غزل گره عشق خدا✨
چشم یاهو که نظر بر دل ما بگشاید
گره از کار دلت ؛ عشق خدا بگشاید
چون که باران بزند بر ره دلدادگی ات
اشک غم قفل در آن مژه ها بگشاید
می ساقی چو بریزد به همان ساغر ما
ساقی مست ؛ در میکده ها بگشاید
غم اگر بار سفر بسته ز عالم بدرود
خنده از غنچهٌ گل ؛درهمه جا بگشاید
این جهان پر شده از شوکت ربانی او
چون نسیم سحری باد صبا بگشاید
حذر از مهر نکن مهر خدا موهبتست
شربت شهد گلان؛ بر تو سوا بگشاید
مرهم دل که دوایش همه جا میجویی
نفس صبح سحرگاه ؛ که هوا بگشاید
آیت عشق؛ فقط تربت سر منزل دل
که ثریا تو ببین؛ عشق کجا بگشاید
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چشم یاهو که نظر بر دل ما بگشاید
گره از کار دلت ؛ عشق خدا بگشاید
چون که باران بزند بر ره دلدادگی ات
اشک غم قفل در آن مژه ها بگشاید
می ساقی چو بریزد به همان ساغر ما
ساقی مست ؛ در میکده ها بگشاید
غم اگر بار سفر بسته ز عالم بدرود
خنده از غنچهٌ گل ؛درهمه جا بگشاید
این جهان پر شده از شوکت ربانی او
چون نسیم سحری باد صبا بگشاید
حذر از مهر نکن مهر خدا موهبتست
شربت شهد گلان؛ بر تو سوا بگشاید
مرهم دل که دوایش همه جا میجویی
نفس صبح سحرگاه ؛ که هوا بگشاید
آیت عشق؛ فقط تربت سر منزل دل
که ثریا تو ببین؛ عشق کجا بگشاید
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شب ها چو روزها ز صفای تو روشن است
بوها چو رنگ ها به هوای تو روشن است
کوثر بهشت حور بهشتی لطافتی
چون موج،تار تار قبای تو روشن است
یک موی بر تن تو کدورت پذیر نیست
صبح دمیده ای،همه جای تو روشن است
#ناظم_هروی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بوها چو رنگ ها به هوای تو روشن است
کوثر بهشت حور بهشتی لطافتی
چون موج،تار تار قبای تو روشن است
یک موی بر تن تو کدورت پذیر نیست
صبح دمیده ای،همه جای تو روشن است
#ناظم_هروی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هستی نبود سزای کس غیر خدا
او هستی محض و ما سوا هست نما
ای انکه خدای خویش خوانیم تو را
طاعت به سزا کجا توانیم تو را
گویند خدای را به حاجات بخوان
حاضرتر از آنی که بخوانیم تو را
#صفی_علیشاه
#صـبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
او هستی محض و ما سوا هست نما
ای انکه خدای خویش خوانیم تو را
طاعت به سزا کجا توانیم تو را
گویند خدای را به حاجات بخوان
حاضرتر از آنی که بخوانیم تو را
#صفی_علیشاه
#صـبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به هوای روی جانان ، دل و جان ماست شیدا
ز خیال زلف مشکین به سرم هزار سودا
ز شراب عشق مستم ، ز خمار عقل رستم
چه کنم صلاح تقوا چو شدم به عشق رسوا
چو ز لوح دل بشستی همه ی نقوش اغیار
ز پس حجاب عزت رخ یار شد هویدا
#اسیری_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز خیال زلف مشکین به سرم هزار سودا
ز شراب عشق مستم ، ز خمار عقل رستم
چه کنم صلاح تقوا چو شدم به عشق رسوا
چو ز لوح دل بشستی همه ی نقوش اغیار
ز پس حجاب عزت رخ یار شد هویدا
#اسیری_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕺🕺🕺🕺🕺🕺🕺🕺
تقدیم شما عزیزان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تقدیم شما عزیزان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دستِ من نیست
دهانِ خوشبختی
سالها در گردش روزگارم
روزه دار است!
خـاطرات لاکردار
همچو یک مرغ اَجَل ،
جانِ مرا می گیرند!
تنها یـارمن قلم است
من #فریبای یک شهرِ غریبـم
جزیره ایی مجنون!
زیر چترِ آسمان
سنجاقک نشسته
برآبشار موهایم را
رها کرده ام
تاغافلگیر شود
باد درمیان عطر یاسها .
چه رازی ست در تکرار یادت
مرا فارغ از خویش
آنگونه به لمس عشق در می آورد!
منِ عاشق
چه می دانستم
يک روز غزلهايم
تنھا مرهم
دلتنگىهايم خواهند شد!
بیا و
بر دامن پرچین روزگار
ملودی عشق را بنواز
برقص آر منِ سرگشته حیران را
چرخی بزن
در دایره ی دوار چشم من
می خواهم
بسوزانم دردهایم را
و در آسمان دیگری اوج بگیرم.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دهانِ خوشبختی
سالها در گردش روزگارم
روزه دار است!
خـاطرات لاکردار
همچو یک مرغ اَجَل ،
جانِ مرا می گیرند!
تنها یـارمن قلم است
من #فریبای یک شهرِ غریبـم
جزیره ایی مجنون!
زیر چترِ آسمان
سنجاقک نشسته
برآبشار موهایم را
رها کرده ام
تاغافلگیر شود
باد درمیان عطر یاسها .
چه رازی ست در تکرار یادت
مرا فارغ از خویش
آنگونه به لمس عشق در می آورد!
منِ عاشق
چه می دانستم
يک روز غزلهايم
تنھا مرهم
دلتنگىهايم خواهند شد!
بیا و
بر دامن پرچین روزگار
ملودی عشق را بنواز
برقص آر منِ سرگشته حیران را
چرخی بزن
در دایره ی دوار چشم من
می خواهم
بسوزانم دردهایم را
و در آسمان دیگری اوج بگیرم.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با آن که رهِ باغِ ارم آن ورِ پل بود
شادابی ام از عطر تنِ غنچه یِ گل بود
در راهِ هدف ذره ای از پا ننشستم
هرچند که در دور و برم تپه و تُل بود
نوشیده ام از وسوسه در خُلّر شیراز
از کهنه شرابی که سراسر الِکُل بود
در حافظه یِ شعر و غزل آنهمه شادی
از زمزمه یِ نی لبک و ساز و دهل بود
بر سینه یِ تاریخِ ملل حک شده قبلاً
کورش پدرِ بی بدلِ ارتش کل بود
در کشورِ آزاد و رها شیخِ ستمگر
خونریز تر از سلسلهی خان مغول بود
جز چشم و نگاه من و تو آینه دانست
بانو عسلم تا چه قدَر ناز و تپل بود
#علی_قیصری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شادابی ام از عطر تنِ غنچه یِ گل بود
در راهِ هدف ذره ای از پا ننشستم
هرچند که در دور و برم تپه و تُل بود
نوشیده ام از وسوسه در خُلّر شیراز
از کهنه شرابی که سراسر الِکُل بود
در حافظه یِ شعر و غزل آنهمه شادی
از زمزمه یِ نی لبک و ساز و دهل بود
بر سینه یِ تاریخِ ملل حک شده قبلاً
کورش پدرِ بی بدلِ ارتش کل بود
در کشورِ آزاد و رها شیخِ ستمگر
خونریز تر از سلسلهی خان مغول بود
جز چشم و نگاه من و تو آینه دانست
بانو عسلم تا چه قدَر ناز و تپل بود
#علی_قیصری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نی لبک نگاهت را
قصه های عاشقانه ات را
به رقص قلم در می آورم
خط به خط
واژه های عشق
به نام تو تکثیر می شود.
تو پلک میزنی
و کسی شبیه من
قفل سکوت نگاهش را
به چتر نگاهت می دوزد
تا در چرخش یک رقص
در خلوتی شبانه
بر روی نیلی مهتاب
همه چشمت هاله ماه
در اندام شالیزاری
نقطه به نقطه ی قلبش را
با سبویی لبریز از عشق
و گیسوانی آشفته
در ثانیه های خالص
در بوسه و آغوش
به نابترین احساس عاشقانه بسپارد...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نی لبک نگاهت را
قصه های عاشقانه ات را
به رقص قلم در می آورم
خط به خط
واژه های عشق
به نام تو تکثیر می شود.
تو پلک میزنی
و کسی شبیه من
قفل سکوت نگاهش را
به چتر نگاهت می دوزد
تا در چرخش یک رقص
در خلوتی شبانه
بر روی نیلی مهتاب
همه چشمت هاله ماه
در اندام شالیزاری
نقطه به نقطه ی قلبش را
با سبویی لبریز از عشق
و گیسوانی آشفته
در ثانیه های خالص
در بوسه و آغوش
به نابترین احساس عاشقانه بسپارد...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از قفس راندیّ و گفتی رو که آزادی دگر
تا مرا سازی اسیر دام صیادی دگر!
بهر من آسودگی در بند، بهتر حاصل است
تا نیفتد دیدهام بر سرو آزادی دگر
با همه سرعت مگر چون من به زلفت شد اسیر؟
گر نه، از کویَت وزان نبوَد چرا بادی دگر؟
دوش، اسم دانهی خال تو آمد بر زبان
نشنوم از مرغِ دل، امروز فریادی دگر
تیر بر چشمم زن و چشم خود از بیگانه بند
کشتهی خود را مده بر دست جلادی دگر
از وفا نبوَد که شیرین، بعد مرگ کوهکن
دل نهد بر عشقبازیهای فرهادی دگر
«صامتا» درس ادیبت داده این طبّ اللسان
میمَجو این رتبه از تادیبِ استادی دگر...
#صامت_بروجردی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا مرا سازی اسیر دام صیادی دگر!
بهر من آسودگی در بند، بهتر حاصل است
تا نیفتد دیدهام بر سرو آزادی دگر
با همه سرعت مگر چون من به زلفت شد اسیر؟
گر نه، از کویَت وزان نبوَد چرا بادی دگر؟
دوش، اسم دانهی خال تو آمد بر زبان
نشنوم از مرغِ دل، امروز فریادی دگر
تیر بر چشمم زن و چشم خود از بیگانه بند
کشتهی خود را مده بر دست جلادی دگر
از وفا نبوَد که شیرین، بعد مرگ کوهکن
دل نهد بر عشقبازیهای فرهادی دگر
«صامتا» درس ادیبت داده این طبّ اللسان
میمَجو این رتبه از تادیبِ استادی دگر...
#صامت_بروجردی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای دل چو به صدق از تو نیاید کاری
باری میکن به مفلسی اقراری
اینک در او دست به دریوزه برآر
درویش ز دریوزه ندارد عاری
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باری میکن به مفلسی اقراری
اینک در او دست به دریوزه برآر
درویش ز دریوزه ندارد عاری
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با تو دوشادوش بودن در شب یلدا خوش است
واله و مدهوش بودن در شب یلدا خوش است
دست در دست تو و محو نگاه نافذت
ساکت و خاموش بودن درشب یلدا خوش است
فارغ از هر نامرادی از خُم جادوی عشق
گرم نوشانوش بودن در شب یلدا خوش است
گر چه پیری خود نمایی می کند در ما ولی
چون جوان،پرجوش بودن درشب یلدا خوش است
#واسع این دم را غنیمت دان که با یار عزیز
تا سحر همدوش بودن در شب یلدا خوش است
#سید_علی_کهنگی
#واسع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
واله و مدهوش بودن در شب یلدا خوش است
دست در دست تو و محو نگاه نافذت
ساکت و خاموش بودن درشب یلدا خوش است
فارغ از هر نامرادی از خُم جادوی عشق
گرم نوشانوش بودن در شب یلدا خوش است
گر چه پیری خود نمایی می کند در ما ولی
چون جوان،پرجوش بودن درشب یلدا خوش است
#واسع این دم را غنیمت دان که با یار عزیز
تا سحر همدوش بودن در شب یلدا خوش است
#سید_علی_کهنگی
#واسع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نام زیبای تو آرام دل و جان من است
ذکر جان بخش تو هم مایه سامان من است
تو رجائی تو دلیلی تو غیاثی و انیس
انس دائم به تو خود محور ایمان من است
آن چراغی که کند روح و روانم روشن
یاد دلجوی تو آن مهر فروزان من است
#فتح_الله_آقاخانی
#صـبح_بـخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ذکر جان بخش تو هم مایه سامان من است
تو رجائی تو دلیلی تو غیاثی و انیس
انس دائم به تو خود محور ایمان من است
آن چراغی که کند روح و روانم روشن
یاد دلجوی تو آن مهر فروزان من است
#فتح_الله_آقاخانی
#صـبح_بـخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقتی نیستی
حال پرنده ی غربت زده ایی را دارم
که در اقلیم دلتنگی
پرواز می کند به
جستجوی شانه های امن و آشنای تو،،،
با هراس نداشتنت
ترسی روانه وجودم می شود
که ضربان قلبم را
به اندوه نبودن هایت چند برابر می کند....
آمدنت را به هزاران نغمه ی عشق می خوانم
آوازی سر می دهم از بکرترین
واژه ها
که از عمق جانم به سوی تو پرواز می کند،،،
تو را می خوانم با صدای نافذ عشق
و در بی تابی های دل بیقرارم
زمزمه می کنم خواستنت را.....!!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حال پرنده ی غربت زده ایی را دارم
که در اقلیم دلتنگی
پرواز می کند به
جستجوی شانه های امن و آشنای تو،،،
با هراس نداشتنت
ترسی روانه وجودم می شود
که ضربان قلبم را
به اندوه نبودن هایت چند برابر می کند....
آمدنت را به هزاران نغمه ی عشق می خوانم
آوازی سر می دهم از بکرترین
واژه ها
که از عمق جانم به سوی تو پرواز می کند،،،
تو را می خوانم با صدای نافذ عشق
و در بی تابی های دل بیقرارم
زمزمه می کنم خواستنت را.....!!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به نام عشق
نگاه روشن خورشید در چشم تو معنا شد
به لبخندی که مبنای طلوع صبح دنیا شد
تو آن احساس شیرینی که در خوابم نمیگنجد
شب از کابوس سر میرفت که رویای تو پیدا شد
همان تصویر کمیابی که توصیفش میسر نیست
همان شهری که در قلبم به نام عشق برپا شد
چراغان کرده ای چندان مسیر آرزوها را...
که در هفت آسمان، ماهِ نگاهت نور شبها شد
تو آن تک مصرع نابی که در شعرم هویدا شد
غزل با نام زیبایت چه بی اندازه شیوا شد
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نگاه روشن خورشید در چشم تو معنا شد
به لبخندی که مبنای طلوع صبح دنیا شد
تو آن احساس شیرینی که در خوابم نمیگنجد
شب از کابوس سر میرفت که رویای تو پیدا شد
همان تصویر کمیابی که توصیفش میسر نیست
همان شهری که در قلبم به نام عشق برپا شد
چراغان کرده ای چندان مسیر آرزوها را...
که در هفت آسمان، ماهِ نگاهت نور شبها شد
تو آن تک مصرع نابی که در شعرم هویدا شد
غزل با نام زیبایت چه بی اندازه شیوا شد
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گل از مو
دیگری گیره گلابش...
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دیگری گیره گلابش...
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زندگی شاخی است سبز و با رفیقان است خوش
هر که ماند بی رفیقان شاخ بی برگی بود
با فراق دوستان یارب خضر چون زنده است
زندگی بیدوستان هر ساعتی مرگی بود
#اهلی_شیرازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر که ماند بی رفیقان شاخ بی برگی بود
با فراق دوستان یارب خضر چون زنده است
زندگی بیدوستان هر ساعتی مرگی بود
#اهلی_شیرازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
واژه ها
از آبگینهی نگاهت بلور مینوشند
الماس چشمهایت
کوهِ نور است
جاری از سرچشمهی حیات
کسی نمیفهمد تو چقدر بارانی
که این همه دریا
از دلت سر میرود
ملودیِ عشق
تار
به تار موهایت را
سپید مینوازد
اصلا
روایت شعر
حکایت توست
به زبان دوستت دارم...
تو را اگر نداشت
خدا هم یتیم بود
میم مادری ات را
مبتلا کرد به محنت و رنج دوست داشتن
که بسوزی تا بسازی جهان مرا
الف قامتت را خمید تا کوهها
به تعظیم مقامت
سرِ ارادت فرود آورند
دال
یعنی که دلیل نور است
چشمهایت
و رایِ الفبا
به رنگ شوق وزید
در حرکات گل
وقتی تصنیف بوسه
لبهایت را سرود
#اکرم_نورانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از آبگینهی نگاهت بلور مینوشند
الماس چشمهایت
کوهِ نور است
جاری از سرچشمهی حیات
کسی نمیفهمد تو چقدر بارانی
که این همه دریا
از دلت سر میرود
ملودیِ عشق
تار
به تار موهایت را
سپید مینوازد
اصلا
روایت شعر
حکایت توست
به زبان دوستت دارم...
تو را اگر نداشت
خدا هم یتیم بود
میم مادری ات را
مبتلا کرد به محنت و رنج دوست داشتن
که بسوزی تا بسازی جهان مرا
الف قامتت را خمید تا کوهها
به تعظیم مقامت
سرِ ارادت فرود آورند
دال
یعنی که دلیل نور است
چشمهایت
و رایِ الفبا
به رنگ شوق وزید
در حرکات گل
وقتی تصنیف بوسه
لبهایت را سرود
#اکرم_نورانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀