💖کافه شعر💖
2.79K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
تنت یک شاهکار تازه در دنیای معماری ست
لبت شیرین ترین تجویزِ دکان های عطاری ست

خدا را شکر هم عصرِ توام،می بینمت گاهی
که جز این هر خیالی در سرم باشد طمع کاری ست

تو تنها اتفاق خوب این دنیای غمگینی
به لطف توست در این سرزمین شعری اگر جاری ست

چه فرقی می‌کند اهل کجای این جهان باشی
وطن آغوش امنِ آدمی که دوستش داری ست

تو رودی می‌روی من کوه غمگینی که می‌داند
که حتی فکر کردن به تو هم نوعی خودآزاری ست

چه بیم از مرگ جاِن خسته را، لالایی پاییز
برای برگ خشکی مثل من توفیق اجباری ست

تصور میکنم نزدیکمی، میبوسمت حتی
و این تنها گناهم بعد عمری آبروداری ست

#سجاد_صفری_اعظم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


از قال و یقول، غیر حیرانی نیست
وز صحبت خلق، جز پریشانی نیست

دست از همه شستن و نشستن کنجی
چیزی‌ست که آخرش پشیمانی نیست...


#موجی_بدخشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مینویسم برای روزهای
بی تو بودن
نقش خاطرات را
در دریچه ی
قلبم دفن می کنم

نگاهم را به جاده ای
بی انتها می دوزم
احساس شکفته شده ام را
تا ابد نگه می دارم

خورشید به حرمت
قلب عاشقم
به تابیدن در می آید

گلبرگهای یاس
از بین گیسوانم
به گرمای عشق
با دستهایم
شانه می خورد

قلبم به نیت
تمام نیلوفران ابی
برای احساسم می تپد

غروب با طلوع چشمان من
در قلب جهان نمایان می شود
تا همه بدانند ،
دختر سرزمین عاشقی
سحرگاه چشم می گشاید
با شعر بودن
با شعر عشق...

#ثریا_شجاعی_اصل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#لیلی_لیلی
دید مجنون را یکی صحرا نورد
در میان بادیه بنشسته فرد

ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم
می زند حرفی به دست خود رقم

گفت ای مفتون شیدا چیست این
می‌نویسی نامه سوی کیست این

کی به لوح ریگ باقی ماندش
تا کسی دیگر پس از تو خواندش

گفت شرح حسن لیلی می‌دهم
خاطر خود را تسلی می‌دهم

می‌نویسم نامش اول وز قفا
می‌نگارم نامه عشق و وفا

نیست جز نامی ازو در دست من
زان بلندی یافت قدر پست من

ناچشیده جرعه‌ای از جام او
عشقبازی می‌کنم با نام او.....


#راحم_تبریزی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در دل شب جز دل غمدیده کس بیدار نیست
بر من سودازده امشب کسی غـمـخوار نیست

اینـکه می بینی ز فرط غصـه می خنـدد دلـم
سـر به آغوش کسی جز سینه ی دیوار نیست

گـر بپــرسـد روزگار از چه تو را افـسرده کـرد
راز دل بـر او مگو ،کـس محـرم اسـرار نیست

دل اگـر خـواهی سپـردن ، تکیـه بـر دلبر مکن
کس به فکــر عـاشق غمـدیـده و تبدار نیست

نقض پیمان کردنش آسانتر از دل بردن است
قبـح این  مطلب شکسته بیوفایی عارنیست

من کجـا پنـهـان کنـم هجــری کـه آزرده  مــرا
درد جـــانکاه  فــراقــش قـابـل انــکار نـیست

آنچه میآیدبه ذهنم شور وشوق عاشقی است
ور نه این شعر و غزلها زاده ی خودکار نیست

" ناصـح "از بی مهـری او گفـتـه ها دارد ، ولی
درد عـاشـق پیـش جانان قـابل اظـهـار نیست


#علی_فعله_گری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

چه دیدم خواب شب کامروز مستم
چو مجنونان ز بند عقل جستم

به بیداری مگر من خواب بینم
که خوابم نیست تا این درد هستم

مگر من صورت عشق حقیقی
بدیدم خواب کو را می پرستم

بیا ای عشق کاندر تن چو جانی
به اقبالت ز حبس تن برستم

مرا گفتی بدر پرده دریدم
مرا گفتی قدح بشکن شکستم

مرا گفتی ببر از جمله یاران
بکندم از همه دل در تو بستم

مرا دل خسته کردی جرمم این بود
که از مژگان خیالت را بجستم

ببر جان مرا تا در پناهت
دو دستک می زنم کز جان بسستم

چه عالم‌هاست در هر تار مویت
بیفشان زلف کز عالم گسستم

که در هفتم زمین با تو بلندم
که در هفتم فلک بی‌روت پستم

#مولانا

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چون آفتاب هر کس روشن ضمیر باشد
ذرات عالم اورا فرمان پذیرباشد

نقش مرادعالم در خانه اش زند موج
آن را که بالش از خشت فرش از حصیرباشد

فقرست و تنگدستی سرمایه شجاعت
از آدمی گریزد شیری که سیر باشد


#صائب_تبریزی
#صـبح_بـخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گهی مجنون گهی شیدا ، گهی اواره ی هر جا
به دنبال تو می گردم، به هر صحرا و هر دریا

نمی پرسی ز احـوالـم، شـکسته شـد پر و بالم
من از هجر تو می نالم ،گهی پنهان و گه پیدا

گسلهـای خـم زلفت ،چه غوغـا هـا به پا کـرده
گهی فکـرم بهـم ریزد ، گـهی صـد لرزه بر دلها

رخت چــون لاله ی زیبا ، خم زلفـت شب یلدا
به لطـف مهر و لبخندت قیامت می شـود برپا

به هر سو بنگرم هستی، زدلشادی و سرمستی
جـهـان محو تمـاشایت، زکـف بردی دل از دنیا

درون سیـنه پنهـانی ، ز رخسارم نمی خــوانی
من ان مجنون شیدایم، که می گردد پی لیلا ؟

چه سازم با دلی تنها، دراین شهـر پر از غـوغا
مـگـر ای یار مـه سیـما،  به رویایم دهی معـنا

به سودایت چو دلبستم،قدح با باده بشکستم
مگو ناصح که سرمستم،گهی اینجا وگه آنجـا


#علی_فعله_گری(ناصح)

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سپردم جان و دل نزد تو و خود از میان رفتم
کشیدم پای از کوی تو من آهسته آهسته

جهان پر شد ز حرف فیض و رندی‌های پنهانش
شدم افسانهٔ هر انجمن آهسته آهسته


#فیض_کاشانی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خیره در خندۀ #برف
من نوشتم با اشک:
ای تو ای زندگی ام
در هیاهوی
#نفس_های_پر از اشک ببین
غرق رویای
#نگاهت شده ام
اشکهایم همه
#شعر
خیره در قاب خیال
همچنان منتظر معجزه ام
من از این فاصله
نزدیک ترین فرد به دنیای تو ام
که
#بیایی و
بپیچی در باد
وصدایم بزنی
دل به یک واژه
پُر از عشق شود
و درودی که ندارد پایان.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در میان خیل مه رویان، دو دیده بسته ام
تو نباشی دلبر و دلدار می خواهم چه کار

هدیه ناب خدایی و چو گوهر قیمتی
ارمغان و گوهر بازار می خواهم چه کار

با رفیق و دوست درد خود نمی گویم، بِدان
من به تو دل بسته ام، غمخوار می خواهم چه کار

کاسه صبر و قرارم گشته لبریز و دگر
بی قراری و تن تب دار می خواهم چه کار

نو بهارم شد خزان و فصل پاییزم رسید
نغمه بلبل، گل و گلزار می خواهم چه کار

بعد از آن چشم انتظاری ها که فرجامی نداشت
پلک های خسته بیدار می خواهم چه کار

ای همه عشق و امیدم، مایه آرامشم
چون نداری باورم، اصرار می خواهم چه کار

در جوانی عهد و پیمانت شکستی و کنون
پیری آمد، وعده دیدار می خواهم چه کار

#مسعود_ثروت

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


خانه من
قلب توست
پس مرا جای بده
که تو را نفس بکشم
به اشتیاق بانگ تو
در جان نحیف
به شور و نشاط
عشق بخوانم
خانه من
قلب توست
پس مرا
غرق کن در مستی
مست دو چشم سیاهت
به شعر بلند آوازم کن
چون خدایان ستودنی
به پاکباز عشق خود در بیاور
قلب من
خانه توست
مرا تنها به خنده
یا به سرخی لبهای خود
بوسه به بوسه از لب بدزد
نگاهت را به جزر و مد دریایی
نگاهم طوفان کن
خانه من
قلب توست
شناورم کن در موج هستی ات
عشقت را رهاتر آواز ده
مبتلایم کن
به خود
به خود
قلب من
خانه توست....

#ثریا_شجاعی_اصل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.#نم_نمک

رخصتم دِه که تورا جان و جهانم خوانم ...
دیده را روشن از ان ماه نشانم دانم ،

سایه افکن به سرم ای دل و جانم همه تو ...
چند گویم ز فِراقت  ؟ زغمت  نتوانم ،

دست من گیر برون ایم از این چاه غمت ...
عاشقم  ،  نیست به جز عشق تو در دامانم ،

پای تا سر زخودم ، بی خبر و مخمورم ...
تانبینم رخ تو ..... ..چشم ترم بارانم ،

بهر تو چیست چنین دفتر و اشعار و غزل ...
شرح اسرار غمت را به  دو صد دیوانم ،

چون صبا ،  همدم بوی گل آن یاسمنم ...
هیچ دلداده ندیدست .. چنین هجرانم ،

در هوای رخت ای دوست بسی مدهوشم ...
سخت مستِ توام و عشق تو است در جانم ،

همه مقصود دل اینست .. فدایت گردم ...
بهر این کار چه گویم ؟ همه شب  نالانم ،

روز وشب غم زده و دود دلم رو به هواست ...
چند دور از تو بُوَد ؟   نم نمک مژگانم ،

#راحمم مشغله ی جان ودلم نغمه ی توست ،
شکر صد شکر ، که دیوانه ی ان جانانم


#راحم_تبریزی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
زیر لب می خواندم:
" بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم "
به گمانم  که کمی مست شدم،
اندکی گوشه ی دیوار نشستم
عطر نارنج به دامان هوا بافته است
لشکر خاطره بر جان و دلم تاخته است
خاطرات تو و آن عشق قدیمی
گرم و شیرین و صمیمی
کاش این کوچه همان کوچه ی پرخاطره ی ما می مانْد
«یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم»
من به تو می گفتم: کوچه ی ما دنیاست
و تو لبخند زنان می گفتی :
و محل گذر است،
رفتنی می آید، ماندنی می گذرد
من چه باشم چه نباشم،
تو چه باشی چه نباشی،
کوچه باقی است به جا، بی ما هم
با خودم می گویم:
ارزش کوچه برایم حتما،
قدر یک دنیا بود
چون دلیل تپش قلب پر از احساسم
خانه اش آنجا بود
کوچه خالی شده از رهگذران،
عطر این خاطره ها ماندنی است
کاش اینجا بودی! چهره ام دیدنی است
ردّ اسم من و تو،
وسط قلب کجی،
که کشیدم آن روز،
بر تن کوچه به جا مانده هنوز!
آخرِ کوچه از اینجا پیداست،
و دگر دنیا نیست،
چون دگر خانه ی تو اینجا نیست
زیر لب می خوانم:
«بی تو اما.......
به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!»

#حمیدرضا_قبادی_راد

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای آفتاب اوج تمنا خوش آمدی
وی آب و رنگ گلشن جان ها خوش آمدی

می کشت انتظار تو در کوی غم مرا
با آن که آمدی به تماشا خوش آمدی

جز بخت بد،وصال تو را مانعی نبود
امشب به رغم بخت بد ما خوش آمدی


#ارشد_هروی
#صـبح_بـخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بازهم عشق کشیده است دلم راسویی
چشم واکردم و دیدم که تو رو در رویی

چند وقتی است به هرجا بروم میدانم
میرسم باز در خانه لیلی خویی

خواب دیدم که پلنگم که به دام افتادم
میکشد سمت خودش پای مرا _ آهویی!

میبرد گاه به دنبال خودش سنگی را
از کنار تن مرداب به دریا جویی

دست سردی که رسیده است به موهات ندید
آتشی را که از آنها به دلم زد مویی

کاشتم غیر تو را در دلم اما خشکید
کندم از ریشه تو را بازولی میرویی

قلبم این باغچه غمزده را میفهمم
که در آن هیچ گلی جز تو ندارد بویی

#محمد_علی_کعبی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
با منِ دردآشنا ، ناآشنایی بیش از این؟
ای وفادارِ رقیبان، بی‌وفایی بیش از این؟

گرمِ احساس منی، سرگرم یاد دیگران،
من کجا از وصل خشنودم، جدایی بیش از این ؟

موجی و بر تکه‌سنگی خُرد، سیلی می‌زنی
با به‌خاک‌افتادگان، زورآزمایی بیش از این؟

زاهد دلسنگ را از گوشه محراب خود
ساکن میخانه کردی، دلربایی بیش از این؟

پیش از این زنجیرِ صدها غم به پایم بسته بود
حال، تنها بندۀ عشقم، رهایی بیش از این؟


#سجاد_سامانی
 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀