دلم گرفته از این روزهای تکراری
دلم گرفتهتر از این نمی شود آری
تمام روز کپی میشوم به روی خودم
و خواب هم که ندارد خیالِ بیداری
کنارِ چشمهی این روزهای خشکیده
چه سالها که نشستم ولی نشد جاری
همیشه یک نفر از هیچجا نمیآید
و زخم فاصلهها آه میشود کاری
و بس که عقربهها دور خویش میچرخند
گرفته بغض ساعت از این لحظههای پرگاری
قطارِ یک نفره باز میرسد از راه
و باز روز دگر، راه و ریل تکراری
منم همانکه درآغوش خویش میمیرد
وضربه ضربه کاریست آه ضربه کاری
#کاووس_کمالی_نژاد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلم گرفتهتر از این نمی شود آری
تمام روز کپی میشوم به روی خودم
و خواب هم که ندارد خیالِ بیداری
کنارِ چشمهی این روزهای خشکیده
چه سالها که نشستم ولی نشد جاری
همیشه یک نفر از هیچجا نمیآید
و زخم فاصلهها آه میشود کاری
و بس که عقربهها دور خویش میچرخند
گرفته بغض ساعت از این لحظههای پرگاری
قطارِ یک نفره باز میرسد از راه
و باز روز دگر، راه و ریل تکراری
منم همانکه درآغوش خویش میمیرد
وضربه ضربه کاریست آه ضربه کاری
#کاووس_کمالی_نژاد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نثار راه جانان کی سزد جانی که من دارم
ندارد قدر جان در راه جانانی که من دارم
دلم پردرد و جانم پرغم و چشمم بود پرخون
ندارد هیچ کس در عشق سامانی که من دارم
#رفیق_اصفهانی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ندارد قدر جان در راه جانانی که من دارم
دلم پردرد و جانم پرغم و چشمم بود پرخون
ندارد هیچ کس در عشق سامانی که من دارم
#رفیق_اصفهانی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اشکش چکید و دیگرش آن آبرو نبود
از آب رفته هیچ نشانی به جو نبود
مژگان کشید رشته به سوزن ولی چه سود
دیگر به چاک سینه مجال رفو نبود
دیگر شکسته بود دل و در میان ما
صحبت به جز حکایت سنگ و سبو نبود
او بود در مقابل چشم ترم ولی
آوخ که پیش چشم دلم دیگر او نبود
حیف از نثار گوهر اشک ای عروس بخت
با روی زشت زیور گوهر نکو نبود
اشکش نمیمکیدم و بیمار عشق را
جز بغض شربت دگری در گلو نبود
آلوده بود دامن پاک و به رغم عشق
با اشک نیز دست و دل شستشو نبود
از گفتگو و یاد جفا کردنم چه سود
او بود بیوفا و در این گفتگو نبود
ماهی که مهربان نشد از یاد رفتنی است
عطری نماند از گل رنگین که بو نبود
آزادگان به عشق خیانت نمیکنند
او را خصال مردم آزادهخو نبود
چون عشق و آرزو به دلم مرد شهریار
جز مردنم به ماتم عشق آرزو نبود
#شهریار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از آب رفته هیچ نشانی به جو نبود
مژگان کشید رشته به سوزن ولی چه سود
دیگر به چاک سینه مجال رفو نبود
دیگر شکسته بود دل و در میان ما
صحبت به جز حکایت سنگ و سبو نبود
او بود در مقابل چشم ترم ولی
آوخ که پیش چشم دلم دیگر او نبود
حیف از نثار گوهر اشک ای عروس بخت
با روی زشت زیور گوهر نکو نبود
اشکش نمیمکیدم و بیمار عشق را
جز بغض شربت دگری در گلو نبود
آلوده بود دامن پاک و به رغم عشق
با اشک نیز دست و دل شستشو نبود
از گفتگو و یاد جفا کردنم چه سود
او بود بیوفا و در این گفتگو نبود
ماهی که مهربان نشد از یاد رفتنی است
عطری نماند از گل رنگین که بو نبود
آزادگان به عشق خیانت نمیکنند
او را خصال مردم آزادهخو نبود
چون عشق و آرزو به دلم مرد شهریار
جز مردنم به ماتم عشق آرزو نبود
#شهریار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹عاشقانہ بسیار عااالی🩷🌿
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است
برادران طریقت نصیحتم مکنید
که توبه در ره عشق آبگینه بر سنگ است
دگر به خفیه نمیبایدم شراب و سماع
که نیکنامی در دین عاشقان ننگ است
چه تربیت شنوم یا چه مصلحت بینم
مرا که چشم به ساقی و گوش بر چنگ است
به یادگار کسی دامن نسیم صبا
گرفتهایم و دریغا که باد در چنگ است
به خشم رفتهٔ ما را که میبرد پیغام
بیا که ما سپر انداختیم اگر جنگ است
بکش چنان که توانی که بی مشاهدهات
فراخنای جهان بر وجود ما تنگ است
ملامت از دل سعدی فرونشوید عشق
سیاهی از حبشی چون رود که خودرنگ است
#حضرت_سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است
برادران طریقت نصیحتم مکنید
که توبه در ره عشق آبگینه بر سنگ است
دگر به خفیه نمیبایدم شراب و سماع
که نیکنامی در دین عاشقان ننگ است
چه تربیت شنوم یا چه مصلحت بینم
مرا که چشم به ساقی و گوش بر چنگ است
به یادگار کسی دامن نسیم صبا
گرفتهایم و دریغا که باد در چنگ است
به خشم رفتهٔ ما را که میبرد پیغام
بیا که ما سپر انداختیم اگر جنگ است
بکش چنان که توانی که بی مشاهدهات
فراخنای جهان بر وجود ما تنگ است
ملامت از دل سعدی فرونشوید عشق
سیاهی از حبشی چون رود که خودرنگ است
#حضرت_سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
ﺷﺒﯽ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺴﺘﯽ ﺗﮑﯿﻪ ﺑﺮ
ﺟﺎﯼ ﺧﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ!
ﺩﺭ ﺁﻥ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﻦ ﻋﺠﺎﯾﺐ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻡ !
ﺟﻬﺎﻥ ﮐﻮﺑﯿﺪﻡ ﺍﺯ ﻧﻮ ﺳﺎﺧﺘﻢ ﮔﯿﺘﯽ !
ﺑﻪ ﻟﯿﻠﯽ ﺣﮑﻢ ﻋﺸﻖ ﺩﺍﺋﻤﯽ ﺩﺍﺩﻡ !
ﺑﻪ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺣﻖ ﺧﻮﺏ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺍﺩﻡ !
ﺑﻪ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺁﺗﺸﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺩﻡ ﺩﺍﺩﻡ !
ﺑﻪ ﻓﺮﻫﺎﺩ ﺍﻫﺮﻣﯽ ﮐﻮﻫﺎﻥ ﺷﮑﻦ ﺩﺍﺩﻡ !
ﻧﻪ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﻭ ﻣﺮﺷﺪ ﻭ ﺭﻣﺎﻝ !
ﻧﻪ ﮐﺲ ﺭﺍ ﻣﻔﺘﺨﻮﺭ ﻭ ﻫﺮﺯﻩ ﻭ ﻻﺕ ﻭ ﮔﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ !
ﻧﺪﺍﺩﻡ ﻓﺮﺻﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﻓﺮﯾﺒﯽ ﺑﺮ ﻋﺒﺎ ﭘﻮﺷﺎﻥ !
ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﮔﻔﺖ ﺁﻧﮑﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻫﻞ ﺭﯾﺎ ﮐﺮﺩﻡ !
ﻫﺮ ﺁﻧﮑﺲ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩ ﻓﺎﺳﺪ !
ﻧﮑﺮﺩﻡ ﺧﻠﻖ ﻭ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﯼ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺟﻔﺎ ﮐﺮﺩﻡ !
ﻧﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺑﺪﺍﺩﻡ ﺛﺮﻭﺕ ﻭ ﻣﮑﻨﺖ !
ﻧﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺑﯽ ﻧﻮﺍﯾﯽ ﻣﺒﺘﻼ ﮐﺮﺩﻡ !
ﻧﮑﺮﺩﻡ ﺧﻠﻖ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺭﺍ
ﻋﺠﺐ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﺠﺎ ﮐﺮﺩم
#NIHAD🎙️🎙️
🍁🍁🖋️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ﺷﺒﯽ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺴﺘﯽ ﺗﮑﯿﻪ ﺑﺮ
ﺟﺎﯼ ﺧﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ!
ﺩﺭ ﺁﻥ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﻦ ﻋﺠﺎﯾﺐ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻡ !
ﺟﻬﺎﻥ ﮐﻮﺑﯿﺪﻡ ﺍﺯ ﻧﻮ ﺳﺎﺧﺘﻢ ﮔﯿﺘﯽ !
ﺑﻪ ﻟﯿﻠﯽ ﺣﮑﻢ ﻋﺸﻖ ﺩﺍﺋﻤﯽ ﺩﺍﺩﻡ !
ﺑﻪ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺣﻖ ﺧﻮﺏ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺍﺩﻡ !
ﺑﻪ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺁﺗﺸﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺩﻡ ﺩﺍﺩﻡ !
ﺑﻪ ﻓﺮﻫﺎﺩ ﺍﻫﺮﻣﯽ ﮐﻮﻫﺎﻥ ﺷﮑﻦ ﺩﺍﺩﻡ !
ﻧﻪ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﻭ ﻣﺮﺷﺪ ﻭ ﺭﻣﺎﻝ !
ﻧﻪ ﮐﺲ ﺭﺍ ﻣﻔﺘﺨﻮﺭ ﻭ ﻫﺮﺯﻩ ﻭ ﻻﺕ ﻭ ﮔﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ !
ﻧﺪﺍﺩﻡ ﻓﺮﺻﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﻓﺮﯾﺒﯽ ﺑﺮ ﻋﺒﺎ ﭘﻮﺷﺎﻥ !
ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﮔﻔﺖ ﺁﻧﮑﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻫﻞ ﺭﯾﺎ ﮐﺮﺩﻡ !
ﻫﺮ ﺁﻧﮑﺲ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩ ﻓﺎﺳﺪ !
ﻧﮑﺮﺩﻡ ﺧﻠﻖ ﻭ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﯼ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺟﻔﺎ ﮐﺮﺩﻡ !
ﻧﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺑﺪﺍﺩﻡ ﺛﺮﻭﺕ ﻭ ﻣﮑﻨﺖ !
ﻧﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺑﯽ ﻧﻮﺍﯾﯽ ﻣﺒﺘﻼ ﮐﺮﺩﻡ !
ﻧﮑﺮﺩﻡ ﺧﻠﻖ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺭﺍ
ﻋﺠﺐ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﺠﺎ ﮐﺮﺩم
#NIHAD🎙️🎙️
🍁🍁🖋️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Telegram
attach 📎
جانا ز فراق تو این محنت جان تا کی
دل در غم عشق تو رسوای جهان تا کی
چون جان و دلم خون شد در درد فراق تو
بر بوی وصال تو دل بر سر جان تا کی
در آرزوی رویت ای آرزوی جانم
دل نوحه کنان تا چند، جان نعرهزنان تا کی
بشکن به سر زلفت این بند گران از دل
بر پای دل مسکین این بند گران تا کی
#عطار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل در غم عشق تو رسوای جهان تا کی
چون جان و دلم خون شد در درد فراق تو
بر بوی وصال تو دل بر سر جان تا کی
در آرزوی رویت ای آرزوی جانم
دل نوحه کنان تا چند، جان نعرهزنان تا کی
بشکن به سر زلفت این بند گران از دل
بر پای دل مسکین این بند گران تا کی
#عطار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در رهگذر باد چراغی که توراست
ترسم که: بمیرد از فراغی که توراست
بوی جگر سوخته عالم بگرفت
گر نشنیدی، زهی دماغی که توراست!
#رودکی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ترسم که: بمیرد از فراغی که توراست
بوی جگر سوخته عالم بگرفت
گر نشنیدی، زهی دماغی که توراست!
#رودکی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
غریب و در به دری، در به در چه میخواهی؟
همیشه در سفری، از سفر چه میخواهی؟
تو لیلیاندُه و شیرینغمی بگو در عشق
از این جنوندلِ فرهادسَر چه میخواهی؟
به من نگو چه خبر!؟ سر به سر همه خبرم
جز این که عاشقم از من خبر چه میخواهی؟
مبین که دست من از مال این جهان خالیست
دلم پر است از این بیشتر چه میخواهی؟
به شهریاریِ بعضی نه، من که درویشم
ولی پر از غزلم از تو هرچه میخواهی
کدام لحظه بدون تو زندگی کردم؟
غمِ قشنگ من از چشمِ تر چه میخواهی؟
به میلهی قفس سینهام مکوب مکوب
دل ای پرندهی آسیمهسر! چه میخواهی؟
#مهدی_فرجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همیشه در سفری، از سفر چه میخواهی؟
تو لیلیاندُه و شیرینغمی بگو در عشق
از این جنوندلِ فرهادسَر چه میخواهی؟
به من نگو چه خبر!؟ سر به سر همه خبرم
جز این که عاشقم از من خبر چه میخواهی؟
مبین که دست من از مال این جهان خالیست
دلم پر است از این بیشتر چه میخواهی؟
به شهریاریِ بعضی نه، من که درویشم
ولی پر از غزلم از تو هرچه میخواهی
کدام لحظه بدون تو زندگی کردم؟
غمِ قشنگ من از چشمِ تر چه میخواهی؟
به میلهی قفس سینهام مکوب مکوب
دل ای پرندهی آسیمهسر! چه میخواهی؟
#مهدی_فرجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
🤍
من تو را
عشق تو را
به همهمه ی شور و شعر می کشانم
خورشید به زمین نور می اندازد
گل آفتاب گردان به تجربه ی آفرینش
رخ نمایان می کند
کبوتران دسته دسته میان ابرها
هزاران راه بی خاموش را طی می کنند
نقاشان مینیاتوری از
عطرگل سرخی شبانه را
با نفسی از برگ گل جوانه
به آبنوس رخ می بندند
تا تو را
عشق تو را
دنیا دنیا
تا ته دنیا
وامدار قدرت دوست داشتنم
به باور قلبها برسانم...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من تو را
عشق تو را
به همهمه ی شور و شعر می کشانم
خورشید به زمین نور می اندازد
گل آفتاب گردان به تجربه ی آفرینش
رخ نمایان می کند
کبوتران دسته دسته میان ابرها
هزاران راه بی خاموش را طی می کنند
نقاشان مینیاتوری از
عطرگل سرخی شبانه را
با نفسی از برگ گل جوانه
به آبنوس رخ می بندند
تا تو را
عشق تو را
دنیا دنیا
تا ته دنیا
وامدار قدرت دوست داشتنم
به باور قلبها برسانم...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
امشب در زمان گمم
در خلسه ی نابودی و بی مفهومی
به شرح حال دلتنگی ام فکر می کنم
اما
نمی توانم بنویسم
یا توصیفش کنم
حتی نمی شود آن را نقاشی کرد ...
نمیدانم خیالم را چگونه بال و پر دهم
تا مبادا بالی از من بشکند
و زمین گیر احساسم شوم...
عاشقانه هایم را
در آن بعید های دور لمس می کنم
تصورم در هر چه دورترهاست
تا به عشق بُعد مسافت را تفهیم کنم
اما می بینم
اسیر و گرفتار عشقی هستم
که از نفس به من نزدیکتر ست ؛
این تضاد هاست که در یک لحظه
چون رعدی شب ذهنم را روشن می کند
و درگیر نا آرامی می شوم
آری این حال هر شب من ست ...
در خلسه ی زمان گمم..!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در خلسه ی نابودی و بی مفهومی
به شرح حال دلتنگی ام فکر می کنم
اما
نمی توانم بنویسم
یا توصیفش کنم
حتی نمی شود آن را نقاشی کرد ...
نمیدانم خیالم را چگونه بال و پر دهم
تا مبادا بالی از من بشکند
و زمین گیر احساسم شوم...
عاشقانه هایم را
در آن بعید های دور لمس می کنم
تصورم در هر چه دورترهاست
تا به عشق بُعد مسافت را تفهیم کنم
اما می بینم
اسیر و گرفتار عشقی هستم
که از نفس به من نزدیکتر ست ؛
این تضاد هاست که در یک لحظه
چون رعدی شب ذهنم را روشن می کند
و درگیر نا آرامی می شوم
آری این حال هر شب من ست ...
در خلسه ی زمان گمم..!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ﺍﯼ ﺍﻫﻞ ﺻﻔﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﮔﺮﺩﺍﻧﯿﺪ
ﺍﺯ ﺑﻬﺮ ﺑﺘﯽ ﭼﺮﺍ ﭼﻨﯿﻦ ﺣﯿﺮﺍﻧﯿﺪ
ﺁﻧﺮﺍ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﺟﻮﯾﺎﻧﯿﺪ
ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﭼﻮ ﺟﻮﺋﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺩ ﺁﻧﯿﺪ
#مولاناي_جان
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ﺍﯼ ﺍﻫﻞ ﺻﻔﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﮔﺮﺩﺍﻧﯿﺪ
ﺍﺯ ﺑﻬﺮ ﺑﺘﯽ ﭼﺮﺍ ﭼﻨﯿﻦ ﺣﯿﺮﺍﻧﯿﺪ
ﺁﻧﺮﺍ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﺟﻮﯾﺎﻧﯿﺪ
ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﭼﻮ ﺟﻮﺋﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺩ ﺁﻧﯿﺪ
#مولاناي_جان
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Forwarded from محمد امین محمدی
✓ کانال لینکدونی بیست📱
✓ ثبت و معرفی برترین کانالها و گروه های مجاز
✓ ثبت و معرفی رباتها و چالش های مجاز
✅بهترین کانال لینکدونی با بالاترین بازدید و دریافت عضو
لینک کانال 👇
https://t.me/+HkkwhM8S1Ys1NjI8
✓ ثبت و معرفی برترین کانالها و گروه های مجاز
✓ ثبت و معرفی رباتها و چالش های مجاز
✅بهترین کانال لینکدونی با بالاترین بازدید و دریافت عضو
لینک کانال 👇
https://t.me/+HkkwhM8S1Ys1NjI8
نفسم
در خلوت کوچه های
این #شهر
برای بوسیدن صدای
#مهربانی به شماره افتاده است،
شبیه قاصدکهاى رها در دشت
رویا به رویا
خیال خوب مهربانی را
با عطر پونه های وحشی
در فنجان خاطرم می ریزم
و آسمان چشمانم
را به شوق دیدارت
چراغانی میکنم.
شهر منتظر توست!
بر روشنایی سر فرود آر
با شعاع لبخندت
باز کن
قفل دلها را،
با همان شاه کلیدی
که در طعم گس لبانپر مهرت
پنهان کرده ایی!
چه زیباست
رقص زیبایت
در مهربانی باران و آسمان!
و چه زیباست
رویش بی بهانهٔ شمعدانی ها!
نگاهکن
نسیمی از سر خیال
گلبرگهای خسته را
می بوسد!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در خلوت کوچه های
این #شهر
برای بوسیدن صدای
#مهربانی به شماره افتاده است،
شبیه قاصدکهاى رها در دشت
رویا به رویا
خیال خوب مهربانی را
با عطر پونه های وحشی
در فنجان خاطرم می ریزم
و آسمان چشمانم
را به شوق دیدارت
چراغانی میکنم.
شهر منتظر توست!
بر روشنایی سر فرود آر
با شعاع لبخندت
باز کن
قفل دلها را،
با همان شاه کلیدی
که در طعم گس لبانپر مهرت
پنهان کرده ایی!
چه زیباست
رقص زیبایت
در مهربانی باران و آسمان!
و چه زیباست
رویش بی بهانهٔ شمعدانی ها!
نگاهکن
نسیمی از سر خیال
گلبرگهای خسته را
می بوسد!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایوان بند❣
آروم جونم ❤️
تقدیم کن به عشقت ❣💕
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آروم جونم ❤️
تقدیم کن به عشقت ❣💕
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
" تا که هستی "
بعد مرگم شعرهایم را به یغما میبرند
دفترم را هم رقیبان صبح فردا میبرند
مثل ماهی های آزادی که میمیرند و بعد..
رودها اجسادشان را سوی دریا میبرند!
جسم بی روح مرا صد آشنا، زاین خاکدان..
روی دوش خود رفیقانِ شکیبا ميبرند
شاعران تا زنده اند دیوانه و بی وارث اند!
تا بمیرند نامشان با شور و غوغا میبرند
واژه ها میجوشد از سرچشمه ی دل، شاعران..
را بادها چون ریگ های داغ صحرا میبرند
شاعران را میدَهی مس ،کیمیایش می کنند
دُر و گوهر میفشانند و مُطلّا میبرند
هرکسی از ظنّ خود شد يار من، مانند نِی !
میبُرندَم از نیستان، زار و شیدا میبرند
تا که هستی هیچکس یارت نشد ،جانا #سپهر
چون بمیری نام تو تا عرش اعلا میبرند
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بعد مرگم شعرهایم را به یغما میبرند
دفترم را هم رقیبان صبح فردا میبرند
مثل ماهی های آزادی که میمیرند و بعد..
رودها اجسادشان را سوی دریا میبرند!
جسم بی روح مرا صد آشنا، زاین خاکدان..
روی دوش خود رفیقانِ شکیبا ميبرند
شاعران تا زنده اند دیوانه و بی وارث اند!
تا بمیرند نامشان با شور و غوغا میبرند
واژه ها میجوشد از سرچشمه ی دل، شاعران..
را بادها چون ریگ های داغ صحرا میبرند
شاعران را میدَهی مس ،کیمیایش می کنند
دُر و گوهر میفشانند و مُطلّا میبرند
هرکسی از ظنّ خود شد يار من، مانند نِی !
میبُرندَم از نیستان، زار و شیدا میبرند
تا که هستی هیچکس یارت نشد ،جانا #سپهر
چون بمیری نام تو تا عرش اعلا میبرند
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سرمستی جان از کف اعجاز تو باید
تاب و تب مجنون لب ابراز تو باید
مسرور شعف مطرب میخانهٌ جانی
گویی نفس ساز من؛ از ساز تو باید
پاییز گذشت ؛ از گذر عطر شمیمت
عطاری گل غمزه ی ؛ شهناز تو باید
آمیزه به سرلوحه؛ جامت نفسم نوش
کان شهد عسل ؛ از نفس ناز تو باید
آمد که بگوید بنوازد ؛ غزلش عشق
پروانه و شمع؛ از پی شهباز تو باید
این بارشدم مست و غزلخوان تو دلبر
ساقی پی من ؛ از پس طناز تو باید
گوشم همه جان شد؛ به نوای غزل تو
یوسف ز ره عشق به پرواز تو باید
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تاب و تب مجنون لب ابراز تو باید
مسرور شعف مطرب میخانهٌ جانی
گویی نفس ساز من؛ از ساز تو باید
پاییز گذشت ؛ از گذر عطر شمیمت
عطاری گل غمزه ی ؛ شهناز تو باید
آمیزه به سرلوحه؛ جامت نفسم نوش
کان شهد عسل ؛ از نفس ناز تو باید
آمد که بگوید بنوازد ؛ غزلش عشق
پروانه و شمع؛ از پی شهباز تو باید
این بارشدم مست و غزلخوان تو دلبر
ساقی پی من ؛ از پس طناز تو باید
گوشم همه جان شد؛ به نوای غزل تو
یوسف ز ره عشق به پرواز تو باید
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها
گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل
با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها
ای مهر تو در دلها وی مهر تو بر لبها
وی شور تو در سرها وی سر تو در جانها
تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمانها
تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستانها
آن را که چنین دردی از پای دراندازد
باید که فروشوید دست از همه درمانها
گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید
چون عشق حرم باشد سهل است بیابانها
هر تیر که در کیش است گر بر دل ریش آید
ما نیز یکی باشیم از جمله قربانها
هر کاو نظری دارد با یار کمان ابرو
باید که سپر باشد پیش همه پیکانها
گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش
میگویم و بعد از من گویند به دورانها
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها
گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل
با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها
ای مهر تو در دلها وی مهر تو بر لبها
وی شور تو در سرها وی سر تو در جانها
تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمانها
تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستانها
آن را که چنین دردی از پای دراندازد
باید که فروشوید دست از همه درمانها
گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید
چون عشق حرم باشد سهل است بیابانها
هر تیر که در کیش است گر بر دل ریش آید
ما نیز یکی باشیم از جمله قربانها
هر کاو نظری دارد با یار کمان ابرو
باید که سپر باشد پیش همه پیکانها
گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش
میگویم و بعد از من گویند به دورانها
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀