عارفان زهد لباسی به جُوی نسْتانند
برو ای شیخ، به ما پاکی دامان مفروش
#صائب_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برو ای شیخ، به ما پاکی دامان مفروش
#صائب_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برای وقتی که با آدمهای مغالطهکار و خیلیتعصبی بحثمون میشه.
نیست درمان، مردم ِ کجبحث را جز خامُشی
ماهیِ لببسته، خون در دل کند قُلّاب را
#صائب
معنی: حق آدمهای سفسطهگر و کوردل خاموشی و سکوت است. مثل ماهی که با بستن دهانش، قلاب را حسرت به دل میگذارد و خون به دلش میکند.
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نیست درمان، مردم ِ کجبحث را جز خامُشی
ماهیِ لببسته، خون در دل کند قُلّاب را
#صائب
معنی: حق آدمهای سفسطهگر و کوردل خاموشی و سکوت است. مثل ماهی که با بستن دهانش، قلاب را حسرت به دل میگذارد و خون به دلش میکند.
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای بندِ دلم ، چه بر سرم آوردی
هر لحظه مرا عذابی و سردردی
دندان به جگر زدم نگویم حرفی
جانم به لب آمد از تو و دلسردی
از زندگی سیرم از نفس از ماندن
از جور و جفاکه با دلم میکردی
شادابی چهره ام گرفتی از من ؛
همرنگ خزان شده رُخم از زردی
آخِر شدم از چشم سیاهت مٱیوس
ولله که در شکستن دل ، مَردی
اندازه ی قلبم شده این تنهایی
هرگز نکنم خطا به دل برگردی !
#افسانه_احمدی_پونه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر لحظه مرا عذابی و سردردی
دندان به جگر زدم نگویم حرفی
جانم به لب آمد از تو و دلسردی
از زندگی سیرم از نفس از ماندن
از جور و جفاکه با دلم میکردی
شادابی چهره ام گرفتی از من ؛
همرنگ خزان شده رُخم از زردی
آخِر شدم از چشم سیاهت مٱیوس
ولله که در شکستن دل ، مَردی
اندازه ی قلبم شده این تنهایی
هرگز نکنم خطا به دل برگردی !
#افسانه_احمدی_پونه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جهان گرد آغوش توأم
در همه فصل بیداری
هاله گونه ی نگاهت را
در آتشینی چشمانم جای می دهم
تا بی دلیل یکه تاز دل دریایی ام باشی
هاله ی دور چشمانت
ملیح چون امواج دریا
از دور روان و نرم
از نزدیک چون فانوس
در دل تاریکی دریا
دستانم را به دستانت می سپارم
غرقم کنی بی پایان
نفسگیر در نرمی و مهربانی
تا در ساحل مخملی مژگانم
تنهای... تنها..... تو قدم زنی
خیره به چشمانت
برون از این دنیای خاکی
در میان موج ماه گونه ی نگاهت
تمام حس بودنم را
با همه ی قلبم تقدیمت کنم
که سهم از عشقمان
جان فدای جان شدن باشد
در سکوت پلکها
در آواز ماه
در ریشه تن
با آبی ترین رنگ عشق....
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جهان گرد آغوش توأم
در همه فصل بیداری
هاله گونه ی نگاهت را
در آتشینی چشمانم جای می دهم
تا بی دلیل یکه تاز دل دریایی ام باشی
هاله ی دور چشمانت
ملیح چون امواج دریا
از دور روان و نرم
از نزدیک چون فانوس
در دل تاریکی دریا
دستانم را به دستانت می سپارم
غرقم کنی بی پایان
نفسگیر در نرمی و مهربانی
تا در ساحل مخملی مژگانم
تنهای... تنها..... تو قدم زنی
خیره به چشمانت
برون از این دنیای خاکی
در میان موج ماه گونه ی نگاهت
تمام حس بودنم را
با همه ی قلبم تقدیمت کنم
که سهم از عشقمان
جان فدای جان شدن باشد
در سکوت پلکها
در آواز ماه
در ریشه تن
با آبی ترین رنگ عشق....
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
غم ناله های دفترم را می شناسی
گل واژه های پرپرم را می شناسی
در متن شعر بیکسی تاریک و سردم
در آسمانت اخترم را می شناسی
آن دست بیرحمی که با خونابه ی درد
پر کرده از نو ساغرم را، می شناسی
در قلب مرداب غمم یکدم نظر کن
حالا بگو نیلوفرم را می شناسی؟
زرد است باغ آرزویم در بهاران
فصل خزان باورم را می شناسی
می سوزم و می ماند از من دود آهم
نامهربان! خاکسترم را می شناسی؟
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گل واژه های پرپرم را می شناسی
در متن شعر بیکسی تاریک و سردم
در آسمانت اخترم را می شناسی
آن دست بیرحمی که با خونابه ی درد
پر کرده از نو ساغرم را، می شناسی
در قلب مرداب غمم یکدم نظر کن
حالا بگو نیلوفرم را می شناسی؟
زرد است باغ آرزویم در بهاران
فصل خزان باورم را می شناسی
می سوزم و می ماند از من دود آهم
نامهربان! خاکسترم را می شناسی؟
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خاص دوستت دارم ..
خواستنی ابدی....
از تو سهم دل من همین واژهای
عاشقانه است و چند خط شعر
میخواهم بودنت عطر امنیت بدهد
گاهی بیشتر مواظب احساسم باش
تا از بیم نبودنت نترسم
هرشب
با هجوم خیالت اشک
در چشمانم رژه می رود
و چقدر ارامم میکند
دوستت دارمی
که دلم می خـواهد بشنوم
تا نترسم و نگریزم .....
#مینو_پناهپور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خواستنی ابدی....
از تو سهم دل من همین واژهای
عاشقانه است و چند خط شعر
میخواهم بودنت عطر امنیت بدهد
گاهی بیشتر مواظب احساسم باش
تا از بیم نبودنت نترسم
هرشب
با هجوم خیالت اشک
در چشمانم رژه می رود
و چقدر ارامم میکند
دوستت دارمی
که دلم می خـواهد بشنوم
تا نترسم و نگریزم .....
#مینو_پناهپور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دام دِگر نهادهام تا که مگر بگیرمش
آنک بجُست از کَفم بار دِگر بگیرمش
آنک به دل اسیرمَش در دل و جان پذیرمش
گر چه گذشت عمر من باز زِ سر بگیرمش
راه بَرم به سوی او شب به چراغ روی او
چون برسم به کوی او حلقه در بگیرمش
#حضرت_مولانا
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در سحرگاهان
که همچنان چشمانم
در پس رویاهای شبانه
جستجو گر توست
وجودت را به من ببخش
منِ خسته از شبگردیهای
شبانه را به عشق دعوت کن
به وادی عاشقانه های آغوشت؛
بگذار عطر خنکای حضورت
مست کند تن نحیفم را
تا بدون هیچ کلامی
غرق شویم در حلاوت شیرینی ثانیه ها
و در سکوتی خواستنی
نگاهم برای نگاهت
شعری بگوید از دوست داشتن
شعری داغ از بوسه های عاشقانه
که بنشانم بر گوشه دفتر دلت
تا آرام شود
این قلب ملتهب از دوری تو ....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در سحرگاهان
که همچنان چشمانم
در پس رویاهای شبانه
جستجو گر توست
وجودت را به من ببخش
منِ خسته از شبگردیهای
شبانه را به عشق دعوت کن
به وادی عاشقانه های آغوشت؛
بگذار عطر خنکای حضورت
مست کند تن نحیفم را
تا بدون هیچ کلامی
غرق شویم در حلاوت شیرینی ثانیه ها
و در سکوتی خواستنی
نگاهم برای نگاهت
شعری بگوید از دوست داشتن
شعری داغ از بوسه های عاشقانه
که بنشانم بر گوشه دفتر دلت
تا آرام شود
این قلب ملتهب از دوری تو ....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شانه بر زلف پریشان زدهای به به به
دست بر منظرهٔ جان زدهای به به به
آفتاب از چه طرف سر زده امروز که سر
به من بیسر و سامان زدهای به به به
صف دلها همه بر هم زدهای ماشاءاله
تا به هم آن صف مژگان زدهای به به به
صبح از دست تو پیراهن طاقت زده چاک
تا سر از چاک گریبان زدهای به به به
من خراباتیم از چشم تو پیداست که دی
باده در خلوت رندان زدهای به به به
تو بدین چشم گر عابد بفریبی چه عجب
گول صد مرتبه شیطان زدهای به به به
تن یکلایی من بازوی تو سیلی عشق
تو مگر رستم دستان زدهای به به به
بود پیدا ز تک و پوی رقیب این که تواَش
همچو سگ سنگ به دندان زدهای به به به
عارف این گونه سخن از دگران ممکن نیست
دست بالاتر از امکان زدهای به به به
#عارف_قزوینی
📙 تصنیف شمارهٔ ۱۸
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دست بر منظرهٔ جان زدهای به به به
آفتاب از چه طرف سر زده امروز که سر
به من بیسر و سامان زدهای به به به
صف دلها همه بر هم زدهای ماشاءاله
تا به هم آن صف مژگان زدهای به به به
صبح از دست تو پیراهن طاقت زده چاک
تا سر از چاک گریبان زدهای به به به
من خراباتیم از چشم تو پیداست که دی
باده در خلوت رندان زدهای به به به
تو بدین چشم گر عابد بفریبی چه عجب
گول صد مرتبه شیطان زدهای به به به
تن یکلایی من بازوی تو سیلی عشق
تو مگر رستم دستان زدهای به به به
بود پیدا ز تک و پوی رقیب این که تواَش
همچو سگ سنگ به دندان زدهای به به به
عارف این گونه سخن از دگران ممکن نیست
دست بالاتر از امکان زدهای به به به
#عارف_قزوینی
📙 تصنیف شمارهٔ ۱۸
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زنے ڪہ مےشناسم
عزمِ آمدن ڪُنَد اگر؛
عطر بہ یاس بَرمےگَردد،
ڪبوتر بہ شعر.
وَ من
بہ شوقِ روےِ او
چونان برڪہاے برهنہتَن
رقصیده در قصیدهے بارانم
در پسِ پیچ وُ تابِ آفتاب!
-آفتابِ نیستهستِ پاییزے-
نگاهم
شانہهایش را
از هر چہ جُز او مےتڪانَد
چراڪہ عاقبت
او را مےبیند
وَ از درختِ ڪلماتش
شعر مےچیند...!
#آرش_شاهری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عزمِ آمدن ڪُنَد اگر؛
عطر بہ یاس بَرمےگَردد،
ڪبوتر بہ شعر.
وَ من
بہ شوقِ روےِ او
چونان برڪہاے برهنہتَن
رقصیده در قصیدهے بارانم
در پسِ پیچ وُ تابِ آفتاب!
-آفتابِ نیستهستِ پاییزے-
نگاهم
شانہهایش را
از هر چہ جُز او مےتڪانَد
چراڪہ عاقبت
او را مےبیند
وَ از درختِ ڪلماتش
شعر مےچیند...!
#آرش_شاهری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥🎼 ایـن شـهرمـرا،دیـوانه میخـواند
🎤رضــابهــرام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
🎤رضــابهــرام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو دلیل بودن من، تو امید جاودانی
چه شود بپاس عشقم، به کنار من بمانی؟!
دل و دیده حیّ و حاضر که به جز تو را نخواهم
«همه بر سر زبانند و تو در میان جانی»
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه شود بپاس عشقم، به کنار من بمانی؟!
دل و دیده حیّ و حاضر که به جز تو را نخواهم
«همه بر سر زبانند و تو در میان جانی»
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خاکِ رهت کُحلِ بَصر میکنم
عمر به سودای تو سر میکنم
روز به یاد تو به شب میبرم
شب به خیال تو سحر میکنم
تا نکند تیرِ غمم چاک چاک
بادهی گلرنگ سپر میکنم
یار گرانمایهی من تا تویی
روی نه بر یار دگر میکنم
تالیِ پروانه به شمعِ رُخت
از سر و جان صرفنظر میکنم
هیچ تعلّق ز جهانم نماند
عمر به سودای تو سر میکنم...
#پناهی_سمنانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عمر به سودای تو سر میکنم
روز به یاد تو به شب میبرم
شب به خیال تو سحر میکنم
تا نکند تیرِ غمم چاک چاک
بادهی گلرنگ سپر میکنم
یار گرانمایهی من تا تویی
روی نه بر یار دگر میکنم
تالیِ پروانه به شمعِ رُخت
از سر و جان صرفنظر میکنم
هیچ تعلّق ز جهانم نماند
عمر به سودای تو سر میکنم...
#پناهی_سمنانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فرشِ زیرپای تو باشد تمامِ کهکشان
کرده ای تسخیر دنیا را به مهرت مهربان
ازطلوعِ خاورِ خورشیدِ چشمت صبحدم
روزِ زیبایی برای اهلِ عالم شد عیان
طلعتِ نورِ رخت خورشید را شرمنده کرد
زیرِ بارانِ بهاری بنگر آن رنگین کمان
مشرق ومغرب تمنای ظهورت را کنند
شهرتِ شیداییت رفته فراتر از کران
هورِ هستی بخش هم باتو هم آوا میشود
تاشود زیباتر از هر روز روی آسمان
ای فروغِ دیده های عاشقانِ بیقرار
جامِ مینا گشته از لعلِ مذابت ارغوان
حسرتِ روی تورا مهتاب هردم میکِشد
تاکند یک شب تورا در آسمانش میهمان
مثلِ آبِ چشمه جوشان و زلالی آفرین
تانفس داری بماند این زلالی جاودان
دردلت موجِ محبت دلستانی میکند
گشته ای باغِ غزل راعاشقانه باغبان
یکدم از یادِ توغافل نیست دلهای حزین
باتو باشد محفلِ شعر وغزلها شادمان
#داودواعظی مصباح
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کرده ای تسخیر دنیا را به مهرت مهربان
ازطلوعِ خاورِ خورشیدِ چشمت صبحدم
روزِ زیبایی برای اهلِ عالم شد عیان
طلعتِ نورِ رخت خورشید را شرمنده کرد
زیرِ بارانِ بهاری بنگر آن رنگین کمان
مشرق ومغرب تمنای ظهورت را کنند
شهرتِ شیداییت رفته فراتر از کران
هورِ هستی بخش هم باتو هم آوا میشود
تاشود زیباتر از هر روز روی آسمان
ای فروغِ دیده های عاشقانِ بیقرار
جامِ مینا گشته از لعلِ مذابت ارغوان
حسرتِ روی تورا مهتاب هردم میکِشد
تاکند یک شب تورا در آسمانش میهمان
مثلِ آبِ چشمه جوشان و زلالی آفرین
تانفس داری بماند این زلالی جاودان
دردلت موجِ محبت دلستانی میکند
گشته ای باغِ غزل راعاشقانه باغبان
یکدم از یادِ توغافل نیست دلهای حزین
باتو باشد محفلِ شعر وغزلها شادمان
#داودواعظی مصباح
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دوست دارم گهگاه گم شوم
مثل پرنده های پاییز
می خواهم میهنی تازه بیابم
غیر قابلِ دسترس
و خداوندی
که مرا تعقیب نکند
و سرزمینی که دشمنم نباشد!
می خواهم از پوستم بیرون بزنم
از صدایم
و از زبانم
و مثل عطرِ مزرعه ها
سیال شوم!
می خواهم از سایه ام فرار کنم
و از عنوان هایم
می خواهم از مارها و خرافه ها بگریزم،
از دستِ خلفا
و حاکمان و وزیران!
می خواهم مثل پرندگان، دوست داشته باشم
ای شرق ِ دشنه ها و چوبه های دار!
می خواهم
مثل پرنده گانِ پاییز
عشق بورزم.
#نزار_قبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مثل پرنده های پاییز
می خواهم میهنی تازه بیابم
غیر قابلِ دسترس
و خداوندی
که مرا تعقیب نکند
و سرزمینی که دشمنم نباشد!
می خواهم از پوستم بیرون بزنم
از صدایم
و از زبانم
و مثل عطرِ مزرعه ها
سیال شوم!
می خواهم از سایه ام فرار کنم
و از عنوان هایم
می خواهم از مارها و خرافه ها بگریزم،
از دستِ خلفا
و حاکمان و وزیران!
می خواهم مثل پرندگان، دوست داشته باشم
ای شرق ِ دشنه ها و چوبه های دار!
می خواهم
مثل پرنده گانِ پاییز
عشق بورزم.
#نزار_قبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ساده شدم یه عاشقت ؛ ساده تو باورم مکن
نقطه به نقطه شعرم و ؛ قصه ی دفترم مکن
چشم و دلم همشیگی در پی انتظار توست
ذوق دو چشم خیسم و؛ هاله ی روسرم مکن
شبهه به عشق من مزن ؛ تا که کنم گلایه ات
شکوه سرای خوش سخن لایق قیصرم مکن
زمزمه های شعر من؛ سوی تو نغمه زاریست
صوت مرا به درگه ات ؛ نغمه ی دیگرم مکن
از همه چی گذشته ام ؛ داغ گذشته زاری ام
سینه سرای زخمی ام ؛ گوش مرا کرم مکن
از شب بی کران روم ؛ تا نوک قله ها تویی
این شب با تو بودن ؛ چون شب آخرم مکن
فصل بفصل زندگی با توهمیشه سرخوشم
غنچه ی عطر یاسمن ؛ سرد چو آذرم مکن
سیر و سلوک جان شدی؛ تا ته سیرتم بمان
سیطره ی نگین تویی ؛ منع ز گوهرم مکن
اصل و اصول گردشم چرخش ناز چشم تو
ای غم بی کران چشم ؛ گردش اخترم مکن
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نقطه به نقطه شعرم و ؛ قصه ی دفترم مکن
چشم و دلم همشیگی در پی انتظار توست
ذوق دو چشم خیسم و؛ هاله ی روسرم مکن
شبهه به عشق من مزن ؛ تا که کنم گلایه ات
شکوه سرای خوش سخن لایق قیصرم مکن
زمزمه های شعر من؛ سوی تو نغمه زاریست
صوت مرا به درگه ات ؛ نغمه ی دیگرم مکن
از همه چی گذشته ام ؛ داغ گذشته زاری ام
سینه سرای زخمی ام ؛ گوش مرا کرم مکن
از شب بی کران روم ؛ تا نوک قله ها تویی
این شب با تو بودن ؛ چون شب آخرم مکن
فصل بفصل زندگی با توهمیشه سرخوشم
غنچه ی عطر یاسمن ؛ سرد چو آذرم مکن
سیر و سلوک جان شدی؛ تا ته سیرتم بمان
سیطره ی نگین تویی ؛ منع ز گوهرم مکن
اصل و اصول گردشم چرخش ناز چشم تو
ای غم بی کران چشم ؛ گردش اخترم مکن
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مَن اَز آن کِشَم نَدامت که تورا نَیازمودَم
تو چرا زِ مَن گریزی که وَفایم آزمودی
#رهیمعیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو چرا زِ مَن گریزی که وَفایم آزمودی
#رهیمعیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بزن دف را که من امشب خراب یاد دلدارم
پرُ از عشقم ولبریزم تُهی از عقل و پندارم
بزن مطرب بزن تا من ببارم عشق از چشمم
خرابم ، این سبک سر را کدامین شانه بگذارم .؟
دعاکن مستی ام امشب بماند تا سحر بامن
چوهوش آید سرم بینم درآغوش که بیدارم..؟
صدای زیر و بم های دف ات دیوانه ام کرده
چنان مدهوش و شیدایم که جز این حال ، بیزارم
تنم اینجا منم آنجا به دنبال تو میگردم
به جام مستی ات سوگند مست ار عطر دیدارم
بزن مطرب بزن ، جامی دگر را سرکشم شاید ؟
خراب.آباد او گردم بفهمد زخمها دارم
کسی جز او نمی رقصد میان موی رگهایم
بفهمم با تمام مستی ام هشیار هشیارم
#پیرنظر_قاسم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پرُ از عشقم ولبریزم تُهی از عقل و پندارم
بزن مطرب بزن تا من ببارم عشق از چشمم
خرابم ، این سبک سر را کدامین شانه بگذارم .؟
دعاکن مستی ام امشب بماند تا سحر بامن
چوهوش آید سرم بینم درآغوش که بیدارم..؟
صدای زیر و بم های دف ات دیوانه ام کرده
چنان مدهوش و شیدایم که جز این حال ، بیزارم
تنم اینجا منم آنجا به دنبال تو میگردم
به جام مستی ات سوگند مست ار عطر دیدارم
بزن مطرب بزن ، جامی دگر را سرکشم شاید ؟
خراب.آباد او گردم بفهمد زخمها دارم
کسی جز او نمی رقصد میان موی رگهایم
بفهمم با تمام مستی ام هشیار هشیارم
#پیرنظر_قاسم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀