💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای سرو چمن چمیده ی ایرانی!
ای مرمر قد کشیده ی ایرانی!

لبخند بزن که بشکفد صبح بهشت
ای باغ گل سپیده ی ایرانی!


#شهراد_میدری
#صبـح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تپش تپش تپشِ قلب من به خاطر توست
به شوقِ بودن تو، نبضِ دل تپیدنی است

اگر مدد بکند دستِ پُرسخاوت عشق
به دست گرم تو، دستان من رسیدنی است

بمان کنار من و شادی جهانم باش
بمان که با تو غم از بامِ دل پریدنی است...

#حسین_فروتن

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
واسه چشات ممیرم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کاش
لمسِ احساست
عمق دوست داشتنم را حس می‌کرد
و سرزنش نمی‌کردی
جنون خواستنم را
مگر می‌شود
با بودنت رویا نبافت!؟
با لبخندت عاشق نشد!؟
با نگاهت
دیوانه نشد!؟
از حرف‌هایت شعر نخواند!؟
از دستهایت آغوش نساخت!؟
و از رد قدم‌هایت رویش شکوفه‌ها را ندید!؟
بی تو ولی
فقط می‌شود
لابلای زنگار بغض ترانه‌ها
نفس کشید و نمرد...

#مریم_امینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شعرم به وزن دل دادن برای تو
با قالب چشمان گیرایت
در تیک تاک ساعت عاشقی
قلم می چرخانم و می نویسم
تو در قلب من زیباترین ملودی احساسی
وقتی نقطه ی عروجم را
به لبخند سبزت می رسانم
انگشتان نحیفم
بین سیمهای سازت می رقصد
صدایت در گوشم
زیباترین آهنگ دنیا می شود
و عشقت ابدی ترین رویا
در ذهنم به تکرار
به قلبم نقش ماندن را
با دنبال کردن ستاره ای
در دل شبهایم می کارد
من برای لمس گونه هایت
گرمای سوزان تُن صدایم را
در تپش ممتد قلبمان
درون گوشهایت می ریزم
تا نگاه زمردینم در عمق نگاهت
در نفس بینمان
چون رودخانه بی قراری را
در تنم به دریا برساند
من مست از موج برخواسته از شانه هایت
بوسه ای از آتش را
در میان زمین و آسمان
آرام و لطیف
به بند قلبت پیوند میزنم
تا برایم معنا کنی
سرایش غزل غزل عاشقانه را
در عشوه خورشید
به سحر چشم سیاه
با نوازش صد نگاه
وقتی به طنازی می گویم
دلبر....!


#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

تو از قبيله ي ليلي من از قبيله ي مجنون
تو از سپيده و نوري من از شقايق پر خون

تو از قبيله ي دريامن از نژاد كويرم
هميشه تشنه و غمگين هميشه بي تو اسيرم

تو از قبيله ي ليلي من از قبيله ي مجنون
حديث عشق من و توحديث ابر بهاري

به من چه ميرسد اي دوست از اين همه غم بگذاري
تو از قبيله ي لبخند من از قبيله ي اندوه

فضاي فاصله صد پا فضاي فاصله صد كوه
تو از قبيله ي ليلي من از قبيله ي مجنون

#پرویز_وکیلی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چه ابرهای بنفشی
در آسمان پشت پنجره
تا دور
دوردست افق پهن است .
هوای گریه به دل دارد
اتاق کوچک من ابری ست
و یک زن خسته شکسته و تنها
میان آیینه گریان است .
صدای باد
صدای مرتعش برگ های پاییزی
و هق هق مکرر باران ...
چرا دل آیینه این همه خالی ست ؟
واین زن خسته - که من -
بدون چتر نگهبان
بدون بارانی
چگونه سوی افق های دور خواهد رفت
و زیر ریزش باران
بدون چتر نگهبان
بدون بارانی
چه کار خواهد کرد ؟


#پوران_فرخزاد

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از آن نگاه، غزل، نابِ ناب خواهد شد
به هرچه چشم بدوزد، شراب خواهد شد

گرفته ماهِ من امشب، ولی دلم قرص است
که با شکوه تر از آفتاب خواهد شد

من انتظار و تقلّای ساعتی شنی ام
که بر سر خودش از نو خراب خواهد شد


#انسیه_سادات_هاشمی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چگونه پا به سرزمین قلبم گذاشتی؟
از کدام دیار آمدی
و با نوبرانه های عشق
زمستانه های یخ بسته ی
دلم را گرم کردی
و بر شوره زار احساسم
بذر مهر و عاطفه کاشتی،
بارانی از محبت
با تفسیر خواستن و سکوت
بر جان من جاری کردی
که بودنت بشود
ناجی بودن من ؛
بیا و ببین!
که من دیگر برایم
رهایی از تو ممکن نیست
تو رویایی شدی محال
در دور دستهای انتظار
تماشاکن
که چگونه لبریزم از عشق ابدی توووو...


#باران_مقدم
#خوانش_رضا_ماد

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄🌼┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌
آیا شک داری،
که بخشی از وجود منی؟

من از چشمان تو آتش را دزدیدم
و مهم‌ترین انقلاب‌ها را رقم زدم،

تو ماهی هستی که
در آب حیات من شنا می‌کنی
تو ماهی هستی که
هرشب از پنجره کلمات من طلوع می‌کنی،

تو بزرگ‌ترین
فتح در میان فتوحات منی،

تو آخرین وطنی که در آن زاده شدم،
و در آن دفن خواهم شد...!

#نزار_قبانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بِمونی بَرام حَضـــرت یـار

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلم گرفته از این روزهای تکراری
دلم گرفته‌تر از این نمی شود آری

تمام روز کپی می‌شوم به روی خودم
و خواب هم که ندارد خیالِ بیداری

کنارِ چشمه‌ی این روزهای خشکیده
چه سال‌ها که نشستم ولی نشد جاری

همیشه یک نفر از هیچ‌جا نمی‌آید
و زخم فاصله‌ها آه می‌شود کاری

و بس که عقربه‌ها دور خویش می‌چرخند
گرفته بغض ساعت از این لحظه‌های پرگاری

قطارِ یک نفره باز می‌رسد از راه
و باز روز دگر، راه و ریل تکراری

منم همان‌که درآغوش خویش می‌میرد
وضربه ضربه کاری‌ست آه ضربه کاری

#کاووس_کمالی_نژاد

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.


مرا مست کردی 
                شرابی مگر  ؟

                 گرفتی   مرا 
              شعر نابی مگر ؟

       گرفتم سراغ تو را از نسیم  
                گل نورس من
                گلابی  مگر ؟

        رهاندی مرا از غم تشنگی 
            چه سبزم به یاد تو
                 آبی  مگر ؟

       ز برق نگاهت چنان کوه برف 
                دلم آب شد 
              آفتابی  مگر ؟

      تویی روشنی بخش شبهای من 
              گل نورس من
             تو ماهی مگر؟

       به سوی تو می آیم  اما دریغ 
                مرا میفریبی
             سرابی  مگر !

#حسین_منزوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خبری جانِ دل ! ز جانان پرس
درد بسیار شد ؛ ز درمان پرس

ما کجا و وصال یار کجا ؟
هرچه پرسی ز ما ، ز هجران پرس

پیش آدم ، حدیث رضوان گوی
غم یوسف ز پیر کنعان پرس

تو چه دانی که نطق مرغان چیست ؟
قصه ی هدهد از سلیمان پرس

عاشقان قیمت بلا دانند
صبر ایوب را ز کرمان پرس

حال بر من فلک بگردانید
حالم از چرخِ حال گردان پرس

حال سرگشتگی ابن حسام
زآن خمِ طُرّه ی پریشان پرس ...


#ابن‌حسام_خوسفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


برای شب چشمانت شعر
مینوبسم
از لحن نگاهت ستاره
می چینم
و به نگاه آتشینم
می آویزم
ردیف به ردیف
از شعر را می گذارم
درون قلبم
به آرزوی بوسیدنت
در سلول به سلول تنم جاری
می سازم
تا ریشه بدواند
و خون برساند
به مویرگهای تن تو.

#ثریا_شجاعی_اصل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلم گرفته از این روزهای تکراری
دلم گرفته‌تر از این نمی شود آری

تمام روز کپی می‌شوم به روی خودم
و خواب هم که ندارد خیالِ بیداری

کنارِ چشمه‌ی این روزهای خشکیده
چه سال‌ها که نشستم ولی نشد جاری

همیشه یک نفر از هیچ‌جا نمی‌آید
و زخم فاصله‌ها آه می‌شود کاری

و بس که عقربه‌ها دور خویش می‌چرخند
گرفته بغض ساعت از این لحظه‌های پرگاری

قطارِ یک نفره باز می‌رسد از راه
و باز روز دگر، راه و ریل تکراری

منم همان‌که درآغوش خویش می‌میرد
وضربه ضربه کاری‌ست آه ضربه کاری

#کاووس_کمالی_نژاد

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM