💖کافه شعر💖
2.51K subscribers
4.36K photos
2.9K videos
12 files
1.01K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
دلچسب بُوَد در تو گرفتار شدن
بر چشمِ شررخیزِ تو بیمار شدن

سودای لبت مرا سحرخیزم کرد
انگیزه یِ صبحِ زود بیـدار شدن!


#علی_عدالتجو
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سـلامِ من به تـو کز دیدنِ تو محرومم
گرفته حال و هـوایم ، نوشته ام خوبم

دلم برای تو تنگ است هوای غم دارم
تـو را بـرای نمــــردن ، چقـــدر کـــم دارم

گــرفتــه پنجـره ها را ، هــــوای شیدایی
تو ڪی بـرای همیشه دوباره  می آیی؟

تمـامِ سهمِ من از تـو، فقط سرابی بود
شبیهِ خاطره ای تلخ، شبیهِ خوابی بود

اگر چه روی کتـــابم نـوشتـه ای قهـــــرم
بـرای دیــــدنِ رویـت خــرابِ این شهـــرم

غـــزل بـرای تـو گفــتم دلم سبک تر شد
صــدای سرفـه ی قلبــم دوبـاره بهتر شد

ســــلامِ من بـه تـو کــز دیدنِ تو بی تابم
نگــاهِ صورتِ مــــاهـت نشســـته در قـابم

دلــم برای تو تنگ است و خــوب مــیدانم
بــرای بـــوسه ی رویت همـــیشه میـمـــانم

#علی_محمد_پورحسن

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عشـق ورزیدن نـگارا ! بهترین کار من است
دل به سودای تو دادن اصل اقرار من است

ترسم از عشقت عزیزم! راهی صحرا شـوم
بد جـنونی نازنین در قلب بیـمار من اسـت

می سـرایم خال هندوی تو را در هـر غزل
این همه دلدادگی از حسرت یار مـن است

با دل پـر درد خـود ،دارم هـزاران آه و غم
زآنکه آن مستانه دلبر ، فـکر آزار من است

سال ومـاهی روزه ام تنهـا به سـودای لبت
خندهء مستانه ات خرمای افطار من است

چنگ ودف را واگذار و پنچه دردستم گذار
مـوی افـشان  تو دلبر ، تــار گیتار من است

از سـر بی مـهـری ات دیوانه  میخوانی مرا
این جنون،عشق من وگرمای بازار من است

عقل و دل با هم گلاویزند، ومن درمانده که
مـن گرفـتار دلـم ، یـا دل گـرفـتار مـن است

واژگانم  صف کشـیده ، تا غـزل شـیوا شود
در هوایت دل سپردن لطف اشعار من است

#علی_فعله_گری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دل پر از غصه و درد است نظر خواهی کرد؟
یا از این کوچهٔ بن بست گذر خواهی کرد؟

جان من یخ زده خورشید دل انگیز بگو
چه زمانی تو به این شهر سفر خواهی کرد

جنگلی را که ز چشمان تو سر سبز شده
از چه رو زخمی دندان تبر خواهی کرد؟

شهر باران زده از ابر دو چشمان من است
ای که اشک من دلداده هدر خواهی کرد!

دل خزان دیده و پرپرشده در فصل بهار
این منِ غم زده آیا تو خبر  خواهی کرد؟

تو که از شهر دل سوختگان می گذری!
قصد آتش زدن چند نفر خواهی کرد؟

#علی_رضا_جعفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

مأوای ما گلبرگ کوچکی‌ست
بازمانده از باغی دور
با هزار زمستانِ دیوانه‌اش در پی
و سهم ستاره از آفتاب
تنها تبسم پنهانی‌ست
که در انعکاسِ تکلمِ شب جاری‌ست.

خدایا از آن پرنده‌ی کوچک سبز
اگر خبر داری،
بهار امسال را پر از سلام و ترانه کن.


#علی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
اینجا دلِ بی عشق چون یک سینه پرآه است
یک بـرکه ی متروکه و بی جلـوه ی ماه است

صـد واژه در گنجـینه ی ذهـنش فــرو مـانده
شـاعر نگاهـش گیـر یک تعبـیر دلخـواه است

شــعـر از عبـــور  واژگان گـریان و نـالان شد
شاید که فهمیده نگاهش سرد وجانکاه است

از تــو ســرودم ، تا دلم راحت شود ،هر چند
در چشمهایم خیره گفتند، اینکه گمراه است

یک سـو ردیف و قـافـیه، یک ســو دلی تـنها
شـاید برایـم شـاعـری ،آسـان ترین راه است

شرط وفا داری مگر ماندن به پیـمان نیست
دردا که عمـر عـاشقـی ، کـوتاه کـوتاه اسـت

در زیــر بــاران غـمــش صــد جلـوه دارد دل
چون شبنمی که محو خورشیدسحرگاه ست

ناصح میان  واژگان غم را نهان کـرده اسـت
گـویـا ز مـضـمـون نــگاه ، دلبــر آگاه اســت

#علی_فعله_گری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
یارادیب تانری، عزیزیم، نه گؤزل یار سنی
گؤزله، بوحُسن ایله آلداتماسین اغیار سنی!

دیشلرین اینجی، لبین لعل، اوزون گول کیمی تر
خلق ائدیب منجه، طبیعت دورِِ شهوار سنی

عشق بیماری ساغالماز، بونو درد اهلی بیلیر
ساغالار گؤرسه بو ترکیب ایله بیمار سنی

یاندیریب کعبه و بتخانه نی، زُنّاری آتار
گؤرسه صنعان کیمی مین عاشقِ دیندار سنی

سن کی، حال اهلی ایدین، عاشیقی اینجیتمزدین!
ایندی جان آلماغا کیم ائیله‌دی وادار سنی؟

عاشیقین کؤنلونه رحم ائت، بو قدر اینجیتمه
گؤرمه‌میشدیم، گؤزلیم، بونجا ستمکار سنی

مست ایدین سن بو قارا گؤزلولرین عشقیله
ایندی واحد! سئوینیر، کیم گؤرور هوشیارسنی!

#علی_آقا_واحد

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نو بهاران است و می افتد به یاد زندگی
هُرم رویش می دهد در انجماد زندگی

اول هر ساله همراه خودش می آورد
رونقی از نو به بازار کساد زندگی

هر نفس کِل میکشد در رگ رگ گلبوته ها
شعر باران می تراود بامداد زندگی

چشمه جاری میشود از شانه های کوهسار
شاخه پر گل می شود در امتداد زندگی

ژاله مرهم می شود بر زخم ناسور خزان
نفش شادی می کشد رقص مداد زندگی

غنچه روی مسند سبز چمن کِل می کشد
مثل ماهی می درخشد بر چکاد زندگی..

#علی_معصومی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خسته را زلف خم یار بـه این روز انـداخت
تشنه ی وعده ی دیدار به این روز انداخت

کشته ی درد فراقت چه کند با غم خویش
زنـدگی را غـم دلدار ، بـه این روز انـداخت

هــمـدم آه جگر سـوز  سـرا پـرده ی عـشـق
مانده در حسرت دیدار به این روز انداخت

در بیابان جنون شکوه کنان در پی کـیست
غمزه و جـلوه ی بسیار به این روز انداخت

گـرد پیـری بـه سـرم ریخـت ز انـدوه فراق
غـم آن بـاده ی خمـار بـه این روز انـداخت

غنـچه ی سرخ بهاران به خزان رفت خزان
هـمدمی در کنـف خار به ایـن روز انداخت

شمـع جانسوز مـرا برد بـه شـب های سیاه
طعنه ی دشمـن غـدار به این روز انداخت

من که در حلقه ی افکار تو در پیچ و خمم
عاقبت ذهـن گرفـتار به این روز انـداخـت

#علی_فعله_گری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عـامل چشمـان گـریانـم تـویی
خـانه ی از پایه ویرانـم تویی

دل پــریـشـانـم  میـان واژگان
واژه ی پــیدا و پـنـهـانم تویی

در مســیر باد ســـرد بی کسی
آتــش افتـــاده بـر جانم تـویی

می روم امـا نـمی دانــم کجــا
رهنمون سـوی  بـهـارانـم تویی

این منـم افـتاده از پا ، بی وفا
بـاعـث این قـلب نـالانم تــویی

کهنه زخمی مانده بر دل،نازنین
حـامل دردم ،کـه درمـانم تویی

مثل رودی درکویر خشک وگرم
بی بـهـارم ، شـوق بارانـم تویی

برکه ی متـروکه ام در پیـش تو
در خـیالـم ، مـاه تـابـانـم تـویی

قصه ها دارم زمویت روز وشب
قبله ی دل ، دین و ایمانـم تویی

ناصحـم در کلبه ی تاریک وسرد
در شبـم ، شـمـع فـروزانـم تویی


#علی_فعله_گری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀