💖کافه شعر💖
2.26K subscribers
4.26K photos
2.78K videos
11 files
926 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
با دلم بازی نکن من بی تـو رسوا می شوم
آشنـــــای غـربـتِ، اینجــــا و آنجــــا می شــوم

عشــقِ نـافـــ‍ـرجامِ تـو آتـش بـه جـــانم میزند
بـا همـه دلـبستـــًگی ها بـاز تنـــهــا می شوم

یـادِ تـو زخمی بـه قلبم میـــزند هرشب ولـی
با نوازش های تو، یک شب مداوا می شوم

کُنجِ آغـوشت اگر، جـــایـم دهی امشب مـرا
مـن پُـرآوازه تـرین معشــوقِ  دنیا مــی شوم

می نشینم امشبـم، در خلوتِ شب های تو
با حضورت تا سحر، من غـرقِ رؤیا می شوم

دست هایت گر شود مهمـانِ دستانم شبی
در میانِ دستِ تو، افسون و شيدا می شوم

چونکه یک شب تاسحر یادِ تورا خلوت کنم
مـن گريزان تر یقین، از صبحِ فردا می شوم

#آنجـلا_راد

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
من دلم می‌خواهد
مثل نیلوفر آبی باشم
من دلم می‌خواهد
عصر با ماهی‌ها
بنشینیم
و کمی گپ بزنیم.
شهری از آب دلم می‌خواهد
خانه‌ای در آن شهر
و در آن خانه به هر پنجره‌ای
پرده از پارچه‌ی نازک آب.

من دلم می‌خواهد
دختران، دختر آبی باشند
دامن از موج بپوشند و برقصند سبک
روح من
انعطاف خزه را داشته باشد در آب
در زمینی که ز بیم
اشک هم حتی
سقط می‌باید کرد.
گریه در آب چه لذت بخش است
من که انباشته هستم از اشک
داخل آب اگر گریه کنم
تو نخواهی فهمید
من دلم می‌خواهد
خانه‌ای داشته باشم در آب
آب یعنی همه‌ی خوبی‌ها...


#عمران_صلاحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دوش مرا عشق تو ز جامه برانگیخت

بی عدد از دیدگانم اشگ فرو ریخت

دست یکی کرد با صبوری و خوابم

آن ز دل از دو دیده یکسر بگریخت

باد جدا کرد زلفکان تو از هم

مشک سیه با گل سپید برآمیخت

مشک همی بیخت زلف تو همه شب دوش

اشگ همی بیختم چو مشک همی بیخت

بس بود این باد سرد باده نخواهم

کش دل مسکین به دام ذره در آویخت

#سنایی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

سوختن باید تو را ،،، در ناز عشق ...
این طریق عشق است و ساز عشق ،،



فارغ آیی ،، از همه ، تلخی و ، زشت ...
خام ، هرگز ، پخته داند راز عشق ،




#راحم_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#شبی را که در زد یادم هست
هوا خوب شده بود
خیلی خوب.
شبیه آنچه در هیچ جایی نیست،
مگر در چشم هایش.‌

از آنشب به بعد،
هوای شب ها خوب شد
حتی وقتی دور بود
چون یاد چشم هایش خیالم را
به جشنی باشکوه می‌خواند
که تا خود صبح ادامه می یابد
دستم را به دست خورشید می‌دهد
تا برای زمستان های بی او
کمی گرم باشد.

خوب می‌داند، دیر یا زود
بهار از در و دیوار باغ
به جوانه هایمان سرک می‌کشد.


#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اهل دل را از لب شیرین جانان چاره نیست
طوطی خوش نغمه را از شکرستان چاره نیست

گر دلم نشکیبد از دیدار مه رویان رواست
ذرّه را از طلعت خورشید رخشان چاره نیست

صبحدم چون گل بشکر خنده بگشاید دهن
از خروش و ناله ی مرغ سحر خوان چاره نیست


#خواجوی_کرمانی
#صـبح_بـخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

دستانت را به من بده
تا سراسر شعر شوم و شوق
نگاهم کن ...
بگذار در سینه ام قلب تمام سلولهای پیکرم تپیدن گیرد
نوای عشق ، تمنای خواستن
جاری شود در شاهرگ وجودم  و جان به دل افزون کند .
بیا گوش جان بسپاریم به نجوای دستانمان
گام برداریم سوی ِ ندای ِ دلهایمان
بگریزیم از پریشانی افکارمان
من به چشمانت بیاندیشم و واژه سرایی کنم
تو همچون ماه ی پریزاد ، گیسو برافشانی و قد بیارایی ...!!



#پارس

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چگونه بی‌خبری از جهان جانکاهم؟
نمی‌رسند مگر نامه‌های گهگاهم؟

خیال من به تو قد می‌دهد، همین کافی‌ست
-نمی‌رسد به تو وقتی که دست کوتاهم

غروب، تازه طلوعِ غمِ غریبان است
چه دیر با شب من آشنا شدی ماهم!

به سمت مقصد، یا جاده‌ها کش آمده‌اند
وَ یا هنوز منِ خسته اوّل راهم

فقط نه اینکه دل من گرفته، می‌بارم
گرفته بی‌تو دلِ ابرهای دنیا هم!

من و تو ساکن یک پیله بوده‌ایم، امّا
بدل شدی تو به فریاد، من هنوز آهم

زیادی از سر من، چون نخواستم جز این
مرا ببخش اگر از تو کم نمی‌خواهم...!

#امیر_اکبرزاده

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
جان در قدمش کنم که آرامِ دل است...


#سعدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
حالا که رفته اى
سر مى گذارم بر شانه ى همه ى نيلوفرانى
که امسال بى تو گريسته اند ..
گريسته اند و بى تو نزيسته اند !

حالا که رفته اى
بهانه ى خوبى است
براى باران
تا بيايد
کنار سفره بنيشيند
و بشقاب سوم را پر کند !

حالا که رفته اى
هيچ راهى
مرا به جايى نمى برد
در حافظه ام مى چرخم
همه کليد ها را گم کرده ام

حالا که رفته اى
شعرى مى نويسم
براى گل هاى مريم
شعرى مى نويسم
براى مرگ
شعرى مى نويسم
براى ديدارى که اتفاق نمى افتد ....


#محمد_رضا_عبدالملکيان
‌‌‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
وقتی تو
دراز کشیده بودی
سرد و مرده
و نور از کرانه‌ی غرب می‌بارید..‌

تو‌ نزدیک تر می آیی
و سرت را خم می کنی
و من روی سینه‌ات سر می‌گذارم
و تو زمزمه می‌کنی کلمه‌های مهربان‌ات را

ببخش مرا
چون تو مرده بودی

نه می‌توانی برخیزی
و نه عجله‌ای برای رفتن داری
با این‌که
تمنای یک‌ پرنده‌ی وحشی
در تو موج می‌زند
می‌دانی که
گیسوان بسته‌ات
زخمی‌اند از ستاره‌ها
و ماه و خورشید
آه ای معشوق من
که دراز کشیده‌ای زیر برگ‌های ترش جنگلی
وقتی که نورها می‌پاشند
یکی پس از‌دیگری.

#ویلیام_باتلر_ییتس

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
تو درختِ روشنایی ،
گُلِ مِهر برگ و بارت
تو شمیمِ آشنایی ،
همه شوق‌ها نثارت
تو سرودِ ابر و باران و طراوتِ بهاران
همه دشت ،
انتظارت .
هِله، ای نسیمِ اشراقِ ترانه‌های قُدسی
بگشا به روی من پنجره‌ای ز باغِ فردا
که شنیدم از لبِ شب
نفسِ ستاره‌ها را .
چو نگاهِ روشنت هست چه غم که برگ‌ها را
به سحرگهان نشویند به روشنانِ باران .
به ستاره برگِ ناهید
نوشتم این غزل را
که بر این رواقِ خاموش
به یادگار مانَد
ز زبانِ سرخِ آلاله شنیدم این ترانه !
که اگر جهان بر آب است
محبتِ تو باقی‌ست
همیشه،
جاودانه . . .



#دکترشفیعی‌_کدکنی  

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‍ ‌#پریزاد ❤️


وقتی به تو رسیدم در کوچه باغ تبریز
باخنده گریه کردم هم رنگ اشک پاییز

با رقص گیسوانم مجنون تر از همیشه
شعری ز تو سرودم با اذن تو غم انگیز

همزاد آدمی زاد  می خوانمت پری زاد
دیوانه ی تو گشتم  تا سر کشان لبریز

سرخی گونه هایم شرمینِ از تو میشد
لب تشنه ی لباتم با بوسه های تب خیز
 
با عشق و جان نوشتم تا باورت بگردد
من عاشق تو هستم از عشق من نپرهیز


#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#بنویس

گفتا بنویس ...از غم هجران چه نویسم ؟
با مهر دهان ، از دلِ ویران چه نویسم ؟

صدنامه نوشتیم ... ندیدیم جوابی ،
با چشم تَر وُ دیده ی گریان چه نویسم ؟

چون طرّه گیسوی تو روزم سیه افتاد ،
ای پادشه جمله ی خوبان چه نویسم ؟

در ارزوی وصل تو عمرم به سر آمد ،
بی وصل تو از حال پریشان چه نویسم ؟


#راحم_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در خواب جمال یار خود میدیدم
وز باغ وصال او گلی می‌چیدم

مرغ سحری زخواب بیدارم کرد
ای کاش که بیدار نمی‌گردیدم


#ابوسعید_ابوالخیر
#صـبح_بـخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آنکه می‌گوید دوستت می‌دارم
خنیاگر غمگینی‌ست
که آوازش را از دست داده‌است

ای‌کاش عشق را
زبانِ سخن بود

هزار کاکلی شاد
در چشمان توست،
هزار قناری خاموش
در گلوی من

عشق را ای‌کاش
زبانِ سخن بود

آنکه می‌گوید دوستت می‌دارم
دل‌اندُهگین‌شبی‌ست
که مهتابش را می‌جوید

ای‌کاش عشق را
زبانِ سخن بود

هزار آفتاب خندان در خرام توست،
هزار ستاره‌ی گریان در تمنّای من
عشق را ای‌کاش
زبانِ سخن بود...

#احمد_شاملو

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدیو

تقدیم شما دوستان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀