This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لری دلنشین 👌🍃
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چرا هراسیام از گمرهان نفسپرست؟
که عشق، مرشد و مولا و رهنمای من است
خدا به عین خرابی نموده آبادم
چرا که اهل خرابات در دعای من است
بر آن سرم که گریبانِ تیرگی بدَرم
طلوع صبح به گیتی، فروغ رأی من است
ز دیده خون بچکاند طبیب را دردم
که درد قوم و وطن، درد بیدوای من است
به سازِ اهل هوس احتیاج -«طالب»- نیست
که خامهام نی و آثار من نوای من است...
#طالب_قندهاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که عشق، مرشد و مولا و رهنمای من است
خدا به عین خرابی نموده آبادم
چرا که اهل خرابات در دعای من است
بر آن سرم که گریبانِ تیرگی بدَرم
طلوع صبح به گیتی، فروغ رأی من است
ز دیده خون بچکاند طبیب را دردم
که درد قوم و وطن، درد بیدوای من است
به سازِ اهل هوس احتیاج -«طالب»- نیست
که خامهام نی و آثار من نوای من است...
#طالب_قندهاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#رقص آن برگ درخت
خبرم کرد
#رفیق
غافل از خود شدهای
رفتی و
هیچ ندیدی
كه چه آمد به سرم!
خندهایی تلخ زدم فهمیدم
من کجا!
#عشق کجا!
به گمانم که #خودم
از خودمم بیخبرم!
رفتم آهسته به آغوش همین ثانیه ها،
گفتم اینجاست که باید بروم ،
بروم دور شوم
از دلِ شهر،
مثل #دریا بزنم
ساحلِ عشق،
عشق را
بر درِ هر خانه برم..
کاش
تا صبح نشده
#برگردم.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خبرم کرد
#رفیق
غافل از خود شدهای
رفتی و
هیچ ندیدی
كه چه آمد به سرم!
خندهایی تلخ زدم فهمیدم
من کجا!
#عشق کجا!
به گمانم که #خودم
از خودمم بیخبرم!
رفتم آهسته به آغوش همین ثانیه ها،
گفتم اینجاست که باید بروم ،
بروم دور شوم
از دلِ شهر،
مثل #دریا بزنم
ساحلِ عشق،
عشق را
بر درِ هر خانه برم..
کاش
تا صبح نشده
#برگردم.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پر کرده بود ذهن مرا از محالها
دنیـــــای بیثباتِ پر از احتــمالها
عمرم شبیه تیرِ رهاگشـــته از کمان
هر فصل را دویده به پایان سالها
هر روز با امید رسیدن دوید و بعد
نیلوفـــرانه حاشیـــه زد بـــر زوالها
آغاز شد ولـــی به بهـــارِ نـــگاه تو
در من مسیر تازهای از اعتدالها
تا از تو پر شدم، چه غم از اینکه پر شدهست
پشت سر من، عالــــمی از قـــــیل و قالها
سبحانکَ از اینکه رها کرده باشیام
در ازدحام این هــمه فکر و خیــالها
سبحانکَ از اینکه دَمی شک کنم به تو
از بـــیجواب مانــــــدن خیلِ ســـؤالها
تا از دلِ غزل گرهِ بسته وا شود
نام تو گشته ورد زبان غزالها
هر ذرّه در کنار تو معنا گرفتهاست
من با تو میرسم به تمام کمالها...
#وحیده_گرجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دنیـــــای بیثباتِ پر از احتــمالها
عمرم شبیه تیرِ رهاگشـــته از کمان
هر فصل را دویده به پایان سالها
هر روز با امید رسیدن دوید و بعد
نیلوفـــرانه حاشیـــه زد بـــر زوالها
آغاز شد ولـــی به بهـــارِ نـــگاه تو
در من مسیر تازهای از اعتدالها
تا از تو پر شدم، چه غم از اینکه پر شدهست
پشت سر من، عالــــمی از قـــــیل و قالها
سبحانکَ از اینکه رها کرده باشیام
در ازدحام این هــمه فکر و خیــالها
سبحانکَ از اینکه دَمی شک کنم به تو
از بـــیجواب مانــــــدن خیلِ ســـؤالها
تا از دلِ غزل گرهِ بسته وا شود
نام تو گشته ورد زبان غزالها
هر ذرّه در کنار تو معنا گرفتهاست
من با تو میرسم به تمام کمالها...
#وحیده_گرجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
دستانم پشتِ شالم گره خورده در هم.
امشب چرا چنین رنگم پریده است؟
شرابی تلخ از اندوهی بیپایان به او خوراندم.
میتوانم فراموشش کنم؟
تلوتلوخوران بیرون رفت،
با گردی از اندوه بر چهره.
دیوانهوار پشتِ سرش دویدم
از پلهها پایین رفتم.
وارد کوچه شدم.
فریاد زدم: شوخی بود باور کن!
از پیش من نرو، ترکم نکن!
لبخندی ترسناک چهرهاش را پوشاند
به سردی گفت:
در باد نایست، سرما میخوری.
#آنا_آخماتووا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دستانم پشتِ شالم گره خورده در هم.
امشب چرا چنین رنگم پریده است؟
شرابی تلخ از اندوهی بیپایان به او خوراندم.
میتوانم فراموشش کنم؟
تلوتلوخوران بیرون رفت،
با گردی از اندوه بر چهره.
دیوانهوار پشتِ سرش دویدم
از پلهها پایین رفتم.
وارد کوچه شدم.
فریاد زدم: شوخی بود باور کن!
از پیش من نرو، ترکم نکن!
لبخندی ترسناک چهرهاش را پوشاند
به سردی گفت:
در باد نایست، سرما میخوری.
#آنا_آخماتووا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با تو ایمنم
و با تو سرشارم
از هرچه زیبایی است
پناهم باش تا سنگینی غربت
از شانه هایم فرو ریزد
و ملال تنهایی، از چشم هایم
... باورم کن که شعر در من
طغیان یگانگی است
و حماسه ی دوست داشتن
من دیگرگونه دوست می دارم
و دیگر گونه یگانه ام
مرا تنها می توان با من سنجید
و تو را تنها با تو
که سال هاست در جستجویت بوده ام.
با تو آبی می بینم
تمام بینایی ام را
چشمانت
شکوه شکیبایی
گیسوانت
ادامه ی باران ها
و دلت
ترانه دریاهاست
زمزمه ی سرانگشتان باد
در خواب خوش گیسوانت
زیبایی شاعرانه ای است
که دلم را به بازی می گیرد
و نجابت کلامت
آنچنان که
هرکلام دیگر را بی رنگ می کند
در چشم انداز هرکجای طبیعت
تو را می بینم
در چشمه، در رود، در دریا
در گل، در درخت، در جنگل
در دره، در دشت، در کوه
با این همه
هنوز در تو حیرانم که تمامی عشقی در یک وجود
و تمامی آرزویی
در یک لباس
#محمدرضا_عبدالملکیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با تو ایمنم
و با تو سرشارم
از هرچه زیبایی است
پناهم باش تا سنگینی غربت
از شانه هایم فرو ریزد
و ملال تنهایی، از چشم هایم
... باورم کن که شعر در من
طغیان یگانگی است
و حماسه ی دوست داشتن
من دیگرگونه دوست می دارم
و دیگر گونه یگانه ام
مرا تنها می توان با من سنجید
و تو را تنها با تو
که سال هاست در جستجویت بوده ام.
با تو آبی می بینم
تمام بینایی ام را
چشمانت
شکوه شکیبایی
گیسوانت
ادامه ی باران ها
و دلت
ترانه دریاهاست
زمزمه ی سرانگشتان باد
در خواب خوش گیسوانت
زیبایی شاعرانه ای است
که دلم را به بازی می گیرد
و نجابت کلامت
آنچنان که
هرکلام دیگر را بی رنگ می کند
در چشم انداز هرکجای طبیعت
تو را می بینم
در چشمه، در رود، در دریا
در گل، در درخت، در جنگل
در دره، در دشت، در کوه
با این همه
هنوز در تو حیرانم که تمامی عشقی در یک وجود
و تمامی آرزویی
در یک لباس
#محمدرضا_عبدالملکیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شوالیه سیاه چشم
در مسافری تنهایی قلبم
آبی دریایی چشمانم را
به لهجه موج
به لحن نقره ای
چون کوره ای آهنین
در فراسوی چشمانت جای بده
تا ملکه باشم بی رقیب
در آرامش شب بو
در رقص تانگوی
در لمس تن آتشین
تا شلاقی گیسوانم را
درخیسی تنت بگسترانم
و در آغوش مردانه ات
ملودی بنوازی با مضراب
من تو را عاشقم
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شوالیه سیاه چشم
در مسافری تنهایی قلبم
آبی دریایی چشمانم را
به لهجه موج
به لحن نقره ای
چون کوره ای آهنین
در فراسوی چشمانت جای بده
تا ملکه باشم بی رقیب
در آرامش شب بو
در رقص تانگوی
در لمس تن آتشین
تا شلاقی گیسوانم را
درخیسی تنت بگسترانم
و در آغوش مردانه ات
ملودی بنوازی با مضراب
من تو را عاشقم
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خیز تا رقص درآییم همه دست زنان
که رهیدیم به مردی همه از دست زنان
باغ سلطان جهان را بگشودند صلا
همه آسیب بتانست و همه سیبستان
#مـولانـا
#صـبح_بـخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که رهیدیم به مردی همه از دست زنان
باغ سلطان جهان را بگشودند صلا
همه آسیب بتانست و همه سیبستان
#مـولانـا
#صـبح_بـخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بگو چگونہ بیابمت ڪنار بهت پنجره،
وقتے براے غیر
قصہ ے عشق مے بافی
یا وقتے ابر خیالم ،
پشت پلڪ هاے خستہ ے شب ،
بے امان میگرید؛
و خیابان از از جیغ ڪفش هاے پاییز وحشت ڪردہ است
ڪجا بیابمت ؟
ڪجاے این روز و شب های زرد و سرد و شلوغ همیشہ تنهایم؟
بگو چگونہ
ڪجا ببینمت؟
بگو :
بین واژہ هاے بے قرار
یا بغض هاے خسته در گلو ؟
بگو ڪجا:
آه.... اے گمشدہ ے در شبهاے تنهایی
مے شود تو را نوشت ؟
تو را خواند
آے عشق پر جنون
وقتے تو دلخوشے همه ے خاطرہ هایے
اے ڪاش پیراهن سپید تقویم را ،
بر تن شب بپوشانم
و حادثہ اے تازہ نقش زنم ،
از قشنگی بامداد و تولد دبارہ ے تو
اے خوب من.
#لیلا_قدمیاری
(ملودی)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقتے براے غیر
قصہ ے عشق مے بافی
یا وقتے ابر خیالم ،
پشت پلڪ هاے خستہ ے شب ،
بے امان میگرید؛
و خیابان از از جیغ ڪفش هاے پاییز وحشت ڪردہ است
ڪجا بیابمت ؟
ڪجاے این روز و شب های زرد و سرد و شلوغ همیشہ تنهایم؟
بگو چگونہ
ڪجا ببینمت؟
بگو :
بین واژہ هاے بے قرار
یا بغض هاے خسته در گلو ؟
بگو ڪجا:
آه.... اے گمشدہ ے در شبهاے تنهایی
مے شود تو را نوشت ؟
تو را خواند
آے عشق پر جنون
وقتے تو دلخوشے همه ے خاطرہ هایے
اے ڪاش پیراهن سپید تقویم را ،
بر تن شب بپوشانم
و حادثہ اے تازہ نقش زنم ،
از قشنگی بامداد و تولد دبارہ ے تو
اے خوب من.
#لیلا_قدمیاری
(ملودی)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
" بايست "
مثل آدم باش سیبی خورده ای پایش بايست!
مثل مجنون باش و بر لیلا و رویایش بايست
گر که نقش ساحلی داری ز کوهِ زندگی.!
پیش روی موجهای سختِ دریایش بايست
کشتی دل را به اقيانوس حیرانی مَران
عقل را کن ناخدا و ، با خدا جایش بايست !
در بیابان گم شدی گر ، روزگاری تشنه لب..
میشود یک کاروان از دور پیدایش، بايست
گر به چاه انداختندَت آن برادرها ز کین
خواهد آمد عزت مصر و زلیخایش، بايست
تو شکوفه خواهی ات زد، زود می آید بهار
بر زمستان و زغال و روی رُسوایش بايست!
صبح نزدیک است جانا ای #سپهرم صبر کن
در شب طولانی ِ یلدا و ، غم هایش بايست
#سپهر_Roohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مثل آدم باش سیبی خورده ای پایش بايست!
مثل مجنون باش و بر لیلا و رویایش بايست
گر که نقش ساحلی داری ز کوهِ زندگی.!
پیش روی موجهای سختِ دریایش بايست
کشتی دل را به اقيانوس حیرانی مَران
عقل را کن ناخدا و ، با خدا جایش بايست !
در بیابان گم شدی گر ، روزگاری تشنه لب..
میشود یک کاروان از دور پیدایش، بايست
گر به چاه انداختندَت آن برادرها ز کین
خواهد آمد عزت مصر و زلیخایش، بايست
تو شکوفه خواهی ات زد، زود می آید بهار
بر زمستان و زغال و روی رُسوایش بايست!
صبح نزدیک است جانا ای #سپهرم صبر کن
در شب طولانی ِ یلدا و ، غم هایش بايست
#سپهر_Roohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آهنگ شاد ترکی 👌👌❤
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کجایی تو ای ماه ابرو کمانم
ببین رنگ یلدا گرفته جهانم
نبینم که بیمار و زار و نحیفی
ببین که غم تو بریده امانم
من و درد و حسرت، تو و رنج و محنت
خدایا بریدم،،، نمانده توانم
تو دانی که بی او مرا طاقتی نیست
مزن زخم هجران به روح و روانم
خدایا به دوری و هجران و حسرت
مکن امتحانم مکن امتحانم
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ببین رنگ یلدا گرفته جهانم
نبینم که بیمار و زار و نحیفی
ببین که غم تو بریده امانم
من و درد و حسرت، تو و رنج و محنت
خدایا بریدم،،، نمانده توانم
تو دانی که بی او مرا طاقتی نیست
مزن زخم هجران به روح و روانم
خدایا به دوری و هجران و حسرت
مکن امتحانم مکن امتحانم
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه لطیف است قبا بر تن چون سرو روانت
"سعدی شیرازی"
ای که کشته ست جهان را خم ابروی کمانت
دل ببندم به بهارِ غم تو یا به خزانت
به امان تو سپردم؛ سرِ بی سایه ی خود را
سنگ آشوب زد آسان؛ به سرم باز امانت
از ازل محو تماشای جهانی و جهانی،
خالی از چشم نشسته ست چو کوران نگرانت
بسکه در کاسه ی چشمان بشر نیست نگاهی
بیم دارم که بدوزند زمین را به زمانت
شعله در دامن شعرم بزن ای قند مکرر
که چنین لال نشسته ست به توصیفِ دهانت
جان به در هم برم از دست اجل؛ می کشد آخر
عاشق بی سر و پایی چو مرا؛ زخم زبانت
از سر مهر بکش بر سر دل، دست محبت
که طلب کرده همه عمر، فزون از دگرانت
مانده در وادی وحشت دل سرگشته ام آیا
می کشاند به کجا؛ کار مرا نام و نشانت
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
"سعدی شیرازی"
ای که کشته ست جهان را خم ابروی کمانت
دل ببندم به بهارِ غم تو یا به خزانت
به امان تو سپردم؛ سرِ بی سایه ی خود را
سنگ آشوب زد آسان؛ به سرم باز امانت
از ازل محو تماشای جهانی و جهانی،
خالی از چشم نشسته ست چو کوران نگرانت
بسکه در کاسه ی چشمان بشر نیست نگاهی
بیم دارم که بدوزند زمین را به زمانت
شعله در دامن شعرم بزن ای قند مکرر
که چنین لال نشسته ست به توصیفِ دهانت
جان به در هم برم از دست اجل؛ می کشد آخر
عاشق بی سر و پایی چو مرا؛ زخم زبانت
از سر مهر بکش بر سر دل، دست محبت
که طلب کرده همه عمر، فزون از دگرانت
مانده در وادی وحشت دل سرگشته ام آیا
می کشاند به کجا؛ کار مرا نام و نشانت
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عشقے چنان
آنگونہ ڪہ زمان باز ایستد
و در عمق زمستان
گشودن رگهاے شڪوفهها را بشنوی
عشقیِ چنان
ڪہ تو را بہ هفدهسالگے برگرداند
و سیاهے را بہ تارهاے سپیدِ ڪنارِ شقیقهات
عشقے چنان
ڪہ ذائقهات را سرشار ڪند
و بہ یادت بیاورد
ڪیفیتِ آفتاب و
خاڪ و
سیب را...
#الیاس_علوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آنگونہ ڪہ زمان باز ایستد
و در عمق زمستان
گشودن رگهاے شڪوفهها را بشنوی
عشقیِ چنان
ڪہ تو را بہ هفدهسالگے برگرداند
و سیاهے را بہ تارهاے سپیدِ ڪنارِ شقیقهات
عشقے چنان
ڪہ ذائقهات را سرشار ڪند
و بہ یادت بیاورد
ڪیفیتِ آفتاب و
خاڪ و
سیب را...
#الیاس_علوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مهربانی پر زد و با قلب آن پروانه رفت
شعر خوب زندگی از ذهن اهل خانه رفت
بعد او دیگر نمی بیند به خود روز خوشی
خنده بر لب خشک و شادی از تنِ کاشانه رفت
تاک تنها ناامید و شاخه ی سبزش شکست
شوق مستی از لبان ساقی و پیمانه رفت
فکر آن بودم که شاید قسمت ما بوده غم
دیدم اما اشتیاق از خویش و هم بیگانه رفت
چون پرستویی که جا می ماند از کوچیده ها
مانده ام بی یار و تنها ، دلبرِ دردانه رفت
#فرانک_ساتکنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شعر خوب زندگی از ذهن اهل خانه رفت
بعد او دیگر نمی بیند به خود روز خوشی
خنده بر لب خشک و شادی از تنِ کاشانه رفت
تاک تنها ناامید و شاخه ی سبزش شکست
شوق مستی از لبان ساقی و پیمانه رفت
فکر آن بودم که شاید قسمت ما بوده غم
دیدم اما اشتیاق از خویش و هم بیگانه رفت
چون پرستویی که جا می ماند از کوچیده ها
مانده ام بی یار و تنها ، دلبرِ دردانه رفت
#فرانک_ساتکنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گفتش چه شود معنی معنای نظر بازی
در خویش سفر کردی آن قافیه میبازی
گفتم که بدو این است احوال دل لیلی
کآن قافله میبازیم تا عشق شود راضی
احکام دل مجنون دیوانگیش پیداست
عاقل چه قدر فهمد خود را بکند قاضی
درکوچ شب مجنون لیلی ندهدحکمش
آن مستی جانان است با دل بکند بازی
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گفتش چه شود معنی معنای نظر بازی
در خویش سفر کردی آن قافیه میبازی
گفتم که بدو این است احوال دل لیلی
کآن قافله میبازیم تا عشق شود راضی
احکام دل مجنون دیوانگیش پیداست
عاقل چه قدر فهمد خود را بکند قاضی
درکوچ شب مجنون لیلی ندهدحکمش
آن مستی جانان است با دل بکند بازی
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#رقص آن برگ درخت
خبرم کرد
#رفیق
غافل از خود شدهای
رفتی و
هیچ ندیدی
كه چه آمد به سرم!
خندهایی تلخ زدم فهمیدم
من کجا!
#عشق کجا!
به گمانم که #خودم
از خودمم بیخبرم!
رفتم آهسته به آغوش همین ثانیه ها،
گفتم اینجاست که باید بروم ،
بروم دور شوم
از دلِ شهر،
مثل #دریا بزنم
ساحلِ عشق،
عشق را
بر درِ هر خانه برم..
کاش
تا صبح نشده
#برگردم.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خبرم کرد
#رفیق
غافل از خود شدهای
رفتی و
هیچ ندیدی
كه چه آمد به سرم!
خندهایی تلخ زدم فهمیدم
من کجا!
#عشق کجا!
به گمانم که #خودم
از خودمم بیخبرم!
رفتم آهسته به آغوش همین ثانیه ها،
گفتم اینجاست که باید بروم ،
بروم دور شوم
از دلِ شهر،
مثل #دریا بزنم
ساحلِ عشق،
عشق را
بر درِ هر خانه برم..
کاش
تا صبح نشده
#برگردم.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀