💖کافه شعر💖
2.79K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
مستی نه از پیاله، نه از خُم شروع شد
از جاده ی سه شنبه شب قم شروع شد

آیینه خیره شد به من و من به آینه
آن قدر« خیره»  شد که تبسم شروع شد

خورشید ذره بین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد

وقتی نسیم آهِ من از شیشه ها گذشت
بی تابی مزارع گندم شروع شد

موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد

از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد

در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم... شروع شد

#فاضل_نظری
📖گریه_های_امپراتور
🔹مکاشفه_در_آیینه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
پشتِ دیوار لطافت اینجا
بذرِ باور را من
بہ تنِ خشڪِ زمین پاشیدم
بر تن
ِ باغ دلم
مهر را ڪاشتہ ام
تو
#نگاهت ابریست
تبِ
#باران دارد
اوج
#فریاد_مرا مے شنوے !
بے سبب سادہ و خوب
ڪمے از بارش احساس ببار
بوے بودن بدهد،
بہ نگاهت سوگند
بہ همین
بارش چشمان تو من
دل بستم.


#فریبا_قربان_ڪریمی

‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
همچو نور ، از چشمم، رفتی و نمی ایی
بی تو دیده ی جان را، بسته ام ز بینایی

تا زمن شدی غافل، سرزدم به هر محفل
بی تو عاقبت کارم، می کشد به رسوایی

از دورنگی ی ِ یاران، وزفریب عیاران
دیدم و چه ها دیدم، یک به یک تماشایی

آفتاب را دیدم، هفت رنگ و فهمیدم
اینکه نیست بی رنگی، زیر چرخ مینایی

حال من اگر خواهی، لاله دارد آگاهی
زان که جان او سوزد، همچو من ز تنهاییگر

دعا کنم شاید، خواهم اینکه افزاید
درتو آن جفا کیشی، در من این شکیبایی

دانم اینکه از دوری، خسته ای ّ و رنجوری
سینه کرده ام بستر، تا بر او بیاسایی

دمبدم لب سیمین، پرسد از خیالت این:
ـ بینم آن که بازایی، بینم آن که بازایی؟
 
#سیمین_بهبهانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آنکس که درون سینه را دل پنداشت
گامی دو سه رفت و جمله حاصل پنداشت

تسبیح و سجاده توبه و زهد و ورع
این جمله رهست خواجه منزل پنداشت

#رباعی_مولانا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مسعود صادقلو🎼 " حالا حالا ها "

❤️❤️

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


دیدم تو را
میان رقص پروانه
درون شعله شمع
در آرامش شبهای من
مهتاب نیلگون
دیدم تو را
در میان موج های
دریای خروشان
در بهارستان گلها
و باغهای سبز
در عطر گلهای
بهار نارنج
در نارگیلی درختان
دیدم تو را
در عشق.
در نور
در آشفتگی دل
در شوق گرمی دستان
در تپش قلب
در هوای بارونی
خیسی طره ی گیسوی
دیدم تو را
در زیبایی
در پیدا و پنهانم
در آغوش گرمی
دیدم تو را
با زبان شعر
در اشک
در لبخند
دیدم تو را
در نا دیدنی ها
نفس
هردم...


#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
قسم به پاییزی که مشرف ب زمستان است...
و به پچ پچ های عاشقانه ی برگ ها...
در حال افتادن !
قسم به بوسه های آخر...
و به باران های گاه و بی گاه...
و به آغوش های خالی...
قسم به عشق...
که من...
پاییز به پاییز...
باران به باران...
آغوش به آغوش دل تنگ توام !

#سوسن_درفش

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای از تو وفا و مهربانی نایاب
بی‌عیش تو لذّت از جوانی نایاب

وصل تو حیات جاودانی، لیکن
ماننده‌ی آب زندگانی، نایاب...

#فاطمه_خراسانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گفتم به همه چشمان یار  جام شراب است
مستم میکند . مست شدم
پرسه زنان در شهر شدم
گفتند مردم شهر
مستی رسوایت میکند پرهیز کن
زاهدی آمدو عبا بر دوش بود
موعظه سر داد و پندهای تکراری
گفت بترس  از عقوبت و  خشم خدا
گفتم ای زاهد پندم نده سجاده ات کو
ره خود گیرو برو محراب بهر نماز
تو چه دانی مستی من زچه جام است
مستی من . مستی انگور نیست
مستی من قامت رعنای یار
هرچه جام است در چشم یار  
موعظه کم  کن تو بگو زاهد  
بهر عبادت به خدایت مستی        
کین چنین عبادت رها کردی   
در پی کردار من هستی

#دلنوشته
#حسین_لطیفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
من رانده ز میخانه ام از من بگریزید
دُردی کش دیوانه ام از من بگریزید

در دست قضا جان به لب و دیده به مینا
سرگشته چو پیمانه ام از من بگریزید

آن شمع مزارم که ره انجمنم نیست
مهجور ز پروانه ام از من بگریزید

بر ظاهرِ آباد من امید مبندید
من خانه ی ویرانه ام از من بگریزید

دیوانه ی زنجیر هوسهای محالم
افسونی افسانه ام از من بگریزید

آن سیل جنونم که به جان آمده از کوه
بنیان کن کاشانه ام از من بگریزید

زان روز که دل مُرد و عطش مُرد و هوس مُرد
من از همه بیگانه ام از من بگریزید

#محمود_ثنایی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو همانی که گُمَت کرده بودم
    و
  می‌باید روزی می‌آمدی
تا در کوچه‌ی احساس
                      می‌دیدمت
اکنون که آمده‌ای،بنشی
رو در روی من...
روی همین صندلیِ چوبیِ باغ
تا من چشم در چشم ِ تو
       ترانه‌خوانِ احساسم باشم

جان شیرین👈من
بنشین وشوقِ امده در چشمانم
را بنگر 
تو هماااانی که خوووب
                       مرا بَلَدی


پس چشم در چشم ِ من                  
قهوه‌ات را بنوش
که پُرم از نبودنت....

استاد #زنوز

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا لحظه ای که پا به ثریا گذاشتید
بر شانه های چند نفر پا گذاشتید؟

از لطف تان کمال تشکر، که لااقل
خلق گرسنه را به خدا واگذاشتید

در شهر مصر، پیرهن هرکه پاره بود
انگشت روی زخم زلیخا گذاشتید!

بابا شبیه «آ»ی بدون کلاه شد
از بس کلاه بر سر بابا گذاشتید!

فعلا که زنده ایم ولی فکر می کنم
ما را برای روز مبادا گذاشتید

«باشد که از خزانه غیبم دوا کنند»
دیگر مگر خزانه شما جا گذاشتید؟

#مسلم_حسنشاهی_راویز

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ناسزا از آشنایانم شنیدم از تو هم
از تمام دوستانم دل بریدم از تو هم

ناامید از دوستی با خلق رو کردم به تو
جز پریشانی ولی خیری ندیدم از تو هم

کوه را هم می‌تراشیدم اگر می‌خواستی
دست کم اسطوره‌ای می‌آفریدم از تو هم

پایمال حرف مردم بودم و زخم‌زبان
بار دیگر با دل و جان می‌خریدم از تو هم

بعد از این ای مرگ! حرف صبر را کمتر بزن
رنج دوری را مگر من کم کشیدم؟ از تو هم

#محمدحسن_جمشیدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در میان من و تو فاصله هاست .
گاه می اندیشم ،
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری !

تو توانایی بخشش داری .
دستای تو توانایی آن را دارد ؛

كه مرا،
زندگانی بخشد .
چشمهای تو به من می بخشد
شور عشق و مستی
و تو چون مصرع شعری زیبا،
سطر برجسته ای از زندگانی من هستی.

#حميد_مصدق

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر نه مدّ بسم الله بودی تاج عنوان‌ها
نگشتی تا قیامت تو خط شیرازه دیوان‌ها

نه تنها کعبه صحرائیست دارد کعبه دل هم
به گرد خویشتن از وسعت مشرب بیابان‌ها

به فکر نیستی هرگز نمی‌افتند مغروران
اگر چه صورت مغراض لا دارد گریبان‌ها


#صائب_تبریزی
#صـبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


نقطه به نقطه ی قلبم را
ذره به ذره به آب خواهم داد
من عاشق وصل به موج بلند آرزوها
و بلند پروازیها ظریفترین روح احساسم را
به زیباترین گلها آذین خواهم بست
تا تاک های درونم
ساقه های شریانم
به جاده های بی انتها وصل شود
آوازی از شعر سپید سر خواهم داد
سینه پر دردم را به صدا در خواهم آورد
سخن بی پایانم را به طبل خواهم کوبید
تا در سایه ی آدمهای انسان نما
زیباترین شعرها
از گلوی پرنده ی در قفس شنیده شود
که در پرسه ی آرزوهایش
دستانش را به بازوان قدرتمندی
سپرده تا ماندگارترین شعرها را بسراید..


#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

من ندیدم به دو عالم ز تو خوشتر یاری ....
ای فدایت سر و جانم ، تو مرا دلداری،

من به تو زنده ام و روح ز تو میگیرم ..
زین سبب از خرد و عقل گذشتیم اری ،



#راحم_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به دریا دل بزن تا بگذری از موج رسوایی
نمی‌رنجد غریق عشق از طوفان تنهایی

به جز آیینه وقتی همدمی پیدا نخواهی کرد
چه رنجی می‌بری از دیدن تکرار زیبایی

صبوری‌های من، ای عشق، تاوان گناهم بود
عجب صبر جمیلی بود این صبر زلیخایی!

همان قدری که در دل تشنه پایان دنیایم
همان اندازه سیرابم از این رنج تماشایی

برایم آرزوی زندگی کرده‌ست و می‌دانم
تو هم، ای مرگ، داری با دل او راه می‌آیی...

#نفیسه_سادات_موسوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به تو فکر کردم که بارون بباره...

#محسن_چاوشی
#دوستت_داشتم 🎼🌹

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀