن دل

از آن روزی که دل دیوانهٔ توست
به صد جان من شدم در شیون دل

منادی می‌کنند در شهر امروز
که خون عاشقان در گردن دل

چو رسوا کرد ما را درد عشقت
همی کوشم به رسوا کردن دل

چو عشقت آتشی در جان من زد
برآمد دود عشق از روزن دل

زهی خال و زهی روی چو ماهت
که دل هم دام جان هم ارزن دل

مکن جانا دل ما را نگه‌دار
که آسان است بر تو بردن دل

چو گل اندر هوای روی خوبت
به خون درمی‌کشم پیراهن دل

بیا جانا دل عطار کن شاد
که نزدیک است وقت رفتن دل


#حضرت_عطار
 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دوست داشتنم را
با صدای موج ساحل
در حال آواز
با ساز و آواز ترکی
به سویت پرواز می دهم
هزاران شکوفه در دلت باز می شود
زیبایی ات در دل خورشید
نمایان می شود
من شیفته از نگاهت
بار گناهانم را به لبانت می چشانم
آهنگین
اغواگر
ریتم هماهنگی با دلمان
می چرخد.


#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

تکلیف تمام روزها و شبهای
عاشقی من اینست
که از تو بنویسم
عشق تو را مشق زندگی ام کنم
از تو بگویم
اعتراف کنم به دوست داشتنت
در میان تمام واژه هایم تو را به تصویر بکشم
ببویم عطر تنت را
ببوسم آن دلبری
خنده هایت را که بر لبانت می نشیند
می نویسم از چشمانت
و شبیخونی که هر شب بر دلم می زند
آن نگاه مهربانت که بهترین
بهانه ی عاشقی ست...
می نویسم که
در لحظه لحظه ی روزهایم جاری هستی
من برای آمدنت
ساعتی از انتظار
بر روی دستانم بسته ام
که تیک تاک آن
کوک کند نبض احساسم را به عشقی ابدی....


#باران_مقدم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


کسی در اندرونم می‌نویسد،
دستم را به حرکت درمی‌آورد
سخنی می‌شنود، درنگ می‌کند،
کسی که میان کوهستان سرسبز و دریای فیروزه‌گون گرفتار آمده است.
او با اشتیاقی سرد
به آن‌چه من بر کاغذ می‌آورم می‌اندیشد.
در این آتش‌ داد
همه چیزی می‌سوزد
با این همه اما، این داور
خود
قربانی است
و با محکوم کردن من خود را محکوم می‌کند.
به همه کس می‌نویسد
هیچ‌کس را فرانمی‌خواند
برای خود می‌نویسد
خود را به فراموشی می‌سپارد
و چون نوشتن به پایان رسد
دیگر بار
به هیأت من درمی‌آید.

#اکتاویو_پاز

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

شب تنهایی ای دل هر که چون غم همدمی دارد
چه غم او را که اندر خانهٔ دل محرمی دارد

به جز این زخم مردافکن که من اندر جگر دارم
هر آن زخمی که بینی در زمانه مرهمی دارد


خوش آن روزی که چون دیوانگان از سنگ اطفالم
به خون آلوده بر بینی که آن هم عالمی دارد

فشاندم تخم مهرت را به کشت سینهٔ محزون
چه غم از خشکسالی‌ها که چشمم شب نمی‌دارد


اگر لعل لبت نبود نگین جم چرا دایم
مسخّر ملک دل‌ها را به حکم خاتمی دارد

ندارد بیمی الهامی دگر از دوزخ هجران
که در خلد وصال تو روان خرّمی دارد



#الهامی_کرمانشاهی     

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عاشقا دو چشم بگشا چارجو در خود ببین
جوی آب و جوی خمر و جوی شیر و انگبین

عاشقا در خویش بنگر سخره مردم مشو
تا فلان گوید چنان و آن فلان گوید چنین


#مـولانـا
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

مأوای ما گلبرگ کوچکی‌ست
بازمانده از باغی دور
با هزار زمستانِ دیوانه‌اش در پی
و سهم ستاره از آفتاب
تنها تبسم پنهانی‌ست
که در انعکاسِ تکلمِ شب جاری‌ست.

خدایا از آن پرنده‌ی کوچک سبز
اگر خبر داری،
بهار امسال را پر از سلام و ترانه کن.


#علی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
رسا تـریـن کــلـماتـــی ، به شـعــر عـالــــیِ مـن
تــو تــک تــکِ گِـره هایی ، بــه دار قــالــیِ مـن

اسـاس هـــــر غــزلـی تو ، چـکـیـده ی ذهــنـی
تــو سیـلِ جاریِ آبــــی ، به خـشـک سـالـی من

قـداستـی کـه تـنـیـدی ، به هـــر چــه در فکرم
تــو مالِـکِ همـــه مُلکی ، شـدی تـو والـــــی من

به سـاز من تو طـنـیـنـی ، تـویی صدای طپش
سکوت من ، تو شکستی ، در ایـن حـوالـی من

هــــدایــتــم بــه نــشانِ مکان  نمای  تو هست
فـرو چکـیـده ی اشکت ، ــود چــگالـــــی مــن

سـرت به روی دو کـِتفَـم ، تــو گـریـه کـــن اما
به شــــرط آنـکه بشویــی ، دل زغـــالــــی مـن

تـویـی کــه با همــه دنیا ، غـــریــبــگـی کــردی
شــدی  تمـام قـــَـوافـــی ، تـــویـی تَعالــــی من

مـکــن به هـــق هـــق گــریه، گلــوی خـــود آزار
کــه نـای نـــــرم تــــو آنــی ، شــود زلالـــی مــن

منـــم کــه راقبِ اَشکـــَـــم ، به وقـت بـاریــــدن
تویی که حمد و سجودی، به وقت خــالــــی من

#رامین_راقب

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کلیپ و آهنگ زیبای شادمهر🌷

تقدیم به شما دوستان عزیزم
🌸💖🌸

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‌                  آفتاب را به تو نمی‌دهم
                  تا خرده خرده بشکانی‌اش
                  و از آن هزار ستاره بسازی.

                  ماه را به تو نمی‌دهم
                  تا به خاطر کوه نور
                  دریای مروارید را انکار کنی.

                  ستاره‌ها را به تو نمی‌دهم
                  تا بگویی:
                  خوشا شبهای بی‌مهتاب.

                  آسمان را به تو می‌دهم
                  تا ندانی که چه باید کرد.


#مفتون_امینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دوسال پیش شبنم تازه تر بود
هزاران ایل در کوه و کمر بود

زمین رنگ بلوغ یاسمین داشت
ده بالا بهاری آتشین داشت

همه نهر تکامل می کشیدیم
همه در ذهن هم گل میکشیدیم

همه شاعر همه شاهد همه مست
همه عاشق همه آیینــه در دست

درختان پا به ماه ناز بودند
زنان آبســـتن آواز بودند

زمین تا چشم وا می شد چمن بود
قنــــاری در قــناری نارون بود

همه با بوسه از لب می گذشتیم
شراب آغشته از شب می گذشتیم

تب آییـنه ها آییـن ما بود
زن و نان و شقایق دین ما بود


#احمد_عزیزی              

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.. و یاد تو عجیب کوک می کند
نبض ضربانی که هبچوقت
بی یاد تو در رگ هایم نزد
تا حرارت وجودم
مدیون مهر لایزال تو باشد
و این زندگی
که مملوء از خاطره های توست

فقط مانده حضور حضرتت
که پایان دهد
به تمام نبودن های زجرآور
و نشدن های رقت آور
که روز مرا
بی لمس دستانت به شب
و شب مرا بی آغوش گرمت
به سیاهی ترس کشانده‌ست
و صبر و تحملی که دیگر
نمانده‌ست

#سیدمجتبی_موسوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بسته شد چشمانم
و به پهنای تمنّایی گنگ
باز شد گستره ی ایمانم
چون کشیدم نرم و آهسته تو را در آغوش
شدم از عطرِ عجیبی مدهوش
در میانِ عطشِ دستانم
جز “خودم” هیچ نبود
همه ی جان و تنم
مملو از عطر “تو” بود
قبله ام وسعتِ هستی را داشت
آن زمانی که “یقین”
در بیابان دلم
دانه ی حسّ حضورت را کاشت…

#حمید_گیوه‌چیان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
لذت مرگ نگاهي ست به پايين کردن
بين روح و بدن ات فاصله تعيين کردن

نقشه مي ريخت مرا از تو جدا سازد «شک»
نتوانست، بنا کرد يه توهين کردن

زير بار غم تو داشت کسي له مي شد
عشق بين همه برخاست به تحسين کردن

آن قدر اشک به مظلوميتم ريخته ام
که نمانده است توانايي نفرين کردن

«باوفا» خواندمت از عمد که تغيير کني
گاه در عشق نياز است به تلقين کردن

«زندگي صحنه ي يکتاي هنرمندي ماست»
خط مزن نقش مرا موقع تمرين کردن!

وزش باد شديد است و نخم محکم نيست!
اشتباه است مرا دورتر از اين کردن


#کاظم_بهمنی          

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.


... و یاد تو عجیب کوک می کند
نبض ضربانی که هبچوقت
بی یاد تو در رگ هایم نزد
تا حرارت وجودم
مدیون مهر لایزال تو باشد
و این زندگی
که مملوء از خاطره های توست

فقط مانده حضور حضرتت
که پایان دهد
به تمام نبودن های زجرآور
و نشدن های رقت آور
که روز مرا
بی لمس دستانت به شب
و شب مرا بی آغوش گرمت
به سیاهی ترس کشانده‌ست
و صبر و تحملی که دیگر
نمانده‌ست

#سیدمجتبی_موسوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
افتد که شبی از کف تو جام ستانیم؟
چون مست شویم از لب تو کام ستانیم؟

چون بوسه دهد لعلِ لب تو به لبِ جام
ما بوسهٔ لعلت ز لبِ جام ستانیم

گویند که هرگز نشود بوسه به پیغام
ما بوسه بدین‌گونه به پیغام ستانیم


#میرزا_حبیب_خراسانی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀