جان تشنگی از شربت عناب تو دارد
دلبستگی از سنبل پرتاب تو دارد
شبها همه بیدار بود مردم چشمم
تا چشم بر آن نرگس پر خواب تو دارد
چون دفتر گل باز کند مرغ سحر خوان
شرح شکن طره پرتاب تو دارد
#امیرخسرو_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلبستگی از سنبل پرتاب تو دارد
شبها همه بیدار بود مردم چشمم
تا چشم بر آن نرگس پر خواب تو دارد
چون دفتر گل باز کند مرغ سحر خوان
شرح شکن طره پرتاب تو دارد
#امیرخسرو_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
درگیر خیال توام
محو صدای باران که از ابری حَزین
چکامه ی عشق می سراید
شناورم همچون برگی رها
افتاده پای هجایی از دلتنگی ،،
دلخوش به عطر رازقی ها
کنار ردیف سایه ی بلند سپیدار
تکیه داده به تکه سنگی از سکوت ...،،،
همه ی من می رود در رودی روان
پیِ رویایی که به خود می خواند مرا
حوالی آن دورها
آنجا که تویی وُ از همه نزدیکتری ....
می شنوم تو را
غرق در بوی باران
به اعجاز بارش عاشقانه های بی تکرار
رنگ می گیرد تصنیف کلامت
به رنگ یاقوتی عشق
که نقش می زند تو و خواستنت را
بر سرلوحه ی دل ...!!!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
محو صدای باران که از ابری حَزین
چکامه ی عشق می سراید
شناورم همچون برگی رها
افتاده پای هجایی از دلتنگی ،،
دلخوش به عطر رازقی ها
کنار ردیف سایه ی بلند سپیدار
تکیه داده به تکه سنگی از سکوت ...،،،
همه ی من می رود در رودی روان
پیِ رویایی که به خود می خواند مرا
حوالی آن دورها
آنجا که تویی وُ از همه نزدیکتری ....
می شنوم تو را
غرق در بوی باران
به اعجاز بارش عاشقانه های بی تکرار
رنگ می گیرد تصنیف کلامت
به رنگ یاقوتی عشق
که نقش می زند تو و خواستنت را
بر سرلوحه ی دل ...!!!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گلهای_قالی
یه روز و روزگاری بود
زمستونم بهاری بود
اون بابای مهربونم
تو زنبیلش اناری بود
رو طاقچه ی اتاقمون
یه گلدون سفالی بود
بالای اون محلمون
یه برکه آب عالی بود
نگاه اون مادربزرگ
یه عالمه خوشحالی بود
عشقای پاک و بی ریا
مثل گلهای قالی بود
شعرهای ناز مادرم
قصه ی اون یلدایی بود
غُصه ز ما فراری و
دور از آن حوالی بود
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یه روز و روزگاری بود
زمستونم بهاری بود
اون بابای مهربونم
تو زنبیلش اناری بود
رو طاقچه ی اتاقمون
یه گلدون سفالی بود
بالای اون محلمون
یه برکه آب عالی بود
نگاه اون مادربزرگ
یه عالمه خوشحالی بود
عشقای پاک و بی ریا
مثل گلهای قالی بود
شعرهای ناز مادرم
قصه ی اون یلدایی بود
غُصه ز ما فراری و
دور از آن حوالی بود
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
اگر تو نبودی،
نمیدانم هر روز برای چه کسی مینوشتم
هر جلوه زیبا ناخوداگاه
مرا به یاد تو میاندازد
و لاجرم مرا با خود به اوج میبرد
سرنگون میسازد
میخنداند و میگریاند
ایکاش لااقل دستم را میگرفتی
تا حرارتِ عشقم را درک کنی
گرچه میدانم هرگز نمیفهمی
چقدر دوستت داشتم
و مشکل من اینروزها
همین است.
#نزار_قبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اگر تو نبودی،
نمیدانم هر روز برای چه کسی مینوشتم
هر جلوه زیبا ناخوداگاه
مرا به یاد تو میاندازد
و لاجرم مرا با خود به اوج میبرد
سرنگون میسازد
میخنداند و میگریاند
ایکاش لااقل دستم را میگرفتی
تا حرارتِ عشقم را درک کنی
گرچه میدانم هرگز نمیفهمی
چقدر دوستت داشتم
و مشکل من اینروزها
همین است.
#نزار_قبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
هيچ چيزي از تو نميخواستم
عشق من
فقط ميخواستم
در امتداد نسيم
گذشته را به انبوه گيسوانت ببافم
تار به تار
گره بزنم به اسطورههاي نارنجي
که هنگام راه رفتن
ستارههاي واژگانم
برايت راه شيري بسازند
ميخواستم سر هر پيچ
يک شعر بکارم
بزني به موهات
که وقتي برابر آينه ميايستي
هيچ چيزي
جز دستهاي من
بر سينهات دل دل نکند
ميخواستم تمام راه با تو باشم
نفس بزنم
برايت بجنگم
بخاطرت زخمي شوم
و مغرور پاي تو بايستم
بر ستون يادبود شه...
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هيچ چيزي از تو نميخواستم
عشق من
فقط ميخواستم
در امتداد نسيم
گذشته را به انبوه گيسوانت ببافم
تار به تار
گره بزنم به اسطورههاي نارنجي
که هنگام راه رفتن
ستارههاي واژگانم
برايت راه شيري بسازند
ميخواستم سر هر پيچ
يک شعر بکارم
بزني به موهات
که وقتي برابر آينه ميايستي
هيچ چيزي
جز دستهاي من
بر سينهات دل دل نکند
ميخواستم تمام راه با تو باشم
نفس بزنم
برايت بجنگم
بخاطرت زخمي شوم
و مغرور پاي تو بايستم
بر ستون يادبود شه...
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گر خلق چنانکه من منم دانندم
همچون سگ ز در بدر رانندم
ور زانکه درون برون بگردانندم
مستوجب آنم که بسوزانندم
#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۴۳۰
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همچون سگ ز در بدر رانندم
ور زانکه درون برون بگردانندم
مستوجب آنم که بسوزانندم
#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۴۳۰
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
روزم را با درخشش چشمان تو آغاز می کنم
که طعنه بر تابناکی خورشید میزند بر پهنه ی آسمان
طرح لبخندت رنگین کمانی ست خیال انگیز
حک شده بر سَرسرای پنجره ی دلم
شنیدن صدایت
تکثیر عشق ست در تمام تار و پود هستی ام
هر روز من
به ترنم عاشقانه های شورانگیز برای تو می گذرد
دوستت دارم و حقیقت تمام لحظه های من اینست؛؛؛
زندگی می کنم با عشق تو
نفس می کشم با خیالت
و عمرم صدقه راه توست ....؛؛
اما نمی دانم
تو دل سپرده به کدام نگاهی
و خیره به کدام افق
که شیرینی لبخندی تلخی ِ انتظار را
از قهوه ی چشمانت بِزُداید.....!!!؟؟؟
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روزم را با درخشش چشمان تو آغاز می کنم
که طعنه بر تابناکی خورشید میزند بر پهنه ی آسمان
طرح لبخندت رنگین کمانی ست خیال انگیز
حک شده بر سَرسرای پنجره ی دلم
شنیدن صدایت
تکثیر عشق ست در تمام تار و پود هستی ام
هر روز من
به ترنم عاشقانه های شورانگیز برای تو می گذرد
دوستت دارم و حقیقت تمام لحظه های من اینست؛؛؛
زندگی می کنم با عشق تو
نفس می کشم با خیالت
و عمرم صدقه راه توست ....؛؛
اما نمی دانم
تو دل سپرده به کدام نگاهی
و خیره به کدام افق
که شیرینی لبخندی تلخی ِ انتظار را
از قهوه ی چشمانت بِزُداید.....!!!؟؟؟
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خُمره خُمره از صفای دل شراب آورده ام
سینه ای رنجور درد و التهاب آورده ام
از جنونم بگذری ای ماه کامل، قرص عشق
بهر بیداری آن چشمان خواب آورده ام
روی گرداندی و رفتی،،، ماندم امّا منتظر
قلب من رنجید امّا صبر و تاب آورده ام
عشق دارد صد هزاران معجزه در چنته اش
این پیمبر را از این رو بی کتاب آورده ام
نیست ممکن درد را تشبیه کردن اینچُنین
بنگر این دل را که ویران و خراب آورده ام
این قلم تشبیه و تلمیحی ندارد بعد از این
بی مراعات و نظیرت شعر ناب آورده ام
این غزل ویرایشش با تو، عروس قصّه را
با زر و زیور ولی زیر حجاب آورده ام
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سینه ای رنجور درد و التهاب آورده ام
از جنونم بگذری ای ماه کامل، قرص عشق
بهر بیداری آن چشمان خواب آورده ام
روی گرداندی و رفتی،،، ماندم امّا منتظر
قلب من رنجید امّا صبر و تاب آورده ام
عشق دارد صد هزاران معجزه در چنته اش
این پیمبر را از این رو بی کتاب آورده ام
نیست ممکن درد را تشبیه کردن اینچُنین
بنگر این دل را که ویران و خراب آورده ام
این قلم تشبیه و تلمیحی ندارد بعد از این
بی مراعات و نظیرت شعر ناب آورده ام
این غزل ویرایشش با تو، عروس قصّه را
با زر و زیور ولی زیر حجاب آورده ام
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گرچه #ابریست هوا
از تماشای غم انگیز جهان
به خدا دلگیر است!
گاهی از درد به خود میپیچد
آری آری
دلِ دنیایِ زمین غمگین است!
کاش
آسمان میبارید
بر دلِ خشک زمین
#برف تعارف میکرد..
بی خیالِ همۀ آنچه گذشت
به تنِ خستۀ خاک
#برف_احساس ببار
زندگی
در پسِ بیمهریِ تو میمیرد!
دل سرگشتۀ من مانده به راه
به گل روی #سپید تو #قسم
این زمین #منتظرِ توست
ببار.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از تماشای غم انگیز جهان
به خدا دلگیر است!
گاهی از درد به خود میپیچد
آری آری
دلِ دنیایِ زمین غمگین است!
کاش
آسمان میبارید
بر دلِ خشک زمین
#برف تعارف میکرد..
بی خیالِ همۀ آنچه گذشت
به تنِ خستۀ خاک
#برف_احساس ببار
زندگی
در پسِ بیمهریِ تو میمیرد!
دل سرگشتۀ من مانده به راه
به گل روی #سپید تو #قسم
این زمین #منتظرِ توست
ببار.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نگارینا، به وصل خود دمی ما را ز ما بستان
دل ما را به آن بالا ز دست این بلا بستان
ز هجران تو رنجوریم، اگر بیمار میپرسی
از آنسر رنجه کن پایی، وزین سر مزد پابستان
#اوحدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل ما را به آن بالا ز دست این بلا بستان
ز هجران تو رنجوریم، اگر بیمار میپرسی
از آنسر رنجه کن پایی، وزین سر مزد پابستان
#اوحدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر جان چشم واژه هایم
سبز و آبی و کبود
ارغوان و نیلی و زرد
جذاب و آرام با چهره ی عشق
در پرچین نگاهت قدم می زنم
تا مدهوش شوم از عطر گرم
و بهترین سروده ی عشق
در اسارت آغوش درون چشمانم
از عالیمت دنیا مرا به جنون می بری
موج ها را یک به یک لمس می کتی
دلی به دریا زده نفس زنان درون سینه
نقش عشق را به بوسه حک می کنی
آه از سینه نقش در نقش برمی خیزد
پردهای اتاق بیرون از احساس می لرزد
به مضراب سرانگشانت گیسوانم را
تار به تار
مو به مو
همه ی جان من را به مستی می کشی
فریاد نوازش در
ساز دهانت با لبانم می نوازد
نوای مستانه ی عاشقیم را
و موج نگاه های برجسته تنم
با ساز پیکر تو
به آرشه ی دوستت دارم می نوازد
موسیقی الهه عشق را
گویا در قلبمان جاوید می ماند
عشق ابدی ما....
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر جان چشم واژه هایم
سبز و آبی و کبود
ارغوان و نیلی و زرد
جذاب و آرام با چهره ی عشق
در پرچین نگاهت قدم می زنم
تا مدهوش شوم از عطر گرم
و بهترین سروده ی عشق
در اسارت آغوش درون چشمانم
از عالیمت دنیا مرا به جنون می بری
موج ها را یک به یک لمس می کتی
دلی به دریا زده نفس زنان درون سینه
نقش عشق را به بوسه حک می کنی
آه از سینه نقش در نقش برمی خیزد
پردهای اتاق بیرون از احساس می لرزد
به مضراب سرانگشانت گیسوانم را
تار به تار
مو به مو
همه ی جان من را به مستی می کشی
فریاد نوازش در
ساز دهانت با لبانم می نوازد
نوای مستانه ی عاشقیم را
و موج نگاه های برجسته تنم
با ساز پیکر تو
به آرشه ی دوستت دارم می نوازد
موسیقی الهه عشق را
گویا در قلبمان جاوید می ماند
عشق ابدی ما....
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باید دوباره سر بگذارم به خلوتم
کارم اگر نداشته باشند، راحتم
هرچند از غم تو پرم در سکوت خود
بگذار باز لب به لبِ بیشکایتم
شادم که مبتلا به غم غربت توام
هی غبطه میخورند غریبان به غربتم
بیدارم از غم تو و شب ایستاده است
انگار با خیال تو خوابیده ساعتم
یک شب شبیه برف بیا پشت پنجره
تا صبح باز هم بنشین پای صحبتم
گفتی که وصل راه رسیدن به عشق نیست...
آری! خوشا به حال تو، خوش به سعادتم
#سیدمهدی_ابوالقاسمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کارم اگر نداشته باشند، راحتم
هرچند از غم تو پرم در سکوت خود
بگذار باز لب به لبِ بیشکایتم
شادم که مبتلا به غم غربت توام
هی غبطه میخورند غریبان به غربتم
بیدارم از غم تو و شب ایستاده است
انگار با خیال تو خوابیده ساعتم
یک شب شبیه برف بیا پشت پنجره
تا صبح باز هم بنشین پای صحبتم
گفتی که وصل راه رسیدن به عشق نیست...
آری! خوشا به حال تو، خوش به سعادتم
#سیدمهدی_ابوالقاسمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تـا نسیـم سـحر از کـوچهی مـا میگذرد
عطـر یـاد تـو بــه هــمراه صبـا میگذرد
قـاصــدک آمـد و بـا خـود خبـری آورده
یارم از کـوچه به صد ناز و ادا میگذرد
سیبها مست و همه وسوسهانگیز و قشنگ
آدم از وسـوسهی سیـب کـجا میگذرد؟
فصل پاییز دلم مثـل بـهاران سبز است
هــر زمـان از دل مـن یـاد شما میگذرد
کـوچه شاعر شده و پنجره لب وا کرده
شاید ؏ـشق است که از کوچهی ما میگذرد
#شھناز_کندی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عطـر یـاد تـو بــه هــمراه صبـا میگذرد
قـاصــدک آمـد و بـا خـود خبـری آورده
یارم از کـوچه به صد ناز و ادا میگذرد
سیبها مست و همه وسوسهانگیز و قشنگ
آدم از وسـوسهی سیـب کـجا میگذرد؟
فصل پاییز دلم مثـل بـهاران سبز است
هــر زمـان از دل مـن یـاد شما میگذرد
کـوچه شاعر شده و پنجره لب وا کرده
شاید ؏ـشق است که از کوچهی ما میگذرد
#شھناز_کندی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شبی سیاه، به دنبال نور می آید
دلم به شوق تو از راه دور می آید
گدای کاسه بدست از شب تخیل خویش
دوباره با طمع شرب نور می آید
سری بلند که از فرط سرسپردگی اش
شده ست خاک تو و پر غرور می آید
عجیب از نفس خاک خورده اش پیداست
که مرده ایست که از دام گور می آید
ترک ترک تن تنهایی اش زند فریاد
که از مبارزه با مار و مور می آید
شکسته پای دلخسته اش ولی امشب
به سمت کوی تو دارد به زور می آید
اجاق حوصله را گرم کن که این دلسرد
به میهمانی تو ناصبور می آید......
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلم به شوق تو از راه دور می آید
گدای کاسه بدست از شب تخیل خویش
دوباره با طمع شرب نور می آید
سری بلند که از فرط سرسپردگی اش
شده ست خاک تو و پر غرور می آید
عجیب از نفس خاک خورده اش پیداست
که مرده ایست که از دام گور می آید
ترک ترک تن تنهایی اش زند فریاد
که از مبارزه با مار و مور می آید
شکسته پای دلخسته اش ولی امشب
به سمت کوی تو دارد به زور می آید
اجاق حوصله را گرم کن که این دلسرد
به میهمانی تو ناصبور می آید......
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر ما رقم خطا پرستی همه هست
بدنامی و عشق و شور و مستی همه هست
ای دوست چو از میانه مقصود توئی
جای گله نیست چون تو هستی همه هست
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۲۴۳
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بدنامی و عشق و شور و مستی همه هست
ای دوست چو از میانه مقصود توئی
جای گله نیست چون تو هستی همه هست
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۲۴۳
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صدایت می زنم به جان
نهانت می کنم در دل
نام تو...
چون قاصدکی رقصان
به اشتیاق انداخته کودک درونم را
ومن...
به زبان ترکی در نگاه نقره فام ماه به زیبایی
چشمانت می گویم
قادان من آلماسم کیم آلار؟
(من فدایت نشوم چه کسی فدایت می شود؟)
#محمد_طه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نهانت می کنم در دل
نام تو...
چون قاصدکی رقصان
به اشتیاق انداخته کودک درونم را
ومن...
به زبان ترکی در نگاه نقره فام ماه به زیبایی
چشمانت می گویم
قادان من آلماسم کیم آلار؟
(من فدایت نشوم چه کسی فدایت می شود؟)
#محمد_طه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز اندازه بیرون تشنهام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب را
من نیز چشم از خواب خوش بر مینکردم پیش از این
روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را
هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را
من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن
گر وی به تیرم میزند استادهام نشاب را
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
وقتی در آبی تا میان دستی و پایی میزدم
اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را
امروز حالی غرقهام تا با کناری اوفتم
آن گه حکایت گویمت درد دل غرقاب را
گر بیوفایی کردمی یرغو به قاآن بردمی
کان کافر اعدا میکشد وین سنگدل احباب را
فریاد میدارد رقیب از دست مشتاقان او
آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را
«سعدی! چو جورش میبری نزدیک او دیگر مرو»
"ای بیبصر! من میروم؟ او میکشد قلاب را"
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب را
من نیز چشم از خواب خوش بر مینکردم پیش از این
روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را
هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را
من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن
گر وی به تیرم میزند استادهام نشاب را
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
وقتی در آبی تا میان دستی و پایی میزدم
اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را
امروز حالی غرقهام تا با کناری اوفتم
آن گه حکایت گویمت درد دل غرقاب را
گر بیوفایی کردمی یرغو به قاآن بردمی
کان کافر اعدا میکشد وین سنگدل احباب را
فریاد میدارد رقیب از دست مشتاقان او
آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را
«سعدی! چو جورش میبری نزدیک او دیگر مرو»
"ای بیبصر! من میروم؟ او میکشد قلاب را"
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀