اگر میدانستم
این آخرین دقایقی است
که تو را میبینم،
به تو میگفتم دوستت دارم
و نمیپنداشتم تو خود این را میدانی،
همیشه فردایی نیست
تا زندگی فرصتِ دیگری
برای جبران این غفلتها به ما دهد
کسانی را که دوست داری
همیشه کنار خود داشته باش
و بگو چقدر به آنها
علاقه و نیاز داری
مراقبشان باش،
#گابریل_گارسیا_مارکز
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اگر میدانستم
این آخرین دقایقی است
که تو را میبینم،
به تو میگفتم دوستت دارم
و نمیپنداشتم تو خود این را میدانی،
همیشه فردایی نیست
تا زندگی فرصتِ دیگری
برای جبران این غفلتها به ما دهد
کسانی را که دوست داری
همیشه کنار خود داشته باش
و بگو چقدر به آنها
علاقه و نیاز داری
مراقبشان باش،
#گابریل_گارسیا_مارکز
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روح گریزان من قلب پریشان من
خانه ی ویران شده خسته ز طوفان من
در پس ویرانه ام سیل غمم جاری است
نیست کسی غیر اشک شاهد پنهان من
هر غزل از عمق دل قصه ی پژمردگی است
خشک شد از بیکسی شعر بهاران من
قافیه تا قافیه هر چه صدا می زنم
نیست به جز یاد تو در دل دیوان من
پشت نگاه شبت، حبس شده زندگی
ناوک مژگان توست میله ی زندان من
بغض سکوت مرا، نغمه ی باران شکست
ابریِ عشقت شده سقف بیابان من !!!
حنجره ی خسته ام مرتعش از نام توست
تا که فرا می رسد لحظه ی عصیان من
عقربه ها ایستاد ساعت و تاریخ مُرد !
تا به ابد مانده است، سر به گریبان من
#مریم_عرفان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خانه ی ویران شده خسته ز طوفان من
در پس ویرانه ام سیل غمم جاری است
نیست کسی غیر اشک شاهد پنهان من
هر غزل از عمق دل قصه ی پژمردگی است
خشک شد از بیکسی شعر بهاران من
قافیه تا قافیه هر چه صدا می زنم
نیست به جز یاد تو در دل دیوان من
پشت نگاه شبت، حبس شده زندگی
ناوک مژگان توست میله ی زندان من
بغض سکوت مرا، نغمه ی باران شکست
ابریِ عشقت شده سقف بیابان من !!!
حنجره ی خسته ام مرتعش از نام توست
تا که فرا می رسد لحظه ی عصیان من
عقربه ها ایستاد ساعت و تاریخ مُرد !
تا به ابد مانده است، سر به گریبان من
#مریم_عرفان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رویـــای دیرینـــم بیـــا دلـــــــدادگــــی زیباست
دریای شعرم بی حضورت برکه ای تنهاست
گل واژه هــــای عاشقـــــی را زندگی کردم
در بزم اشعارم شبی عطر قلم برخاست
یادت غــــزل را تشــــــنه ی دیــوانگی کرده
رکن و ردیفش شاهد تعبیریک رویاست
در آسمــــــان عشــــق تو پـــروانـــــگی کردم
رنگین کمان خاطرت تصویر یک دنیاست
با بوسه ات مستانه میرقصم تماشا کن
حالا که در شهر دلم یاد تو پابرجاست
#فاطمه_قنواتی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دریای شعرم بی حضورت برکه ای تنهاست
گل واژه هــــای عاشقـــــی را زندگی کردم
در بزم اشعارم شبی عطر قلم برخاست
یادت غــــزل را تشــــــنه ی دیــوانگی کرده
رکن و ردیفش شاهد تعبیریک رویاست
در آسمــــــان عشــــق تو پـــروانـــــگی کردم
رنگین کمان خاطرت تصویر یک دنیاست
با بوسه ات مستانه میرقصم تماشا کن
حالا که در شهر دلم یاد تو پابرجاست
#فاطمه_قنواتی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
این سوز سینه شمع شبستان نداشته است
وین موج گریه سیل خروشان نداشته است
آگه ز روزگار پریشان ما نبود
هر دل که روزگار پریشان نداشته است
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وین موج گریه سیل خروشان نداشته است
آگه ز روزگار پریشان ما نبود
هر دل که روزگار پریشان نداشته است
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یا رب ز قناعتم توانگر گردان
وز نور یقین دلم منور گردان
روزی من سوختهٔ سرگردان
بی منت مخلوق میسر گردان
#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۵۰۹
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وز نور یقین دلم منور گردان
روزی من سوختهٔ سرگردان
بی منت مخلوق میسر گردان
#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۵۰۹
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دور از تو سحر شکفتنی نیست
فریادِ دلم شنیدنی نیست
حالی که بُود مرا ز هجران
احساس بکن، که گفتنی نیست
با رشتهی عشق خود، تو ما را
بستی که دگر گسستنی نیست
خاموش و سیه شده شب و روز
وصل تو مگر رسیدنی نیست؟
این شب که مرا گرفته دربر
با صبح، بهسر رسیدنی نیست
خورشید تویی، بیا به سویم
بیتو، شب من گذشتنی نیست...
#فرزانه_فارانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فریادِ دلم شنیدنی نیست
حالی که بُود مرا ز هجران
احساس بکن، که گفتنی نیست
با رشتهی عشق خود، تو ما را
بستی که دگر گسستنی نیست
خاموش و سیه شده شب و روز
وصل تو مگر رسیدنی نیست؟
این شب که مرا گرفته دربر
با صبح، بهسر رسیدنی نیست
خورشید تویی، بیا به سویم
بیتو، شب من گذشتنی نیست...
#فرزانه_فارانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مینویسم #خنده_ات را شعر محشر میشود
واژه های ناب شعرم را معطر می کنی
دف بزن چنگی بگیرونغمه ای از دل بزن
در نگاهت دیده را لبریز گوهر می کنی
پاکشیدم دل بریدم ازهمه جز روی #دوست
دفترقلب مرا ناخوانده از بر می کنی.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
واژه های ناب شعرم را معطر می کنی
دف بزن چنگی بگیرونغمه ای از دل بزن
در نگاهت دیده را لبریز گوهر می کنی
پاکشیدم دل بریدم ازهمه جز روی #دوست
دفترقلب مرا ناخوانده از بر می کنی.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر، با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران، سرودش باد
جامهاش شولای عریانی ست
ور جز اینش جامهای باید
بافته بس شعلهٔ زر تار ِ پودش باد
گو بروید، یا نروید، هر چه در هر جا که خواهد،
یا نمیخواهد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان،
چشم در راه بهاری نیست
گر ز چشمش پرتو ِ گرمی نمیتابد
ور به رویش برگ ِ لبخندی نمیروید
باغ بی برگی که میگوید که زیبا نیست؟
#مهدی_اخوانثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ابر، با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران، سرودش باد
جامهاش شولای عریانی ست
ور جز اینش جامهای باید
بافته بس شعلهٔ زر تار ِ پودش باد
گو بروید، یا نروید، هر چه در هر جا که خواهد،
یا نمیخواهد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان،
چشم در راه بهاری نیست
گر ز چشمش پرتو ِ گرمی نمیتابد
ور به رویش برگ ِ لبخندی نمیروید
باغ بی برگی که میگوید که زیبا نیست؟
#مهدی_اخوانثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جان چشم واژه هایم
برف که بارید
دلبری هایت را
به زبان دوستت دارم
درون گوش هایم بریز
دستم را بگیر
برویم به کافه ها و خیابانها
زمان را از یاد ببریم
برف را از گرمای عشق
زیر پایمان آب کنیم
انگشتانم یخ بزند
انتقام سرما را بگیری
با بخار گرم دهانت
گرمم کنی
اصلا دستهایم درون جیبت باشد
وجودم گرم از بودنت
تاریکی را پنهان کنیم
برویم به خانه
یک میز
دو صندلی
و دو شمع روشن
نگاهت را به نگاهم بیاویزی
بی صدا در آغوشت بکشی
قهوه ای بنوشیم
در محاصره زمستان
تو را به نام بخوانم
پیراهنی بافته از گل بهار بپوشم
دوباره
صدایم کنی
بگویی
در زمستان با لباس بهاری چه زیبا شدی...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جان چشم واژه هایم
برف که بارید
دلبری هایت را
به زبان دوستت دارم
درون گوش هایم بریز
دستم را بگیر
برویم به کافه ها و خیابانها
زمان را از یاد ببریم
برف را از گرمای عشق
زیر پایمان آب کنیم
انگشتانم یخ بزند
انتقام سرما را بگیری
با بخار گرم دهانت
گرمم کنی
اصلا دستهایم درون جیبت باشد
وجودم گرم از بودنت
تاریکی را پنهان کنیم
برویم به خانه
یک میز
دو صندلی
و دو شمع روشن
نگاهت را به نگاهم بیاویزی
بی صدا در آغوشت بکشی
قهوه ای بنوشیم
در محاصره زمستان
تو را به نام بخوانم
پیراهنی بافته از گل بهار بپوشم
دوباره
صدایم کنی
بگویی
در زمستان با لباس بهاری چه زیبا شدی...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من خاطرهای لالم، از وحشت زندانها
یک مغز که پاشیده، بر فرشِ خیابانها
یک پیرهن خونی... از گریهی شلّاقم
یک شاعرِ زخمی که، بسیار بداخلاقم!
من کشتهی شهریور، از نسل خیابانم
خونخواهِ شقایقها... من کینهی آبانم
من ساحلِ دریایی، زیر سُمِ "پوتین" و
دریای جنوبم با یک ساحلِ پُر "چین" و
من کولبری خسته، چشم از دو جهان بسته
این بارِ مصیبت را، غم بر کمرم بسته
یک سطلِ پُر از شرم و یک قامتِ افتاده
من یک دلِ مجروحم... یک بغضِ فرو داده
من کودکیِ ترسم! از ترکش و خمپاره
من خستهام از دنیا این جندهی پتیاره
من حسرتِ یک سکسم، با یک بدن بیحال
یک لذّتِ کوتاهم... با آلتِ زود انزال!
من فلسفهی هیچم! یک نیچهی افسرده
یک گربهی تنها که یک موش مرا خورده!
من حضرتِ بیخوابی، پیغمبر غمگینم
من تشنهی خوابیخوش، در تخت شیاطینم
شرمندهی تاریخم با جوهر خودکارم
فرماندهی بازنده... خاکسترِ سیگارم
من در وطنی بیمار با دلهره میمیرم
در گورِ خودم حتی آرام نمیگیرم...
با شعر و شعار این خاک آزاد نخواهد شد
خاک وطنم بیخون، آباد نخواهد شد
#مهدی_خدا_بخش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک مغز که پاشیده، بر فرشِ خیابانها
یک پیرهن خونی... از گریهی شلّاقم
یک شاعرِ زخمی که، بسیار بداخلاقم!
من کشتهی شهریور، از نسل خیابانم
خونخواهِ شقایقها... من کینهی آبانم
من ساحلِ دریایی، زیر سُمِ "پوتین" و
دریای جنوبم با یک ساحلِ پُر "چین" و
من کولبری خسته، چشم از دو جهان بسته
این بارِ مصیبت را، غم بر کمرم بسته
یک سطلِ پُر از شرم و یک قامتِ افتاده
من یک دلِ مجروحم... یک بغضِ فرو داده
من کودکیِ ترسم! از ترکش و خمپاره
من خستهام از دنیا این جندهی پتیاره
من حسرتِ یک سکسم، با یک بدن بیحال
یک لذّتِ کوتاهم... با آلتِ زود انزال!
من فلسفهی هیچم! یک نیچهی افسرده
یک گربهی تنها که یک موش مرا خورده!
من حضرتِ بیخوابی، پیغمبر غمگینم
من تشنهی خوابیخوش، در تخت شیاطینم
شرمندهی تاریخم با جوهر خودکارم
فرماندهی بازنده... خاکسترِ سیگارم
من در وطنی بیمار با دلهره میمیرم
در گورِ خودم حتی آرام نمیگیرم...
با شعر و شعار این خاک آزاد نخواهد شد
خاک وطنم بیخون، آباد نخواهد شد
#مهدی_خدا_بخش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی
چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی
همه شب نهادهام سر، چو سگان، بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانهٔ گدایی
مژهها و چشم یارم به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی
در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی
سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟
که شنیدهام ز گلها همه بوی بیوفایی
به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی
در دیر میزدم من که یکی ز در درآمد
که درآ درآ عراقی که تو خاص از آن مایی
#عراقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی
همه شب نهادهام سر، چو سگان، بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانهٔ گدایی
مژهها و چشم یارم به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی
در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی
سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟
که شنیدهام ز گلها همه بوی بیوفایی
به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی
در دیر میزدم من که یکی ز در درآمد
که درآ درآ عراقی که تو خاص از آن مایی
#عراقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شب از نیمه گذشت
اندام زمین
در سکوتی محض
فرورفته و صدایی
از هیچ جنبنده ای
به گوش نمی رسد
گویی
تمامیت #عشق را
به مهمانی شیطان
فراخوانده اند
شب ها دیگر
بوی آرامش ندارد
سرد است و طولانی
سنگین است و بی رحم
عمیق است و تمام نشدنی
کاش فقط برای
یک شب هم که شده
به خیر شود
ثانیه های بی کسیِ مان
شاید طعم آرامش را
بشود چشید
#افسانه_احمدی_پونه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اندام زمین
در سکوتی محض
فرورفته و صدایی
از هیچ جنبنده ای
به گوش نمی رسد
گویی
تمامیت #عشق را
به مهمانی شیطان
فراخوانده اند
شب ها دیگر
بوی آرامش ندارد
سرد است و طولانی
سنگین است و بی رحم
عمیق است و تمام نشدنی
کاش فقط برای
یک شب هم که شده
به خیر شود
ثانیه های بی کسیِ مان
شاید طعم آرامش را
بشود چشید
#افسانه_احمدی_پونه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک زمان تنها بمانی تو ز خلق
در غم و اندیشه مانی تا به حلق
این تو کی باشی که تو آن اوحدی
که خوش و زیبا و سرمست خودی
#مثنوی_مولانا
_دفتر_چهارم
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در غم و اندیشه مانی تا به حلق
این تو کی باشی که تو آن اوحدی
که خوش و زیبا و سرمست خودی
#مثنوی_مولانا
_دفتر_چهارم
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
همراز عشق و همنفس جام بادهایم
بر ما بسی کمان ملامت کشیدهاند
تا کار خود ز ابروی جانان گشادهایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیدهای
ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم
پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد
گو باده صاف کن که به عذر ایستادهایم
کار از تو میرود مددی ای دلیل راه
کانصاف میدهیم و ز راه اوفتادهایم
چون لاله می مبین و قدح در میان کار
این داغ بین که بر دل خونین نهادهایم
گفتی که حافظ این همه رنگ و خیال چیست
نقش غلط مبین که همان لوح سادهایم
#حضرت_حافظ
🎙#رضا_ماد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همراز عشق و همنفس جام بادهایم
بر ما بسی کمان ملامت کشیدهاند
تا کار خود ز ابروی جانان گشادهایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیدهای
ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم
پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد
گو باده صاف کن که به عذر ایستادهایم
کار از تو میرود مددی ای دلیل راه
کانصاف میدهیم و ز راه اوفتادهایم
چون لاله می مبین و قدح در میان کار
این داغ بین که بر دل خونین نهادهایم
گفتی که حافظ این همه رنگ و خیال چیست
نقش غلط مبین که همان لوح سادهایم
#حضرت_حافظ
🎙#رضا_ماد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Telegram
attach 📎
زمانی که عشق بر روح و جانت غلبه میکند و دست های دلتنگی دور از نوازش دستان ِ معشوق آغوش می گشاید
صدای ِ تیک تاک ِ ثانیه ها و دقایق انتظار از ضربه های مهیب دشنه بر قلب سخت تر میشود
فاصله ها در کمند کشمکش خیال بسان آهنی گداخته نشان از داغ اندوه بر بغض حنجره می اندازد
و رد اشک چون جویباری تر می کند ترکهای از غصه نشسته بر دل را .....؛؛
افکار عاشقانه های تلخ
مرا در حفره ی تنگ ِ انزوا احاطه می کنند
و با تیر های آتشین درد
بر پیکر اندوهگینم زخم می زنند
تنها و سرسپرده بی هیچ راه گریزی
در میانه ی ابهام و آشفتگی جنون عشق را تجربه میکنم ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صدای ِ تیک تاک ِ ثانیه ها و دقایق انتظار از ضربه های مهیب دشنه بر قلب سخت تر میشود
فاصله ها در کمند کشمکش خیال بسان آهنی گداخته نشان از داغ اندوه بر بغض حنجره می اندازد
و رد اشک چون جویباری تر می کند ترکهای از غصه نشسته بر دل را .....؛؛
افکار عاشقانه های تلخ
مرا در حفره ی تنگ ِ انزوا احاطه می کنند
و با تیر های آتشین درد
بر پیکر اندوهگینم زخم می زنند
تنها و سرسپرده بی هیچ راه گریزی
در میانه ی ابهام و آشفتگی جنون عشق را تجربه میکنم ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تپش تپش تپشِ قلب من به خاطر توست
به شوقِ بودن تو، نبضِ دل تپیدنی است
اگر مدد بکند دستِ پُرسخاوت عشق
به دست گرم تو، دستان من رسیدنی است
بمان کنار من و شادی جهانم باش
بمان که با تو غم از بامِ دل پریدنی است...
#حسین_فروتن
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به شوقِ بودن تو، نبضِ دل تپیدنی است
اگر مدد بکند دستِ پُرسخاوت عشق
به دست گرم تو، دستان من رسیدنی است
بمان کنار من و شادی جهانم باش
بمان که با تو غم از بامِ دل پریدنی است...
#حسین_فروتن
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چنان در آغوشم بگیر
که تکه تکه هایم
دوباره تنی واحد شوند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که تکه تکه هایم
دوباره تنی واحد شوند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀