This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سیاوش_قمیشی
دارای مدرک کارشناسی ارشد موسیقی در رشته آهنگسازی از دانشگاه جامعه سلطنتی هنر لندن هستش،
و قبل از انقلاب در لندن همراه گروه هایی مثل insects و avengers خوانندگی و نوازندگی میکرد
.
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دارای مدرک کارشناسی ارشد موسیقی در رشته آهنگسازی از دانشگاه جامعه سلطنتی هنر لندن هستش،
و قبل از انقلاب در لندن همراه گروه هایی مثل insects و avengers خوانندگی و نوازندگی میکرد
.
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
همچون دیوانی که در بر دارنده ی شعر است
مرا ورق بزن
و بیت بیت اشعار عاشقانه را در بند بند وجودم احساس کن
بنشین و در چشمانم خیره شو
و زیبایی خود را در عمق نگارش نوشته هایم ببین ...
کتاب عشق آسمانی من
سرشار از واژه هاییست ناب،
پر از جملاتی ست که با نبض احساسم برای تو سروده ام
شاه بیت شعر هایم کوتاه ست
"دوستت دارم"
و همچون مرواریدی گرانبها پنهان ست درون صدف قلبم
بیا و به اعماق وجودم نفوذ کن
و دلچسب ترین واژهء این گسترهء کلمات دل انگیز عشق "دوستت دارم" را
در اقیانوس آرام احساسم صید کن ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همچون دیوانی که در بر دارنده ی شعر است
مرا ورق بزن
و بیت بیت اشعار عاشقانه را در بند بند وجودم احساس کن
بنشین و در چشمانم خیره شو
و زیبایی خود را در عمق نگارش نوشته هایم ببین ...
کتاب عشق آسمانی من
سرشار از واژه هاییست ناب،
پر از جملاتی ست که با نبض احساسم برای تو سروده ام
شاه بیت شعر هایم کوتاه ست
"دوستت دارم"
و همچون مرواریدی گرانبها پنهان ست درون صدف قلبم
بیا و به اعماق وجودم نفوذ کن
و دلچسب ترین واژهء این گسترهء کلمات دل انگیز عشق "دوستت دارم" را
در اقیانوس آرام احساسم صید کن ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نمیدانم کدامین جرم من این بوده تاوانش
که باید سر کنم یک عمر با اندوه فقدانش
چه ساده عمرمان طی شد بدون هم بدون عشق
جوانی حیف تنها یک دو روزی هست مهمانش
عیان شد راز "بیدل" گشتنم در تنگنای غم
دل خوش باور ساده، مکن کوشش به کتمانش
تمام لحظه های عمر من افسوس، انگاری
نمایشنامه ی غم بود و غصّه کارگردانش
خدایا دور کن شرِّ حسودان را که میترسم
شود این مهربان، زخمیِ تیغِ تیز بهتانش
نگاهم بر در و مویم سفید از غصّه ی دوری
خدایا کِیْ کند یوسف دوباره یادِ کنعانش!؟؟؟
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که باید سر کنم یک عمر با اندوه فقدانش
چه ساده عمرمان طی شد بدون هم بدون عشق
جوانی حیف تنها یک دو روزی هست مهمانش
عیان شد راز "بیدل" گشتنم در تنگنای غم
دل خوش باور ساده، مکن کوشش به کتمانش
تمام لحظه های عمر من افسوس، انگاری
نمایشنامه ی غم بود و غصّه کارگردانش
خدایا دور کن شرِّ حسودان را که میترسم
شود این مهربان، زخمیِ تیغِ تیز بهتانش
نگاهم بر در و مویم سفید از غصّه ی دوری
خدایا کِیْ کند یوسف دوباره یادِ کنعانش!؟؟؟
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه اتفاق ِ قشنگیست دوست داشتنت
قشنگ؛ مثل گل ِ سرخ ِ روی پیرهنت
دوباره حرف بزن با ستارهی سردم
مرا به عشق ببر با سفینهی سخنت
کجایی ابر سفرکرده!؟ جنگلم خشکید
ببار باز به آغوش ِ تشنهی وطنت
سکوت ِ کلبهی تنهایی مرا بشکن
به نیمههای شبی با صدای در زدنت
بیا که زنده شود خانهی غمانگیزم
به نغمههای صدایت، به بوی عطر تنت
چه اتفاق ِ قشنگیست عاشقت شدن و
چه آرزوی محالی؛ همیشه داشتنت
#ابوالفضل_حسن_زاده
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قشنگ؛ مثل گل ِ سرخ ِ روی پیرهنت
دوباره حرف بزن با ستارهی سردم
مرا به عشق ببر با سفینهی سخنت
کجایی ابر سفرکرده!؟ جنگلم خشکید
ببار باز به آغوش ِ تشنهی وطنت
سکوت ِ کلبهی تنهایی مرا بشکن
به نیمههای شبی با صدای در زدنت
بیا که زنده شود خانهی غمانگیزم
به نغمههای صدایت، به بوی عطر تنت
چه اتفاق ِ قشنگیست عاشقت شدن و
چه آرزوی محالی؛ همیشه داشتنت
#ابوالفضل_حسن_زاده
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باورت هست که من
دورِ احساسِ تو
پروانه شدن را بلدم!
که بیایی و بتابی
تو به تقویم دلم!
پس بخوان قلب مرا
و به عشقی که
در آن میرقصد
به سرودی که
همین برگِ سحر میخواند،
خاطرت آسوده
من فقط منتظرم.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دورِ احساسِ تو
پروانه شدن را بلدم!
که بیایی و بتابی
تو به تقویم دلم!
پس بخوان قلب مرا
و به عشقی که
در آن میرقصد
به سرودی که
همین برگِ سحر میخواند،
خاطرت آسوده
من فقط منتظرم.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
و ای بهانۀ شیرینتر از شکر قندم
به عشق پاک کسی جز تو دل نمیبندم
به دین این همه پیغمبر احتیاجی نیست
همین بس است که اینک تویی خداوندم
همین بس است که هر لحظهای که میگذرد
گسستنی نشود با دل تو پیوندم
مرا کمک کن از این پس که گامهای زمین
نمی برند و به مقصد نمیرسانندم
همیشه شعر سرودم برای مردم شهر
ولی نه! هیچ کدامش نشد خوشایندم
تویی بهانۀ این شعر خوب باور کن
که در سرودن این شعرها هنرمندم
#نجمه_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به عشق پاک کسی جز تو دل نمیبندم
به دین این همه پیغمبر احتیاجی نیست
همین بس است که اینک تویی خداوندم
همین بس است که هر لحظهای که میگذرد
گسستنی نشود با دل تو پیوندم
مرا کمک کن از این پس که گامهای زمین
نمی برند و به مقصد نمیرسانندم
همیشه شعر سرودم برای مردم شهر
ولی نه! هیچ کدامش نشد خوشایندم
تویی بهانۀ این شعر خوب باور کن
که در سرودن این شعرها هنرمندم
#نجمه_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز کویَت رفتم و الماسِ طاقت بر جگر بستم
تو با اغیار خوش بنشین که من بار سفر بستم
همان بهتر که روگردان شوم از خیل مژگانش
به غیر از خونِ دل خوردن چه طرف از نیشتر بستم
به هر چوبِ قفس، پیوندِ دیگر بود بالم را
به زور، این قوّتِ پرواز را بر بال و پر بستم
#صائب_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو با اغیار خوش بنشین که من بار سفر بستم
همان بهتر که روگردان شوم از خیل مژگانش
به غیر از خونِ دل خوردن چه طرف از نیشتر بستم
به هر چوبِ قفس، پیوندِ دیگر بود بالم را
به زور، این قوّتِ پرواز را بر بال و پر بستم
#صائب_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تویی حقم از این دنیا
به تعداد نفسهایم
به آن اندازه که یادت
شده همراه و همپایم
پرستش درخورِ #حق است
خدا داند نی ام کافر
ولی عشقت چنانم کرد
که سر بر سجده ات سایم
چنان مجنون شدم بر تو
چنان هوش از سرم رفته
که باهر صوت سوزانی
هماهنگ و هم آوایم
تو ای معشوق بی همتا
تو ای یار دلارامم
نشانی از تو میجویم
به هر کوی و به هر جایم
نفس در سینه میکوبد
قفس گردیده این دنیا
غمـم افسانهء بغضی
که مانده در بُــن نایَــم
سکوتم زادهء درد است
منم فریاد یک #نجوا
رسد آندم که بی پروا
به لبخندی بیاسایم
#مینا_نجوا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به تعداد نفسهایم
به آن اندازه که یادت
شده همراه و همپایم
پرستش درخورِ #حق است
خدا داند نی ام کافر
ولی عشقت چنانم کرد
که سر بر سجده ات سایم
چنان مجنون شدم بر تو
چنان هوش از سرم رفته
که باهر صوت سوزانی
هماهنگ و هم آوایم
تو ای معشوق بی همتا
تو ای یار دلارامم
نشانی از تو میجویم
به هر کوی و به هر جایم
نفس در سینه میکوبد
قفس گردیده این دنیا
غمـم افسانهء بغضی
که مانده در بُــن نایَــم
سکوتم زادهء درد است
منم فریاد یک #نجوا
رسد آندم که بی پروا
به لبخندی بیاسایم
#مینا_نجوا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شب ما روز نباشد مگر آن گاه که تو
از شبستان به درآیی چو صباح از دیجور
زندگان را نه عجب گر به تو میلی باشد
مردگان بازنشینند به عشقت ز قبور
آن بهایم نتوان گفت که جانی دارد
که ندارد نظری با چو تو زیبامنظور
#سعدی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از شبستان به درآیی چو صباح از دیجور
زندگان را نه عجب گر به تو میلی باشد
مردگان بازنشینند به عشقت ز قبور
آن بهایم نتوان گفت که جانی دارد
که ندارد نظری با چو تو زیبامنظور
#سعدی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در دل من هر صبح
خورشیدی طلوع می کند
به وسعت دیدگانت...
روزی سرشار از عشق
به زیبایی لبخندت
برایم رقم می خورد ،
با دیدن چشمانت
غم از دلم
تاریکی از چشمم می رود
روزی نو آغاز می شود..
گرم و نورانی ...
سبز و بارانی ...
خالی از اندوه زمان ...
چرا که من
شب را با بوسه بر چشمان تو
بدورد گفته ام....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خورشیدی طلوع می کند
به وسعت دیدگانت...
روزی سرشار از عشق
به زیبایی لبخندت
برایم رقم می خورد ،
با دیدن چشمانت
غم از دلم
تاریکی از چشمم می رود
روزی نو آغاز می شود..
گرم و نورانی ...
سبز و بارانی ...
خالی از اندوه زمان ...
چرا که من
شب را با بوسه بر چشمان تو
بدورد گفته ام....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کمر بر قتل عشّاق آن نگار تندخو بندد
خدا یارش بُود، کز بهرِ قتل من نکو بندد
نمیخواهد مگر یک لحظهام آید نفس بیرون
که پیوسته غمش در سینهام راه گلو بندد؟
نمیخواهد مگر تا پر فشاند وقت جان دادن
که مرغِ بِسملِ دل را چنین محکم به مو بندد؟
ز حُسنت هر که دارد گفتوگویی بر گمان خود
نقاب آن بِه که بُگشایی که لب از گفتوگو بندد
به جز زلف پریشانت که زندانِ دل ما شد
نبیند هیچکس چوگان که ره بر سِیرِ گو بندد
امیدم بر دهانت بود، نازت بست بر من در
که را بر هیچ امّید است، باید در بر او بندد؟
ندانم بر سر صلح است با من یار یا بر کین
که گَه بر چشم «مونس» رو گشاید، گاه رو بندد
#مونس_شیرازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خدا یارش بُود، کز بهرِ قتل من نکو بندد
نمیخواهد مگر یک لحظهام آید نفس بیرون
که پیوسته غمش در سینهام راه گلو بندد؟
نمیخواهد مگر تا پر فشاند وقت جان دادن
که مرغِ بِسملِ دل را چنین محکم به مو بندد؟
ز حُسنت هر که دارد گفتوگویی بر گمان خود
نقاب آن بِه که بُگشایی که لب از گفتوگو بندد
به جز زلف پریشانت که زندانِ دل ما شد
نبیند هیچکس چوگان که ره بر سِیرِ گو بندد
امیدم بر دهانت بود، نازت بست بر من در
که را بر هیچ امّید است، باید در بر او بندد؟
ندانم بر سر صلح است با من یار یا بر کین
که گَه بر چشم «مونس» رو گشاید، گاه رو بندد
#مونس_شیرازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آنگاه که عشق تو را میخواند،
بهراهش گام بگذار!
هرچند راهی پرنشیب
آنگاه که تو را زیر
گسترهی بالهایش پناه میدهد،
تمکین کن!
هرچند تیغِ پنهانش جانکاه
آنگاه که با تو سخن آغاز کند،
بدو ایمان آور!
حتی اگر آوای او رؤیای شیرینت را درهم کوبد،
مانند باد شرطه که بوستانی را...
#جبران_خلیل_جبران
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بهراهش گام بگذار!
هرچند راهی پرنشیب
آنگاه که تو را زیر
گسترهی بالهایش پناه میدهد،
تمکین کن!
هرچند تیغِ پنهانش جانکاه
آنگاه که با تو سخن آغاز کند،
بدو ایمان آور!
حتی اگر آوای او رؤیای شیرینت را درهم کوبد،
مانند باد شرطه که بوستانی را...
#جبران_خلیل_جبران
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مسافری
از شهر #باران_و_برفم!
در حریر خیال
سرشارم
از رویایی شیرین!
در دشتی ارغوانی
بر سکوی دلواپسی
کنارِ ایستگاهِ دلدادگی
نشسته ام
و تنهايىام را
جرعه جرعه سر مىكشم!
نبودنت
دردیست سترگ..
تبسمهای شیرین یادت
مرهمی است
بر روح پر درد من..
کاش اشعارم را
بوسه باران کنی
تا غوغای سرد زندگی
قصهٔ الفت لیلی و مجنون شود.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از شهر #باران_و_برفم!
در حریر خیال
سرشارم
از رویایی شیرین!
در دشتی ارغوانی
بر سکوی دلواپسی
کنارِ ایستگاهِ دلدادگی
نشسته ام
و تنهايىام را
جرعه جرعه سر مىكشم!
نبودنت
دردیست سترگ..
تبسمهای شیرین یادت
مرهمی است
بر روح پر درد من..
کاش اشعارم را
بوسه باران کنی
تا غوغای سرد زندگی
قصهٔ الفت لیلی و مجنون شود.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بزن گاهی سری بر خامش خلوت سرای من
نمی دانی چرا ای بیوفا قدر وفای من
اگر یک شمّه از این عاشقی را بشنود فرهاد
تعجّب می کند از عشق بی چون و چرای من
چنان دل می پرستد چشمهایت را که جا دارد
حسادت گر کند بر چشم تو حتّی خدای من
اگر آیی به سویم هر نفس مبهوت خواهی شد
تو از رگبار تند بوسه های بی هوای من
دعای هر شب این قلب عاشق پیشه این باشد
که من باشم برای تو، تو هم باشی برای من
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نمی دانی چرا ای بیوفا قدر وفای من
اگر یک شمّه از این عاشقی را بشنود فرهاد
تعجّب می کند از عشق بی چون و چرای من
چنان دل می پرستد چشمهایت را که جا دارد
حسادت گر کند بر چشم تو حتّی خدای من
اگر آیی به سویم هر نفس مبهوت خواهی شد
تو از رگبار تند بوسه های بی هوای من
دعای هر شب این قلب عاشق پیشه این باشد
که من باشم برای تو، تو هم باشی برای من
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❤برای وقتی که به خاطر عشق و دوست داشتن، هنوز با آدمای بداخلاق یا با مخاطب خاصتون، مهربانی میکنین.
ز دست عشق بهجز خیر برنمیآمد
وگر نه پاسخ دشنام مهربانی نیست
#فاضل_نظری
معنی: از عشق فقط خیر و خوبی برمیاد، و اگر نه پاسخ ناسزا و بدخلقی که مهربانی نیست😏😇
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز دست عشق بهجز خیر برنمیآمد
وگر نه پاسخ دشنام مهربانی نیست
#فاضل_نظری
معنی: از عشق فقط خیر و خوبی برمیاد، و اگر نه پاسخ ناسزا و بدخلقی که مهربانی نیست😏😇
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
دلم می خواهد روزی برسد که
رویایِ گل سرخ را
کنار آینه ی دختران سرزمینم بگذارم
بگویم که امنیت آسمان
حالا به زمین رسیده
آنقدر که زیباییِ شما را
به انگشت اشاره ی شهر دوخته اند.
دلم می خواهد روزی برسد
دختر سرزمینم با ناخنهای رنگی اش
به روی آسمان شهر
رویایِ هزاران شکوفه و بهار نارنجِ کودکی را خودش بِکِشد.
طفل های آواره در کوچه و خیابان
از جنگ با هرزه گان برگردند
دست عروسک ها را بگیرند و به دور از
ترس از تاریکی وحشت از تنهایی
در باغ لاله و مريم برای هم قصه بگویند.
و هر دختری هر پروانه را که دلش خواست
به اسم خودش صدا بزند...
#مجید_وادی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلم می خواهد روزی برسد که
رویایِ گل سرخ را
کنار آینه ی دختران سرزمینم بگذارم
بگویم که امنیت آسمان
حالا به زمین رسیده
آنقدر که زیباییِ شما را
به انگشت اشاره ی شهر دوخته اند.
دلم می خواهد روزی برسد
دختر سرزمینم با ناخنهای رنگی اش
به روی آسمان شهر
رویایِ هزاران شکوفه و بهار نارنجِ کودکی را خودش بِکِشد.
طفل های آواره در کوچه و خیابان
از جنگ با هرزه گان برگردند
دست عروسک ها را بگیرند و به دور از
ترس از تاریکی وحشت از تنهایی
در باغ لاله و مريم برای هم قصه بگویند.
و هر دختری هر پروانه را که دلش خواست
به اسم خودش صدا بزند...
#مجید_وادی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای ماهرو! ز روی تو، خورشید آیتی
از شورِ قامت تو، قیامت کنایتی
اهل دلی کجاست که از حال بیدلان
از روی لطف، پیش تو گوید حکایتی
ای خار! فرصتی، که به دورِ گل چمن
از روزگار هجر نمایم شکایتی
من ناتوان و قافله در پیش، کعبه دور
واین راه پرخطر که ندارد نهایتی
در حیرتم چگونه نویسم به پیش دوست
شرح فراق را که ندارد عبارتی
پایان عشق تا چه شود، زآن قیاس کن
کَانْدر بدایتش نبُود جز وخامتی
«طلعت!» برو به روضهی رضوان، طمع مکن
گر در حریم عشق نداری عبادتی
یادی ز دورِ جم کن و جامی به دست گیر
داری تو تا ز گردش دوران فراغتی
خوش باش این دو روزه که از عهد باستان
نگْذاشت چرخ سِفله بهجا جز حکایتی...
#طلعت_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از شورِ قامت تو، قیامت کنایتی
اهل دلی کجاست که از حال بیدلان
از روی لطف، پیش تو گوید حکایتی
ای خار! فرصتی، که به دورِ گل چمن
از روزگار هجر نمایم شکایتی
من ناتوان و قافله در پیش، کعبه دور
واین راه پرخطر که ندارد نهایتی
در حیرتم چگونه نویسم به پیش دوست
شرح فراق را که ندارد عبارتی
پایان عشق تا چه شود، زآن قیاس کن
کَانْدر بدایتش نبُود جز وخامتی
«طلعت!» برو به روضهی رضوان، طمع مکن
گر در حریم عشق نداری عبادتی
یادی ز دورِ جم کن و جامی به دست گیر
داری تو تا ز گردش دوران فراغتی
خوش باش این دو روزه که از عهد باستان
نگْذاشت چرخ سِفله بهجا جز حکایتی...
#طلعت_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Forwarded from 💖کافه شعر💖 (👑پرشین Cat👑)