This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تقدیم ڪن بہ عشقت ♥️♥️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
غم درآمد ز درم چون ز برم یار برفت
عیش و نوش و طربم، جمله به یکبار برفت
بنوشتم چو ز بی مهریت ای مه، شرحی
آتش افتاد به لوح و، قلم از کار برفت
خواست نرگس که به چشم تو کند همچشمی
نتوانست، سر افکنده و بیمار برفت
مگر از روی تو، بلبل سخنی گفت به گل
که بزد چاک گریبان و، ز گلزار برفت؟
چهره زرد من، از هجر رخت گلگون شد
بسکه خون دلم از دیده به رخسار برفت
#شاطرعباس_صبوحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عیش و نوش و طربم، جمله به یکبار برفت
بنوشتم چو ز بی مهریت ای مه، شرحی
آتش افتاد به لوح و، قلم از کار برفت
خواست نرگس که به چشم تو کند همچشمی
نتوانست، سر افکنده و بیمار برفت
مگر از روی تو، بلبل سخنی گفت به گل
که بزد چاک گریبان و، ز گلزار برفت؟
چهره زرد من، از هجر رخت گلگون شد
بسکه خون دلم از دیده به رخسار برفت
#شاطرعباس_صبوحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بودنی زیبا
با چشمانی خاکستری
که با دستانش عشق می نوازد
و در لبانش ماهور می رقصد
با رویا گیسوان بلندم را در گندم زار
به دست باد می گشاید
نگاه می کند با دوستت دارم
با جرقه ی کلام موسیقی را
به جان می دهد
چون فرشته ای مرا روی ماه می نشاند
نگاه عاشق بینش را
به نخستین بوسه
به پیشانی ام می گذارد
می خندم مستانه
چشمان سبز شگفت انگیزم
سبز زیتونی
سبز یشم
سبز به رنگ بهار
هستی وجودش را به
در جنب و جوشی به تاراج
ثانیه های قهقهه
به دورم می چرخاند...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بودنی زیبا
با چشمانی خاکستری
که با دستانش عشق می نوازد
و در لبانش ماهور می رقصد
با رویا گیسوان بلندم را در گندم زار
به دست باد می گشاید
نگاه می کند با دوستت دارم
با جرقه ی کلام موسیقی را
به جان می دهد
چون فرشته ای مرا روی ماه می نشاند
نگاه عاشق بینش را
به نخستین بوسه
به پیشانی ام می گذارد
می خندم مستانه
چشمان سبز شگفت انگیزم
سبز زیتونی
سبز یشم
سبز به رنگ بهار
هستی وجودش را به
در جنب و جوشی به تاراج
ثانیه های قهقهه
به دورم می چرخاند...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مژگان به هم بزن كه بپاشی جهان مـــن
كوبــی زمــین من به سر آســمــان مـــن
درمان نخواستم ز تو من درد خواسـتم
یک درد ماندگار ! بلایت به جان مـن ...
تشخیص درد من به دل خود حواله كن
آه ای طبـیـب درد فـروش ِ جــوانِ مــن
نبض مــــرا بگیر و بــبر نــام خویش را
تا خــون بدل به باده شود در رگان من
گفتی : غریب شهر منی این چه غربت است ؟
كاین شهر از تـو میشنود داستان من ...
#حسین_منزوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
كوبــی زمــین من به سر آســمــان مـــن
درمان نخواستم ز تو من درد خواسـتم
یک درد ماندگار ! بلایت به جان مـن ...
تشخیص درد من به دل خود حواله كن
آه ای طبـیـب درد فـروش ِ جــوانِ مــن
نبض مــــرا بگیر و بــبر نــام خویش را
تا خــون بدل به باده شود در رگان من
گفتی : غریب شهر منی این چه غربت است ؟
كاین شهر از تـو میشنود داستان من ...
#حسین_منزوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پر از کفرم ولی دارم؛ به ایمان باز می گردم
بیاور چتر؛ دارم زیر باران باز می گردم
به اعجاز کلام تو؛ که از گفتار شیرینت
نخواندم آیه ای اما، غزلخوان باز می گردم
سرابی سینه سوزم که پس از یک عمر جان دادن
به عشق رویش از قلبِ بیابان باز می گردم
به شوقِ مرهمِ عشق از، نبردِ نفرتی خونین
منِ دل زخمیِ خسته، به درمان بازمی گردم
نمی آرامش از جامِ قرار خود مهیا کن
کهچون دریای طوفانی، پریشان باز می گردم
به تعمیر دل ویران، سزاوارست بنشینی
من آن آوار در خویشم؛ که ویران باز می گردم
قلم شد پای دل اما به آغوش نجیب تو
اگر چه دیر اما لنگ لنگان باز می گردم
برویم باز کن آغوش؛ احیا کن مرا، آخر
منِ دلمرده از چنگال شیطان باز می گردم
تلی از آتش سوزنده تر از شعله ی مهرت
مهیا کن که دارم غرق عصیان باز می گردم
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیاور چتر؛ دارم زیر باران باز می گردم
به اعجاز کلام تو؛ که از گفتار شیرینت
نخواندم آیه ای اما، غزلخوان باز می گردم
سرابی سینه سوزم که پس از یک عمر جان دادن
به عشق رویش از قلبِ بیابان باز می گردم
به شوقِ مرهمِ عشق از، نبردِ نفرتی خونین
منِ دل زخمیِ خسته، به درمان بازمی گردم
نمی آرامش از جامِ قرار خود مهیا کن
کهچون دریای طوفانی، پریشان باز می گردم
به تعمیر دل ویران، سزاوارست بنشینی
من آن آوار در خویشم؛ که ویران باز می گردم
قلم شد پای دل اما به آغوش نجیب تو
اگر چه دیر اما لنگ لنگان باز می گردم
برویم باز کن آغوش؛ احیا کن مرا، آخر
منِ دلمرده از چنگال شیطان باز می گردم
تلی از آتش سوزنده تر از شعله ی مهرت
مهیا کن که دارم غرق عصیان باز می گردم
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باز هم نبودنت
بیخ گلویِ لحظه هایم گیر کرده است
و تنهاییم را به رخ تمام افکار پریشانم
میکشد
گاهی وقتها ...
آنچنان محتاج میشوم به تو
که غیر از تو
از هر چه هست و نیست فارغ خواهم شد
و در وهم خیال تو ،
تو را از تو تمنا میکنم
اما جز اشک سردی لغزان در چشمانم
چیزی نصیب دل ِ تنگم نمیشود ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیخ گلویِ لحظه هایم گیر کرده است
و تنهاییم را به رخ تمام افکار پریشانم
میکشد
گاهی وقتها ...
آنچنان محتاج میشوم به تو
که غیر از تو
از هر چه هست و نیست فارغ خواهم شد
و در وهم خیال تو ،
تو را از تو تمنا میکنم
اما جز اشک سردی لغزان در چشمانم
چیزی نصیب دل ِ تنگم نمیشود ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی
در کف گلچین ز گلشن، خار میماند به جا
جسم خاکی مانع عمر سبکرفتار نیست
پیش این سیلاب، کی دیوار میماند به جا؟
هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست
وقت آن کس خوش کزو آثار میماند به جا
#صائب_تبريزی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در کف گلچین ز گلشن، خار میماند به جا
جسم خاکی مانع عمر سبکرفتار نیست
پیش این سیلاب، کی دیوار میماند به جا؟
هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست
وقت آن کس خوش کزو آثار میماند به جا
#صائب_تبريزی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برای فتح منِ خسته، جنگ لازم نیست
فقط بخند تو -آری- تفنگ لازم نیست
نیاز نیست به تزریق، کشتن ما را
هوا هوای تو باشد، سُرنگ لازم نیست
به جز همین که تو در ساحلی، دگر چیزی
برای خودکشیِ یک نهنگ لازم نیست
خرابه کردنِ یک شهر را، غمت بس بود
مغول نخواهد و تیمورِ لنگ لازم نیست
دلِ گرفتهی ما را به قلب خود نسپار
که در شکستنِ این شیشه سنگ لازم نیست
سیاهمویی و لب سُرخ، یککدام بس است
که میزبان تو که باشی، دو رنگ لازم نیست
من از نگاه بیفتم، تو میروی بالا
در این مقایسه الّاکلنگ لازم نیست
بهانه کرد که چون شاعرم، هوسبازم!
بگو نخواستمت دیگر، انگ لازم نیست...
#سجاد_شهیدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فقط بخند تو -آری- تفنگ لازم نیست
نیاز نیست به تزریق، کشتن ما را
هوا هوای تو باشد، سُرنگ لازم نیست
به جز همین که تو در ساحلی، دگر چیزی
برای خودکشیِ یک نهنگ لازم نیست
خرابه کردنِ یک شهر را، غمت بس بود
مغول نخواهد و تیمورِ لنگ لازم نیست
دلِ گرفتهی ما را به قلب خود نسپار
که در شکستنِ این شیشه سنگ لازم نیست
سیاهمویی و لب سُرخ، یککدام بس است
که میزبان تو که باشی، دو رنگ لازم نیست
من از نگاه بیفتم، تو میروی بالا
در این مقایسه الّاکلنگ لازم نیست
بهانه کرد که چون شاعرم، هوسبازم!
بگو نخواستمت دیگر، انگ لازم نیست...
#سجاد_شهیدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هرچند که هرگز نرسیدم به وصالت
عمری که حرامِ تو شد ای عشق، حلالت!
طاووسی و حُسنت قفسِ پرزدن توست
ای مرغِ گرفتار، چه سود از پَروبالت؟!
زیباییِ امروزِ تو گنجی ابدی نیست
بیچاره تو و دلخوشیِ روبهزوالت!
مانندِ اناری که سرِ شاخه بخشکد
افسوس که هرگز نرسیدی به کمالت!
پرسیدیام از عشق و جوابی نشنیدی
بشنو که سزاوارِ سکوت است سؤالت!
یکبار به اصرارِ تو عاشق شدم ای دل!
اینبار اگر اصرار کنی، وای به حالت!
#فاضل_نظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عمری که حرامِ تو شد ای عشق، حلالت!
طاووسی و حُسنت قفسِ پرزدن توست
ای مرغِ گرفتار، چه سود از پَروبالت؟!
زیباییِ امروزِ تو گنجی ابدی نیست
بیچاره تو و دلخوشیِ روبهزوالت!
مانندِ اناری که سرِ شاخه بخشکد
افسوس که هرگز نرسیدی به کمالت!
پرسیدیام از عشق و جوابی نشنیدی
بشنو که سزاوارِ سکوت است سؤالت!
یکبار به اصرارِ تو عاشق شدم ای دل!
اینبار اگر اصرار کنی، وای به حالت!
#فاضل_نظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گیسوانت را
ڪمینْگاهِ احساس وُ
شعور مےبینم.
در چشمْهات
نَہیبِ اُمید است وُ
در مَرڪبِ شانہهات، نَفَس.
فاصلہے میانِ اَنگشتانت
یادآورِ ڪوچہهاے دلْگُشاےِ
مُنتہے بہ دریاست.
گامْبہگامِ تُو
نورڪوچ است وُ
قلبِ زَربَفتاَت
شعرخیز.
تا ڪُنون
هر چہ نوشتم،
بہ خواندنِ تُو مےاَرزید، وَرنَہ
شاعرِ مجرَّدِ تُو بودن
شوخے نیست!
راضےاَم بہ رِضات،
ڪہ لبخندت
از رانده شدن یَلْتَر است
وَ نیڪْبخت وُ مُفتخرم
بہ این گناه وُ نگاه،
ڪہ با دو چشمِ خویش دیدم
سیب، نصیبِ تُو مےشود وُ
صُمُّ بُڪْمِ عُصیانےاَت شدم!
اِےْ نگاهِ تُو
چراغِ آشیانِ من!
از تبلورِ جانْمستےاَم
تا هِزارهے حضورِ حضرتَت
درودے نابِدرود...!
بارے،
من:
آرشِ بےڪمان،
شاعرتَرینِ تُو
مُصِرّانہ
-با بُغضے دلْباز وُ
شَرمے ڪہ بَر
گوشہے اِیوانِ نگاهم
نِشستہ است-
تا اَبَدُالاَّباد
سینہخیزِ ڪِردارِ ڪوےِ تُو
خواهم مانْد
وَ خوشْمےخرامَم اگر:
تصنیفِ فریماهِ صِدات
لالایےِ لَیل وُ
تَشمیمِ نامِ شریفہاَت
گہوارهے گورم باشد...!
#آرش_شاهری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ڪمینْگاهِ احساس وُ
شعور مےبینم.
در چشمْهات
نَہیبِ اُمید است وُ
در مَرڪبِ شانہهات، نَفَس.
فاصلہے میانِ اَنگشتانت
یادآورِ ڪوچہهاے دلْگُشاےِ
مُنتہے بہ دریاست.
گامْبہگامِ تُو
نورڪوچ است وُ
قلبِ زَربَفتاَت
شعرخیز.
تا ڪُنون
هر چہ نوشتم،
بہ خواندنِ تُو مےاَرزید، وَرنَہ
شاعرِ مجرَّدِ تُو بودن
شوخے نیست!
راضےاَم بہ رِضات،
ڪہ لبخندت
از رانده شدن یَلْتَر است
وَ نیڪْبخت وُ مُفتخرم
بہ این گناه وُ نگاه،
ڪہ با دو چشمِ خویش دیدم
سیب، نصیبِ تُو مےشود وُ
صُمُّ بُڪْمِ عُصیانےاَت شدم!
اِےْ نگاهِ تُو
چراغِ آشیانِ من!
از تبلورِ جانْمستےاَم
تا هِزارهے حضورِ حضرتَت
درودے نابِدرود...!
بارے،
من:
آرشِ بےڪمان،
شاعرتَرینِ تُو
مُصِرّانہ
-با بُغضے دلْباز وُ
شَرمے ڪہ بَر
گوشہے اِیوانِ نگاهم
نِشستہ است-
تا اَبَدُالاَّباد
سینہخیزِ ڪِردارِ ڪوےِ تُو
خواهم مانْد
وَ خوشْمےخرامَم اگر:
تصنیفِ فریماهِ صِدات
لالایےِ لَیل وُ
تَشمیمِ نامِ شریفہاَت
گہوارهے گورم باشد...!
#آرش_شاهری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عشق یعنی چشمان زیبای تو!
آن لحظه که نگاهت با نگاهم تلاقی می کند
و انگار ...
زمین باز می ماند از چرخش!
عشق یعنی لبخند تو!
وقتی که بر لبانت نقش می بندد
و تمام غمهایم را فراموش می کنم...
عشق یعنی صدای تو!
وقتی که دوستت دارم را
در گوشم زمزمه می کنی...
و روزم بهشت می شود...
و عشق...
یعنی خود تو!
که مهربان ترین فرشته در دنیای منی...
#یاشار_عبدالملکی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آن لحظه که نگاهت با نگاهم تلاقی می کند
و انگار ...
زمین باز می ماند از چرخش!
عشق یعنی لبخند تو!
وقتی که بر لبانت نقش می بندد
و تمام غمهایم را فراموش می کنم...
عشق یعنی صدای تو!
وقتی که دوستت دارم را
در گوشم زمزمه می کنی...
و روزم بهشت می شود...
و عشق...
یعنی خود تو!
که مهربان ترین فرشته در دنیای منی...
#یاشار_عبدالملکی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در دو چشم روشنت هر چند پیدا نیستیم
جز خیالت با کسی اهل مدارا نیستیم
هر چه خواهی؛ سرزنش کن؛ نقصِ کار خویش را
فاش می گوییم ما؛ در بند حاشا نیستیم
صد نشان آوردی از خود تا بدانیمت ولی
عیب کار اینجاست: ما اهل تماشا نیستیم
جز تهی دستی مخواه از ما که شاهنشه تویی
می کنیم اقرار شاها!چون تو دارا نیستیم
گفته بودی از بدان اکراه می داری؛ ولی
آنکه می داری کراهت از بدش؛ ما نیستیم
شرط می بندم که در پرهیز روزی از کَرَم
غرق در ما می شوی هر چند دریا نیستیم
از جدل با این دل بی خانمان بردار دست
در پی صلحیم ما؛ دنبال دعوا نیستیم
آمدیم از عصر یخبندان به سمت عشق تو
بعد از این دلواپس سرما و گرما نیستیم
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جز خیالت با کسی اهل مدارا نیستیم
هر چه خواهی؛ سرزنش کن؛ نقصِ کار خویش را
فاش می گوییم ما؛ در بند حاشا نیستیم
صد نشان آوردی از خود تا بدانیمت ولی
عیب کار اینجاست: ما اهل تماشا نیستیم
جز تهی دستی مخواه از ما که شاهنشه تویی
می کنیم اقرار شاها!چون تو دارا نیستیم
گفته بودی از بدان اکراه می داری؛ ولی
آنکه می داری کراهت از بدش؛ ما نیستیم
شرط می بندم که در پرهیز روزی از کَرَم
غرق در ما می شوی هر چند دریا نیستیم
از جدل با این دل بی خانمان بردار دست
در پی صلحیم ما؛ دنبال دعوا نیستیم
آمدیم از عصر یخبندان به سمت عشق تو
بعد از این دلواپس سرما و گرما نیستیم
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قسم به آیه عشق
که از غزل دو چشمانت
شعر عاشقی را آغاز کرد
قسم به دفتر عاشقانه ی قلبم
که یک به یک واژه ها
برای ستایش از تو شعر را اعجاز کرد
قسم به سرخی داغ لبانت
که زبان شعر مجنون را به غزل ساز کرد
قسم به انار و سیب سرخ بهشتی
که تصویر عشق را
در بوم تن شروع به پرواز کرد
قسم به خدای آسمان
که تقدیرم را بر روی پلکهای تو
شروع به آواز کرد
[تو را به نهایت واڗه های عشق دوست دارم]
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قسم به آیه عشق
که از غزل دو چشمانت
شعر عاشقی را آغاز کرد
قسم به دفتر عاشقانه ی قلبم
که یک به یک واژه ها
برای ستایش از تو شعر را اعجاز کرد
قسم به سرخی داغ لبانت
که زبان شعر مجنون را به غزل ساز کرد
قسم به انار و سیب سرخ بهشتی
که تصویر عشق را
در بوم تن شروع به پرواز کرد
قسم به خدای آسمان
که تقدیرم را بر روی پلکهای تو
شروع به آواز کرد
[تو را به نهایت واڗه های عشق دوست دارم]
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هم میترسم دوستت داشته باشم ،
آنوقت بروی و درد بکشم.
هم میترسم دوستت نداشته باشم ، که فرصت «عاشقِ تو بودن» از دستم میرود و پشیمان میشوم .
حالا تو بگو ؛
«کیف احبک بلا الم، و کیف لااحبک بلا ندم».
چطور عاشقت باشم و درد نکشم ،
و چطور عاشقت نباشم و پشیمان نشوم ؟
#نزار_قبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آنوقت بروی و درد بکشم.
هم میترسم دوستت نداشته باشم ، که فرصت «عاشقِ تو بودن» از دستم میرود و پشیمان میشوم .
حالا تو بگو ؛
«کیف احبک بلا الم، و کیف لااحبک بلا ندم».
چطور عاشقت باشم و درد نکشم ،
و چطور عاشقت نباشم و پشیمان نشوم ؟
#نزار_قبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای آفتاب خوبان وی آیت الهی
حسن تو را مسخر از ماه تا به ماهی
جز روی دوست دیدن میبینم از معاصی
با دیگری محبت میدانم از مناهی
هم ماه مهربانی هم جان زندگانی
هم نور دیده و دل هم پشت و هم پناهی
#همام_تبریزی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حسن تو را مسخر از ماه تا به ماهی
جز روی دوست دیدن میبینم از معاصی
با دیگری محبت میدانم از مناهی
هم ماه مهربانی هم جان زندگانی
هم نور دیده و دل هم پشت و هم پناهی
#همام_تبریزی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون آفتاب آهسته
بر چشمان تار من بتاب
و رخ چون ماهت را
درون حوضچه ی قلبم
پدیدار ساز
تا ساز دلم کوک شود
در عمق قلب پرتپشم
تو را چون قوی سفید
در آغوش بگیرم
خوابم ارغوانی شود
دلم در تنگی نفست بلرزد
دهانم به حلوای نابی شیرین شود
حواسم پرت دنیای درونت گردد
ارام
عاشقانه
بوسه بر لبان
گلابتون رویت را گشایم
ابرو از نگاهت بگیرم
دنیا زیبا شود
دنیا روشن شود..
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون آفتاب آهسته
بر چشمان تار من بتاب
و رخ چون ماهت را
درون حوضچه ی قلبم
پدیدار ساز
تا ساز دلم کوک شود
در عمق قلب پرتپشم
تو را چون قوی سفید
در آغوش بگیرم
خوابم ارغوانی شود
دلم در تنگی نفست بلرزد
دهانم به حلوای نابی شیرین شود
حواسم پرت دنیای درونت گردد
ارام
عاشقانه
بوسه بر لبان
گلابتون رویت را گشایم
ابرو از نگاهت بگیرم
دنیا زیبا شود
دنیا روشن شود..
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀